خواننده گرامى
نشريه حکمت يک نشريه مجانى نيست. اما باتوجه به اينکه کسانى که خواهان دسترسى به آن هستند ممکن است از امکانات مالى يا امنيتى مناسب براى خريد آن برخوردار نباشند، نشريه را از طريق اينترنت، بصورت رايگان قابل دسترس کرده ايم. اما در هرحال توليد اين نشريه، چاپ آن و اداره امور مربوط به آن همگى هزينه زيادى را در بر دارد. خريد نشريه، آبونه شدن آن و بويژه کمک مالى به ادامه کار نشريه کمک خواهد کرد. براى انجام هريک از اين کارها اينجا را کليک کنيد.

جستجو     Search

بازگشت به صفحه اول


 

در نقد انقلاب پوپولیستی حمید تقوایی

پوپولیسم حمید تقوایی   و منشور سرنگونی حزب کمونیست کارگری -حکمتیست

 

محمود قزوینی

 

فهرست

مقدمه

پوپولیسم حمید تقوایی   و منشور سرنگونی حزب کمونیست کارگری ایران -حکمتیست

دولت موقت و مسابقه حمید تقوایی با سلطنت طلبان برای دموکرات نمایی

دو تاکتیک در برخورد به دولت موقت

سرنگونی جمهوری اسلامی پایان کار حمید تقوایی است اما آغاز انقلاب کارگری است.

جدل بر سرتعیین جنسیت نوزادی که هنوز متولد نشده است

تفاوت متدلوژی حکمتیسم با پوپولیسم مبتذل

 رد اما و اگر بر انقلاب سوسیالیستی توسط حمید تقوایی

 آیا سوسیالیسم اجتناب ناپذیر است؟

سوسیالیستم پوپولیستی و سوسیالیسم کارگری

در باره تز پوپولیستی تبدیل جنبش سرنگونی به جنبش سوسیالیستی

سوسیالیسم فوری  یا  انقلاب سرنگونی طلبانه خلقی تحت نام سوسیالیسم

سوسیالیسم فوری انقلاب کارگری و سوسیالیسم فوری انقلاب پوپولیستی

انقلاب کارگری،  منشور سرنگونی و مشکل درک پوپولیستی از انقلاب

آیا طرح دولت موقت با برنامه یک دنیای بهتر در تناقض است

چند تـتوری عجیب و غریب حمید تقوایی

برخورد ما به دولت موقت

نسخه اسلامی در صحنه بودن مردم

انتخابات، مجمع نمایندگان مردم و قانون اساسی

نقش منشور سرنگونی در جلوگیری از سناریوی سیاه

موخره

 

 

مقدمه

حزب کمونیست کارگری حکمتیست برای تامین رهبری چپ و رادیکال بر جنبش سرنگونی و پاسخ دادن به مسئله روز مردم و طبقه کارگر یعنی سرنگونی جمهوری اسلامی، بیانیه و منشوری را منتشر کرده است که در آن ضمن نقد آلترناتیوهای جریانات راست بورژوازی برای جایگزینی رزیم اسلامی، قیام مردم بر علیه جمهوری اسلامی و نابودی و در هم کوبیدن کامل دستگاه دولتی و منابع مالی، تدارکاتی و تبلیغاتی آن و پیروزی کامل قیام که چیزی جز تشکیل دولت موقت برای ادامه انقلاب و نابودی کامل ریشه اسلام سیاسی و برقراری گسترده ترین آزادیهای اجتماعی و سیاسی نمیتواند باشد را، تنها راه رهایی از شر جمهوری اسلامی و تضمین خق مردم در تعیین نظام آینده سیاسی دانست. این روشنترین تاکتیک یک حزب سیاسی کارگری و کمونیستی برای شرکت و رهبری جنبشی است که امروز در مقابل چشمان ما جاری است. حزب کمونیست کارگری ایران- حکمتیست با این بیانیه و منشورتاکتیک روشن و کمونیستی را برای شرکت در یک جنبش جاری و رهبری آن و کسب دستاوردهای هر چه بیشتر برای سوسیالیسم و انقلاب سوسیالیستی اتخاذ نموده است. برای حزب کمونیست کارگری ایران - حکمتیست سرنگونی جمهوری اسلامی و جایگزینی نظامی که باید جانشین آن شود یک دوره بلاانقطاع است. در این دوره حزب برای جایگزینی جمهوری سوسیالیستی به جای نطام سیاسی فعلی مبارزه میکند.

 منتقدین این بیانیه از رفراندوم طلبان تا کسانی مانند حمید تقوایی و دیگر نویسندگان حزب کمونیست کارگری ایران  که با تشکیل دولت موقت برای به کرسی نشاندن دستاوردهای پیروزی قیام مخالفت میکنند بطور کلی در جبهه راست قرار قرار میگیرند. رفراندوم طلبان میگویند مردم تا آنجا باید برای عزل حکومت به میدان بیایند که آنارشی یعنی نابودی دستگاه دولت اتفاق نیافتد. حمید تقوایی  هم با تز مرحله انقلاب سوسیالیستی است از طرح و نقشه برای پیروزی جنبش سرنگونی که درمقابل چشمان ما جاری خودداری میورزند، چیدن میوه سرنگونی را به راست بورژوازی دراپوزیسیون میسپارند. با تز انقلاب سوسیالیستی است، در جنبشی که هم اکنون در جریان است بی پروا بدنبال هخا و جریانات راست روانه میشوند. با سوسیالیستی خواندن جنبش سرنگونی و یا با اعلام تز پوپولیستی تبدیل جنبش سرنگونی به جنبش سوسیالیستی، از وظیفه کمونیستی و سوسیالیستی برای ایجاد یک صف مستقل کمونیستی معاف شدند و بدنبال این و آن در سیاست روز روانند. 

