به امید فرجی از درون حاکمیت
طرفداران "نظارت بر حسن اجرای قانون اساسی"
ثریا شهابی
انتخابات رئیس جمهور دهم حکومت اسلامی، شکاف در صفوف هئیت حاکمه ایران، باز در دل صف توده ای- اکثریتی، ملی - مذهبی ها، و بخش اعظم دگر اندیشان "طرفدران حاکمیت در اپوزیسیون"، کورسوی امیدی تاباند. امید به "فرجی از درون حاکمیت"، این صف ابن الوقت، دنباله رو، پارازیت و بی آینده را مجددا فعال کرد. آنها هم پابه پای خود جناحهای رژیم، فعلا تصویر روشنی از اینکه سرانجام کجا خواهند ایستاد، ندارند. بهررو میدان مانورشان در همان حوزه میدان مانور خود نیروهای حاکمیت است.
در آستانه انتخابات، مجددا، طیفی از طرفدران "ناراضی" حاکمیت در اپوزیسیون، شال و کلاه کرده اند، تا پس از یک دور "گوشه بازی" زیر زیرکی با این و آن کاندید احتمالی، سرانجام و یکی دو روز مانده به انتخابات، "شاهکارشان" را از کلاه خارج کنند! تا باز از کلاه شعبده بازی خود، آن "مرغ تخم طلایی" که بتواند دل خامنه ای را برباید، یا با تقلب بنام "رای مردم" به جای احمدی نژاد بنشیند، را بنام مصلحت مردم به خورد مردم دهند.
کنار کشیدن خاتمی از کاندیداتوری رئیس جمهور دهم، آنهم به نفع هر کسی، هر مرتجع "ناراضی"، معمم یا مکلا، اصلاح طلب یا اصولگرا، هر کسی که در این معرکه شانس برد از احمدی نژاد را داشته باشد، بساط ورشکسته و کساد اصلاح طلبان دو خردادی را، تماما جمع کرد. و بدنبال آن صف رنگارنگ دوخردادیهای توده ای و اکثریتی، نیروهای ملی - مذهبی، که جملگی بدنبال دوخرداد روان شده بودند، را دچار سردرگمی و پریشانی مزمن کرد.
بسته شدن کامل دکان اصلاحات، بعلاوه امثال داریوش همایون را هم که به خاتمی، نه برای حکومت که برای سست شدن نظام دخیل بسته بود، مایوس و برای شرکت در بازی انتخابات رژیم، بی افق کرد. این آشفتگی و پریشانی، با انتخابات و رویدادهای حول و حوش آن، به سرانجام قطعی خود نزدیک خواهد شد.
در برهوت بی افقی در صفوف هئیت حاکمیت، بخصوص سردرگمی در بخش "ناراضی" آن، طیف توده – اکثریتی و مشروطه خواهان به رهبری داریوش همایون را، در پی یافتن روزنه ای از "امید به اصلاحات"، بار دیگر به میدان آورد. درظلمت شب سیاه و بی ستاره اصلاحات، ناگهان پرچمی بنام "گفتمان مطالبه محور" برافراشته میشود. این صف مایوس را به حرکت در میآورد و بدنبال خود روان میکند. غافل از اینکه به تحرکی در ایران چشم امید دوخته اند، که متولد نشده، محکوم به فنا است.
تولید خانگی، متاع اصلاح طلبی
صفی از نیروهای ملی – مذهبی، دگر اندیشان دوخردادی در حکومت و در اپوزیسیون، با انتشار بیانیه ای بنام "گفتمان مطالبه محور"، اعلام کرده اند که بین تحریم و شرکت غیر مشروط، راه سومی هست، و آن راه "گفتمان مطالبه محور" است! و تلویحا اعتراف میکنند که خاصیت این راه، جلوگیری از طغیان های "کور" اجتماعی است. و همه در پس غبار داعیه های "مطالباتی" این "گفتمان"، به بازار آمدن متاع دیگری از کارگاه خانگی اصلاحات را شاهدند.
