پوزش در بارگاه خدا، یا مردم ایران؟!
در حاشیه نامه سرگشاده عبدالکریم سروش به خامنهای
سعید آرمان
عبدالکریم سروش روز پنجشنبه ۱۹ شهریور (۱۰ سپتامبر) طی نامهای سرگشاده به خامنهای در باب "زوال حکومت دینی" سخن گفته است و بی بی سی بخش فارسی بخشهایی از آن را منتشر نموده که جا دارد به نکاتی از این نامه بپردازیم.
بی بی سی چنین میگوید: آقای سروش که زمانی عضو "ستاد انقلاب فرهنگی" بوده است در بخش دیگری از نامه سرگشاده خود نوشته است: "بارخدایا! تو گواه باش، من که عمری درد دین داشته ام و درس دین داده ام، از بیداد این نظام استبداد آئین برائت می جویم و اگر روزی به سهو و خطا اعانتی به ظالمان کرده ام، از تو پوزش و آمرزش می طلبم".
آقای سروش! شما سهوا به نظام اسلامی سرمایه کمک نکردهاید و به ظالمان از سر نادانی اعانت ننمودهاید. بلکه منافع طبقاتی اتان چنین حکم کرده و میکند که بدنبال سی سال خدمت به رژیم اسلامی به فکر تغییر شیف افتادهاید و آنهم میخواهید عمر باقیمانده را در رکاب آقایان موسوی، کروبی و رفسنجانی باشید که خود از معماران این ماشین دهشتناک و این هیولای تاریخ معاصر بودهاند که اکنون بعد از سی سال شما را به "شکوه" انداخته است و آنهم در مقابل بخشی از آن.
آقای سروش! پوزش و آمرزش طلبیدن از درگاه خداوندتان پشیزی نمیارزد. شما در حساسترین مقاطع شکل گیری رژیم هار اسلامی سرمایه از سرکردگان "ستاد انقلاب فرهنگی" بودی. ستادی که همت به تصفیه فهیم ترین، شریفترین و متعهدترین انسانهایی گمارد که در دانشگاهها و مراکز آموزشی و فرهنگی ایران خلاف جریان توحش اسلامی در حال نضج گیری که شما از سربازان این راه بودی، حرکت میکردند و مردم متوهم به نظامتان را آگاه میکردند.
شما نه در بارگاه خدا، بلکه در مقابل میلیونها انسانی که در نتیجه مجاهدتهای سخیفانه شما و هم مسلکانتان سی سال از عمرشان را در نظامی مخوف و ظالمانه ضد بشری سپری کردند، باید جوابگو باشید. نظامی که شماها به ستونش تبدیل شده بودی و اکنون با تغیر شیف به "جنبش سبز" در تداوم بخشیدن به آن میکوشید، دهها هزار انسان شریف و آزادیخواه را به قتلگاهها روانه کرده و صاحب خاورانهاست. شکنجههایی که امروز شما و کروبی و موسوی از آن لب به شکوه میگشائید قدمتش نه سه ماه و اندی بلکه سی سال و اندی و سیصد و شصت و شش ماه است. شما در تخیل خودتان میتوانید بر کم حافظگی مردم سرمایهگذاری کنید، اما ما این نقشتان را خنثی میکنیم. همانطور که بجای "متفکر دینی و نظریه پرداز سیاسی" هنوز هم از دید نسل ما شکست نخوردگان همان عبدلکریم سروش هستید که با انقلاب فرهنگی تداعی میشوید و فردای تحول سیاسی در ایران و به زیر کشیدن نظام ضد بشری تان همراه با سایر رهبران جنبش سبز و سیاه تان باید پاسخگوی تمامی جنایاتی باشید که در حق مردم شریف و آزادیخواه ایران کردهاید. باید در مقابل طبقه کارگر ایران که سی سال به کار ارزان و سرکوب و بی حقوقی محض کشانده شده است، پاسگو باشید. باید به میلیونها زنی که علیرغم میل باطنی خود اسیر قوانین متعفن اسلامی شدهاند و زندگی اشان را به تباهی محض کشاندهاید و شادی و حرمت انسانی را از آنان سلب نمودهاید، پاسخگو باشید.
میلیونها دانشجویی که به این تاریخ ننگینتان مراجعه میکنند و میبیند که چگونه زندگی پیش کسوتانشان را به مخاطره انداختهاید و آنان را از تفکر و خدمت به جامعه باز داشتهاید، شما را همراه با آقایان موسوی این رهبر "عظیم الشان جنبش سبز" که به گفته خودتان رئیس ستاد و مسئول جلساتتان در "ستاد انقلاب فرهنگی" بود، نمیبخشند.
تاریخ از آنجا شروع نمیشود که شما به آن اذعان میکنید، آنهم نه از سر تعقل و شرافت انسانی، بلکه از سر به بن بست رسیدن افکار متحجرتان در پی سی سال جنگ و مقاومت و تلاش ما کمونیستها و طبقه کارگر و زنان و جوانان ایران.
ما تمام آنچه را در طول حیات ننگین نظامتان بر سر مردم آوردهاید، بیاد داریم و خواهیم آورد و در مقابل جهانیان قرار خواهیم داد و همه شما که هر کدام به نحوی به گفته خودت "اعانتی به ظالمان" کرده است، از خامنهای و موسوی، از خاتمی و بنی صدر، از فلاحیان و رفسنجانی و گنجی و کروبی و احمدی نژاد و خود عالیجناب و تمامی همقطارانتان در مقام "متفکر اسلامی و شکنجه گر اسلامی" باید به همه قربانیان این نظام چه آنان که بعنوان فعال سیاسی شکنجه و اعدام و یا مورد تجاوز قرار گرفتهاند تا آنان که به فحشا و اعتیاد کشیده شدند و زندگی شان در نتیجه غارتگری مشتی انگل استثمارگر و سودجو تباه شده، همراه با کل جامعه فلاکت زده ایران پاسخگو باشید.
قدمت تجاوز و کشتار و سبعیت و هتک حرمت و هزاران جنایت و کثافت دیگر در این سه ماه و اندی خلاصه نمیشود، بلکه به قدمت کل عمر رژیم منحوستان است، لذا جارو کردنتان نه امر جنبش سبز به سرکردگی رهبرانی که خود از معماران و قدارهبندان این نظام جهنمی بودهاند، بلکه امر جنبش سرخی است که طبقه کارگر ایران و کمونیستهای آگاه به منافع طبقاتی کارگران در پیش میگیرند و راهی جز تدارک و فراگیر کردن آن را در پیش ندارد. این جنبش نه از کانال مساجد و تکایا و نماز جمعه ها و راهپیمایی روز قدس، بلکه از مجرای کارخانجات و مراکز کار و زندگی کارگران و مردم زحمتکش و میلیونها زن مترسد رهایی از قید بردگی جنسی و میلیونها جوان بتنگ آمده از تحمیل احکام قرون وسطایی بر زندگی شان، میگذرد. طبقه کارگر و بخش عظیمی از مردم ایران که نفعی در استثمار اکثریت جامعه ندارند، راهی جز انقلاب زیر و رو کننده در پیش ندارند. انقلابی که اجازه نخواهد داد یکبار دیگر اعتراض مردم ایران به بی حقوقی٬ زیر پرچم سبز جناح مورد دفاع شما و رفسنجانی و موسوی و کربی و خاتمی٬ جمهوری اسلامی دیگری را سوار کول مردم کند.