نظرات حمید تقوایی را با هیچ نیروی سیاسی جدی نمیتوان مقایسه و نقد کرد. این نظرات بیشتر شبیه اتحادیه کمونیستها و گروههای مائوئیستی است. شعار سوسیالیسم فوری در دست رفقای سابق ما در حزب کمونيست کارگری ایران (از اين ببعد حزب کمونیست کارگری ایران ) به یک شعارمسخره و غیر طبقاتی تبدیل شده است. اعتقاد به سوسیالیسم و سوسیالیسم فوری به یک اعتقاد مذهبی در میانشان تبدیل شده است که گویا در وقایع جاری ایران  امام زمان سوسیالیسم حتما ظهور میکند. جواب مشروط منصور حکمت در باره اینکه آیا کمونیسم در ایران پیروز میشود به یک پاسخ ایمانی و یک اعتقاد خشک مذهبی تبدیل شده است. کار را به آنجا رساندند که اگر کسی همانند منصور حکمت در باره تفاوت سرنگونی و انقلاب حرف بزند از نظر اینها راست و حجاریانی میشود. احتمال سناریوی سیاه نه تضعیف، بلکه نابود شده اعلام میشود. اگر کسی در این مورد بحث کند ضد انقلاب و طرفدار جمهوری اسلامی لقب میگیرد. برخوردشان به بحث سناریوی سیاه و سفید منصور حکمت از برخورد چپ های حاشیه ای بدتر است.

آنقدر سطحی هستند که بحث دولت موقت که به قدمت سیاست در جهان مدرن از سالهای ۱۸۰۰ تاکنون سابقه دارد و یک بحث قدیمی میان مارکسیستها و لنین بود  با یک جمله "مگر کسی به خودش دولت موقت میگوید" رد میشود و در درون حزب کمونیست کارگری ایران  هم کسی نمیپرسد و یا فکر نکرده و نخوانده است تا بپرسد که پس راستی دهها قطعنامه و مقاله بلشویکها و لنین در این مورد برای چه بود.

در مقابل این حرف منصور حکمت که " ما به یک مقوله دوران گذار، دوران انقلابی معتقدیم. وقتی جمهوری اسلامی را ساقط میکنیم نه شورائی در کار است و نه چیز دیگر. . مجلس موسسانی نیز در کار نیست، پارلمانی هم در کار نیست.  در نتیجه در روند و پروسه انداختن رژیم، حتما یک احزابی سر کار میایند و این احزاب متعهدند که جامعه ای را بسازند و قدرت را به دست مردم دهند" ( گفتگو در پالتاک ٢٦ دسامبر ٢٠٠١) که  توسط کوروش مدرسی نیز تکرار شد لشکرکشی سیاسی و تئوریک کردند و به مواضع چپ سنتی در غاطیدند.

کسی در حزب کمونیست کارگری ایران  دیگر فکر نمیکند که راستی اگر فردا در ایران قیام و انقلابی از نوع گرجستان و قرقیزستان راه افتاد چه باید بکنند. از آنجا که هنر نزد ایرانیان است و بس همه چیز سوسیالیستی است و هر حرکتی خوبخود به سوسیالیسم ختم میشود. کسی از خود نمیپرسد اگر فردا مردم بر علیه جمهوری اسلامی قیام کنند برنامه حزبشان چیست. وظیفه حزب و برنامه حزب در مقابل شورش و قیامی مانند ۱۸ تیر و فریدونکنار و اعتصاب و تظاهرات کارگران در بهشهر که حزب فقط خبرش را از خبرگزاریهای ایران و جهان میشنود و یا در بهترین حالت یک گزارشگر پس از واقعه یک گزارش به حزب میرساند، چه میخواهد باشد. اگر در ۱۸ تیر مردم بر رژیم پیروز میشدند، چکار میبایست بکنند. آیا میبایست اداره شهر و کشور را در دست گیرند یا نه؟ اگر جواب مثبت است آیا آن دولت دولتی سوسیالیستی بود؟ اگر نه. میتوان و باید در چنین دولتی شرکت کرد و چگونه؟ چرا نباید امروز برای پیروزی وقایعی مانند ۱۸ تیر که ممکن است اتفاق بیافتد برنامه داشت. آیا نباید مردم شورش کننده و قیام کننده را به اداره کنندگان شهر و یا کشور تبدیل کرد. ایا این غلط است که حزب کمونیستی برای پیشروی انقلاب به همراه قیام کنندگان ۱۸ تیر دولت موقت تشکیل دهد و در دولت موقت شرکت کند. راستی حمید تقوایی و حزب کمونیست کارگری ایران  در چنین شرائطی چکار خواهند کرد؟ آیا تاکتیکشان این است: یا سوسیالیسم یا هیچی؟ یا سوسیالیسم، یا دولت دیگران؟ آیا این تاکتیک یک حزب انقلابی در دوره انقلابی است.

