درسهایی از اعتصاب عمومی ٢۸ مرداد امسال کردستان
(سخنرانی رحمان حسین زاده )
با تشکر از حضورتان در این جلسه :
در معرفی این جلسه رفیق رسول بناوند هم اشاره کرد، که به مناسبت ٢٨ مرداد فراخوانی از طرف کمونیستها و آزادیخواهان و حزب حکمتیست از یک ماه قبل اعلام شده بود، روز ٢٨ مرداد این فراخوان جواب مثبت گرفت. جا دارد در مورد این حرکت مهم صحبت کنیم و جمع بندی داشته باشیم. قبل از هر چیز پیشروی بزرگی را که در سی امین سالگرد بیست و هشت مرداد هشتاد و هشت به وجود آمده به همه کمونیست ها و آزادیخواهان به همه فعالین آزادیخواه و برابری طلب، به کسانی که در شهرها و روستاهای کردستان در این رابطه فعالیت موثر و فدارکارانه داشتند. از رساندن خبر این اعتصاب به مردم و پخش تراکت و اطلاعیه، از شعار نویسی و پخش این فراخوان در میان کارگران و مردم زحمتکش، در میان بازاریان و ... که موانع ایجاد شده جمهوری اسلامی را کنار زدند، باید تبریک بگویم. به ویژه به کارگران در شهرک صنعتی سنندج باید تبریک گفت که پیشقدم شدند.
درسهای این حرکت مهم اند، چون در مقطع حساس و مهمی ازتحولات سیاسی ایران اتفاق افتاد.
بنظر من اولین درس این اعتصاب را از این زاویه باید نگاه کنیم که تصمیم به کار دیگری و متفاوتی گرفته شد. همه میدانیم که این حرکت دو ماه بعد ازفضای پر تحول وپر جنب و جوش ایران اتفاق افتاد. بعد از ماجراهای مربوط به "انتخابات" و بعد از اعتراضات توده ای صدها هزار نفره در تهران و شهرهای دیگر اتفاق افتاد. در خارج از ایران هم فضا چنین بود و تحرکات سیاسی هنوز هم ادامه دارد. این تحول سیاسی در بطن این فضا و اساساً در قالب کشمکش جناحهای مختلف بورژوازی و بویژه سازمان یافته در قالب دو جناح جمهوری اسلامی شکل می گرفت. ما دیدیم که جنبش سبز راه افتاد، موج سبز راه افتاد و خیلی ها با آن شریک شدند. آن را جایی می دانستند که گویا می شود گشایشی ایجاد کرد و می شود از این طریق از این فضای سخت و تاریک جامعه فاصله گرفت. ما همان موقع کمونیستها و حکمتیست هایی بودیم که گفتیم این کشمکش و فضایی که بعد از انتخابات بوجود آمده و این موج سبزو جنبش سبزی که راه افتاده است، علیرغم اینکه مردم حق دارند داد بزنند و اعتراض کنند، حق دارند تنفر عمیق خود را هر روز و هر لحظه علیه جمهوری اسلامی بیان کنند. اما واقعیت این است که آن فضا مکان مناسب اعتراض برحق مردم نیست. گفتیم این فضای سیاسی موجود که از تهران تا خارج از کشور را فراگرفته با پرچم و پلاتفرم سبز که مربوط به جناحی از جمهوری اسلامی است، جایی نیست که انرژی مردم صرف شود.جایی نیست که انرژی کارگران در آن کانالیزه شود. همان موقع ما گفتیم که یک کار دیگری باید کرد، صف دیگری باید تشکیل داد ویک جنبش دیگر را باید پایه گذاشت. یک پلاتفرم دیگر را باید به میدان آورد. این مسئله ما و خیلی ها بود که این کار دیگر چیست؟. ما همان موقع در بحث ها و در تبلیغاتمان خیلی ازاین کارها را گفتیم. می گفتیم مردم در محلات خود متحد و متشکل شوید، کنترل محلات را داشته باشید، در کارخانه ها مطالبات خود را طرح کنید همبستگی و تشکل خود را ایجاد کنید، خودتان را قاطی جنبش سبز و سیاه جناحهای مختلف جمهوری اسلامی نکنید. هر جا قدرت دارید علیه کل بساط جمهوری اسلامی به میدان بیایید، بیانیه و ادعانامه خود را