فدرالیسم را باید طرد و منزوی کرد

 

حسین مرادبیگی

 

روزهای اول و دوم آوریل 2009 در بروکسل کنفرانسی دو روزه با نام "حقوق بشر و پروسه تمرکز زدائی و فدرالیسم در ایران" برگزار شد. در این کنفرانس تعدادی از اعضای پارلمان اروپا شرکت داشتند. همچنین عده زیادی از نمایندگان احزاب، گروهها و سکت های قومی از جمله نمایندگان یکی از شاخه های حزب دمکرات، نمایندگان یکی از شاخه های سازمان زحمتکشان و دیگر قوم پرستان بلوچ و ترک و عرب و غیره نیز دعوت شده بودند.

بالاخره بعد از یک دوره رکود و استیصال سیاسی و انشعاب و کسادی بازار قوم پرستی یکی پیدا شد تا اینها را دوباره به بازی بگیرد. چه "افتخاری" از این بالاتر میتوان برای سران احزاب و گروهها و سکت های قومی در ایران تصور کرد؟ اینها مدتها بود منتظر چنین فرصتی بودند تا با آن سرخوردگی و یاس و بربادرفتن خواب و خیالهای خود ناشی از شکست دولت آمریکا در عراق را پشت سر بگذارند. از اینکه دوباره به بازی گرفته میشوند باید از از خوشحالی در پوست خود نگنجند!

در مورد فدرالیسم در ایران، جریان و حزب ما پیگیرانه آن را به نقد کشیده و بحثهای زیادی مطرح کرده ایم،  پانلهای متعددی را در افشاء و در عقب راندن این طرح ارتجاعی که ماحصل آن چیزی جز تکرار سناریویی دهها برابر سیاه تر از عراق در ایران نخواهد بود، پیش برده ایم. بدون اغراق، افشاء اهداف پشت فدرالیسم  و تقابل جدی سیاسی با جریانات فدرلیست چی در ایران را، در هر سطحی، افکار عمومی از ما دیده و درجه از عقب راندن این ایده ارتجاعی را محصول فعالیت آگاهگرانه حزب حکمتیست میدانند. نه هویت قومی، نه هویت مذهبی، هویت انسانی شعار ماست.

در مورد استدلالات پشت طرح فدرالیسم پائین تر و مجددا توضیحات کوتاهی را خواهم داد، اما قبل از آن لازم میدانم که به خود این ماجرا و سابقه آن اشاره کوتاهی بکنم.   

فدرالیسم در ایران اگر شش، هفت سال گذشته را مبنا قرار دهیم توسط دولت آمریکا و به کمک "موئسسه انترپرایز" در کنفرانسی در این مورد در واشنگتن، عملا باد زده شد. تا این تاریخ فدرالیسم در حد تمایل و بیشتر در بده بستانهای اعلام نشده میان حزب دمکرات و ناسیونالیستهای پرو غرب، سلطنت طلبان، که آنزمان رهبری حزب دمکرات تصور میکرد آلترناتیو آینده بعد از رفتن جمهوری خواهند بود، مطرح بود. طرح مجدد آن بعد از حمله آمریکا به عراق یعنی دوره ایست که دولت آمریکا، زمان جرج بوش، در مقابل جمهوری اسلامی در عراق بشدت گیر افتاده است. آنزمان دولت آمریکا برای جلوگیری از دخالت بیشتر جمهوری اسلامی در عراق و برحذر داشتن این دولت از ناامنی وسیعی که برای نیروهای نظامی آمریکا در عراق ایجاد کرده بود، طرح فدرالیسم در ایران را عملا باد زد و با آن سران احزاب و گروهها و سکتهای قومی در ایران را به بازی گرفت و آنان را به امید حمله نظامی خود به ایران دلخوش کرد. در همین رابطه حزب دمکرات کردستان ایران که قبلا و بعد از ماههای اول حمله آمریکا به عراق شعار فدرالیسم را جایگزین شعار "خودمختاری" کرده بود  بسرعت دست به کار شد و چند گروه و  سکت قومی، ترک و عرب و بلوچ را دور خود جمع کرد و نام آن را گذاشتند "کنگره اقوام و ملیتهای ایران". همزمان سران احزاب و گروههای قومی یکی بعد از دیگری راهی آمریکا شدند و تعدادی از آنان در کنفرانسی که موئسسه "انترپرایز" ترتیب داده بود شرکت کردند. در این دوره اینها واقعا کفش و کلاه کرده بودند که به زودی بعنوان پیشقراولان نیروهای نظامی آمریکا در "عراقیزه" کردن ایران شرکت کنند، به این خیال که مرزهای "منطقه فدرال" مورد نظر خود را بر اساس قومیت دلخواه خود ترسیم خواهند کرد. واضح است نتیجه این خواب و خیال هم اگر عملا روی میداند، چیزی نمی بود جز دمیدن در شیپور یک جنگ قومی پایان ناپذیر در سراسر ایران که عراق در مقابل آن منطقه امن محسوب میشد.