برخی از محافل در هیئت حاکمه آمریکا خواهان یک انقلاب در ایران هستند. حمید تقوایی و حزب کمونیست کارگری ایران  در باره این انقلاب چه میگوید؟ چه تفاوتهایی میان انقلابی که آمریکا میخواهد با انقلاب حمید تقوایی در عمل وجود دارد. این انقلاب نیزمانند قرقیزستان توده ای و گسترده خواهد بود و حتما هم مانند همه جا توده ها به مراکز رزیم حمله میکنند و...

تاکتیک حزب کمونیست کارگری ایران  و حمید تقوایی در این مورد چیست؟ آیا حزب کمونیست کارگری ایران   اینبار هم مانند نمونه هخا هیزم بیارمعرکه میشود و یا کار دیگری انجام میدهد.

 متاسفانه شعار سوسیالیسم فوری را با سرنگونی رژیم یکی گرفتند و این دومی را انقلاب و انقلاب سوسیالیستی نامگذاری کردند. سوسیالیسم و انقلاب سوسیالیستی را از درون خالی کردند و سوسیالیسم مانند گذشته دوباره  با متد فکری استالین و مائو وبرژنف اجتناب ناپذیر شد و حتما هم در جریان سرنگونی برقرار میشود. فقط مهم این است که هم اکنون آنها در هر حرکت ضد رژیم که با فراخوان هخا و یا مرتجع دیگری برگزار میشود شرکت کنند تا آمدن سوسیالیسم تامین شود.  به شیوه چپ های ۵۷ سرنگونی و انقلاب یکی گرفته میشود. جایگزینی حکومت سیویل به جای حکومت نظامییان، حکومت سکولار به جای حکومت مذهبی و....انقلاب نام گرفته است و نه تنها آن بلکه به آن سوسیالیسم نیز اطلاق شده است. نقش طبقه کارگر و درجه آمادگی و تشکل آن برای سوسیالیسم و انقلاب سوسیالیستی و استقرار سوسیالیسم از سیستم فکری حزب کمونیست کارگری ایران  حذف شده است. نتوانستند کسب قدت سیاسی را که میتواند پله ای در فاز انقلاب و پله ای در متحد و متشکل کردن کارگران و مردم از بالا باشد هضم کنند. از یکطرف کسب قدرت سیاسی را وابسته به اتحاد و تشکل و وجود شوراها و ...اعلام میکنند و از طرف دیگر به شیوه مذهبی و با اعلام دلبخواه وجود داشتن این شرایط، انقلاب سوسیالیستی را اجتناب ناپذیر اعلام میکنند. جای ذهن باز منصورحکمت را که ضمن تلاش برای جمع آوری نیرو و ایجاد صف مستقل کارگری و سوسیالیستی و آمادگی برای کسب قدرت و استقرار سوسیالیسم فوری، همه حالات و عرصه های نبرد و احتمالات را در نظرداشت و حتی از احتمال سناریو سیاه در جریان سرنگونی و تلاش برای جلوگیری از آن برنامه و طرح میریخت، خشکمغزی و اعلام سوسیالیسم پیروز است گرفت.

آلترناتیو سوسیالیستی قوی تر از همه قلمداد میشود، اما برای حضور در صحنه  بدنبال هخا میروند  و دو نفر در آن گوشه آن حرکت ارتجاعی با صدایی که فقط خود میشنوند  شعار سوسیالیستی سر میدهند.

جدیدا هم اعلام کردند پلارازاسیون طبقاتی در ایران صورت گرفته است!

حزب کمونیست کارگری ایران  هیچ نشانی از یک حزب سیاسی جدی ندارد. این فرقه است. با این فرقه جدل تئوریک بر سر مبانی انقلاب و انقلاب سوسیالیستی کردن غلط است. این نقد را برای این مینویسم که حمید تقوایی و رفقای سابق ما همه این تئوریهای پوپولیستی را زیر نام منصور حکمت و کمونیسم کارگری انجام میدهند. برای این مینویسم که هنوز باورم نمیشود که جمعی با بازی با دو کلمه حجاریان و مجلس موسسان توانستند این چنین بر جریان کمونیسم کارگری ضربه بزنند. برای رفقای عزیزی مینویسم که باورم نمیشود تا این اندازه در خشکمغزی فرو رفته باشند که منافع کمونیسم و کمونیسم کارگری برایشان هیچ ارزشی نداشته باشد. که حزب عراق با دو کلمه راست میشود. هر چقدر بیشتر به موضوع فکر میکنم از سربرآوردن چنین فرقه عجیب و غریبی در حزب کمونیست کارگری بیشترحیرت زده میشوم و برای این حیرت زدگی ام مینویسم. از این حیرت زده میشوم که چپ سنتی چنین ریشه قویی در حزب کمونیست کارگری ایران داشت.

