يك ميليارد انسان گرسنه هستند

 

مظفر محمدي

 

بيش از يک ميليارد انسان در سراسر جهان از گرسنگی مداوم رنج مي‌برند و شمار اين افراد بنا به اعلام سازمان ملل رو به افزايش است.

 اوليور دو شوتر (Olivier De Schutter مسئول ويژه سازمان ملل در حقوق تغذيه در جلسه‌ای در مجمع عمومی سازمان ملل علاوه بر اين خبر، اعلام کرد هر شش ثانيه يک کودک به خاطر سوءتغذيه جان خود را از دست مي‌دهد.  نامبرده همچنين اعتراف  ميكند كه ، اين قابل پذيرش نيست، به ويژه آنکه ما به عنوان جامعه جهانی به خوبی مي‌دانيم چه سازوکارها، راهبردها و تدابيری مي‌تواند اوضاع را تغيير دهد.
 

ساز و كارهاي بورژوازي!

ساز و كارها يا راه چاره از نظر بورژوازي بين المللي معلوم است.

آنها ار تجارت ناعادلانه،‌ كاهش سرمايه گذاري در كشاورزي و فساد اخلاقي مديران و بانكدارن و صاحبان بنگاه هاي مالي و صنعتي، گله مندند. همزمان از جيب و سفره طبقه كارگر و مردم زحمتكش به حلقوم اين بانك ها وبنگاه هاي مالي و تجاري پول ميريزند تا بلكه سر پا بمانند و نظام گنديده و از نظر خودشان غير اخلاقي را نجات دهند.

گرسنگي ميليوني و ميلياردي انسان به قدمت تاريخ سرمايه داري است و پديده جديدي نيست.  اين وضعيت غير انساني روز بروز تشديد شده و گسترش ميبابد. علت اين شرايط ضد بشري، ناعادلانه و نابرابر بودن سيستم سرمايه داري و مبتني بر سود دهي سرمايه و نه رفع نياز انسان ها است. سرمايه در هرحال و بهر قيمت بايد سود بدهد. چه در دوره رونق وچه در بحران. اين يك اصل پايه اي نظام سرمايه داري  است.

يك ميليارد سهل است، اگر حتي يك نفرهم در اين كره زمين مملو از نعمات زندگي گرسنه بماند، ننگي است بر پيشاني طبقه اي كه اين نعمات را تصاحب كرده و ميلياردها انسان را به ابتدايي ترين امكانات زندگي از مسكن وغذا و بهداشت و دارو و غيره محتاج كرده است.

 

راه نجات بشريت !

راه نجات بشريت غلبه بر نظام سرمايه داري است.  لغو نظام كار مزدي و برقراري مالكيت اجتماعي بر وسايل توليد است. اين كاري نيست كه همزمان و درهمه كشورها شروع شود. بايد نقاط قدرت طبقه كارگر را پيدا كرد. از جايي بايد شروع كرد كه طبقه كارگر بيشترين آمادگي و توان انجام اين كار را دارد. طبقه كارگر بايد در جايي و جاهايي كه بيشترين امكانش فراهم است قدرت را از بورژوازي بگيرد و الگويي از جامعه انساني و برابر را به كل جوامع بشري نشان دهد. در چنين موقعيتي ميليونها ميليون كارگر و زحمتكش به اين راه نجات خود، يعني گرفتن قدرت از بورژوازي و دسترسي مستقيم به منابع مادي و مالي و نعمات جامعه ، توجه خواهند كرد و براي آن متحد ميشوند و به اقدام انقلابي دست خواهند زد.

امروز نه به خاطر گرسنگي يك ميليارد انسان بلكه به خاطر اينكه نظام سرمايه داري بيش از پيش و عينا و علنا گنديدگي و فساد و ناكارامدي خود را به نمايش گذاشته است و توده هاي عظيم طبقه كارگر به اين امر واقف ميشوند، زمان آن است كه اين اقدام از همه جا شروع شود. اقدام كمونيستي، توسط طبقه كارگر آگاه و متحد، .براي خلع يد از بورژوازي غاصب، قاتل و نافي حرمت و انسانيت و محتكر ابتدايي ترين نيازهاي بشر.

