"عروسی" یا تراژدی؟
تجاوز جنسی قانونی و شرعی به کودکان
٤٥٠ دختربچه در شهرغزه در یک روز"عروس"شدند!
هلاله طاهری
چهارصدوپنجاه دختر بچه بین ٦ تا ١٠ ساله در لباس سفید عروسی در کنار شوهران بین ١٦ تا ٣٦ ساله در یک مراسم رسمی و سازمان یافته از جانب سازمان حماس, در شهر غزه روانه جهنم "خانه بخت" گردیدند. این بردگان کوچک سده بیست و یک در حالی که از کف زدن و رقص و پایکوبی شرکت کنندگان و میدیا بوجد آمده بودند, در یک رژه نظامی در انظار هزاران شهروند فلسطینی به نمایش گذاشتند. جشن و پایکوبی در شهر "استراتژیک" غزه, شهری که بخاطر تشتت بین دستجات اسلامی نام "امارات اسلامی" بخود گرفته, در میان شعارهای افراطی هوادارن حماس, با رگبار کلاشینکفها بر سر کودکان سفیدپوش به نشانه پیروزی اسلام سیاسی بر انسانیت و حق انسان زیستن پایان یافت. پیام این مراسم به جهان متمدن انسان ستیزی, وحشیگری و بی حقوقی محض اسلامِ در قدرت و ضدیت آن با حقوق بشر بود.
تصور کنید چند ساعت بعد وقتی رقص و پایکوبی به پایان میرسد پلکهای لطیف و خسته این کودکان بدنبال چیست؟ رژه های اجباری در کنار مردان قدبلند غریبه بزودی برایشان خسته کننده میگردد, خیلی زود از هیاهو و شلوغی دور و بر خسته میشوند و بیاد تختخوابهای نرمشان میافتند. نگاهشان بسوی مادرانشان است. لابد فکر میکنند که این یک بازی بزرگ دسته جمعی بود. آیا کسی هست به چشمهای ناباور و سوالات آنها جواب دهد؟ آنها چه فکر میکنند؟ بازی؟ یا عروسی؟ هضم این کابوس برای یک کودک ٦ ساله چگونه است؟
قانون ازدواج دختر بچه ها که از زمان محمد و تجاوز او به عایشه که دختر بچه ای بیش نبوده بر میگردد. قران, این مانیفست ضد بشری, همه انسانها را در مقابل خدا برده میداند. خدا نيز زنان را به بردگى مردان درآورده تا بتوانند «کانون خانواده» را تحت کنترل داشته باشند. زنان و کودکان اموال مرد در خانواده محسوب میشوند و کنترل رابطه جنسی آنان بعهده مرد است. این است پیام قران! در این سه دهه هر کجا اسلام سیاسی, این جنبش خشن و انسان ستیز, به خشونت علیه زنان و آزادیخواهان پرداخته, هر گونه صدای حق طلبانه را در جا خفه کرده و طی سه دهه در خاورمیانه درتلاش برای ایجاد دولتهای اسلامی بوده است. از دولت جمهوری اسلامی در ایران, این فتنه و مرکز ترویج و اشاعه اسلام "ناب محمدی" گرفته, تا خاورمیانه دور و شمال افریقا وضع به همین منوال است. از ١٤٠٠ سال تاريخ بعد از اسلام تا به امروز, از چادرنشينان و قبايل ساکنين عربستان سعودى تا قلب اروپا و مدارس اسلامى شان اساس و بنياد اين بردگى برای زنان و کودکان همچنان دست نخورده مانده است. تازه این تنها گوشه هایی از داستان هزار و یک شب وضع زنان و کودکان در جوامع اسلام زده است.