اما شکست دولت آمریکا در عراق در مقابل جمهوری اسلامی و دست بالا پیداکردن جمهوری اسلامی در مقابل دولت آمریکا در منطقه، عملا به یاس و ناامیدی و  استیصال سیاسی در میان احزاب و گروههای سیاسی اپوزیسیون راست ایران بویژه انشعاب در احزاب و گروههای قومی که کلا به حمله آمریکا به ایران دخیل بسته بودند، منجر شد. باد فدرالیسم و قومیگری که به نوبه خود سد و مانعی بود در اتحاد و در مبارزه مردم آزادیخواه ایران در مقابل جمهوری اسلامی، تا حدود زیادی خوابید. این جنبه مثبت قضیه، اما اوضاع عراق بعد از حمله دولت آمریکا، طرح فدرالیسم و تحرکات قومی به دنبال آن در نقاط مختلف ایران، به نوبه خود عملا تاثیر منفی خود را بر فضای سیاسی در ایران و بر مبارزه مردم معترض و خواهان رفتن جمهوری اسلامی گذاشته بود. مجموعه این رویدادها مردم را در ایران نگران کرد و به نوبه خود آنان را در مقابله با جمهوری اسلامی در آن شرایط محتاط کرد. تصور اینکه ایران هم به سناریویی مانند عراق دچار خواهد شد مردم را در مبارزه علیه جمهوری اسلامی  محتاط کرد. جمهوری اسلامی هم از بالادستی خود در منطقه در مقابل آمریکا و همچنین از اوضاع نگران کننده ای که فاشیستهای قومی مختلف با تحرکات خود در میان مردم ایجاد کرده بودند، علیه مردم  مردم خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی کمال استفاده را کرد و بر شدت فشار و زور و سرکوب خود برای این مردم افزود.

در این دوره رئیس سازمان زحمتکشان از ایلام تا ماکو را "منطقه خودمختار" کردستان ایران در ایران "فدرال" خواند. چهرگانی و روسای حزب "استقلال جنوب آذربایجان" هم گفتند که نقده و اشنویه و پیرانشهر  مال ترکهاست  و لابد جزو "منطقه خودمختار آذربایجان". از اینطرف زعمای حزب دمکرات کردستان ایران هم گفتند ارومیه و نقده شهر کردها است. تحرکات قومی در تبریز و سایر شهرهای آذربایجان شدت گرفت. خلاصه هنوز حمله آمریکا به ایران شروع نشده، ماهیت پاکسازیهای قومی و گورهای دسته جمعی پشت طرح فدرالیسم در ایران خود را بیرون زد. گرز "تمامیت ارضی" هم پرچم فالانژهای قومی فارس بود علیه اینها. در کل، سناریوی سیاهی را که ما با حمله نظامی آمریکا به ایران در کنار بقای تروریستهای اسلامی مضمحل نشده پیش بینی میکردیم، این جریانات با تحرکات قومی خود طلایه های آن رو به مردم ایران و افکار عمومی گرفتند.  شکست دولت آمریکا در عراق البته آب پاکی روی دست اینها ریخت و همانطور که گفتم با آن باد فدرالیسم در ایران نیز عجالتا خوابید.

