درسهایی از اعتصاب عمومی ٢۸ مرداد امسال کردستان
(سخنرانی رحمان حسین زاده (
بخش آخر
یکی دیگر از دستاوردها و جنبه مهم این است که پشت این فراخوان و حرکت سازمان و حزب وجود داشت واین یکباردیگر در بطن تحرکات پرتب و تاب جامعه ایران به ما یادآوری می کند که اگر مبارزان صف طبقه کارگر و کمونیستها و آزادیخواهان می خواهند در جایی کاری را به سرانجام برسانند، باید سازمان داشته باشند، باید حزب داشته باشند. سازمان فقط کمیته ها وکنار هم نشستن چهارنفر نیست بلکه یک شبکه کمونیستی بهم بافته وبافته شده در بطن جامعه را می خواهد که در محل کار و زندگیشان، در دانشگاه و مدرسه در روستا و در کوی و برزن حرفشان، اقدامشان و عملشان نفوذی در میان مردم داشته باشد. واقعیتش این است اگر پشت این فراخوان، یک سازمان و حزب حکمتیستی با بافت کادری اش از رهبری گرفته تا کمیته کردستان وجود نداشت. همینکه مبتکر شد تا کمونیستها را حول یک پلاتفرم دور هم جمع شوند، تا اینکه نسل جوان و کمونیستها و چپ هایی را در شهرهای کردستان به حرکت در آورده است، بدون این امکان این کار به جایی نمی رسید حتی اگر ابزارهای تبلیغاتی خیلی وسیع تر از جمله تلویزیون را هم می داشتیم. خود این رویداد به ما نشان می دهد هر جا شبکه کمونیستی فعالتری وجود داشته باشد، هرجا امکان حزبی بیشتری را داشته باشیم، حتی در شهرهای کردستان این کارها پیش می رود وهمین رامی خواهم به عنوان مانع هم بگویم هرجا این شبکه ضعیف تر بوده و هر جا حزبمان ضعیف تر بوده هر جا تحزب به اندازه کافی شکل نگرفته علیرغم فعالیت این و آن نفروبا فداکاریهای زیاد کارمان به جایی نرسیده است. در نتیجه در بطن این مبارزات حیاتی، اهمیت تحزب سیاسی، تحزب کمونیستی بافته شده به جامعه که میخ خودش را در محله و محل کارو زندگی کارگر و مردم کوبیده باشد، برجسته میشود. با مقایسه این تجربه اگر در دل تحولات همین دو ماه گذشته اگر در تهران و جاهای دیگر تحزب کمونیستی نوع ما قویتر بود و اجتماعی تر بود، نفوذکلام بیشتری داشتیم، مانند همین موردی که در کردستان داشتیم، در دل این اوضاع می شد همان کار دیگر را کرد و صف دیگر را نشان داد. در کارخانه و در محله حتی در میدان شهر در یک روز دیگر، در جایی دیگر و در مکان دیگر. این هم درسی است که باید روی این نکته تأکید کنیم. کمونیسم ایران و ما حکمتیست ها که بنظر خودمان می توانیم ادعا کنیم در کردستان و در جامعه ایران آن بخش از کمونیسم بودیم که به تحزب اهمیت داده ایم و برایش کار کرده ایم، اما هنوز کار ما محدود وضعیف است و یک درس بزرگ این است که نیرویمان و انرژی را که این دوره حول این رویداد مهم جذب شده است، و به ویژه پیشروانش را باید متحزب کرد و متشکل کرد. و سازمان حزبی قویتری داشت.