این گروه مطالباتشان را در چندین بند، بصورت کلیاتی مربوط به مدیریت حکومتی و شیفت از اقتصاد دولتی به اقتصاد بازار آزاد، برخی کلی گویی ها در مورد "حقوق مردم" زن و معلم و کارگر و حقوق بشر، مطرح کرده اند. بدون اینکه تا اطلاع ثانوی، مردم را از موضع شان در مورد شرکت یا تحریم انتخابات، مطلع کرده باشند، آنها را به فعالیت حول پلاتفرم شان فراخوانده اند. به اصطلاح شرکت یا عدم شرکت شان در انتخابات بحث بازی است. و همه میدانند که شرکت در انتخابات قوی ترین گرایش درون این صف است، چیزی که خود از اعتراف به آن ابایی ندارند. و "زنده باد" ریاکاری تحت صفت "هوش و ذکاوت سیاسی"!
"گفتمان مطالبه محور" طیف، توده و اکثریت را مجذوب این "ذکاوت سیاسی" کرده است. هرچه باشد، از پلاتفرم توده – اکثریت که چیزی بیش از یک طرح برای مدیریت اداری جمهوری اسلامی نیست، جذاب تر است! "گفتمان" هرچه باشد از مطالبات توده – اکثریت که هر عضو کابینه احمدی نژاد، همین امروز میتواند پای اجرای آن امضا بگذارد، زیرکانه تر ساخته و پرداخته شده است.
"گفتمان مطالبه محودر" بعلاوه از داریوش همایون، چنان دل برده است که آقای همایون، این الیت راست مدعی قدرت، آن را "نقطه روشنی در این منظره تیره" میداند! این تعریف آقای همایون از "گفتمان" به خاطر محتوای بسیار سکولار "گفتمان"، نیست، چیزی که خود آقای همایون هم میداند سکولار خواندن این پلاتفرم و این جماعت جوکی بیش نیست. ارادت داریوش همایون به "گفتمان" به خاطر خالی شدن تمام تیرهای ترکش جنبش مشروطه خواهی، علیه جمهوری اسلامی است. بی افقی جنبش شان، آنها را بدنبال "گفتمان مطالبه محور" روان کرده است. امیدشان، جلب مردم به سمت این بنگاه جدید التاسیس است، و نگاهشان به سست شدن نظام از درون و باز شدن فرجه ای در صفوف حاکمیت برای جنبش مشروطه خواهی! همه میدانند که الصاق عناوین تهی از محتوایی چون "تعمیق دمکراسی" و "لیبرالیسم" و "سکولاریسم"، که از طرف آقای همایون به گردن "گفتمان" انداخته شده است، تنها بهانه ای است که با آن بتواند نیروهای جنبش مشروطه خواهی را بدنبال این صف روان کرد.
برخلاف توده – اکثریت که در پیروزی هر "جر و جانوری"، از خط امامی ها تا دوخردادی ها، پیروزی خود را میبینند، آقای همایون در حمایت از هر بخش از جنبش ملی – مذهبی، از دو خرداد تا "گفتمان مطالبه محور"، راه پیشروی جنبش خود، مشروطه خواهی را میخواهد باز کند. هرچه باشد اینها مدعی کسب قدرت اند. توده – اکثریت بنام چپ، سربازان بی جیره و مواجب هر جنبش دست راستی، اسلامی یا غیر اسلامی اند!
"گفتمان مطالبه محور"، نور بی روشنایی
"گفتمان مطالبه محور"، امامزاده ای بدون گنبد و بدون سعادت است. حرکتی که نام خود را سکولار گذاشته است، روشن ترین مطالبه اش عبارتست از، " نظارت بر حسن اجرای قانون اساسی"! این صریح ترین مطالبه آن است، که لابلای خرواری خواست مبهم و تفسیر بردار در مورد راهکارهای مدیریت اقتصادی جمهوری اسلامی، پنهان شده است. این گفتمان نه خواستی برای مردم دارد و نه حتی تلاش میکند تعرضی را ممنوع کند، یا نارضایتی جدی از تعرضی را بیان کند! "سکولاری" است که کلامی از جدایی مذهب از دولت، در هیچ سطحی، ندارد که بگوید! "سکولاری" است که از کوتاه شدن دست مذهب از زندگی اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی مردم، جمله ای بر زبان نمی آورد. در حالی که جامعه هنوز از دستگیری فعالین کارگری در روز اول مه، خشمگین است، از اعدام وقیحانه دلارا دارابی افسرده است، از دستگیری دانشجویان و بگیر و ببند و طرحهای "امنیت اجتماعی" تعرض به مردم، به تنگ آمده است، و در حالی که بیکاری و فقر زندگی اکثریت مردم را به تباهی کشانده است، حرف جدی از امینت سیاسی فعالیت اپوزیسیون، امنیت حریم خصوصی زندگی مردم، یک بیمه بیکاری جدی برای همه، نمی زند! خواستار ممنوعیت اعدام و شکنجه نیست! خواستار ممنوعیت حمله به دانشجویان و مخالف پادگانی شدن دانشگاهها، نیست!