اعلام کنید. اما خیلی ها به ما ایراد می گرفتند که کاری در دستور نمی گذارید. برای ما اینها کار بود و ما دنبال این بودیم که یک فرصت اجتماعی ایجاد شود دنبال این بودیم یک امکان اجتماعی بوجود بیاید و اتفاقاً آن کار دیگر را اجتماعا نشان داد. از نظر ما موقعی که به ٢٨ مرداد در کردستان نزدیک می شدیم، بررسی کردیم که این امکان مناسبی است. ٢٨ مرداد ٥٨ اتفاقی در جغرافیای کردستان بود اما به سرنوشت کل مردم ایران مربوط می شد. سی سال قبل جمهوری اسلامی و خمینی تازه بقدرت رسیده، از همان روز اولی که سر کار آمدند به نام انقلاب، انقلاب مردمی که برای آزادی رفاه و برابری به میدان آمده و رژیم سلطنتی را سرنگون کرده بودند تحت فشار گذاشت وآنها را سرکوب کرد. ما دیدیم چند هفته از سقوط شاه نگذشته بود که کارگران بیکار در اصفهان مورد تیراندازی پاسداران جمهوری اسلامی قرار گرفتند، کارگران بیکار در تهران با فشار و سرکوب جمهوری اسلامی و وزیر کار وقت روبرو شدند. هشت مارس پنجاه و هفت را بیاد داریم که می خواستند بزور حجاب را سر زنان بکنند و زنان آزادیخواه به میدان آمدند و تحت فشار جمهوری اسلامی قرار گرفتند. درهمان بهار ٥٨ بود که دانشجویان را تحت فشار گذاشتند و می خواستند آزادی را از آنها بگیرند و در دانشگاه را قفل زدند. همان وقتها بود به کارگران گفتند شورا پورا مالیده و شوراها را جمع کنید. در همان موقع بود که مبارزات مردم در ترکمن صحرا شکل گرفت و عاقبت آن را بعد از مقاومت مردم سرکوب کردند. در تمام آن دوران جامعه کردستان هم در تب و تاب انقلابی و فضای انقلابی می جوشید. تشکل های کارگری درست شده بود، جمعیت های دفاع از آزادی و انقلاب درست شده بود. سندیکاها شکل گرفته بودند. انواع نهادهای دفاع ازحقوق مردم وجامعه شکل گرفته بود. تظاهرات ها و رویدادهای سیاسی مختلف براه افتاده بود. کوچ تاریخی مریوان را داشتیم. اعتراض، تحصن و مبارزه در شهر سنندج و سایر شهرهای کردستان را داشتیم. مبارزه مردم زحمتکش با فئودالها را داشتیم. در بطن یک مبارزه و تب و تاب انقلابی که نمونه های بالا گوشه ای از انقلاب آزادیخواهانه مردم ایران بود، جمهوری اسلامی تصمیم گرفت در بیست و هشت مرداد بیاید و آن جامعه را که هنوز صدای انقلاب و سنگر انقلاب بود سرکوب کند. همان موقع کمونیستها و آزادیخواهان در ایران گفتند که کردستان سنگر انقلاب است. خمینی و رژیمش دقیقاً از این زاویه آمدند و خواستند که انقلاب را سرکوب کنند. البته آنها با نیروی هوایی و زمینی شان آمدند و کشتار کردند، زندانی کردند، اعدامهای صحرایی براه انداختند، شهرها را به تصرف خود در آوردند اما خیلی زود و بعد از دوـ سه ماه از مبارزه و جنبش آزادیخواهانه و مسلحانه و انقلابی که شکل گرفت، پوزه شان به خاک مالیده شد. و بعد ازسه ماه مجبور به عقب نشینی شدند تا دوباره خودشان را بسازند و دوره دیگری از سرکوب را شروع کنند. همین کار را هم کردند . می خواهم بگویم که یک کشمکش جدی بود و این کشمکش در جغرافیای کردستان اتفاق افتاد، اما همه آزادیخواهان ایران ، تمام کمونیستهاو چپ های ایران، همه ی انسانهای رادیکال، در محیط کارگری و دانشگاه وهر کس که هنوز دنبال آزادی و انقلاب بود خود را در آن مبارزه شریک می دانست. در نتیجه آمدند و یک کانون مبارزاتی و یک سنگر انقلاب را سرکوب کنند.
