کدام انقلاب؟ ضد کدام انقلاب؟
(در حاشیه بیانیه حزب کمونیست کارگری در مورد انقلاب)
رحمان حسین زاده
بیانیه حزب کمونیست کارگری به تاریخ سوم تیر 1388 ابتدا با این عنوان منتشر شد که "انقلاب با قدرت پیش میرود" سپس با هر محاسبه و مشاهده ای که داشتند، احتمالا با بو بردن از سازش و عقب نشینی موسوی و افول "جنبش و انقلاب سبز" بی سروصدا این عنوان را به "رژیم اسلامی در محاصره انقلاب" تغییر دادند. صرفنظر از این معلق زدن سریع اپورتونیستی، اما "انقلاب" خمیر مایه این بیانیه و کل جنب و جوش و جست و خیز این دوره این جریان بوده است. تا آنجا که من تعقیب کرده ام، چه معماران و سازندگان "جنبش سبز" و چه در میان اپوزیسیون چپ و راست حامی بی چون و چرای "خیزش اعتراضی اخیرایران " و چه بقیه پوپولیستهای هم صنف و رفیق نیمه راه حزب کمونیست کارگری کسی تا این حد پیش نرفته است که آن را "انقلاب" بنامد. صرفنظر از موضعگیری سیاسی موافق و یا مخالف تحرک اعتراضی وسیع اخیر تحت هژمونی جنبش سبز موسوی، ذوق زدگی کودکانه و بی مایگی سیاسی زیادی میخواهد که این پدیده را "انقلاب مردم" نامگذاری کنید. در فرصت دیگری به علت این مسئله میپردازم. اما بیایید برای لحظه ای این ذوق زدگی کودکانه و این "انقلاب" حزب کمونیست کارگری را فرض بگیریم. بیایید برای لحظه ای در این خود فریبی پوپولیستی آنها شریک شویم که گویا این رویداد مشابه انقلاب 57 است. لذا اولین سئوالی که در مقابلشان قرار داده میشود و آن هم نه از جانب من بلکه از جانب مارکسیست برجسته ای چون منصور حکمت این سئوال است. کدام انقلاب؟ منصور حکمت در مطلب تیز کارگران و انقلاب مینویسد:
"کارگران کمونيست خواهان انقلابند. اما کدام انقلاب؟ طبقات مختلف و گرايشات سياسى و اجتماعى مختلف "انقلاب" را به معانى بسيار متفاوتى بکار ميبرند. دنياى ما همه نوع "انقلاب" و همه نوع "انقلابى"اى بخود ديده است. تقريبا هر کس و هر جريانى که ميخواهد وضع موجود در جامعه را بشيوه اى ناگهانى و بطور غيرمسالمت آميز تغيير بدهد از انقلاب حرف ميزند و خودش را انقلابى مينامد. خيلى از اين انقلابات چيزى بيشتر از ارتجاع صرف نيستند. نمونه "انقلاب اسلامى" زنده و حى و حاضر جلوى چشم ماست. عقب مانده ترين خرافات و مشقت بارترين اوضاع را انقلاب نام گذاشته اند. مرتجع ترين و کثيف ترين عناصر نام انقلابى برخود نهاده اند. کارگر کمونيست پيگيرترين دشمن چنين انقلابات و انقلابيون دروغينى است". (خط تاکیدها از من)
رهبری "بسیار انقلابی" حزب کمونیست کارگری اگر پیوستگی و اتکا به جنبش کمونیستی کارگران قطب نمای کارشان بود، اگر از سر نیازهای آن جنبش به خط مشی مارکسیستی نیاز پیدا میکردند،اگرذره ای کاربست در افزوده های فکری و سیاسی مارکسیست برجسته دوره معاصر منصور حکمت به درد جنبش شان میخورد، قاعدتا نمی بایست این چنین شیفته از پیشی "انقلاب" به طور کلی میبودند. حتی اگر از سر سطحی گری باور کرده اند، تحولی که افتاده عین "انقلاب" است، دقیقا می بایست به کارگران و انقلاب منصورحکمت بر میگشتند و میپرسیدند کدام انقلاب؟ اما این مطلب ومنصور حکمت و سئوال کدام انقلاب؟ مزاحم انقلاب امروزشان است؟ اینها اگر باورشان شده است این رویداد همطراز انقلاب 57 است، و اگر کمونیست کارگری باقی میماندند، می بایست این درس ارزنده و بدیهی برگرفته از دوره انقلاب 57 را به میان کارگران و مردم معترض میبردند، که به افق و تصویر و سیاست و پراتیک جنبش و انقلاب همگانی تمکین نکنند. به کارگران ومردم میگفتند نه تنها در صف ارتجاع و اسلام و جنبش سبز ادغام نشوند، بلکه با صدای رسا به آن نه بگویند وصف متمایز خود را جدا کنند، جنبش آزادیخواهانه خود را پی ریزی و سروسامان دهند تا بار دیگر قربانی اهداف جنبشهای بورژوایی و ارتجاعی نشوند.