جنبه دیگری از این حرکت که باید روی آن فوکوس کنیم، موقعیت کارگر و طبقه کارگر در جامعه کردستان است. ما حزبی هستیم که همیشه گفته ایم جامعه کردستان جامعه ای حزبی و سازمان یافته است. و گفته ایم که در سی سال گذشته جنبش کمونیستی و ناسیونالیستی در کردستان در مقابل هم بوده اند. و گفته ایم که این دو جنبش جنبش های تحزب یافته و سازمان یافته بوده اند. و همیشه گفته ایم که اگرکمونیسم در کردستان نقطه قوتی دارد، از موقعیت روشن بینانه تری است که در میان کارگران و مردم دارد. واقعیتش این است اگر کمونیسم و کارگر را ازکردستان بگیرید، چیزی جز منجلاب ناسیونالیسم و ارتجاع از آن باقی نمی ماند. جایی که الان می تواند نقطه قوت انقلاب آزادیخواهانه در آینده ایران باشد، با تضعیف کمونیسم به مرکز ارتجاع علیه انقلاب مردم ایران تبدیل می شود. این رویداد نشان داد که کارگر و کمونیست در کردستان موقعیت مساعدی دارد. کمونیسمی که می رود فراخوان می دهد علیرغم تمام کارشکنیها، جواب مثبت می گیرد. کارشکنیهای زیادی در مقابل ما صورت گرفت. از تهدیدات جمهوری اسلامی بعد از ٢٢ تیر که حزب دمکرات به مناسبت ترور قاسملو فراخوان داده بود، مردم را تهدید کرده بود. بازاریان بوکان و مهاباد را دستگیر کرده بود. خیلی جاها از مردم امضا و تعهد گرفته بود که هیچ حرکتی از خود نشان ندهند با وجود این تهدیدات و با وجود تهدیداتی که در پروسه فراخوان علیه چهره ها و نهادهای مختلف در بعضی شهر های دیگر وجود داشت، هنوز این فراخوان جواب مثبت گرفت. در هر حال این رویداد نشان داد که کمونیسم موقعیت مساعدی دارد و مهمتر از آن کارگر موقعیت مساعدی دارد.اتفاقی نیست که شهرک صنعتی، محله کارگری در سنندج شروع می کند و پیشقدم این حرکت می شود. موقعی که حزب دمکرات فراخوان ٢٢ تیر را داد بازاریان مهاباد شروع کردند و دردرجه اول به فراخوانشان جواب مثبت دادند. ما فراخوان دادیم، اول شهرک صنعتی شروع کرد و بعد بازاریان. هر چند از نظر من هر کسی که در این اعتصاب از کارگر و بازاری شرکت کرد دستشش درد نکند، بحث من این نیست. کاش همه ی بازاریان مهاباد و بوکان و اشنویه و نقده به این اعتصاب می پیوستند٬ آن روز روزی بود که همه ی کسانی که از جمهوری اسلامی متنفرند باید در این رویداد دخالت می کردند. می دانم موانع وجود داشتند، اما خودآگاهی طبقه کارگر نشان داد که از شهرک صنعتی شروع شود و به بازار هم کشیده شود و این دستاورد مبارزاتی است که در سی سال گذشته وجود داشته است و این را باید گسترش و ارتقا داد. در اینجا بویژه یادآوری می کنم که در ماجرای جنبش سبز در دو ماه گذشته شهرهای کردستان تحرک نداشتند. انواع تفسیر و تعبیر در این مورد وجود دارد، خیلی ها از چپ گرفته تا راست کردستان را پاسیو می دانستند و منفعل می دیدند. ما حزب حکمتیست تنها جریانی بودیم که گفتیم این بی تحرکی و سکون در کردستان که همراه موج سبز نمی رود قابل تعمق است. این مکثی که مردم داشته اند، نشانه این است که همینجوری خودشان را به آب و آتش نمی زنند. همینجوری قاطی سبز نمی شوند. واقعیتش این است یک خودآگاهی روشن در آن جامعه در نتیجه یک مبارزه بوجود آمده است که آنجا مکث کردند و ما این مکث را مکث هدفمندی دانستیم و گفتیم که یک سر سوزن و یک ذره از تنفر مردم کردستان نسبت به جمهوری اسلامی کم نشده است واگر فرصتی ایجاد بشود، آن تنفر را بروز می دهند. در اعتصاب ٢٨ مرداد آن را با وجود همه کارشکنیها بروز دادند. آنهم با فراخوان چپ با فراخوان کمونیستی با فراخوان سرخ. بهرحال این یک جنبه از مسئله است که لازم است به آن توجه کنیم.