 اين اقدام انقلابي از يك سلسله اعتصابات پياپي، ابتكارات توده اي، در هم آميختگي اعتصاب اقتصادي و سياسي و  تبديل  اعتصاب سياسي به قيام مسلحانه و برقراري شكل نوين و انقلابي سازمانهاي شورايي طبقه كارگر ميگذرد.

اما اين عمل واقدامي خودبخودي نيست. حتي عصيان، شورشها و طغيان هاي خودبخودي گرسنگان راه نجات نيست. بورژوازي  پيشرفته و آگاه به منافع خود بارها با اين طغيانها روبروبوده، مجرب شده و ابزارهاي مقابله با اين شرايط را دارد. حتي اعتصابات اقتصادي بزرگ و  گسترده را هم از سر گذرانده است.

طبقه كارگر براي اقدام انقلابي و توده اي خود به سياست معين، به سازمان انقلابي خود و به حزب سياسي اش نياز دارد. رهبران طبقه كارگر ميتوانند و بايد  در دل اين طغيانهاي اجتماعي و اعتصابات توده اي، طبقه خود را متشكل و متحد كرده و  حزب سياسي شان را بسازند.

اما اين راهي سر راست و بي دردسر نيست. با شعار راديكال و يا تبليغ صرف  اين هدف حاصل نميشود.  طبقه كارگر چه در صفوف خود و چه در جامعه و در ابعاد بين المللي، دشمنان قدرتمندي دارد. طبقه كارگر آگاه و رهبران كمونيست اش همزمان با مبارزه اي بي امان با بورژوازي  حاكم، بايد با دوستان دروغين خود هم تسويه حساب كند، آنها را از صفوف خود ايزوله كرده و ابتكار عمل را بدست بگيرد. اين كار بجز از طريق قانع كردن و به ميدان آوردن توده هر چه وسيع تر طبقه ممكن نيست. اين اقدام از يك سلسه مانورها و تاكتيكها و مبارزات علني و غيرعلني و يا حتي  سازشهاي مقطعي با جرياناتي كه بهر حال ضديت با سرمايه داري را در حرف پذيرفته اند ... ميگذرد.

همچنين، اين كار طبقه كارگر پراكنده و بدون ارتباط با هم چه در سطح يك كشور و چه در سطح منطقه اي و بين المللي، نيست.  انتخاب اين روش هاي پيچيده تنها از طريق رهبران متحد كارگران در حزب سياسي كمونيستي و حتي در اتحاديه هاي مستقل كارگريشان ممكن است. طبقه كارگر و كمونيست ها تجارب اتحاد طبقاتي در انترناسيونالهاي كارگري و كمونيستي را دارند. تجارب انقلابات توده اي و بويژه انقلاب اكتبر را پشت سر دارند.

امروزه باتوجه به از هم پاشيدگي و گنديدگي و استيصال سرمايه داري در حل بحرانهاي گريبانگيرش، ماركس و كمونيسم و انقلاب كارگري بار ديگر به صحنه جامعه بشري آمده است. امروز ضديت با كمونيسم براي بورژوازي مستاصل و آبرو باخته و ناتوان در سازماندهي و اداره جامعه، آسان نيست.  ديگر نميتوان اعتصابات اقتصادي و سياسي و انقلاب كارگري را كه جامعه طبقاتي امروز با آن مواجه است، با اتهاماتي كه تا كنون به كمونيسم و برابري  وارد مي آوردند، تخطئه كرد.