رهبری عمیقا پوپولیست حزب کمونیست کارگری نه از سر ناآگاهی و به دلیل معرفتی دقیقا به دلیل منفعت جنبشی و سیاسی حی وحاضرشان قادر به ترسیم مرز بین انقلاب و انقلابیگری همگانی و پوپولیستی با انقلاب و انقلابیگری پرولتری و کمونیستی نیست. حقیقتا آنچه را اتفاق افتاده است جنبش و انقلاب خود میدانند. میخواهند در رقابت با جناح سبز این جنبش جناح سرخ همان جنبش را تشکیل دهند. جنبش و انقلابشان است و در راستای آن به هیجان در آمده اند. تلویزیون 3-4 ساعته را 24 ساعته میکنند، اما هیچکس بیاد ندارد، دو سال قبل آنوقت که 13 آذر سرخ دانشجویان چپ و کمونیست اتفاق افتاد و جنبش دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب عروج کرد، یکساعت ویژه به برنامه تلویزیونشان اضافه کرده باشند یا هیجان خاصی به آنها دست داده باشد. دلیلش سیاسی و هدفمند است، آن یکی را جنبش خود نمی دانستند و این یکی تحرک سبز جاری، انقلابشان است.
ضد کدام انقلاب؟
لیدر همیشه در حال "انقلاب" و کاظم نیکخواه از رهبران کنونی حزب کمونیست کارگری فکرهایشان را رو هم ریخته اند، که قاطعانه ترین ادعا را علیه حکمتیستها صادر کنند. در دنیای پوپولیستی تقدس "انقلاب علی العموم" چیزی تندتراز "ضد انقلاب تمام عیارنامیدن " و عبارت خرافی ومذهبی گونه "جغد انقلاب" علیه ما سراغ نداشته اند. کاظم نیکخواه "معصومانه" توضیح میدهد، نکند حمل بر "زمخت گویی و توهین" استنباط شود.نه دوست سابق، نگران نباش ما کمونیستهای روشن بین یاد گرفته ایم و با خونسردی میپذیریم که ما واقعا در مواردی "ضد انقلاب هستیم". ضد بسیاری از انقلابات ارتجاعی و دروغین مرسوم در دنیای موجود هستیم. ما از پیش کسوتان آن نسل کمونیستی هستیم که "ضد انقلاب اسلامی" بوده وهستیم و به این لحاظ سی سال سران جمهوری اسلامی ما را "ضد انقلاب" نامیده اند.از آن نسل کمونیستی هستیم که ملی گرایان کرد سالها ما ومنصور حکمت را "ضد انقلاب ملی و ضد انقلاب کرد" معرفی کرده است.ما آن رگه کمونیستی و حکمتیستی هستیم که ناسیونالیسم ایرانی ما را "ضد انقلاب ملی" خود میداند. به نظرم در همه این موارد سران جمهوری اسلامی وناسیونالیسم ایرانی وکرد به درست ما را "ضد انقلاب" نامیده اند. واقعا ما ضد انقلابشان هستیم. باور کن ما آن نسل کمونیستی هستیم که این جمله منصور حکمت را بسیار جدی گرفته ایم که در مطلب کارگران و انقلاب نوشته است. " کارگر کمونيست پيگيرترين دشمن چنين انقلابات و انقلابيون دروغينى است". (خط تاکیدها از من)
دیر نوبت شما رسیده است. بر این اساس آری، ما ضد انقلاب مورد نظر شما یعنی "انقلاب سبزی هستیم" که تنها شغل شریفتان زیر لوای کمونیسم اینست به نام "انقلاب مردم" آن را قالب کنید.خوشبختانه در اینکار ناکام مانده اید، به غیر از خودتان، حتی پوپولیستهای قاعدتا متحدتان را هم نتوانسته اید به "انقلاب" نامیدن یک تحرک اعتراضی از قبل معماری شده توسط شاخه های مختلف ناراضیان ملی، مذهبی تا مغز استخوان مرتجع درون و بیرون نظام اسلامی قانع کنید. با صدای رسا گفته و میگوییم شما طرفدار این انقلاب و ما ضد آن هستیم. در این روزهای طوفانی این در تاریخ هردویمان ثبت شده است. همانطور که ماجرای طرفداریتان از "انقلاب هخایی و الاحوازی و ناسیونالیستهای ترک" و ضدیت ما با همین "انقلابات" در پرونده هر دو ثبت شده است. تحمل داشته باش کارگر و آزادیخواهی قضاوت خود را میکند. و خطاب به حمید تقوایی یاد آوری این نکته لازم است که برای ما و دنیای بیرون فرقه شما این رویداد به عنوان "انقلاب " موضوعیتی ندارد تا "جغد انقلاب" ادعاییتان موضوعیتی داشته باشد. این را هم به حساب پرت و پلا گوییهای همیشگیتان میگذاریم و از آن میگذریم. اما شما که باور دارید انقلاب در جریان است، شاید یادآوری این نکته بی فایده نباشد در انقلابی که فعلا مقدرات آن را دیگران برایتان تعیین میکنند، بدون تردید نقش شما چیزی بیشتر از "بارکش انقلاب" نخواهد بود. جدل سیاسی و اختلاف سیاسی فعلا به کنار به تجارب و عاقبت چپ های معصومی که نقشی جز بارکش انقلاب دیگران را نداشته اند، کمی توجه کنید و خود را از این مخمصه نجات دهید.