تئوری و سیاستی که امروز توسط حزب کمونیست کارگری ایران  ارائه میشود ربطی به منصور حکمت و کمونیسم کارگری ندارد. من در اینجا به برخورد حمید تقوایی به منشور سرنگونی میپردازم و عمق ابتذال پوپولیستی را در آن نشان میدهم.

 

پوپولیسم  و منشور سرنگونی حزب کمونیست کارگری ایران -حکمتیست

دولت موقت و مسابقه حمید تقوایی با سلطنت طلبان برای دموکرات نمایی

تمامی مشکل حمید تقوایی  این است که حزب کمونیست کارگری ایران - حکمتیست در منشور سرنگونی پای دولت این بت معبود هر خرده بورژوا را به میان کشیده است. همه مشکل این است که منشور سرنگونی پیروزی قیام و اجرای منشور را به مسئله دولت ربط داده است. اگر دولت را از منشور حذف کنیم، همه داد و قال مبنی بر راست بودن بیانیه، مرحله ای کردن انقلاب و انقلاب مخملی و غیره آب میشود و میرود زیر زمین.  حمید تقوایی میگوید برای پیروزی قیام و اجرای منشور نباید به اهرم دولت دست برد. باید در اپوزیسیون ماند و تا انقلاب سوسیالیستی در پایین نیرو جمع کرد. چون انقلاب در خیابان صورت میگیرد، نه در" سالن های مرمرین" دولت.  نمیتواند بفهمد که دوره انقلابی و بحرانی با دوره قبل و بعدش متفاوت است.

پوپولیسم قادر به درک تاکتیک مارکسیستی قطعنامه ای که حزب کمونیست کارگری ایران- حکمتیست با عنوان منشور سرنگونی منتشر کرده است، نیست. تاکتیک و استراتژی چپ سنتی ازچگونگی پاسخ به این سوال غلط نتیجه میشود که آیا انقلاب ایران سوسیالیستی است یا دموکراتیک.  اگر بپذیرند که به دلائل آمادگی شرائط عینی و ذهنی ( در مورد ایران پذیرفتند) انقلاب  ایران سوسیالیستی است، دیگر اعتقاد پیدا میکنند که انقلاب سوسیالیستی است. فرق پوپولیسم انقلابی سال ۵۷ با سوسیالیسم مبتذل حمید تقوایی این است که پوپولیسم سال ۵۷ شرایط عینی و ذهنی را برای سوسیالیسم آماده نمیدید و برای همین خودش هم از شعار سوسیالیستی و مبارزه برای برقراری فوری سوسیالیسم دست بر میداشت و مشغول انقلاب دموکراتیک و انقلاب برای طبقات دیگر میشد.  پوپولیسم  حمید تقوایی با همین متدولوژی آمادگی شرائط عینی و ذهنی به سراغ انقلاب سوسیالیستی میرود و برخلاف پوپولیسم ۵۷ معتقد است که این شرائط آماده است، پس باید طرفدار انقلاب سوسیالیستی فوری بود. انقلاب سوسیالیستی که پوپولیسم حمید تقوایی بدنبال آنست همان انقلاب طبقات دیگر و اهداف طبقات دیگر است که سوسیالیستی اعلام میشود. پیروزی جنبش سرنگونی را سوسیالیسم اعلام میکنند. میخواهند با رهبری جنبش سرنگونی سوسیالیسم بیاورند. پوپولیسم سال ۵۷ رهبرشدن در جنبش غیر سوسیالیستی را هدف خود میدانست و پوپولیست امروز ما میخواهد با رهبری جنبش غیر کارگری و غیر سوسیالیستی، آن جنبش را تغییر ماهیت دهد و به جنبش و انقلاب سوسیالیستی تبدیل کند. از اینکه کمونیسم کارگری برای سوسیالیسم فوری مبارزه میکند این را میفهمند که میتوان با رهبری هر جنبشی به انقلاب سوسیالیستی دست بیابند.

