فدرالیسم : نسخه تباهی جامعه

(باز هم در جواب مبلغین فدرالیسم)

(بخش اول)

 

رحمان حسین زاده

ناصر ایرانپور از مبلغین ومدافعین ثابت قدم فدرالیسم در جوابیه ای به مصاحبه رفیق کورش مدرسی با سایت "به یان" همان سئوالات و استدلالات متداول ناسیونالیستی در دفاع از فدرالیسم را به میان کشیده است.

تقدیس خرافه ملی گرایی وهویت سازی ملی به عنوان یک داده مفروض و از پیشی،بر اساس آن باد زدن شکافهای ملی و قومی و ارائه نسخه فدرالیسم به عنوان راه علاج آن، توضیحات بی ثمر برای موجه جلوه دادن و حتی مترقی جلوه دادن یک طرح فوق ارتجاعی و فاشیستی که چیزی جز بوی خون و باروت در بین "ملیتها و قومهایی" که اینها ریاکارانه و یا خام اندیشانه داعیه دفاع از آنها را دارند، سیاه را جای سفید نشاندن و خلط مبحث بین فدرالیسم اداری در بعضی کشورهای غربی وفدرالیسم قومی در حال حاضر مطرح در ایران، توجیه بازی با سرنوشت مردم زیر لوای "دخالت ملتها در سرنوشت خود" و مغلطه تمرکز زدایی و تقسیم قدرت ... حاصل فعالیت ظاهرا "آکادمیک"بی ثمر  تحصیلکردگان ناسیونالیست نان به نرخ روز خوربسیاری و از جمله آقای ناصر ایرانپور است. ایرانپور عامدانه میخواهد این تصویر را بدهد که گویا این مفروضات و گرهگاههای مطرح ناسیونالیستی و قومی از جانب ما جواب نگرفته است. این نویسنده "با خرد" میداند در طی یک دهه ونیم گذشته بارها و بارها این سئوالات و این استدلالات توجیه کننده طرح سیاه فدرالیسم  جواب روشنی از جنبش کمونیسم کارگری واز  رهبری جریان ما گرفته است. به سهم خود 6 سال قبل در مطلبی تک تک مفروضات و دفاعیات ناسیونالیستها را از فدرالیسم به نقد کشیدم و در مقابل نگرش انسانی و کمونیستی را در برخورد به مسئله ملی واقعا موجود مطرح کرده ام . اکنون در جواب ناصر ایرانپور و ایدئولوگهای فدرالیستی که اینروزها چراغ سبز کنفرانس "حقوق بشر و ملیتهای" بروکسل به ابتکار بعضی نهادهای اروپایی  دوباره آنها را ذوق زده کرده است، ناچارم همان مطلب را در دو بخش در نشریه پرتو مجددا به چاپ برسانم.    

 

فدرالیسم: نسخه تباهی جامعه


تب فدرالیسم از جانب گروههای قوم پرست بالا گرفته است. تحرک و پرو پاگاند آنها وسیع است. اما این تحرک و سمینارها و  کنفرانسهایى که در خارج  کشور با تمهائى نظير“نقش اقوام و ملل “ و ”فدرالیسم“ برگزار میکنند، نه تنها انعکاسى از فضای تحولات سیاسى جامعه ایران نیست. بلکه در تعارض با آن است. به وجد آمدن قوم پرستان حول فدرالیسم نه انعکاسی از تحولات درون ایران بلکه اساسا امید بستن آنها به تحولات و فاکتورهای بیرون ایران است . امید بستن به دخالت و پول و اسلحه آمریکا و اعلام آمادگیشان برای اجرای سناریوی عراق در ایران تحت هدایت آمریکا مبنای تحرک ارتجاعی و سیاه آنها است. سمیناراخیر موسسه آمریکن انتر پرایز و سمینارهای مشابه احتمالی قرار است جاده صاف کن این نقشه  باشد.  علاوه بر آن گروههای قوم پرست زمانی قوت قلب بیشتری گرفتند که حزب دمکرات کردستان را در صف سیاه خود یافتند و پز همراهی یک "حزب سیاسی با سابقه" را با پروژه شان در بوق کردند.  فدرالیسم خواست توده مردم نیست. اما این واقعيت ما را مجاز نمیکند که حساسیت لازم را در مورد باد زدن این مسئله از جا نب گروههای غیر مسئول و سناریو سیاهى از خود نشان ندهیم. طرح فدرالیسم به خرافه‌ناسیونالیسم و ملى‌گرایى متکى است. ویروس فدرالیسم هر چند غیر فعال و مرده، در این فضا و در این بستر و به ضرب مهندسى افکار، با یاری رسانه‌های با ”شرفى“ چون بى ‌بى ‌سى و امثالهم میتواند فعال شود. بویژه که دوران دوران ”نظم ‌نوین جهانى“ و سر برآوردن کثیف‌ترین و عتیقه ‌ترین افکار ارتجاعى و ناسیونالیستى است. نمونه‌های خطرناک آن را در یوگوسلاوی و جمهوریهای سابق شوروی، در افغانستان دیدیم  و امروز در عراق تجربه میکنیم. اتفاقا این تجارب تلخ بشریت معاصر مشوق قوم ‌پرستان ایرانى و ناسیونالیستهای دو آتشه‌ایست که سرسوزنى به مدنیت جامعه ربطى ندارند. گفتیم اینها به پول و اسلحه شارلاتانهایى چون بوش و بلر و رامسفلد و دولتهای مرتجع منطقه چشم‌امید دوخته‌اند، تاهمان رسالتى را به عهده بگیرند، که فاشیستهای صرب و کروات و گریلاهای کووسوو، مجاهدین افغانستان، ناسیونالیستهای کردستان عراق، انتحاریهای اسلامی  و جیش المهدی مقتدی صدر به عهده گرفته‌ا‌ند. مشاهده اوضاع در این کشورها و اینکه بسرعت جنگ قومى را به خانه های همسایه ‌و فامیل هائى کشاندند که سالیان متمادی و بدون مشکل در کنار هم زندگى میکردند، سد کردن امکان تحقق چنین سناریوئى در تحولات آتى ایران را از هر جریان و فردى که انسانیت و مدنیت جامعه نزد وی ارزش دارد ضروري ميکند. طرح فدرالیسم لازمست در نطفه خفه شود، و در همان شروع دفن گردد.

