مصاحبه با کورش مدرسی
سئوال : یکی از موضوعات مهم مورد بحث در کنگره ارزیابی از موقعیت جنبش کمونیستی در ایران بود. این بحث چرا مطرح شد و موضوع آن چه بود؟
کورش مدرسی : این موضوع یکی از تم ها یا موضوعات اصلی دستور جلسه کنگره بود. بحث مفصل تر از آن است که در این مختصر بتوان آن را منعکس کرد. امیدوارم بزودی کل بحث در قالب سمینار ها و سخنرانی های دیگری معرفی و منعکس شود. لذا اینجا تنها به طرح شمائی کلی از بحث میپردازم.
دلیل بحث در مورد ارزیابی از موقعیت کل جنبش کمونیستی این است که حزب ما تنها بعنوان نوک تیز یک جنبش کمونیستی عظیم و عمیق در جامعه میتواند هدفی را که باری خود تعیین کرده است را به سرانجام برساند. اینجا منظورم از جنبش کمونیستی یک چارچوب عام است. چارچوبی که از کارگر و انسانی که آرزوی برابری و نابودی سرمایه داری، به هر تعبیری، را دارد تا تشکل ها ی سیاسی و غیر سیاسی با همان آرزو ها را در برمیگیرد.
ما بدون اینکه حزب حکمتیست را به عنصر هژمونیک فکری، سیاسی و سازمانی در این جنبش تبدیل کنیم قادر به به سرانجام رساندن انقلاب سوسیالیستی نخواهیم بود. هردرجه قدرت ما در این جنبش حزب ما را چندین قدم به قدرت نزدیک میکند. اما تبدیل شدن به این وزنه در این جنبش نیازمند آنست که ما خود و جنبش مان را دقیقتر بشناسیم و نقطه قدرت و نقطه ضعف مان را در ارتباط با این جنبش معنی کنیم و بشناسیم.
بارها گفته ایم که احزاب سیاسی، جایگاه و قدرت و ضعف و امروز و آینده آنها را بر اساس جنبشی مشخصات و قدرت و ضعف جنبشی که به آن تعلق دارند باید ارزایابی کرد و نه بر اساس ایدئولوژی شان و یا آنچه که خود در باره خود میگویند. حزب حکمتیست هم از این قاعده مستثنی نیست. درنتیجه اگر بخواهیم بطور ابژکتیو راجع به حزب حکمتیست صحبت کنیم باید خودمان را در متن جنبشی که هست، جنبشی که مستقل از من و شما در جامعه جاری است قرار دهیم تا ببینیم کجا هستیم و کجا باید برویم. تنها این متد است که میتواند ابزار لازم برای تغییر آگاهانه وضع موجود خودمان و جامعه را در اختیار مان قرار دهد. جامعه ما یک جامعه سرمایه داری است و به همان اندازه که در آن سرمایه داری "طبیعی" است که ضد سرمایه داری در آن طبیعی است. به همان اندازه که در آن تلاش برای ابقا و گسترش نابرابری بر اساس گسترش سرمایه داری (کسب سود) موضوعیت دارد، آنتی تز آن که کمونیزم است هم موضوعیت دارد و جاری است. در مورد خاص ایران تاریخ انقلابات صد سال گذشته و نقش کمونیست ها در آن به این جنبش چهره بسیار متعین تری داده است.
سئوال این است که این جنبش کمونیستی و مساوات طلبانه عمومی اولا چه ارتباطی با کل جامعه و با جنبش های دیگر دارد؟ قدرت جنبش کمونیستی پیش از هر چیز در خود آگاهی آن است. در نتیجه باید پرسید این جنبش در رابطه و در مقابل جنبش های بورژوائی چقدر خود آگاه است؟ ثانیا رابطه این جنبش با طبقه کارگر و بخصوص با پرولتاریا صنعتی و صنایع کلیدی چیست؟ و ثالثا کاراکتر عمومی این جنبش و شمای کلی آن چیست؟
اگر به این سوالات پاسخ دهیم آنوقت تازه میتوانیم قضاوت بهتری در مورد حزب حکمتیست و نقطه قدرت ها و نقطه ضعف های آن داشته باشیم در مورد خودمان و احزاب دیگر ابژکتیو تر، روشن تر و کارا تر قضاوت کنیم. در غیر این صورت ما هم باید مانند دیگران خودمان را با تمجید از خود و با پژواک افکار خودمان و این "قربان خود رفتن ها" در همان اتاقی که نشسته ایم، بشناسیم.