شيپور جنگ طبقاتي را خود بورژوازي نواخته است. بورژوازي به طبقه كارگر در سراسر جهان از امريكاي شمالي تا اروپا و آسيا و افريقا، اعلان جنگ كرده است. آشكارا از بودجه جامعه و از دستمزد و نان سفره كارگر و مسكنش و از مالياتهايي كه از مردم ميگيرند به گلوي سرمايه داران ميريزند تا زنده نگهشان دارند. در اين جنگ ظاهرا  بمب و توپ و تانك و كشتار با اسلحه در كار نيست. اما ميزان كشته ها و مرگ و مير از گرسنگي و بي دارويي و بي مسكني كم تر از بمباران و سلاحهاي كشار جمعي  نيست. اين يك جنگ طبقاتي و يك نسل كشي نرم است.   

 

اما هر چه هست جنگ، جنگ است. اگر طبقه كارگر اين پديده را به عنوان يك جنگ طبقاتي اعلام شده از جانب بورژوازي بين المللي و دولتهايشان براي حفظ نظام بردگي مزدي، نگاه نكند، بازنده است. و تاوان اين باخت هم به لحاظ فيزيكي و هم روحي بسيار دهشتناك و سنگين خواهد بود.

طبقه كارگري كه شيپور اين جنگ را نشنيده است در خواب است.  قبل از هر كس و هر چيز رهبران كمونيست و سوسياليست كارگران، مسئوليت اين بيداري طبقاتي را بر عهده دارند. اين وظيفه هر جريان كمونيست و يا چپي است كه مدعي تعلق به طبقه كارگرو يا عملا درمبارزه اقتصادي و فعاليتهاي اتحاديه اي طبقه كارگر درگير و شريك است. درك نكردن شرايط كنوني و آماده نكردن طبقه كارگر براي يك جنگ سرنوشت ساز كه از طرف بورژوازي و بحرانهايش به او تحميل شده، به معناي عقب ماندگي از تاريخ است. در شرايط بحراني كنوني مبنا و بهانه قرار دادن اختلافات سياسي و تاكتيكي كه موجب تفرقه در صفوف طبقه كارگر شده و مانع اتحاد مبارزاتي و توده اي وسيع طبقه باشد، نه تنها اپورتونيسم بلكه  شريك جرم بورژوازي شدن است.

 اين جنگ را گروهان و گردانهاي پراكنده چپ و كمونيسم و طبقه كارگر نمي برند. همه بازنده اند.

همچنين در اين مصاف،‌ بايد كاري كرد كه تشکلهای كارگري بندناف شان را با احزاب سوسيال ناسيوناليست و يا چپ هايي كه در حاشيه اين احزاب چشم به ائتلافهاي اپورتونيستي  براي گدايي يك كرسي در پارلمان بورژوايي دوخته اند، بگسلند و مستقلا و با افق ايجاد حزب سياسي كمونيستي خود و حاكميت شورايي،‌ به اين نبرد پا بگذارند.

 

شورش گرسنگان!

اين روزها همه و از جمله خود بورژوازي  از شورش  گرسنگان سخن ميگويند. ظاهرا اين شورش و عصيان هاي اجتماعي اجتناب ناپذير است و نمونه هايش در اين و آن كشور از جمله در فرانسه و اسپانيا و... سر برآورده است. بايد به استقبال اين شورش ها رفت. اما استقبالي كه احساس مسئوليت بزرگي را بهمراه دارد. استقبال از شورش گرسنگان تنها شركت در خود شورش ها با شعار راديكال و پرچم سرخ نيست. پوشيدن لباسهاي پاره و كلاه آنارشيستي و شكستن شيشه ها نيست. معني اين استقبال سازماندهي و متشكل و متحد كردن طبقه كارگر و مردم زحمتكش در جريان اين شورش ها و عصيان هاي اجتناب ناپذير است. اجتناب ناپذير از اين لحاظ كه طبقه كارگر فاقد آنچنان سازمان توده اي  و حزب رهبري كننده است كه بتواند از زمينه هاي اين عصيان ها و نارضايتي و خشم توده اي، تظاهرات و اعتصابات بزرگ و سراسري باشكوه و قيام  سازمانيافته بسازد. اعتصابات اقتصادي و سياسي كه كمر بورژوازي را مي شكند و طبقه كارگر را هم در خود متحد ميكند و رهبرانش را بيرون ميدهد. رهبراني كه  حزب مستقل كارگري و كمونيستي خود را ميسازند. مستقل از احزاب چپ و راستي كه سنگ كارگر را به سينه ميزنند، اما طبقه كارگر را قرباني دست و پا بسته سرمايه داري ميدانند و طبقه را دعوت ميكنند تا در رفع بحران سرمايه داري،  بورژوازي را كمك كند. اين اولين گام مبارزه با شرايط كنوني و اولين سنگ بناي انقلابات كارگري پي در پي است.

