جنبش طبقاتی و حزبی کمونیستی را باید سازمان داد
( مصاحبه با بهرام مدرسی)
پرتو: بعنوان یکی از اعضا رهبری حزب حکمتیست، و یکی از کادرهای سازمانده این حزب ، اگر امروز در ایران بودید، در این شرایط متحول و تحرکات دوران انتخابات و اعتراضات پس از انتخابات، چه میکردید؟
بهرام مدرسی: به لحاظ سیاسی حرف من طبعا همان حرفی بود که تاکنون حزب ما زده است. تلاش میکردم که این نقد کمونیستی از تحرکات فوق را به نقد و نگرش تعداد هرچه بیشتری از کمونیست های محل کار و زندگیم تبدیل کنم. سعی میکردم که از هر طریق ممکن این نقد را به گوش تعداد هرچه بیشتری از مردم و بخصوص پیشروان کمونیست مردم برسانم و قانعشان کنم. این کار درشرایطی که مردم با شعارها و پرچم های سبز و سیاه به خیابان آمده اند، کار ساده ای نبود و نیست. اما ممکن و عملی است. تلاش میکردم با توجه به فرجه ای که دعواهای درونی رژیم ایجاد کرده است و در چارچوب آن توازن قوای دوفاکتویی که بوجود آمده است، جلساتی را ترتیب دهم که در آن بخصوص به همین مسایل میپرداختیم. سعی میکردم همراه با همفکران و همنظرانم از این فرصت بیشترین استفاده را بکنم تا این نقد کمونیستی به اوضاع و تحرکات فوق هرچه بیشتر گسترش یابد. این جلسات و تجمعات را به شکلی طبیعی در محل زندگی و کارم تشکیل میدادم. سعی میکردم به سرعت همراه با همفکرانم شبکه وسیعی از کسانی که مثل ما فکر میکنند را در سطح شهر محل زندگیم بوجود آوریم. شبکه ای که آگاهانه کار میکند و نقدش از اوضاع روشن است و هم نظر ما است. از این فرصت بیشترین استفاده را برای متشکل کردن آن کسانی که میتوانند مردم را این طرف و آنطرف کنند و نقدشان از این تحرکات هم روشن است را در سطح شهر بوجود آورم. تلاش میکردم آن هسته اصلی که این کار را تعقیب میکند مخفی بماند و زیاد علنی نباشد. دلیلی ندارد که همه چیزمان را علنی پیش ببریم. تلاش میکردم در چارچوب این شبکه ای که گفتم امکان ارتباطات محلات مختلف را تضمین کنم. سعی میکردم حتی اگر تلفن همراه و اینترنت را هم بستند، امکان هماهنگ کردن کارها را با هم داشته باشیم. عین این کار را در رابطه شهرهای مخلتف با هم انجام میدادم.
در یک کلام تلاش میکردم که از این فرصت بیشترین استفاده را برای متشکل کردن کمونیست ها، رهبران مردم و خود مردم در محلات و محل کار بکنم. تلاش میکردم همراه رفقایم تضمین کنیم که این تشکل و اتحاد بعد از پایان این تحرکات هم باقی بماند.
با فعالین اعتراضات کارگری و بخصوص در مراکز بزرگ صنعتی تماس میگرفتم، تلاش میکردم نقدم از این اوضاع را به نقد آنها تبدیل کنم. سعی میکردم قانعشان کنم. آنها را تشویق میکردم که از این اوضاع به نفع خود بیشترین استفاده را بکنند. تشویقشان میکردم با توجه به این توازن قوا و بخصوص آنجا که این جناح و آن جناح مردم را به خیابان دعوت میکند، و ما امکان این را داریم که بر اساس این توازن قوا مجامع عمومی را در محل کارمان تشکیل دهیم، مجامع عمومی وسیع. تلاش میکردیم که وسیعترین کارگران در محل کارمان را در این مجامع فعال و دخیل کنیم. طبعا نقدمان به سیاست های این یا آن جناح را روشن میکردیم و نشان میدادیم که منفعت ویژه طبقه کارگر چیست؟ در این مجامع اعلام کنیم که نفع و خواست ما چیست؟ مطالباتمان را اعلام کنیم. بسته به شرایط هر مجتمع صنعتی مینشستیم و تعیین میکردیم که چه مطالباتی ارجحیت دارند؟ تلاش میکردیم با مراکز صنعتی دیگر در سطح کل کشور رابطه بگیریم. هم آنها را هم تشویق به برگزاری چنین مجامع عمومی کنیم و هم مطالباتمان را با هم هماهنگ کنیم. بر سر خواسته های معینی توافق میکردیم به رای مستقیم همه کارگران حاضر در مجمع عمومی اتکا میکردیم این خواسته ها را. برای مثال اعلام میکردیم که خواست ما افزایش دستمزدها به میزانی که مناسب میدانیم، بعلاوه تضمین آزادیهای سیاسی و آزادی همه زندانیان سیاسی است. به دولت و رژیم برای احقاق این حقوق التیماتیوم مدت دار میدادیم. حتی اگر واقعا آن حرکت هماهنگ را بر اساس