نفس یادآوری این مبارزه و نفس گرامیداشت قربانیان آن بویژه در سی امین سالگرد آن اتفاق مهمی است. اما امسال باید این را تشخیص می دادیم که سی امین سالگرد بیست و هشت مرداد با فاکتورهای جدیدی در مبارزه مردم ایران روبرو است. تب و تاب سیاسی در ایران بالاست، اما متأسفانه این تب و تاب سیاسی بالا را که مردم معترض به میدان آمده اند و تنفر خود را از جمهوری اسلامی ابراز می کنند، جناحهای مختلف بورژوازی، جناحهای مختلف جمهوری اسلامی در حال کنترل آن هستند، دارند اسیرش می کنند و دارند رنگ خودشان را به آن می زنند، دارند کانالیزه اش می کنند، سازمانش می دهند و دادند. متأسفانه بخش زیادی از اپوزیسیون از راست و چپ دنبال جناحی از این ماجرا رفت. همه دنبال جنبش سبز رفتند در نتیجه ماجرای بیست و هشت مرداد فرصتی بود. زمانیکه این اتفاق اجتماعی روی داده بود دوباره و در سی امین سالگردش یک حرکت اجتماعی دیگر راه انداخت. یک حرکت اجتماعی که مستقل از کل جمهوری اسلامی بود. مستقل از جناحهای مختلف جمهوری اسلامی و حتی مستقل از اپوزیسیون بورژوازی بود. این اتفاقی بود که ما حکمتیست ها فکر کردیم مناسبتی است که آن کار دیگر، آن صف دیگر و آن مبارزه دیگر را باید در آن کانالیزه کرد و بنظر من دومین دستاورد بزرگ تشخیص به موقع و درست برای یک کار ضروری و برای یک کار اجتماعی دیگر بود.
بر این اساس، ما تصمیم گرفتیم یک فراخوان دیگر بدهیم. فراخوانی که همه ببینند متفاوت از فراخوان های تاکنونی در خارج و داخل است. فراخوان به یک مبارزه و یک اعتصاب عمومی و یک اعتراض در جامعه کردستان بود در سالگرد ٢٨ مرداد. بویژه از طرف دیگر سازمانهای بورژوایی و ناسیونالیست را می دیدیم که یا سکوت می کنند و یا در حال انتظارند. یا اینکه دارند راههای غیر مبارزاتی تحت نام عزای عمومی و .... را پیش پای مردم در کردستان می گذارند. بهرحال دومین دستاورد این رویداد تشخیص بموقع و درست کمونیستها برای یک کاردیگر و یک اقدام دیگر بود.