دراین رویداد نکات دیگری مهم است. ببینید اعتصاب ٢٨ مرداد روی داده و شهرها و جاهایی در کردستان تعطیل شدند. شما اگر به رسانه های کل اپوزیسیون از سایت ها وتلویزیون گرفته تا نشریات و تبلیغاتشان نگاه کنید، در مقابل این رویداد در سکوت کامل بسر می برند. چرا ؟ چرا هر یک از اینها با هر عطسه موسوی سایت هایشان پر از تبلیغات می شود، میتینگ های کروبی و موسوی و رفسنجانی و نماز جمعه سایت هایشان از چپ گرفته تا راست از سلطنت طلب گرفته تا امثال حزب کمونیست کارگری پرده تبلیغات سایتشان اشباح می شود، چه جوری درقبال این رویداد در سکوت کامل هستند؟ دقیقاً به خاطر خودآگاهی بورژوایی آنهاست. ما با یک بورژوازی با جناح چپ و راست آن اما بی ابهام نسبت به منافع طبقاتی اش روبرو هستیم. یک بورژوازی که منفعت طبقاتی و سیاسی خودش را می فهمد. می داند که این حرکت معین دربیست و هشت مرداد در کردستان به فراخوان چپ بوده است به فراخوان کمونیسم بوده است و لانسه کردن آن ، تبلیغ آن و حمایت از آن به جیب کمونیسم آن جامعه می رود آن قدر آگاه است تردید به خودش راه نمی دهد و در سکوت کامل بسر می برد. کاش این مسئله را کمونیستها و چپ ها ازش درس می گرفتند. کاش چپ هایی که خود را متحد جنبش کارگری می دانند، درس بگیرند همانطور که بورژوازی در برابر صف آزادیخواهی و برابری طلبی بدون ابهام است و تبلیغش نمی کند، حمایت نمی کند،سکوت می کند و در سانسور کامل قرار می دهد، آن را جنبش خود نمی داند و خود را قاطی آن نمی کند، کاش به همان اندازه هم چپ و کمونیست ـ کاری به تئوری اش ندارم ـ چپ و کمونیستی که در دل خودش خود را متحد جنبش کارگری می داند، به همان اندازه نسبت به جنبشهای بورژوازی بدون ابهام باشند و دیدیم که نبودند. دیدیم چپ ها و به اصطلاح کمونیست هایی که سر از پا نشناختند و با کله به وسط جنبش سبز و موسوی رفتند. آنوقت ما داد زدیم آنجا نروید، آنجا میدان ما نیست، شنیدید که چه جوابهایی گرفتیم و چه مارکهایی به ما زدند.در نتیجه می خواهم بگویم طبقه کارگر در ایران وجنبش آزادیخواهی با یک ارتجاع بی ابهام و با یک بورژوازی بی ابهام روبرو است. صف خودش را قاطی صف آزادیخواهی و برابری طلبی نمی کند و آن را حمایت نمی کند. از سلطنت طلب گرفته تا جمهوریخواهان از ناسیونالیست های کردستان تا چپ هایی که خودشان را کمونیست می دانند و تلویزیون بیست و چهارساعته دارند و همه اتفاقات راستها را رو به جامعه منعکس می کنند.نماز جمعه را یک اتفاق مهم می داند اما اعتصاب کارگران در شهرک صنعتی سنندج و شهرهای مریوان و کامیاران را جزو جنبش خود نمی دانند و همین واقعیت بعد دیگری نیز دارد،تفاوت عمیقی که بین کمونیسمی که ما بدان معتقدیم ـ حکمتیست را با کل چپ های دیگر نشان می دهد. این چپ، چپ بورژوازی و خرده بورژوایی است و از این سر به جنبش بورژواها نزدیکتر می شود اما از جنبش واقعی آزادیخواهی و طبقه کارگر دور می شود. این رویداد این حکم را ثابت کرد. راستش کل چپ ایران، منهای حزب حکمتیست و کمونیستهایی که حمایت کردند و این حرکت را بوجود آوردند بقیه روی خوشی به این حرکت نشان نمی دهند و این تفاوت عمیق کمونیسم ما با انواع دیگرکمونیسم است. کمونیسم بورژوایی و خرده بورژوای که قند در دلش آب می شود وقتی می بیند آقای موسوی چیزی می گوید اما زبانش بسته می شود وقتی که می بیند کارگر شهرک صنعتی سنندج به حرکت در می آید.