حزب حکمتیست اگر بخواهد متفاوت عمل کند، اگر بخواهد بر جامعه و بر طبقه مان تاثیر تعین کننده داشته باشد باید خود را با آن جنبش ابژکتیوی در جامعه و در طبقه کارگر ریشه و پایهِ مادی دارد بسنجد، خود را به آن وصل کند، هویت خود را به آن جنبش منتقل کند و به آن جنبش رنگ و پرچم بدهد. مکانیسم اجتماعی شدن حزب حکمتیست این است. حزب حکمتیست از طریق تصرف سیاسی، مبارزاتی، سازمانی و سنتی این جنبش کمونیستی است که میتواند اجتماعی شود و میتواند به قدرت نزدیک شود. وگرنه به رابین هود و زورو "طبقاتی" تبدیل میشود و دست آخر هم ماحصل تلاش اش به جیب پادشاهان و جنبش های دیگر میرود. برای این کار ابتدا لازم است که تفاوت هایمان با سنت های اصلی و بویژه با سنت غالب در این جنبش را روشن کنیم. اما برای روشن کردن این تفاوت ها باید آنها را دقیق بشناسیم. راستش شناخت طرف مقابل بیشترین نقش را در خود آگاهی خود سنت ما دارد.
بیست و چند سال پیش منصور حکمت با برگشتن به آن جنبش و نشان دادن مشخصات آن جنبش تفاوت های کمونیسم کارگری را با کل کمونیسم بورژوائی تصویر کرد. امروز لازم است مجددا همان سئوالات را مطرح کنیم، پاسخ های موجود به آن سئوالات بررسی کنیم و تفاوت های کمونیسم واقعا پرولتری با کمونیسم بورژوائی را روشن کنیم. با داشتن این سئوالات، این جواب ها و این تصویر است که تازه میتوانیم تفاوت هایمان با کمونیسم بورژوائی خارج از محدوده موضوعات محدود و تاکتیکی بشناسیم و مسیری که طبقه کارگر برای پیروزی در پیش دارد را ترسیم کنیم.
اگر از این زاویه به کل این جنبش نگاه کنیم آنوقت مشخصات پایدار و تعریف شده ای را میبینیم. از کارگر صرفا به آگاهی خودبخودی دست یافته تا احزاب و سیاسی ای که خود را به کمونیسم منتسب میکنند این مشخصات را منعکس میکنند.
گفتم بحث من این بود که ما باید در این جنبش معرفه کمونیستی در نهایت رگه های کمونیسم پرولتری را از کمونیسم بورژوائی باز بشناسیم. این تفاوت را تنها مثلا بحث حزب و قدرت سیاسی یا حزب و جامعه توضیح نمیدهد. اینها اجزا انتگره ویژگی کمونیسم طبقه کارگر یا کمونیسم پرولتری هستند اما همه تصویر را بدست نمیدهند. ما باید در مقابل کمونیسم بورژوائی کمونیسمی را معیار کنیم که مارکس و انگلس در مانیفست تفاوت های آن را با سایر کمونیسم ها توضیح میدهند، کمونیسمی که لنین در کل سازماندهی انقلاب روسیه بر آن پا میفشارد و کمونیسمی که بعدا در زمان خود ما منصور حکمت در "تفاوت های ما" مجددا به آن باز میگردد.
وقتی از این سر و با همان سئوال ها و پرابلماتیک هائی که مارکس و انگلس در مانیفست از آن شروع میکنند، آنهائی که لنین در چه باید کرد، دو تاکتیک، تزهای آوریل، چپ روی و غیره برجسته میکند و بالاخره سئوالاتی که منصور حکمت بحث کمونیسم کارگری را از آن شروع میکند، شروع کنیم آنوقت تصویر واقعی تری را از جنبش مان و حزب مان پیدا میکنیم.
این شروع بحث راجع به جنبش کمونیستی بود که از جانب من مطرح شد و رفقای دیگری هم در بحث شرکت کردند و به نظر من بحث را خیلی غنی تر کردند.
