حسین مرادبیگی
اپوزیسیون ملی – قومی
شریک جرم جمهوری اسلامی علیه مردم ایران
از نظر ما و هر انسان آزاده ای گذاشتن نام انتخابات و یا اعمال اراده مردم بر مضحکه جمهوری اسلامی، توهین و بی حرمتی به شعور میلیونها مردمی است که سه دهه است زیرحاکمیت مشتی آخوند جانی و دیگر اوباش اسلامی زندگی میکنند. از نظر یک عده دیگر اما اینجوری نیست. بخش اعظم اپوزیسیون راست ایران آن را انتخابات میداند. شرکت در آن را نه تنها "افتخار" ی برای خود میداند بلکه تلاش میکند که بخشهای از این مردم را نیز پشت این یا آن جناح جمهوری اسلامی کشانده و در آن شرکت دهد. و این از توده ایها و اکثریتی ها گرفته تا ملی – مذهبی ها، تا جمهوریخواهان ملی و داریوش همایون و حزب مشروطه تا حزب دمکرات کردستان و کلیه نیروی پرو رژیمی ناسیونالیسم کرد در کردستان ایران و دیگر نیروهای قومی و این روزها تا تحرک "همگرایی در جنبش زنان" را دربرمیگیرد. در واقع بخش اعظم اپوزیسیون راست ایران. اینها با وجود اینکه حتی حق انتخاب را هم از آنان گرفته اند این مضحکه را به نام انتخابات قبول کرده اند و دیگران را به شرکت در آن نیز فرامیخوانند.
آیا این کار اینها از سر توهم به جمهوری اسلامی است؟ روشن است نه. اهداف و مصلحت و منافع سیاسی - طبقاتی معینی اینها را هر بار وادار به این کار کرده و این صف را هر بار علیرغم تنوع در اهداف، در کنار هم قرار داده و قرار میدهد. هرکدام از اینها به دنبال مصلحت سیاسی خویش است اما همه اینها در یک چیز آنهم مشروعیت دادن به حکومت اسلامی علیه اکثریت عظیم مردم متنفر و معترض به این حکومت شریکند. همانطور که در نوشته قبلی، "اپوزیسیون ملی قومی و مضحکه انتخابات" نوشتم فضای سیاسی ای که این بار انتخابات جمهوری اسلامی در آن برگزار میشود با چهار سال قبل فرق کرده است. در این فاصله اتفاقات سیاسی مهمی در ایران رخ داده است، زمین سیاست در ایران زیر و رو شده است و مهر خود را بر جمهوری اسلامی و کلیه احزاب و نیروهای سیاسی اپوزیسیون ایران نیز زده است. بدون دخیل دادن این اتفاقات سیاسی نمی توان تصویر درستی از اوضاع فعلی و از خوشرقصی این دوره احزاب و نیروهای اپوزبسیون راست ایران در مقابل جمهوری اسلامی و در مضحکه پیش رو نیز بدست داد.
این صف در دوره "دوم خرداد" در کنار دوم خردادیها تحلیل شان این بود که سرنگونی ای در کار نیست و یا اگر هم هست نهایتا پروسه "خلع ید" تدریجی از جناح راست به سرنگونی منتهی میشود. با شکست دوم خرداد، بخش اعظم این صف علنا سرنگونی طلب شدند. عده ای حتی گفتند که جمهوری اسلامی قابل اصلاح نیست، عده ای هم گفتند از اینکه به خاتمی رای داده اند پشیمانند. بعد از شکست دوم خرداد و با حمله آمریکا به افغانستان و در ادامه به عراق، به آمریکا دخیل بستند و گفتند آمریکا میاید و میزند و می اندازد. اینها در این دوره مصلحت سیاسی خود را از این طریق یعنی از طریق افق توهم به آمریکا پیش می بردند. این موج حتی جناح چپ این اپوزیسیون را نیز با خود برد. اکنون سرنگونی طلبی این صف جای خود را به جنبش مطالباتی و بار دیگر افتادن دنبال این یا آن مهره از درون جمهوری اسلامی داده است. "گفتمان مطالبه محور" اسم رمز این تغییر جهت سیاسی است. اینها کلیت جمهوری اسلامی را قبول دارند، اما مطالباتی دارند که مطرح میکنند.