شهر غزه یا بقول فاتح شیخ, شهر"شطرنج خونین و فلاکت بار", در میان حملات اسرائیلی ها از زمین و هوا مکررا آماج حملات مرگبار است. از طرفی حملات اسرائیل و از طرفی نزاع بین کانگسترهای حماس و حزب الله یک جهنم باور نکردنی به مردم تحمیل کرده اند. به این وضعیت فلاکت بار قوانین شریعه را هم اضافه کنید تا ابعاد جنایات این گروهها را که چه بر سر مردم آورده اند تصویر کنید. حماس از بدو تشکیل خود مانند سایر گروهای اسلامی طی سه دهه اخیر, با پرچم سهم خواهی از دولت و حاکمیت بمیدان آمده است. ابزار سرکوب آنها علاوه بر جنگ ستیزی و ویرانگی, آیات قران و احکام اسلامی ست که تا مغز استخوان با آزادیخواهی, انسانیت, حقوق بشر و مدنیت در جنگ است. به نام قران و به نام حفظ "شرف ملی" خشن ترین حملات را بر زنان و کودکان روا میدارند. وقاحت اخیرشان در رابطه با "شوهر دادن" این دختربچه ها نماد این بربریت به قدرت رسیده است؛ نمادی که به کودکان چون حیوان مینگرد.
حق کودک یک زندگی شاد, ایمن و خلاق است و تضمین رفاه و سعادت آنها بطور رایگان بعهده جامعه است. دولت باید جلو هر گونه آزار به کودکان اعم از جسمی و روانی در مدارس, خانواده و هر جایی را بگیرد. دولت باید اکیدا هر گونه سوء استفاده جنسی از کودکان را به اشد مجازات قانونی برساند. کودکان اعم از دختر و پسر, باید از همه امکانات جامعه برای رشد و پرورش آنها بهره بوده و چنانچه خانواده یا کسانی مانع برخورداری کودکان در این موسسات گردد باید مورد پیگرد قانونی قرار گرفته شده و بجزا برسند. سن قانونی بلوغ جنسی با توجه به رشد کودک در عصر صنعتی اینفورماتیک چنانچه خیلی از مراجع بین اللملی بر آن تاکید دارند ١٥ سال است. رابطه جنسی کسان بزرگسال با افراد زیر سن, حتی با رضایت خود کودک ممنوع باید اعلام گردد و بعنوان تجاوز جرم باید محسوب گردد. کودکان آینده سازان هر جامعه اند. سلامت آنها سلامت جامعه محسوب میشود. عدم سلامت آنها در جامعه ای که حق آنها را پایمال کنند دال بر بیمار بودن آن جامعه است.
در شهر استاوانگر, نروژ, در موزه تاريخ به ابتکار يک سازمان فمينيستى هر ساله تاريخ زنان «جادوگر» و جنايات سوزاندن آنها را در سده ١٦ به نمايش میگذارند. در آن زمان کليسا قدرت مطلقه در جامعه بود. زنان را با زور و شکنجه وادار به اعتراف ميکردند که آنها جادوگرند, که آنها موجب بيماريهاى رايج در جامعه بوده و با خود بدشومى براى مردم مياورند. در کليساها گاهى کودکان را به شهادت ميگرفتند که چطور اين زنان «جادوگر» ميخواستند آنها را بربايند. بسيارى از اين قربانيان را سر ميبريدند و يا در ملاعام بر روى تلى از چوب زنده زنده ميسوزاندند. احکام و قوانین اسلامی در عصر ما هم بی شباهت به انسان سوزیهای پنج قرن پیش نیست. جای این تفکر زن ستیز, کودک آذار و انسان ستیز تنها و تنها در زباله دان تاریخ است. قبل از سپردن آن به گور ابدی تاریخ, بشر مدرن باید با مذهب, آنطور که مارکس میگوید, این" افیون توده ها" تکلیف خود را برای همیشه یکسره کنند. این سادیسم انسان آذار, این خشونت زن ستیزانه, این پدوفیلی قانون شریعه جایی در تفکر مردم عصر حاضرندارد!