سئوال : در مورد کمونیسمی که شما اشاره کردید، در برخورد به مسائل مهم جامعه یا در برخورد به خود طبقه کارگر، که موضوع کار این کمونیسم است، تفاوتها چگونه خودش را نشان میدهد؟ سنت های مختلف را چگونه میتوان از همدیگر تفکیک کرد؟
کورش مدرسی : باز هم اینجا مجبورم خیلی کلی اظهار نظر کنم. گفتم که عنوان جنبش کمونیستی را من اینجا بسیار باز و وسیع گرفته ام و در سطح عمومی همه ی کسانی که خود را برابری طلب مدافع ایده مساوات اقتصادی و سیاسی انسان میدانند، و کسانی که اشتراکی شدن ابزار های تولید را به یک درجه مبنا میگیرند را در بر میگیرد. در نتیجه تعلق به این جنبش هنوز نقطه قدرت زیادی نیست چون از با این تعریف گل و گشاد و واقعا جنبشی، کسانی در آن میتوانند توده ای، سوسیال دمکرات یا ناسیونالیسم باشد. در این جنبش، همان گونه که مانیفست کمونیست میگوید، کمونیسم بورژوائی، کمونیسم کارگری، کمونیسم فئودالی، کمونیسم ارتجاعی مذهبی و غیره داریم. اینها گرچه خود از نظر طبقاتی جنبش های مختلفی هستند اما در جامعه ما خود را به پایه مادی واحدی (تناقض کار و سرمایه) مربوط میکنند. می خواهم بگویم آدمهای کم نیستند که ایده های مساوات طلبانه دارند منتهی به شیوه کاملا ًفاشیستی و ارتجاعی میخواهند آنها را اعمال کنند یا در صفوف ناسیونالیستها کم نیستندکسانی که واقعا دلسوز زحمتکشان هستند و یک درجه ای مساوات میخواهند ولی به شیوه ارتجاعی.
مهم این است که مساوات طلبی و برابری خواهی در جامعه سرمایه داری بلافاصله گوش باز در طبقه کارگر را پیدا میکند این رگه ها، و یا جنبش ها، در خود آگاهی طبقه کارگر و پیشروان آن و در افق تشکل ها و حتی احزاب سیاسی که خود را کمونیست میدانند بازتاب پیدا میکند. این ها آنقدر قوی و "طبیعی" هستند که بدون یک جدال اجتماعی، فکری، سیاسی، سازمانی، فرهنگی و خطی از طرف کمونیسم کارگری علیه همه این جنبش ها، آنها بطور "خودبخودی" پیروز میشوند. همه این رگه ها در ذهن و عمل طبقه کارگر بطور خودبخودی منعکس است.
وقتی کل تصویر را در این ابعاد در مقابل خودتان قرار دهید و سعی کنید که توانائی ها و ناتوانی ها، کار آمدی ها و ناکارآمدی ها ی کمونیسم ما، کمونیسم پرولتری را ارزیابی کنید تازه متوجه اهرم های تغییر میشوید. شما کمونیسمی را دارید که در کمونیسم شان اسلام سیاسی جای سرمایه داری را گرفته است و بجای سوسیالیست، کهنه مسلمان تحویل جامعه میدهند، کمونیسمی را دارید که جای سرمایه دار را با فارس و یا سرمایه دار فارس عوض کرده اند و سرمایه دار ترک و کرد و عرب به صف "فعلا پرولتاریا" پیوسته است، کمونیست هائی را دارید که کارفرما را بجای سرمایه دار نشانده اند در نتیجه از حزب سیاسی به سندیکا یا اتحادیه عقب نشسته اند و غیره سئوال این است که تفاوت های مشترک همه این ها با کمونیسم پرولتری از پایه ای ترین سطح تئوریک تا عملی ترین تاکتیک روزمره کجاست؟
کمونیسم بورژوائی بخش زیادی از ذهنیت فعالین طبقه کارگر و بخش زیادی از ذهنیت چپ ایران را شکل میدهد. ما نیازمند یک جنبش واقعاً حزبی کمونیستی ناقد همه انواع جنبش های بورژوائی و از جمله کمونیسم بورژوائی هستیم. مشکل از اینجا شروع میشود که آموزگار هنوز خود نیازمند آموزش است، پزشک خود آلوده به بیماری است.
سئوال : می خواهید بگوئید که این سنتهای کمونیسم بورژوائی وسیع است؟
کورش مدرسی : به نظر من نه تنها وسیع که سنت غالب است چه در کمونیسم ایران و چه کمونیسم جهانی همین است. در دنیای ما این کمونیسم بورژوائی در نهایت پشتش را به یک رفرمیسم ناسیونالیستی و یا یک ناسیونالیسم چپ میدهد. و به اعتقاد من این سنت غالب در کل این جنبش در سطح جهان است.
منتهی این را باید بحث کرد، باید بحث را باز کرد و نشان داد کجا قدم به قدم همه ی اینها مادیت پیدا میکند. در چند سال گذشته تفاوتهای ما با دیگران بر سر بسیاری از این نکات متمرکز شد. اما شاید در تبیین سیاسی و تعمیم درست آن زحمت کافی را نکشیدیم.
پرتو : با تشکر از شما
***