سابقه مسئله

سابقه طرح فدرالیسم و ”ایران فدراتیو“ البته به چند سال قبل برمیگردد که برخى جریانات بورژوا- ملى در اپوزیسیون به منظور بندوبستهای قابل پیش‌بینى با هم و جریانات حاشیه‌ای و فرصت طلب آن را دم گرفتند و آن را گامى در جهت ”عدم تمرکز قدرت“ و ”دموکراتیزه“ کردن سیستم اداری کشور قلمداد نمودند. حزب و جریان ما ( کمونیسم  کارگری) همانموقع طى بیانیه ای  هشدار داد که :“شعار فدرالیسم در ایران نه فقط متضمن گسترش آزادیهای سیاسى و مدنى مردم نیست بلکه بر عکس یک شعار عمیقا ارتجاعى، ضد مردمى و ضد کارگریست که علاوه بر عقب گردهای سیاسى و فکری و فرهنگى تعیین کننده‌ای که به جامعه تحمیل میکند، میتواند آغازگر یکى از خونین‌ترین و مشقت بارترین دوره ها در تاریخ معاصر جامعه ایران باشد. خصلت ارتجاعى شعار فدرالیسم و عواقب سیاسى و اجتماعى فوق‌العاده زیانبار آن برای مردم و جامعه بسیار عیان است. فدرالیسم به معنای تقسیم قومى رسمى مردم کشور و تراشیدن هویتهای ملى و قومى کاذب برای مردم و صدور شناسنامه‌های قومى برای میلیونها انسانى است که در ایران زندگى و کار میکنند. فدرالیسم به معنای عقب کشیدن خودآگاهى سیاسى مردم و فرهنگ سیاسى جامعه و برجسته کردن قومیگری و نژادپرستى در ذهنیت مردم و نهادها و قوانین اجتماعى است. فدرالیسم به معنای رسمیت دادن و تعمیم بخشیدن به تبعیضات سیاسى و اقتصادی و فرهنگى میان مردم برحسب برچسب‌های ملى و قومى، پاکسازی‌های قومى در مناطق مختلف کشور، رهبر تراشیدن ازمیان مرتجعترین احزاب و افراد برای مناطق مختلف و به عقب راندن جنبشها و نیروهایى است که برای یک کشور سکولار غیرمذهبى و غیر قومى و برابری همه اهالى کشور مستقل از جنسیت و نژاد و مذهب و قومیت تلاش میکنند. شعار فدرالیسم نسخه‌ای برای ایجاد عمیقترین شکافها و تفرقه‌های قومى در صفوف طبقه کارگر کشور است. شعار فدرالیسم ضدکارگری و ضد سوسیالیستى است“

اما آنچه ملى‌گرایان و فدرالیستها تبلیغ میکنند، بیشتر پروپاگاندی در خدمت مشروع جلوه دادن فدرالیسم است. در خدمت ایده‌آلیزه کردن آن. با اینکار جوهر اصلى فدرالیسم، که انسانها را بر اساس هویت قومى و ملى دسته‌بندی کرده، نزاع و اختلاف را و کینه و دشمنى پوچ را دامن زده و آن را به سطح جنگ و کشمکش میکشانند، پرده‌پوشى میکنند. اینها با عوامفریبى میخواهند در چشم مردم خاک بپاشند. لازمست استدلالات فدرالیستها را شکافت و نقد کرد و کنار گذاشت.

بخش دوم این مطلب در شماره هفته آینده به این موضوعات اختصاص دارد.

***