من با این پاراگراف ابتدای مطلب کاظم نیکخواه بسیار موافقم که نوشته است "لنين زماني جمله اي با اين مضمون گفته بود كه در جريان انقلاب، مردم در عرض يك ماه به اندازه بيست سال به آگاهي دست پيدا ميكنند. بايد به اين گفته لنين اين را هم اضافه كرد كه احزاب و جريانات سياسي نيز با همين سرعت پوست ميتركانند و به چپ و يا راست ميچرخند".من هم فکر میکنم حزب کمونیست کارگری از آن نمونه احزاب است كه چند روزه ره صد ساله پيمود و متاسفانه سر از پا نشناخته و با سر به عمق منجلابی پرت شد که مقدرات آن را موسوی و جنبش سبز ملییون و مذهبیون رانده شده از هرم قدرت جمهوری سیاه اسلامی تا این لحظه تعیین میکنند. در مطلب هفته قبل نوشتم "در این میان مواضع پوپولیستی حزب کمونیست کارگری و لیدر آن از همه نخ نما تر است. چشم بسته قاطی این جنبش و به قول خودشان دنباله رو این "انقلاب" شده اند. گویا از درون میخواهند جنبش سبز را به جنبش سرخ تبدیل کنند.(توهم کودکانه) عوامفریبانه مرز بین یک جنبش خود جوش که هنوز هژمونی و رهبری خاصی ندارد را با یک جنبش سبز ارتجاعی صاحب کاراکتر ومطالبه ارتجاعی و از قبل معماری شده رامخدوش میکنند. به این اپورتونیسم و تناقض در موضع سیاسیشان جواب نمیدهند که چطور است روز انتخابات به میلیونها مردم میگفتند در انتخابا ت شرکت نکنید و درست روز بعد به هزاران هزار نفر از همان مردم که دنباله رو موسوی با شعار "ابطال" انتخابات" بر عکس میگویند، شرکت کنید. مبنای این اپورتونیسم سیاسی ، پوپولیسم شناخته شده ایست که سرنگونی طلبی به هر قیمت کل فلسفه وجودی این جریان و هم "استراتژی وهم تاکتیک" آن را تشکیل داده است. در این راستا دنباله رو هر جنب و جوشی مستقل از کاراکتر و سیا ست آن هستند. همین نگرش پوپولیستی و سرنگونی طلبی سطحی آنها را به شرکت در تحرک هخا و الاحواز و ناسیونالیستها آذری کشاند و با همین منطق امروز دنباله رو جنبش سبز موسوی و اولین قربانی چپ در جریان این تحول هستند".
فراتر از جست و خیز پوپولیستی بی شائبه حزب کمونیست کارگری، تحولات دو هفته اخیر نشان داد "کمونیسم بورژوایی و پوپولیستی ایران" بار دیگر ظرفیت بالایی برای تبدیل کردن خود و طبقه کارگر به سیاهی لشکر جنبشهای بورژوایی و ارتجاعی دارد. این خطر بزرگی برای جنبش کارگری و کمونیستی ایران است. ابعاد این پدیده را باید بیشتر شناخت و راه اجتناب از آن را نشان داد. به سهم خود درآینده ای نزدیک به صورت سخنرانی و سمینار به این مسئله میپردازم.
در خاتمه علاقمندان را به مطالعه مطلب ارزنده کارگران و انقلاب منصور حکمت دعوت میکنم که در این شماره پرتو مجددا منتشر میکنیم.