این روزها پارلمان اروپای واحد که ظاهرا در دنیای بعد از افول آمریکا از تنها ابر قدرتی نظامی جهان، قدم پیش گذاشته است و "ابتکار" را در دست گرفته و خواهان ایفای نقش بیشتری در "نظم نوین جهانی" مورد نظر گوردن براون نخست وزیر بریتانیا است، به هدف منافع اقتصادی و سیاسی زمینی معینی در رابطه با جمهوری اسلامی که این روزها دول غرب در تدارک پهن کردن فرش قرمز زیر پای سران جناتیکار جمهوری اسلامی اند. بعنوان بخشی از این سیاست، به نوبه خود احزاب و گروهها و سکت های قومی را به بازی گرفته است. این بار کنفرانس فدرالیسم از واشنگتن به بروکسل یعنی مرکز پارلمان اروپای واحد منتقل شده است. اینها با بازی دادن پیاده نظامهای خود دارند "عشق آتشین" خود را به پیر کفتار جمهوری اسلامی و برای رام کردن آن، به این شیوه ابراز میدارند. احزاب و گروهها و سکتهای قومی نیز از اینکه مجددا به بازی گرفته میشوند از ذوق سر از پا نمی شناسند!

همراه اینها آدمهای سطحی و خود شیرین کن نیز مجددا فدرالیسم را دم گرفته اند. در شوهای تلویزیونی خود از این یا آن میدیا، به تعریف و تمجید طرح فدرالیسم در ایران پرداخته اند. اینها با گفتن اینکه منظور از طرح فدرالیسم همان "انجمنهای ایالتی و ولایتی" دوره بعد از انقلاب مشروطه است، یا منظور از فدرالیسم در ایران جغرافیایی است و نه کشیدن مرزها بر اساس قومیت، یا هدف از طرح فدرالیسم "تمرکز زدائی از قدرت" و "دمکراتیزه" کردن سیستم اداری کشور ایران است، فقط دارند گیجی و بی خبری سیاسی خود را از طرحی که از آن بوی خون میاید ثابت میکنند.

میگویند مگر نه این است که کانادا و آلمان و آمریکا و غیره هم فدرال هستند و براساس جغرافیا هم تقسیم شده اند و قومی هم نیستند. چرا در ایران هم نمیتوان همچون فدرالیسمی داشت؟ اینها فراموش میکنند یا خود را به فراموشی میزنند که فدرالیسم در این کشورها بر اساس تقسیمات جغرافیایی مورد قبول مردم آن کشورها و در شرایط تاریخی معینی و بنا به ضروریات اقتصادی و سیاسی معینی پیاده شده است. اکنون آن دوره نیست. این دوره دوره سناریوی سیاهی و فدرالیسم مورد نظر قوم پرستان فدرالیست چی در ایران هم اگر کسی خود را به نادانی نزند، کشیدن مرزها براساس قومیت است. کسی که پاکسازیهای قومی در یوگسلاوی را دیده است و بازهم از فدرالیسم در ایران دم میرند، مگر یادش رفته است که یوگسلاوی نیز فدرال بود؟ پس چرا به این روز افتاد؟ کسی که جریان نسل کشی 800 هزار نفره در رواندا را که این روزها سالگرد آن است شنیده است، قتل عام 800 هزار انسان!؟ آنهم در عرض سه هفته! به خاطر اختلاف قومی توتسی و هوتو که این اواخر معلوم شد دولت "دمکراسی پارلمانی" فرانسه  پشت این جریان بوده و در آن به خاطر حفظ منابع و بازارهای سرمایه داری این دمکراسی، دست داشته است. کسی که عراق را می بیند،  عراق که در بغل دست ماست. در آن جنگ "شیعه و سنی" عرب راه انداختند. میان محلات "شیعه و سنی" عرب در بغداد دیوارهای بتونی هشت متری کشیده اند تا امنیت را تا حدودی برقرار کنند. کسی که اینها را دیده و  بازهم روی طرح فدرالیسم در ایران اصرار میکند خیلی صریح دارد علیه آینده بچه های ما از هم اکنون نقشه میکشد و توطئه میکند.