 

كمونيسم و طبقه كارگرايران!

طبقه كارگر و مردم زحمتكش ايران، بخشي از اين يك ميليارد مردم گرسنه اند. كمونيسم و برابري در ايران اعتبار و حرمت دارد. با وجود اين طبقه كارگر در ايران  هنوز نا متشكل و نامتحد است. حتي فاقد تجارب اتحاديه اي است. اما در عين حال نسيم شوراهاي كارگري را نفس كشيده است، انقلابي را پشت سر دارد كه مهر و نقش طبقه كارگر و از جمله كارگران نفت كه شيرهاي نفت را بستند و بورژوازي حاكم را خفه كردند، بر خود دارد. كمونيسم در ايران بعلاوه متشكل است وحزب يا احزابي با اين نام را هم دارد. حزب حكمتيست بخش پيشرو اين جريان كمونيستي است اما تمام آن نيست. احزاب چپ در ايران اگر به اين نقش تاريخي كمونيسم در شرايط بحران سرمايه داري جهاني و بحران مرگبار سرمايه داري در ايران واقف نباشند و كماكان به كارهاي سابق و تا ديروز خود مشغول گردند، به هيچ دردي نميخورند و بازنده تر از گذشته اند.

از نظرمن اين چپ از كوچكترين گروه و محافل كارگري و جريانات سياسي تا بزرگترينشان،  اگر براي سازماندهي يك مبارزه اقتصادي و سياسي طبقه كارگر و يك جنگ طبقاتي در دل بحران مرگبار سرمايه داري، آماده نشوند و در اين راه تاكتيك ها و سياستهاي منعطف در مقابل همديگر را انتخاب نكنند، يك بلاهت تاريخي را مرتكب ميشوند.

 

بلاهت محض است اگر در حساس ترين دوره تاريخ جنگ طبقاتي در ايران و در حالي كه بورژوازي واقعا و عينا زير بار بحران هايش به زانو افتاده ، چپ و كمونيستهاي ايران چه در محافل كارگري و چه در بيرون آن، دغدغه هاي سابق را يدك بكشند و در دوران كهنه بسر ببرند.

 

بحث بر سر حقانيت مواضع ايدئولوژيك و سياسي  نيست. چيزي كه تا كنون هر كسي خود را در آن محق تر از ديگري  ميداند. بحث بر سر اين است كه طبقه كارگر و كمونيست ها دريك تند پيچ تاريخي قرارگرفته اند و مواضع  و سياست درست، تنها در دل يك مبارزه عيني و عملي وواقعي توده اي، محك ميخورند و درستي و نادرستي شان براي توده هاي طبقه معلوم ميگردد نه در تبليغات صرف و يا ادعا!

سازماندهي اين مبارزه عيني وتوده اي بدوا به همكاري و تفاهم و حتي يك سري سازش هاي مقطعي نياز دارد كه اگر چپ و كمونيست ها آن را نفهمند، فقط اسير پروپاگاند و ادعاهايي خواهند ماند كه پوچي شان در عمل و به سرعت براي همگان آشكارميشود.