علت این چرخش سیاسی، تغییر موقعیت اینها در مقابل جمهوری اسلامی است که در کشکمش منطقه ای در مقابل آمریکا خود را پیروز میداند. با این تحول و اتفاقات بعدی، تقابل ناسیونالیسم پرو غرب و کلا ناسیونالیسم ایرانی با جمهوری اسلامی وضعیت دیگری پیدا کرد، پرچمی در این میان دست بدست شد، اولی در مقابل دومی سپر انداخت و یاس و اسیتصال خود را نیز علنا بروز داد. نیروهای قومی هم که داستان خود را دارد. آشفتگی و چند پاره شدن آنها بر سر "انتخابات" این دوره جمهوری اسلامی بیانگر وضعیت آنها با کور شدن افق توسل به آمریکاست. ما بدرست همان موقع این را تحلیل کردیم، رویدادهای این دوره صحت نظرات ما را دراین مورد تائید میکند. این صف اکنون خود را در مقابل جمهوری اسلامی در بن بست کامل می بیند. یاس و استیصال خود را که دیروز با گفتن اینکه فایده ندارد، یا جمهوری اسلامی دیگر رفتنی نیست یا باید از آمریکا در این مورد آموخت و غیره که به مردم متنفر و معترض به جمهوری اسلامی تسری میداد، اکنون آن را در قالب "گفتمان مطالبه محور" و لزوم شرکت در انتخابات جمهوری اسلامی بیان میکند. دارد مصلحت سیاسی خود را با موقعیت امروزیش در مقابل جمهوری اسلامی وفق میدهد. این صف جنگی با بورژوازی ایران و دولت نماینده فعلی او ندارد. به این علت که آلترناتیوی، نه سیاسی، نه اقتصادی و نه منطقه ای از آنچه که اکنون جمهوری اسلامی دارد و هست ندارد. "طرح تحول اقتصادی" ای را که خامنه ای و احمدی نژاد و سران سپاه پاسداران در دل بحران اقتصادی فعلی و با تحمیل اخراج و بیکارسازیها و فقر و فلاکت بیشتر به طبقه کارگر و به خانواده های کارگری دنبال میکنند از آن خود میداند و به جمهوری اسلامی از لحاظ سیاسی در پیش برد آن نیز کمک میکند. از لحاظ موقعیت منطقه ای هم هیچ گاه چنین موقعیتی را برای جنبش خود و بورژوازی ایران تصور نمیکرد. ربطی هم به رفاه و آزادی توده کارگر و دیگر مردم زحمتکش و آزادیخواه در ایران ندارد. به این جهت در فکر انتظار و مماشات با جمهوری اسلامی است و دارد راهی در دل این شوی سیاسی برای آن پیدا میکند تا مصلحت سیاسی طبقاتی خود را با بورژوازی ایران و حکومت اسلامی در این دوره وفق دهد.
خود این تحول، خارج از مضحکه انتخاباتی جمهوری اسلامی، بیانگر یک واقعیت مهم دیگر آنهم پولاریزه شدن هرچه بیشتر جامعه ایران و بالغ شدن بورژوازی و طبقه کارگر ایران در مقابل هم است. اینها جمهوری اسلامی را نه تنها بر پیشروی صف رادیکال جامعه ایران که حتی بر هر طغیان و شورش عمومی ای علیه جمهوری اسلامی نیز ترجیح میدهند. این را سخنگویان این صف دارند صرحتا اعلام میدارند. بحث بیشتر در این مورد را به نوشته دیگری موکول میکنیم. در ادامه این نوشته و برای درک بهتر از سرویس سیاسی ای که این صف به حکومت مشتی آخوند آدمکش در تقابل با توده کارگر و دیگر مردم متنفر و منزجر از جمهوری اسلامی میدهند توجه تان را به گفته رفسنجانی در مورد "انتخابات" این دوره جمهوری اسلامی جلب میکنم.
هاشمی رفسنجانی در این مورد چنین گفت:" اگر بتوانند در این انتخابات اعلام کنند که 0 7 الی 80 درصد از مردم شرکت کرده اند، این کار جمهوری اسلامی را چند پله در انظار عمومی جهان بالاتر خواهد برد."