دوستان قدیم فحاش ما که جز فحاشی حرفی برای گفتن ندارند، با ترکیب ملقمه ای از پوپولیسم مبتذل و لیبرالیسم سیاسی، بر علیه این حکم مارکسیستی و حکمتیستی قد علم کردند که حزب کمونیستی که برای انقلاب کارگری فوری مبارزه میکند، میتواند و باید برای جمع آوری نیرو و گذار بدون درنگ به انقلاب کمونیستی نه تنها از پایین، بلکه از بالا هم مبادرت ورزد. میگویند شعار جمهوری سوسیالیستی میدهیم و برای آن مبارزه میکنیم، اما اگر نشد در اپوزیسیون میمانیم و برای آن تلاش میکنیم.  قادر به درک ساده ترین مساتل تاکتیکی روز نیستند.  میگویند طرح دولت موقت، مرحله ی کردن انقلاب است. یا از طرح دولت موقت، دولت اتتلافی با احزاب دیگر در ذهنشان متبادر میشود. نمتوانند سر و ته این مستله ساده را درک کنند که دولت موقت در قطعنامه ما ابزار ادامه مبارزه مردم و قیام آنان بر علیه رژیم جمهوری است. ادامه انقلاب از بالا است. دولت موقت در منشور ما  ارگان قیام مردم بر علیه جمهوری است که ضمن مبارزه برای نابودی کامل بقایای رژیم اسلامی و در هم شکستن مقاومت اسلام سیاسی و جارو کردن آن، به انقلاب  تعمیق میبخشد. ادامه انقلاب از بالا فاز جدیدی در انقلاب مردم است. پیشروی انقلاب از بالاست.  مسلما اگر طبقه کارگر و حزبش تا آنزمان به نیروی فاتقه انقلاب تبدیل شدند، نیروی طبقه کارگر و سوسیالیسم برای انقلاب کارگری فراهم شد، دولت موقت به دولت موقت کارگری تبدیل میشود. دولت موقت فقط ادامه پیشروی انقلاب از بالا است. حزب حکمتیست میداند که در سرنگونی جمهوری اسلامی طبقات و اقشار دیگری هستند که نه سوسیالیستی هستند و نه آن را میپذیرند. حزب حکمتیست که خود را حزب طبقه کارگر میداند، ضمن اینکه تلاش میکند تا نیروی جنبش جوانان، زنان و کلا جنبش ضد اسلام سیاسی و جنبش سرنگونی را رهبری و نمایندگی کند، اما متوجه است که پیروزی جنبش سرنگونی، جنبش ضد اسلام سیاسی، سوسیالیستی نیست. رهبری این جنبش ما را در بهترین موقعیت برای انقلاب سوسیالیستی فوری قرار میدهد.  کمونیستی مانند منصور حکمت میگوید

"من جنبش مردم براى سرنگونى را، با همه خيزشها و قيامها و نبردهايى که در بر خواهد داشت، از انقلابى که ميتواند از دل اين جنبش عروج کند متمايز ميکنم."

پوپولیست طرفدار انقلاب سوسیالیستی شده ما میگوید همین جنبش جاری سرنگونی سوسیالیستی است، نتیجه قیام بر علیه جمهوری اسلامی و اسلام سیاسی  سوسیالیستی است و اگر به سوسیالیسم ختم  نشد ما باید در اپوزیسیون بمانیم. یک مبارزمارکسیست و حکمتیست میگوید باید برای جمهوری سوسیالیستی همین امروز مبارزه کرد. باید نتیجه قیام مردم بر علیه رژیم را به سوسیالیسم برسانیم. لازمه آن برپاداشتن قیام، شرکت در قیام و خیزش ها و رهبری آن و شرکت در دولت قیام کنندگان و پیشروی به سوی انقلاب اجتماعی طبقه کارگر هم از بالا و هم از پایین میباشد.  قیام و تحول انقلابی را  باید با دولت برخاسته از آن قیام  تکمیل کرد. دولت موقت در منشورچیزی جز ادامه انقلاب در بالا برای در هم کوبیدن کامل ماشین دولتی جمهوری نیست. پوپولیستی که معتقد به انقلاب سوسیالیستی شده است و لیبرال گشته است میگوید نه نه نباید پیروزی مردم بر علیه جمهوری اسلامی تا دولت موقت تا دولت قیام کنندگان ادامه داد. یک پوپولیست اگر قانع شود که ممکن است جنبش عمومی مردم قادر به سرنگونی جمهوری اسلامی شود، بدون اینکه حزب سیاسی طبقه کارگر و طبقه کارگر از تشکل و نیروی لازم برای سازماندهی انقلاب کارگری برخوردار باشد، بدون اینکه پلارازاسیون سیاسی و طبقاتی در جامعه صورت گرفته باشد، باز هم راه خود را در شراتط تحول انقلابی در اپوزیسیون ادامه میدهد. وقتی هم حرف از دولت موقت و پیروزی جنبش سرنگونی زده شود فکر میکند باید به ائتلاف با احزاب راست و سلطنت طلب دست بزند. برای یک پوپولیست جنبش ها و طبقات اجتماعی معنی ندارند. اگر بگوییم دولت موقت محصول پیروزی قیام مردم بر اسلام سیاسی و جمهوری است. او فکر میکند به عنوان نماینده کارگرباید برود با نماینده اقشار و طبقات دیگر دولت تشکیل دهد و یا از دولت آنها بخواهد آزادیها را رعایت کنند و یا اینکه به قول حمید تقوایی در دولت آنها در شراتط خاصی شرکت کنند.       