منصور حكمت زماني براي مقابله با خطر سناريوي سياه  كل اپوزيسيون چپ و راست را مورد خطاب قرار داد و يك مسئوليت تاريخي را به آنها خاطرنشان ساخت. بخش بزرگي از اين اپوزيسيون ( چپ و راست) اهميت اين مساله را نفهميده و اين حماقت را از خود بروزدادند كه  سناريوي سياه چيست؟! "تحليل" ما چيز ديگري است!

در دوره  جنبش هاي سياسي واجتماعي كه اساسا نفي جمهوري اسلامي را مد نظر داشت، حزب حكمتيست منشور سرنگوني و متعاقبا در هنگام خطر جنگ و حمله نظامي امريكا و اسراييل، بيانيه مشترك عليه جنگ را جلو روي اين اپوزيسيون قرار داد. اما در اين موارد هم گوش شنوا نبود و باز ما شاهد همان عكس العمل هميشگي چپ و راست و شانه بالا انداختن و درانتظار حوادث ماندن و بي اختياري  و يا آويزان شدن به بورژوازي خودي يا بيروني بوديم.

 

حزب حكمتيست در تحولات كنوني و شرايط حساسي كه جامعه ما و طبقه كارگر و مردم زحمتكش در آن قرار گرفته است بايد لولاي اتحاد چپ و كمونيست ها در ميان طبقه كارگر و در صفوف محافل و اتحاديه هاي كارگري و بالاخره در ميان احزاب و جريانات چپ باشد. و اين را علنا و با صراحت اعلام كند.

اگراين چپ كماكان به روش هاي فرقه اي و ناباوري ها و تخيلات خرده بورژوايي نسبت به اين جنگ طبقاتي ادامه دهد، در ميان توده هاي طبقه كارگر منزوي خواهد شد و لازم است که منزوی شود. توده هاي طبقه كارگر تنها در تجربه عملي خود دوستان ودشمنانشان را مي شناسند نه در تبليغات صرف و شعارهاي راديكالشان.

 

بورژوازي خود شيپور جنگ طبقاتي را نواخته است. عليرغم رقابتهاي شديد جناح هاي مختلف بورژوازي با هم، اما در اين جنگ پشت به پشت هم داده اند. G20 تنها يك نمونه آن است. طبقه كارگر در اين جنگ به اتحاد، سازمان، حزب سياسي خود و به رهبري مجرب و آگاه و كاردان نياز دارد. ستاد رهبري اين مبارزه و جنگ طبقاتي در هر كشوري ميتواند و بايد تشكيل شود. ارتباطات كارگري و كمونيستي در ابعاد بين المللي ميتواند سازمان يابد. تجربه انترناسيونال ماركس و پيروان او را بايد سرمشق قرار داد.  اتحادهای كارگري بيشتر و گسترده تر از آن ، امروز الزامي و حياتي شده است. كوته بيني، بيماري مزمن و رقابتهاي چپ، كمونيستها و سوسياليستهاي كارگري، اگر مانع اين اتحاد كشوري و بين المللي طبقه كارگر شود، بورژوازي بر جنازه ميليونها انسان تلف شده از گرسنگي و بر سفره خالي ميلياردها گرسنه ديگر، گيلاس هاي شراب پيروزي سرخواهد كشيد و به ريش اين چپ خواهد خنديد.

امروز روز "كارگران جهان متحد شويد" در عمل است. آيا كمونيستهاي اين عصر از آمريكاي شمالي تا جنوب شرقي آسيا و تا آفريقا آفريننده اين اتفاق تاريخي خواهند بود و مصمم به اين كار خواهند شد يا  قرباني دست و پابسته و اسير تخيلات نامربوط به تاريخ و طبقه كارگر خواهند ماند! آيا كمونيستهاي ايران حلقه اي  و گرداني از يك ارتش عظيم طبقه كارگر را براي  از پا درآوردن بورژوازي بحران زده و تا مغر استخوان فاسد و تبهكار تشكيل خواهند داد! تاريخ ما را قضاوت خواهد كرد.

mozafar.mohamadi@gmail.com

mozafarmohamadi.com www.