مجامع عمومی تشکیل میدادیم، بر امکان اعتصاب هم فکر میکردیم. تلاش میکردیم که این فرصت برای تشکیل منظم مجامع عمومی استفاده کنیم. روزانه در این مجامع عمومی در مورد اوضاع سیاسی، و تصمیماتمان بحث میکردیم. یکی از اصلیترین خواسته هایمان آزادی همه دستگیر شدگان بود. این را هماهنگ با سایر مراکز صنعتی اعلام میکردیم. در دل این اوضاع در عین حال تلاش میکردم که رفقای کمونیست فعال در مراکز کارگری را جداگانه متشکل کنم. با هم همراه شویم و با استفاده از امکاناتی که این اوضاع بوجود آورده است، تضمین کنیم که این تشکل فعالین کمونیست در جنبش کارگری، ادامه کاریش تضمین شود. تلاش میکردم که تشکیل مجامع عمومی و دخالت کارگران محل کارم در زندگی و سیاست روز را ادامه دار تضین کنم. سعی میکردیم به کارگران نشان دهیم که قدرت ما در نگه داشتن اتحادمان است. آماده شان میکردیم که در مبارزه علیه پس گرفتن این دستاورد روشن باشند که چه باید کرد؟
با فعالین دانشجویی تماس میگرفتم. تلاش میکردم که یکبار دیگر فعالین چپ و کمونیست در دانشگاه ها صحنه گردانان اصلی فضای دانشگاهها باشند. تلاش میکردم که نقد کمونیستی از این اوضاع را عمومی کنم. نقش ویژه دانشگاه ها را یکبار دیگر بهم یادآوری میکردیم و تلاش میکردیم که تحکیم وحدت و سایر ارگان های وابسته به رژیم را چنان افشا کنیم که مثل سال های قبل امکان تحرک سیاسی نداشته باشند. از این فرصت پیش آمده استفاده میکردم تا یکبار دیگر متشکل شویم و فضای دانشگاه ها را به دست بگیریم. رژیم طی دو سال گذشته تعداد بسیار زیادی از دانشجویان را روانه زندان کرد تا فضای رادیکال و چپ در دانشگاهها را عقب براند. از این فرصت برای بازپس گرفتن این فضا استفاده میکردم. مواظب بودم که حمله رژیم مجددا موج وسیعی از فعالین دانشجویی را شامل نشود. در این رابطه به تجارب سال های پیش مراجعه میکردم. سعی میکردم که پرچم دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب بعنوان تنها پرچم واقعی دفاع از انسانیت حداقل در دانشگاه ها مجددا برافراشته شود. سعی میکردیم در دل این اوضاع دانشگاه های مختلف را به هم وصل کنیم. سعی میکردم که امکان حفظ رابطه فعالین دانشجویی با هم را تضمین کنیم. سعی میکردیم با فعالین کارگری بخصوص در رابطه با هماهنگ کردن کارها رابطه بگیریم.
با فعالین انقلابی اعتراض جنبش زنان تماس میگرفتم و همین کار را میکردم که در بالا به آن ها اشاره کردم.
در این فضای پر جنب و جوش تلاشم این میبود که مردم را قانع کنم که باید کار دیگری کرد. تلاش میکردم از همین فرصت هم استفاده کنم و راه دیگر مبارزه را نشان دهم. تلاش میکردم اوراقی را که قبلا همراه با رفقایم آماده کرده ام را میانشان پخش کنم. سعی میکردم از جایی که بعد از همه این کارها، امکان اقدام سیاسی معینی دایم، این کار دیگر را به مردم نشان دهم. سعی میکردیم مردم را قانع کنیم که برای این یا آن جناح رژیم نباید به خیابان رفت. سعی میکردیم که مردم را روشن کنیم که نمیشود سوار بر اسب اعتراض موسوی شد و آن را جای دیگری برد. سعی میکردم در لحظه به لحظه خشم مردم علیه حکومت و رژیم واقعیات را به آنها بشناسانم و آن راه دیگر را نشانشان بدهم.
در یک کلام بعنوان کمونیست و حکمتیستی که میخواهم جنبش خودمان را سازمان دهم. بعنوان کسی که دیگر نمیخواهم هیچ بخشی از اعتراض کارگران، جوانان و مردم قربانی جنگ های درونی طبقه حاکم شود، بعنوان کسی که عمیقا به این اعتقاد دارد که سعادت و آزادی بشریت و بخصوص در ایران، تنها با عمل سیاسی و مستقل کمونیست ها ممکن است، بعنوان کسی که هیچ توهمی به این یا آن جناح بورژوازی ندارد، بعنوان کسی که عمیقا اعتقاد دارد که انقلاب و سوسیالیسم نه مفاهیم شیرین مباحث محافل روشنفکران معترض بورژوایی بلکه عمل سیاسی است که کمونیست ها باید آن را سازمان دهند و به سرانجام برسانند، تلاش میکردم از این فرصت حداکثر استفاده را برای سازمان دادن جنبش طبقه خودم و حزبی که به آن تعلق دارم بکنم.