سومین مسئله که در این حرکت اتفاق افتادو باید بر آن تأکید کنیم،این است که درست است حزب ما مبتکر این فراخوان بود. اما برای ما فراخوانی سازمانی و فراخوانی محدود به حزب حکمتیست نبود.حرکت و جنبشی فراتر از حزب حکمتیست مد نظرما بود. در نتیجه انگیزه ما این بود که یک پرچم و افق شفاف کمونیستی به ابتکار صدها چهره و فعال کمونیستی شناخته شده را به میدان بیاوریم. پیشنهاد ما این بود کمونیستها و آزادیخواهان کردستان که ریشه در آن جامعه دارند، بیایند و با بیانیه محکم و چند صد نفری شان مبتکر این مبارزه باشند. این ایده اولیه ای بود که ما در رهبری حزب حکمتیست داشتیم و به همین دلیل رفتیم پای طرح بیانیه کمونیستها و آزادیخواهانی که فراتر از چهارچوب سازمانی حزب حکمتیست را در برگرفت. خیلی ها را به این مبارزه وصل کرد وتازه ما از همین سر به سازمانی مانند کومه له ( سازمان کردستان حزب کمونیست ایران) در کردستان مراجعه کردیم و گفتیم ما که می توانیم چهارصد ـ پانصد نفر را پای یک بیانیه بیاوریم و تصویری جنبشی و اجتماعی با رگه ای قوی از مبارزه کمونیستی را بوجود بیاوریم، گفتیم ما و شما ارزیابی مان از یکدیگرهر چه باشد، خیلی ها دو طرف را به عنوان کمونیست آن جامعه می شناسند.در نتیجه پیشنهاد کردیم که آنها هم بیایند پای این ابتکار و بیانیه کمونیستها . اگر آنها هم می آمدند و چهارصد نفر دیگر به بیانیه اضافه می شد یک تصویر کاملتر و جامعترو قویتری از کمونیسم به دست میداد. به هردلیل آنها نیامدند .چه محاسباتی داشتند چه معادلاتی بود که نیامدند اصلاً مورد بحث امروز ما نیست. بهرحال آنها نیامدند و اشتباه کردند و باید از خود بپرسند چرا با این حرکت همراه نشدند؟ چرا تقویتش نکردند؟ چرا گسترده ترش نکردند؟ چرا کاری که از دستشان بر می آمد را انجام ندادند؟ این را بگذاریم خود آنها بنشینند و محاسبه کنند. ببینند این برای ما یک مبنای تقویت جنبش مان بود و برای ما یک کلیت شفاف کمونیستی بود و ما با تلاش زیادی که حزب حکمتیست و همه ی کمونیستها و آزادیخواهان کردیم این تصویر را به دست دادیم . امروز یک حاصلش این است چهارصد و بیست کمونیست و آزادیخواه آن جامعه که اکثرآنها چهره های شناخته شده و فعال و درگیردر سی سال مبارزه یا نسل جدید الهام بخش دوره های اخیر مبارزه اند در یک صف کنار هم ایستادند و به سهم خود یک کار بزرگ را ممکن کردند. این حرکت مهر کمونیستها را بر خودش دارد و دستاورد کمونیستی بزرگی است اگر حتی بخشی از شهرها هم تعطیل نمی شد، شهرک صنعتی هم جواب نمی داد، اما نفس اینکه یک تحرک پر جنب و جوش به ابتکار کمونیستها با بیانیه اینها و با شرکت حزب حکمتیست اتفاق افتاد، بنظرم برجسته کردن یک هویت کمونیستی و چپ و رادیکال در آن جامعه بود و باید ارزشش را بدانیم. نه تنها ادامه ارتباط این شبکه از کمونیستها با هم از آن چهارصد و بیست نفر گرفته تا تک تک فعالین و کمونیستهایی که در شهرهای کردستان و هر جای دیگر در خارج از کشور مبتکر گوشه ای از این کاربودند،نیرویشان را کانالیزه کنند، سازمان دهند، متحزب ترش کنند و به جای مناسبتری برسانند.
بنظر من جنبه مهمتر این حرکت این بود که به صف جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی نیرو اضافه کرد و نیروی تازه تری به میدان کشید . شما در این حرکت و خیلی های دیگر که در این ماجرا شرکت کردند، طی ارتباطاتشان با داخل کشور و با نیروی انسانی و فعالین جدیدی مرتبط شدند. در خارج از کشور با انسانها و چهره های جدیدی در آکسیونها و میتینگ ها و ارتباطات روزمره این یک ماه روبرو شدند. بهرحال در داخل و خارج از کشور نیرو و انرژی تازه ای بوجود آورد به علاوه روی ابتکارات تازه، ابتکارات تبلیغی، ارتباط گیری و سازماندهی زیادی در این رویداد صورت گرفت و این یکی از دستاوردهای مهم این حرکت است که باید متوجه بود.
ادامه دارد