آن گروه و سکت قومی ای که حتی ارزش به بازی گرفتن هم برایش قائل نیستند، اگر اکنون ادعای از ایلام تا ماکو را دارد لابد میداند که در شرایط سناریوی سیاهی فردا که او خواب آن را برای جامعه و مردم ایران دیده است، نه تنها بر سر ارومیه و نقده که بر سر کرمانشاه نیز جنگ در خواهد گرفت. به این دلیل است اکنون خواب آن را می بیند. کسی که خیال میکند برای مثال، ناسیونالیستهای کردستان قبول میکنند که شهرهای بوکان و مهاباد و سردشت و پیرانشهر و اشنویه در تقسیمات کشوری جزو جغرافیای "منطقه خودمختار" آذربایجان غربی باشند و تحت نظارت امثال چهرگانی، و یا بالعکس قوم پرستان ترک قبول میکنند که ارومیه و نقده جزو جغرافیای "منطقه خودمختار" تحت نظارت حزب دمکرات کردستان ایران قرارگیرند، یا مشابه این در مناطق دیگر ایران که بزعم اینها قرار است در آن فدرالیسم بر طبق تقسیمات کشوری پیاده شود، دارد ساده لوحی خود را به نمایش میدهد و یا تصمیم گرفته است که از حالا سر مردم و جامعه ایران کلاه جنگ قومی بگذارد.

درهرحال ما در این موارد و در مورد موارد دیگری که فدرالیستچی ها ادعای آن را کرده اند بارها گفته ایم، بر خلاف تبلیغات این جریانات و کسانی که همراه آنها فدرالیسم را دم میگیرند فدرالیسم در ایران نه تنها متضمن هیچ درجه از گسترش آزادیهای مدنی و سیاسی در ایران نیست بلکه طرحی است کاملا ارتجاعی و ضد کارگری که باخود عقب گردهای جبران ناپذیری را از هر لحاظ به جامعه ایران تحمیل میکند و میتواند  سرآغاز یکی از خونبارترین دوره ها بعد از نکبت جمهوری اسلامی در جامعه ایران باشد. مساله این جریانات نه گسترش آزادیهای سیاسی و مدنی در جامعه و در شرایط رفتن جمهوری اسلامی که اساسا تراشیدن هویت های قومی و ملی کاذب به هدف استیصال مردم و رسیدن به نوائی از اینطریق است. وگرنه چرا خواهان ایجاد یک دولت غیر قومی و غیر مذهبی در ایران نمیشوند که در آن حقوق کامل شهروندی همه آحاد و افراد جامعه ایران بدون هیچ تبعیضی بر اساس ملیت و جنسیت و زبان و مذهب و رنگ و غیره تضمین شود؟ چرا خواهان ایجاد یک دولت سکولار در ایران، سکولاریسم در شکل کامل آن که متضمن آزادیهای کامل فردی و مدنی شهروندان جامعه ایران باشد  نمیشوند؟ یکی این مردم را "یک ملت" میخواند تا با آن دیگران را سرکوب و حقوق شهروندی آنان را پایمال کند، دیگری آنها را "چند ملت" میخواند تا با تراشیدن هویتهای کاذب ملی و قومی آنان را وارد جنگ قومی کند.