پرتو : اوضاع امروز، نقاط ضعف و قوت آن، از زاویه پیشروی مردم و طبقه کارگر، را چگونه می بیندید.
بهرام مدرسی: من پیشروی طبقه کارگر و مردم را با میزان آنچه که در بالا به آنها پرداختم میسنجم. من هیچ توهمی دال بر اینکه میشد در دل این تحولات مربوط به انتخابات رژیم اسلامی را سرنگون و سوسیالیسم را بپا کرد، نداشتم. سئوالاتی که امروز برای من مطرح هستند این است که آیا در دل این اوضاع مردم متحد تر و آگاه تر شده اند؟ آیا کمونیست ها و بخصوص حکمتیست ها امروز امکان عمل سیاسی بزرگتری را دارند؟ آیا توازن قوا چنان به نفع مردم و طبقه کارگر تغییر کرده است که بتوان قدم بعدی را برداشت؟ آیا رهبران طبقه کارگر، کمونیست ها و همان مردم به منفعت خود آگاه تر شده اند؟
جواب من به همه این آیاها در این دوره معین با قاطعیت منفی است. میبینیم که در دل این اوضاع اپوزسیون درونی رژیم بعنوان پرچم اعتراض مردم دست بالا را پیدا کرد. میبینیم که دامنه توهم به رژیم به این معنی که میشود از این یا آن جناح رژیم به نفع انسانیت و آزادی استفاده کرد، زیاد بود. میبینیم که علیرغم هر شهامتی که مردم در خیابان از خود نشان دادند، واقعیات مبارزه سیاسی را تنها تظاهرات و به خیابان آمدن رقم نمیزنند. انقلاب و سوسیالیم اقدام آگاهانه کمونیست هایی است که برایش سازمان میسازند، نقشه میریزند و قدم به قدم آن را عملی میکنند. ارزیابی من از میزان پیشروی یا پسروی مردم و طبقه کارگر تنها بر این اساس است. من نمیبینم که در نتیجه این اوضاع مردم متشکلتر شده باشند، من نمیبینم که در نتیجه این اوضاع مردم و بخصوص طبقه کارگر به منفعت متفاوت خود آگاهتر شده باشد، من نمیبینم که در نتیجه این اوضاع دانشجویان کمونیست توانستند مجددا دانشگاه ها را تسخیر کنند، من نمیبینم که در نتیجه این اوضاع کارگران در مراکز صنعتی مجامع عمومی خود را منظما برگزار و آن را به رژیم تحمیل کرده باشند، من نمیبینم که در نتیجه این اوضاع فعالین جنبش زنان امکان عمل سیاسی وسیعتری را پیدا کرده باشند، من نمیبینم که مردم در محلات چنان متشکل شده باشند که نگذارند بیایند و کسی را دستگیر کنند. من نمیبینم که . . . .
چیزی که در کنار همه این ها قابل رویت است، شهامت بخشی از مردم در بخیابان آمدن است. این شهامت اما اگر پشت آن، تشکل مردم در محلات و کارخانجات و دانشگاه ها برای دفاع از خود نباشد، اگر پشت آن اهداف سیاسی روشن نباشد، ادامه دار نخواهد بود. رژیم میزند و مردم را به خانه میفرستد. این خواست همه شان است از موسوی و رفسنجانی تا خامنه ای و احمدی نژاد. مردم بدون سازمان و آگاهی و تشکل تا ابد در خیابان نمی مانند.
به نظر من یکی از دستاوردهای این دوره روشن شدن اهداف سیاسی و طبقاتی مختلف نیروهای درگیر در اوضاع ایران است. امروز روشن است که هرکسی که بخودش چپ گفت، لزوما کمونیست نیست و هرکسی هم بخودش اپوزسیون گفت لزوما سرنگونی طلب نیست. این را مردم روزانه در خیابان تجربه کردند.
پرتو: مناسب ترین شرایط پیشروی صف و خطی که شما آن را نمایندگی میکنید چیست و تحقق آن در گرو چیست؟
بهرام مدرسی: نمیدانم مناسبترین شرایط چیست؟ متاسفانه کل شرایط را ما رقم نمیزنیم. طرف اصلی جنگ ما رژیم اسلامی است و کل اپوزسیون بورژوایی رژیم. این ها خود در شکل دادن به شرایط بیشتر از ما سهیم هستند. کاری که ما میتوانیم بکنیم این است که تضمین کنیم در هر شرایطی و از جمله همین "انتخابات" و بحران حول آن، جنبش آزادی و برابری انسان، جنبش رهایی بشریت از قید استثمار تقویت شود. سوال میکنید که تقویت این جبنش در گرو چیست؟ جواب من این است که تقویت این جنبش در گرو عمل آگاهانه قدم به قدم اش در هر شرایطی به نفع خودش است. عمل آگاهانه ای که در مرحله ای به سرنگونی رژیم اسلامی و کسب قدرت سیاسی از طرف طبقه کارگر و کمونیست ها میرسد.
***
این مصاحبه حدود سه هفته قبل انجام شده است.