 برای  پوپولیست امروز ما دولت موقت محملی برای مسابقه سلطنت طلبان و کمونیستها برای نشان دادن درجه تعلقشان به مردم سالاری و دموکراسی است. حمید تقوایی در توضیح مطلوبیت بیانیه منشور آزادی ها که کوروش مدرسی در حزب کمونیست کارگری ایران  پیشنهاد داده بود ضمن پیشنهاد حذف دولت موقت مینویسد

جمهورى اسلامى در حال فروپاشى است و ما و سلطنت طلبان (کارگران و نمايندگان متعارف بورژوازى) ميخواهيم در برابر دولت موقتى که بجاى اين رژيم ميآيد پروسه مسالمت آميز و متمدنانه تعيين حکومت را اعلام کنيم. البته همه ميدانيم که در عالم واقع نوع دولت را توازن قوا تعيين ميکند و دولت موقت هم هر قدر خودش را بيطرف و محلل و دولت آشتى ملى و غيره معرفى کند دولت نامتعارف يک طبقه معين است که ميخواهد دولت متعارف طبقه خودش را بياورد.(از نوشته حمید تقوایی در توضیح مطلوبیت منشور آزادیها در پاسخ به مصطفی صابر)

در مقابل این تاکتیک راست، بیانیه حزب کمونیست کارگری ایران - حکمتیست میگوید ما قدرت را پس از سرنگونی به دیگران نمیسپاریم، ما با تشکیل دولت موقت اجرای منشور آزادیهای سیاسی و منشور سرنگونی را تضمین میکنیم.

و یا حمید تقوایی مینویسد

تحقق بيانيه تنها راه مسالمت آميز براى روى کار آمدن دولت مطلوب مردم است. بيانيه تضمين ميکند که در يک شرايط دموکراتيک نيروها و احزاب آلترناتيوهاى خود را تبليغ کنند و مردم را به آن فرا بخوانند. اين آلترناتيو از نظر ما جمهورى سوسياليستى است و ما مطمئنيم که در يک شرايط آزاد و دموگراتيک مردم آلترناتيو ما را برخواهند گزيد. از نوشته حمید تقوایی در توضیح مطلوبیت منشور آزادیها در پاسخ به مصطفی صابر

بله درست است بیانیه تضمین میکند که در یک شرائط دموکراتیک نیروها و احزاب آلترناتیوهای خود را تبلیغ و ترویج کنند و نه فقط این بلکه برای آلترناتیو خود نیرو فراهم کنند. اما سوال این است که چه کسی قرار است تحقق بیانیه را تضمین کند. چرا برای تحقق بیانیه از قبل به برج دولت دست نزنیم. چرا این گناه است. این گناه کبیره از کجا آمده است؟ از اینکه مرحله انقلاب سوسیالیستی است و ما نباید تا برقراری حکومت کارگری به قدرت دست ببریم و یا برای آن برنامه داشته باشیم؟ آنهمه فریادهای لنین و منصور حکمت در باره مارکسیسم زنده و فعال و عنصر و نیروی فعاله انقلاب به اینجا رسیده است که جنبش جاری را بدلخواه سوسیالیستی اعلام کنیم و تازه از شرکت فعال و رهبری جنبش غیر سوسیالیستی مرخص شویم.

برخلاف پوپولیست لیبرال گشته حمید تقوایی که فکر میکند دیگران باید دولت موقت تشکیل دهند و کمونیسم و طبقه کارگر در اپوزیسیون باید به همه نشان دهند که طرفدار حقوق دموکراسی است، حزب کمونیست کارگری ایران - حکمتیست منشوری صادر کرده است که تاکتیک او را در مبارزه جاری مردم تعیین میکند. نتیجه پیروزی جنبش سرنگونی از نظر ما باید تشکیل دولتی باشد که اهداف این جنبش را از بالا و با اهرم دولتی پیش میبرد. نتیجه جنبش بر علیه جمهوری اسلامی و اسلام سیاسی تشکیل دولت ادامه این جنبش است. اگر تحقق بیانیه راه مسالمت آمیز روی کار آمدن دولت مطلوب است، باید این دولت را تشکیل داد تا این بیانیه را متحقق کند و نه اینکه در اپوزیسیون ماند و از دولت درخواست تحقق آن را کرد.

ما میگوییم هر چقدر خواست عمومی مردم مبنی بر نابودی جمهوری اسلامی عمیق تر صورت گیرد، این به نفع طبقه کارگر و مردم میباشد. مبارزه برای سکولاریسم و مذهب زدایی، مبارزه زنان بر علیه آپارتاید جنسی، مبارزه مردم کردستان بر علیه ستم ملی، مبارزه برای آزادی بیان و تشکل سوسیالیستی نیست. طبقه کارگر و حزب طبقه کارگر ذینفع ترین نیرو در به کرسی نشاندن کامل این مطالبات میباشد .