غیبت این مطالبات حداقل مردم، آنهم در "گفتمانی" که "مطالبه محور" است، به خاطر مثلا "توازن قوا یا درک شرایط" نیست. توازن قوا و درک شرایط تنها یک " کلاه شرعی" برای پنهان کردن تعلق سیاسی "گفتمان" است. واقعیت این است که این مطالبات، مطالبات مردم، از نظر آقایان و خانمهای نویسنده "گفتمان"، چندان مهم نیست! فرصت برای طرح آنها "بعدا" و "پس از مرگ شاه" هست! و مردم باید اجازه بدهید که این آقایان به زور محسن رضایی و کروبی و میرحسین موسوی، احمدی نژاد را از گود خارج کنند، بعد نوبت مطالبات واقعی مردم میرسد! این تمام محتوای گفتمان و طرفدارانش در صف توده – اکثریت و مشروطه خواهان است.
"گفتمان مطالبه محور" برخلاف عنوان پرطمطراق آن، حرکتی علیه مطالبات مردم و خارج از میدان جنگ رژیم با مردم است. این حرکتی از جنس خود رژیم است . قرار نیست خواهان حتی تغییرات و اصلاحاتی که خاتمی وعده میداد، شوند. میدانند کمترین خواست جدی، مثلا ممنوعیت اعدام کودکان یا ممنوعیت سنگسار، ممنوعیت تعرض به فعالین کارگری و دانشجویی، ممنوعیت تعرض به زنان، و بیان سطحی هر خواست واقعی مردم، نیروهای تحقق این مطالبات را، مردم را، بر سر همه شان خواهد ریخت. این ها ترسشان از مردم و از طغیان مردم بیشتر است، تا خشونت احمدی نژاد. اگر مطالبه جدی مطرح نمی کنند، نه به خاطر عدم تحمل بخش راضی حاکمیت، که به خاطر دیدن بشکه باروت خشم و اعتراضی است که در اعماق جامعه ایران منتظر طغیان است. اگر کلامی که کمترین بارقه آزادیخواهانه داشته باشد نمی زنند، به این خاطر است که می ترسند موجب فرصتی برای مردم شود که سر هر کوی و برزنی یقه همه مسببین تباهی زندگی شان را بگیرند و کنترل اوضاع از دست همه بخش های حاکیمت خارج شود.
طرفداران حسن اجرای قانون اساسی، علاقمندان "مرتجعین ناراضی" در جنگ علیه "مرتجعین راضی"، توده باشد یا اکثریت، آقای همایون باشد یا هر دگراندیش و ملی – مذهبی، را باید از صف مردم راند و افشا کرد.
دروغ میگویند! این صف فعال شرکت در انتخابات به نفع یکی از سرداران ارتجاع در جنگ با دیگری است. ریاکاری شان را پشت نامی بی محتوا، پنهان کرده اند. باید به این پرچم و طرفدرانشان، بعنوان پرووکاتورهای رژیم برخورد کرد و بساط شان را جمع کرد. مردم جمهوری اسلامی، از نوع خاتمی نخواستند، موسوی و رضایی و کروبی را نمی توان باهیچ ماسکی به خوردشان داد. تبلیغات تهوع آور دفاع از زن، امثال میرحسن موسوی و کروبی و محسن رضایی را باید همچون تبلیغات عوامفریبانه مستضف پناهی احمدی نژاد، بر فرقشان کوفت.
مردم جمهوری اسلامی با همه بخشهای راضی و نارضی اش را نمی خواهند. اگر این طیف، دگر اندیش، "گفتمان مطالبه محور" و ملی - مذهبی امکان ابراز وجود یافته اند، تنها و تنها از برکت سر اختناقی است که حاکم است.
مردم ایران شایسته انتخاباتی انسانی، مدرن، متمدنانه، آزادیخواهانه و برابری طلبانه اند. بساط این معرکه گیری ارتجاعی را باید به نیروی مردم هرچه زودتر و پیش از تباه کردن زندگی انسانهای بیشتری، جمع کرد.