مساله اینها حل مساله ملی در ایران هم نیست. در ایران تنها مساله ملی کرد وجود دارد و راه حل چاره ساز آنهم که ما بارها گفته ایم برگزاری یک رفراندم است که در آن مردم کردستان ایران بدون هیچ فشار و تهدیدی و با رای آزادانه خود به جدائی و یا ماندن در چهارچوب ایران با برخورداری کامل از حقوق شهروندی خود رای دهند. رای و تصمیم اکثریت این مردم نیز قابل اجرا خواهد بود. لابد یک عده را هم میفرستند سراغ کسانی دیگری تا به بینند چه مشکلی دارند و چگونه باید به شیوه ای انسانی و متمدنانه به مشکلات آنان جواب داد و آن را حل کرد. اینها خواستار این راه حلهای متمدانه نیستند، چون جایی برای عوام فریبی و تراشیدن هویتهای ملی و قومی کاذب و از اینطریق سوار شدن اینها بر گرده مردم باقی نمیگذارد.

مشکل این جریانات و طرفداران فدرالیسم در ایران بد فهمی نیست. یکی تصمیم گرفته است که خودمختاری بخواهد به خاطر اینکه خودش به خودمختاری برسد از دیگران هم تحت این عنوان میخواهد که همه خودمختاری طلب شوند. و این ممکن نخواهد شد مگر از طریق تقسیم مرزها بر اساس قومیت و تحت نام فدرالیسم. این راهی است که این جربانات تلاش میکنند در آن  به نوائی برسند. میدانند که در شرایط استیصال و سناریوی سیاهی است که لمپن ترین آدمها یک شبه میتوانند بعنوان "رهبر" مردم سبز شوند. دوره هم دوره سناریوی سیاهی است. میدیای دروغ پرداز بورژوایی هم که شب و روز دروغ را بعنوان حقیقت به مردم قالب میکنند و میخواهند آنجور که آنها میگویند مردم نیز فکر کنند، اگر منافع دولتهایشان در چهارچوب وسیع تر طبقاتی و جهانی تری  ایجاب بکند، نه تنها ابلهانه ترین تمایلات سیاسی که جهل و خرافه را نیز پر و بال داده و به افکار مردم تبدیل میکنند. چه کسی فکر میکرد یک مرده از گور برخاسته در ایران به قدرت برسد و جنبشش سی سال در ایران در قدرت باشد؟ مساله از محاسبات خرد و ریز یک حزب خودمختاری طلب و یا فلان رهبر سلطنت طلب که در فکر زد و بند با هم باشند بسیار فراتر است، اینها در واقع بازیچه ای بیش نیستند. باید کل این بازی را بهم زد.

برای برهم زدن همچو سناریویی است که ما از هم اکنون ایجاد گارد آزادی را فراخوان داده ایم. گارد آزادی بعنوان نیروی مقاومت مردمی در سراسر ایران اکنون در مقابل جمهوری اسلامی و فردا در مقابل جریانات سناریوی سیاهی که از هم اکنون خواب پاکسازیهای قومی و گورهای دسته جمعی را برای آینده مردم کارگر و زحمتکش ایران بعد از رفتن جمهوری اسلامی می بینند. تلاش ما برای افشای ماهیت واقعی فدرالیسم این طرح ضد کارگری و ضد انسانی  و بی آبرو کردن مداوم هویت قومی و ملی نزد طبقه کارگر و پیشروان این طبقه و در میان دیگر مردم آزادیخواه و برابری طلب در ایران ادامه خواهد یافت. جامعه در مقابل ناسیونالیسم و ویروس قومی واکسینه نیست. باید مدام مقاومت توده کارگر و رهبران و فعالین کارگری و دیگر مردم آزادیخواه و برابری طلب را در مقابل این ویروس بالا برد. از لحاظ عملی هم فدرالیسم بعنوان نسخه ای برای آینده ایران بعد از رفتن جمهوری اسلامی، با مقاومت کامل ما و این مردم روبرو خواهد شد.

***