معنای اپوزیسیون ماندن در هنگام قیام و انقلاب یعنی همین دادن مسابقه با سلطنت طلبان بر سر دموکراسی است.  منشویکها  با تئوری مرحله انقلاب بورژوازی است و پرولتاریا باید در اپوزیسیون به جمع آوری نیرو برای سوسیالیسم بپردازد، به تاکتیک شرکت بلشویکها دردولت موقت حمله میکردند وتاکتیک بلشویکها را دراین باره سواری دادن به بورژوازی میدانستند  و حمید تقوایی و رفقای سابق ما در حزب کمونیست کارگری ایران  با همان متدلوژی، از مرحله تاریخی انقلاب سوسیالیستی است به همان نتیجه میرسند که حزب طبقه کارگر باید در قیام ها و تغییر و تحولات غیر کارگری در اپوزیسیون بماند. فرق حمید تقوایی با منشویکها این است که آنها میخواستند به عنوان اپوزیسیون افراطی در دوران انقلاب ظاهر شوند که به شرکت در دولت کرنسکی تن دادند و حمید تقوایی که قرار است به عنوان اپوزیسیون ظاهر شود از هم اکنون بدنبال هخا راه افتاده است و فردا به عنوان اپوزیسیون زیر بال و پر این و آن نیروی راست و ارتجاعی که قیام ارتجاعی بر پا میدارد، روانه میشوند. چون از نظر آنان شرکت توده ها در هر حرکت ماهیت حرکت را تعیین میکند و در زمان کنونی در ایران سوسیالیستی است، پس روانه شدن بدنبال این حرکت ها و جنبش ها کافی است. اینها میتوانند در دعوای ویکتور یوشچنکو با رقیبش در اوکرائین، در تظاهرات به فراخوان هخا و یا جشن و تظاهرات توده ها به خاطر طالبانی به عنوان اپوزیسیون شرکت کنند و همزمان شرائط عینی و ذهنی را برای سوسیالیسم آماده اعلام کنند و خود را از فراهم آوردن شرائط و رفع اما و اگر موجود برای انقلاب سوسیالیستی رها سازند.

دو تاکتیک در برخورد به قیام و دولت موقت

کسی که فکر میکند که حمید تقوایی مخالف تشکیل دولت موقت است اشتباه میکند. او هم پس از سرنگونی جمهوری اسلامی به تشکیل دولت موقت باور دارد، اما میخواهد دیگران دولت موقت را تشکیل دهند و او در اپوزیسیون باشد و تمرین دموکراسی کند و به بورژوازی نشان دهد که از او دموکرات تر است. از تمامی بحث دولت موقت و نیروها و جنبشها و طبقاتی که درقیام و دولت موقت شرکت میکنند این را فهمیده است که باید خود را برای مسابقه دموکرات طلبی آماده کند و یا  با کدام نیرو ائتلاف کند. بحث دولت موقت او را یاد دولت(کابینه) آشتی ملی و ائتلافی میاندازد. وقتی او دولت موقت را مورد نقد قرار میدهد، منظورش کابینه ائتلافی موقت است. که البته با تاکتیک عدم شرکت در آن به مسابقه دادن با آنها بر سر دموکرات بودن در اپوزیسیون میپردازد. 

او همیشه در مباحث درونی و در بحثهای مربوط به دولت موقت به این حکم منشویکی تکیه میکرد که نباید برای تشکیل دولت موقت برنامه داد، بلکه در زمانش در آن مورد تصمیم گرفت. این حکم منشویکی توسط رهبران منشویک به همین شکل بیان شده بود

" سوسیال دموکراسی با مبتنی نمودن تاکتیک خود بر روی این حساب که حزب سوسیال دموکرات را در طول تمام دوره انقلاب نسبت به تمام دولتهایی که در جریان انقلاب پی در پی روی کار میایند در موقعیت اپوزیسیون افراطی انقلابی نگتهدارد، در عین حال به بهترین طرزی میتواندخود را برای استفاده از قدرت حکومت در صورتی که به دستش بیافتد آماده نماید"

" ...از این رو سوسیال دموکراسی نباید هدف خود را تصرف قدرت و یا تقسیم آن در حکومت قرار دهد بلکه باید بصورت حزب اپوزیسیون افراطی انقلابی باقی بماند"

لنین با نقل این جملات با تمسخر به منشویکها حمله میکند و مینویسد:

" ما هدف خود را این قرار میدهیم که قیام توده ها اعم از پرولتاریا و غیر پرولتاریا راتابع نفوذ و رهبری خود نمائییم و از آن به نفع خود استفاده کنیم....ما هدف خود را پیروزی قیام قرار میدهیم که باید به استقرار حکومت موقت ( که از قیام پیروزمندانه مردم بیرون میاید) منجر گردد. .....دوستان ما به نمیتوانند به هیچ وجه سر و ته موضوع را به هم وصل کنند. آنها بین نظر استرووه که از قیام احتراز میکند و نظر سوسیال دموکراسی انقلابی که دعوت میکند انجام این وظیفه فوری بر عهده گرفته شود مردد مانده اند.... آنها دارای هیچ گونه خط مشی مستقلی نیستند. "

و یا لنین مینویسد:

" کارگران از ما میپرسند آیا لازم است که برای عمل تاخیرناپذیر قیام دست بکار شد؟ چه باید کرد که قیام اغاز شده پیروز گردد؟ چگونه باید از این پیروزی استفاده کرد؟ چه برنامه ای را میتوان و باید در آنموقع عملی کرد؟ نوایسکرائیها که در کار عمیق ساختن مارکسیسم هستند ، جواب میدهند: باید بصورت حزب اپوزیسیون افراطی باقی ماند.....با این حال آیا ما حق نداشتیم وقتی این پهلوانان را استادان شیرینکار کوته فکری نامیدیم؟" (از کتاب دو تاکتیک سوسیال دموکراسی در انقلاب دموکراتیک)

حالا حمید تقوایی میگوید انقلاب در ایران سوسیالیستی است و تا زمان برقراری جمهوری سوسیالیستی باید در اپوزیسیون ماند. در زمان سرنگونی حتما سوسیالیسم میاید، اما اگر نشد باید دراپوزیسیون منتظر ماند و دموکرات نمایی کرد.

