دو
تراژدی انسانی در یک هفته، چرا؟ کی مسئول است؟
سعید
آرمان
صدها نفر در دو حادثه ناگوار در دو نقطه مختلف اما برای یک هدف، جان خود را از
دست دادند. یکشنبه 29 مارس (9 فروردین) قایق حامل حد اقل 300 نفر در دریای
مدیترانه که قصد رفتن به ایتالیا را داشت، در نزدیکی سواحل لیبی غرق میشود و به
گفته رسانهها تقریبا تمامی سرنشینان آن خفه میشوند و جنازه بالغ بر یکصد نفر از
آنان طعمه جانوران دریایی میشوند. یکشنبه گذشته 5 آوریل (16 فروردین) نیز بیش
از 60 نفر از مردان افغانی در داخل کانتینر یک کامیون در کویته پاکستان واقع در
مرز ایران که قصد رفتن به ایران را داشتند، خفه شدهاند و دهها نفر دیگر در اثر
تعفن،
شدیدا مریض و به بیمارستان انتقال داده شدهاند.
این تنها دو نمونه در یک هفته است. به گفته خبرگزاریها گمان میرود که دو قایق
دیگر در مسیر لیبی به ایتالیا غرق شده باشند و نیروی دریایی لیبی علیرغم جستجو در
دریای مدیترانه موفق به یافتن آنان نشده است. مرزبانان ایتالیایی دو قایق
ماهیگیری را که 150 نفر را از آفریقا به ایتالیا انتقال میداده است، یافتهاند
که دو نفر از آنان در اثر ضعف شدید جان دادهاند. از این دست فجایع انسانی هر از
گاهی در دریای اژه مرز ترکیه یونان و یا در فاصله بین مکزیک و آمریکا و سایر
نقاط جهان اتفاق میافتد.
سئوال این است که چرا هزاران انسان روزانه در نقاط مختلف جهان علیرغم واقف بودن
به مخاطرات احتمالی در تلاش برای فرار و استقرار در نقطهای دیگر در جهان هستند؟!
قربانیان این دو فاجعه انسانی از کشورهای آفریقایی، کردستان عراق، افغانستان و
غیره بودهاند که جنگ، بیکاری، فقر و دیکتاتوری حاکم بر آنان انگیزه اصلی فرار
را تشکیل میدهد.
به یک نمونه از توحش حاکم از سوی حکام سودان نگاه کنید. در مقابل دیدگان جهان از
سال 2003 تاکنون بالغ بر 200 هزار نفر از مردم دارفور به قتل رسیده و میلیونها
نفر از مردم دارفور با مرگ میجنگند و در صحرا و در میان طوفانهای شن رها شدهاند و
دولت عمرالبشیر هم هر از گاهی مانع از تقسیم اندک غذای ناچیز در میان آنان میشود.
بخش دیگر فراریان به خاطر جنگهای قبیلهای، دیکتاتورهای حاکم، وحشت از اسلام سیاسی
به اضافه امید به رهایی از فقر و بیکاری روز افزون که در نتیجه بحران اقتصادی
موجود تشدید یافته است، را به موقعیتی خطرناک سوق میدهد که جان و هستی خود به
خطر بیاندازند تا احیانا به مکانی امن برای ادامه حیاط به شیوه قابل تحمل تری
دست یابند.
در حالیکه صدها انسان جستجوگر زندگی قابل تحمل تر در اقصی نقاط جهان بخاطر عبور از
مرز جان میدهند، تحمیل کنندگان فقر و دیکتاتورها در قالب "نمایندگان" مردم و روسای
دولتها هنگام مسافرت و مراجعت به کشورهای اروپایی فرش قرمز برایشان پهن میشود.
تبدیل شدن اروپا به قلعهای غیر قابل
نفوذ راه را برای فجایع انسانی هر چه بیشتر هموار کرده و میکند. هنگامیکه
راههای کم خطر تر رسیدن به اروپا هر روز محدودتر میشود، پناهجویان راههای پر
مخاطره را انتخاب و فجایع انسانی قابل پیشبینی میباشد. دژ اروپا دست قاچاقچیان
انسان را باز میکند تا از قبل این تجارت میلیونها دلار به قیمت جان هزاران نفر در
سال به جیب بزنند. حمل 300 نفر با قایقی با ظرفیت 50 نفر و انتقال دادن 110 نفر در
کانتینر در بسته صد البته تراژدی میآفریند.
بر اساس آمار "سازمان بینالمللی مهاجرت"
(IOM)
در سال ۲۰۰۸
نزدیک به ۵/ ۱۱
میلیون پناهجو در خارج از کشور خود زندگی میکنند و
۲۶
میلیون نفر در زادگاه خود آواره هستند.
چرا میلیونها انسان ناچار به فرار و یا
کوچ کردن به نقاط مختلف جهان میشوند، در حالیکه برای سرمایهگذاری در هر گوشهای
از این کره خاکی با تهیه یک بلیط هواپیما و یا صدور ویزا قابل حصول است؟ چرا
برای کارگران و مردم جوامع آسیایی و آفریقایی سخت ترین شرایط زندگی و تردد قایل
هستند و چنین امکانی وجود ندارد. این در حالیست که مردمان این جوامع با مشکلات
اقتصادی شدید گرفتار هستند و در عین حال در مبارزهای سخت با دولتهای دیکتاتور حاکم
میباشند. مردم این جوامع شاهد استثمار شدید از جانب دولت و سرمایهداران حاکم
میباشند و در عین حال نظارهگر سرازیر شدن ثروتهای افسانهای خود توسط کمپانیهای
غول پیکری مانند شل و توتال و سایرین به بانکهای جهانی هستند.
دولتهای حاکم در آسیا و آفریقا تا خاورمیانه با تحمیل شدیدترین نوع دیکتاتوری و
استبداد و قبضه کردن ثروت اجتماعی در دست معدود سرمایهداران و دولتمردان اکثریت
جامعه را به تباهی کشاندهاند و راهی جز مبارزه و زندگی مشقت بار کنونی برایشان
باقی نگذاشتهاند. لذا مردم در تلاش برای یافتن زندگی بهتر ، مبارزه میکنند و به
خطر میافتند و باید راهی برای امرار معاش و یا حفظ جان خود پیدا کنند. در غیر
اینصورت چه دلیلی دارد که میلیونها افغانی مقیم ایران به زور و خفت سرمایهداران
و رژیم حامی شان در ایران تن میدهند و این راه پر تلاطم را انتخاب میکنند؟!
به این اوضاع باید پایان داد، در آسیا و آفریقا راهی جز مباره برای بر اندازی
دولتهای دیکتاتور فاسد و استثمارگر وجود ندارد. این امر کارگران و مردم این جوامع
است که برای خلاصی از فقر و استبداد و زور با دولتهای حاکم تعیین تکلیف بکنند.
برای مقابله با دژ اروپا در مقابل فراریان و قربانیان فقر و دیکتاتوری باید
مبارزهای متحد و جدی از جانب مدافعین حقوق پناهندگی و کارگران این کشورها صورت
بگیرد. در غیر اینصورت با توجه به تشدید بحران مالی جهانی که آن را بر گرده
طبقه کارگر جهانی سرشکن میکنند متاسفانه باید شاهد تراژدیهای بمراتب بیشتر از این
هم باشیم.
***