در خاتمه: این حرکت حرکت پیشروانه وبسیار موفقی برای آزادیخواهان و کمونیستها بود اما نباید آن را به شهرهای کردستان محدود کنیم، این متعلق به جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی در سراسر ایران است وبه یک معنی آن را پرشورکرده است. بخشی از جامعه نه کل جامعه کردستان به این فراخوان جواب مثبت داده است. فقط یک گام ازپیشروی جنبش ما است. ما همان موقع هم گفتیم فراخوان برای اعتصاب عمومی، نه فراخوان برای سرنگونی است و نه قرار است بار جنبش سرنگونی را به دوش بکشد. گفتیم یک کار معین، یک تحرک معین، برای نشان دادن یک صف متفاوت است. در این ابعاد باید آن را نگاه کرد و ارزیابی کرد. ما امروز کسانی که در اینجا نشسته ایم، حزب حکمتیست ، آن چهارصد و بیست نفری که فراخوان دادند می توانیم به همه کمونیستها و آزادیخواهان و نسل پر شور و جوان و تک تک انسانهای رادیکال در یک ماه گذشته در روستاها و شهرهای کردستان کار کردند جواب مثبت این فراخوان را در 28 مرداد دیدیم و در اعتصابات تعدادی از مراکز کارگری و شهرها. اما واقعیتش این است که حداقل بیست روز کامل در سطح شهر و روستاهای کردستان بحث اعتصاب عمومی بود. تبلیغش بود. بیانیه و اطلاعیه پخش کردن بود. وصل کردن شبکه ها به یکدیگر و پیدا کردن رفقای جدید بود. حول یک مسئله مشخص، یک جنب و جوش خوب را شاهد بودیم و من بحث خود را اینگونه به پایان می برم ما می توانیم بگوییم یک ماه از تحرک آزادیخواهانه و برابری طلبانه بسیار مثبتی را پشت سر گذاشتیم و آن کار دیگری را که می گفتیم ملموس کردیم.هرکس از ما بپرسد که منظورحکمتیست ها از کار دیگر چیست؟ می گویم کاری از نوع اعتصاب عمومی کردستان در بیست و هشت مرداد. این نوع کار، کار طبقه کارگر و کمونیستها و آزادیخواهان است. صف دیگری را نشان دادیم صفی که درست است در میان بورژواها با سانسور روبرو شده است، با مخالفت جمهوری اسلامی روبرو شده است، اما بدانید در شهرها و محلات کردستان پژواک داشته و صف کمونیستها را تقویت کرده است. ما این صف را پایه گذاشتیم. یک پایه خوب برای فعالیت کمونیستی از این نوع بنیان گذاشته ایم. و اعتماد بنفس را به صف کمونیستها ، حکمتیست ها و صف آزادیخواهان و انسانهای برابری طلب در ایران و در کردستان برگرداندیم. این دستاورد متعلق به کل افرادی است که در این صف کار کردند. فقط متعلق به حزب حکمتیست نیست. اینجا یک بار دیگر در پایان بحث می گویم باید قدردانی کرد از آن چهارصد و بیست نفری که بیانیه را امضا کردند، از تک تک فعالین آزادیخواه و کمونیست شهر و روستاهای کردستان که این کار را ممکن کردند، از رهبری حزب حکمتیست و تشکیلات کردستان بویژه در رأس آن دبیر تشکیلات کردستان و هیأت اجرایی کمیته کردستان که با فعالیت شبانه روزی یک کار کمونیستی و اجتماعی را به انجام رساندند. باز هم تکرار می کنم یک پله خوب و یک مبنای خوب برای پیشرویهای بسیار بزرگتر.
خسته نباشید.