این در واقع لخت و عریان هدفی است که جمهوری اسلامی از کشاندن مردم به مضحکه انتخاباتی خود دنبال میکند. اول مصرف داخلی آن یعنی استفاده از این مضحکه علیه مردم ایران که برای جمهوری اسلامی از مصرف خارجی آن دهها برابر مهم تر است، چون جنگ واقعی جمهوری اسلامی با اکثریت عظیم مردم معترض در ایران به این حکومت است. میخواهند به میدیای مختلف و افکار عمومی جهان نشان دهند که حکومت اعدام و شلاق و سنگسار و شکنجه و زندان وحکومت تحقیر زن و بی حقوقی کودک و فقر و فلاکت، "انتخاب" خود مردم ایران است! و میدانیم جمهوری اسلامی هرگام از "مشروعیت" و تثبیت سیاسی خود را، برخلاف تصور ساده لوحان سیاسی متوهم به "تغییر" از درون جمهوری اسلامی، در تشدید حجاب خفقان، افزایش اعدام ها، افزایش دستگیریها، افزایش جدایی های جنسی بیشتر و دخالت بیشتر در زندگی خصوصی آدمهای این جامعه و بالاخره افزایش خشونت بیشتر علیه طبقه کارگر و تحمیل بیکاری و فقرو فلاکت بیشتر بر این طبقه و بر دیگر مردم زحمتکش جامعه ایران ترجمه کرده و ترجمه میکند. جناحها و اوباش درون جمهوری اسلامی هم علیرغم هر اختلافی که با هم دارند، چه خاتمی در یک دوره، چه اکنون کروبی یا حسین موسوی و محسن رضایی، در این هدف با خامنه ای و احمدی نژاد و کلیت جمهوری اسلامی شریکند و به این هدف با عوام فریبی های گوناگون مردم را به شرکت در چاهی که برای آنان کنده اند فرامیخوانند. این حکومت بقای هر روزه خود را تاکنون به این شکل حفظ کرده و حفظ خواهد کرد. دانستن اینکه اگر یک روز، فقط یک روز، سرنیزه های این حکومت کنار رفته باشد، این اکثریت عظیم چگونه حکومت اسلامی و اسلام را از جامعه ایران جارو خواهند کرد و یا اینکه آزادی انتخاب داشته باشند چه چیزی را انتخاب خواهند کرد، عقل سیاسی چندانی نمیخواهد.
مصرف خارجی دادن آمار شرکت کننده به نفع جمهوری اسلامی در انظار افکار عمومی خارج هم بالابردن ثقل این حکومت در مذاکرات احتمالی با آمریکا و کشورهای پنج بعلاوه یک بر سر مساله هسته ای جمهوری اسلامی و دیگر مسائل منطقه ای است.
احزاب و نیروهای سیاسی اپوزیسیون راست از توده ای و اکثریتی و ملی – مذهبی گرفته تا جمهوریخواهان و حزب مشروطه تا حزب دمکرات کردستان و "سازمان حقوق بشر کرد" و "جبهه متحد کرد" و دیگر وکلا و سخنگویان ناسیونالیسم کرد پرو رژیمی در کردستان ایران تا دیگر نیروهای قومی تا تحرک "همگرایی در جنبش زنان" علنا در شکل دادن به این سناریو علیه اکثریت عظیم مردم آزادیخواه و خواهان سرنگونی نکبت اسلامی، شریک جرم حکومت اسلامی اند. همه اینها در این شوی سیاسی دارند به بهانه های مختلف و بنا به مصلحت سیاسی و منافع طبقاتی خود توحش اسلامی را علیه این مردم تقویت میکنند و بر بقای یکی از هارترین حکومتهای سرمایه داری جهان، حکومت مشتی آخوند جانی، بر مردم ایران کمک میکنند. اینها در این کار شریک جرم جمهوری اسلامی اند. احزا ب و نیروهای این صف را باید به این عنوان در جامعه معرفی و افشاء کرد.
در مضحکه توهین به شعور و تحقیر خود شرکت نکنید. همدستی این صف را با حکومت اسلامی وسیعا افشاء کنید. هلهله این صف را برای این حکومت ارتجاعی به افشاگری وسیع از آنان تبدیل کنید. و این وظیفه هر کارگر آگاه و همه کمونیستهای طبقه کارگر و وظیفه هر انسان آزادیخواه و برابری طلبی در جامعه ایران است که برای پائین کشیدن حکومت اوباش اسلامی درگیر جنگی شبانه روزی است.
28 مه 2009