اگر کسی میخواهد انقلاب آینده ایران سوسیالیستی باشد، باید تاکتیک لنینی و حکمتی شرکت در قیام و پیروزی آن که چیزی جز تشکیل دولت موقت نیست را اتخاذ کند. سوال این است که ایا ما  در شرائط امروز که مسئله سرنگونی جمهوری اسلامی به یک مسئله محوری در جامعه تبدیل شده است،  باید به پیشروی از بالا فکر کنیم و برایش برنامه داشته باشیم یا نه؟  ایا قیام ها و خیزش های ضد جمهوری اسلامی در چند سال اخیر قیام ها و خیزش های کارگری و کمونیستی بر علیه رژیم جمهوری اسلامی بودند؟ آیا حتی کمونیتسها و کارگران در راس آنها بودند. آیا حزبی که هنوز باید برای مطلع شدن از اعتصاب و قیام مردم تلاش وافر کند میتواند در باره ماهیت این حرکتها حکم سوسیالیستی بودن صادر کند. اگر قیام ۱۸ تیر و قیام مردم فریدونکنار قیام و انقلابی کارگری نبود، ما باید چه برخوردی با آن داشته باشیم. سوال پیش رو این است که آیا به طور عینی و با توازن قوای موجود پیروزی قیام ۱۸ تیر و فریدونکار و..   ممکن است بدون برو بر گرد به سوسیالیسم منجر شود. اگر قیام فریدونکار و ۱۸ تیر به برقراری سوسیالیسم ختم نشود، چه برخوردی با آن میکنیم؟ بیانیه حکمتیستها میگوید ما میخواهیم سوسیالیسم را فورا برقرار کنیم .ما میخواهیم این قیامها به پیروزی برسد و پیروزی آن تشکیل دولت قیام کنندگان و ادامه قیام برای نابودی کامل دستگاه جمهوری اسلامی و برقراری آزادیهای کامل سیاسی و اجتماعی میباشد که در منشور سرنگونی آمده است. این ما رد بهترین موقعیت برای اجرای سوسیالیسم فوری پس از سرنگونی قرار میدهد. اما حمید تقوایی که همیشه مخالف گنجاندن دولت موقت در منشور بوده است و برای آن استدلالات عجیب و غریب تراشیده است و ادامه قیام و دخالت از بالا  برای پیشروی به سوی انقلاب سوسیالیستی را دو خردادی و راست میداند ، میخواهد در اپوزیسیون بماند و با سلطنت طلبان مسابقه دموکرات نمایی بدهد و تمرین دموکراسی کند.

این هم یک تئوری!!!  کاش به جای حمید تقوایی همان پوپولیستها و ترتسکیستها و وحدت کمونیستی را داشتیم. هیچ کس نباید فکر تشکیل دولت موقت را برای اجرای خواستها و مطالبات مردم و برقراری آزادیهای سیاسی و اجتماعی و پیروزی جنبش سرنگونی به خود راه دهد. پیروزی جنبش سرنگونی از نظر حمید تقوایی به طور اجتناب ناپذیر  جمهوری سوسیالیستی است.  اگر چنین نشد باید در اپوزیسیون ماند و با سلطنت طلبان آنقدر مسابقه بیشتر دموکرات بودن داد تا یکی برنده شود.  

نباید کسی فکر تحقق بیانیه را در سر بپروراند، به دولت این بت معبود خرده بورژواها دست ببرد. نه نه این منشور آزادیهای سیاسی برای این است که اگر جمهوری سوسیالیستی نشد، بشود در اپوزیسیون با نمایندگان بورژوازی مسابقه دموکرات بودن داد.

حمید تقوایی صحبت ازشرائط دموکراتیک پس از جمهوری اسلامی میکند. اماا چه کسی باید این شرائط را برقرار کند؟ حمید تقوایی میگوید باید به دولت فشار بیاوریم تا این آزادیها برقرار شود. اما حکمتیسم میگوید به پیروزی رساندن سرنگونی جمهوری اسلامی و قیام مردم بدون تشکیل دولت موقت بی معناست و این دولت موقت یعنی پیروزی مردم در برقراری آزادیهای گسترده سیاسی و اجتماعی میباشد. ما با شرکت در قیام، تشکیل دولت موقت این آزادیهارا برقرار میکنیم. این برنامه ماست. ممکن است اوضاع به سمت دلخواه ما نرود. ممکن است پس از جمهوری اسلامی دولتهای موقتی بیایند، که این هدف ما را تامین نسازند و در مقابل اهداف ما قرار داشته باشند،  هدف آنها حفظ و بازسازی دستگاه باقیمانده دولت کهنه و استفاده آن توسط بورژوازی باشد. ما حتما اگر بتوانیم در چنین شرایطی قدرت دوگانه ایجاد میکنیم و برای یکسره شدن قدرت به نفع کارگران و مردم تلاش میکنیم.

اما روی برتافتن از طرح دولت موقت از قبل به این معناست که طرف از همین الان دولت موقت دیگران را پذیرفته است. پس از جمهوری اسلامی در اپوزیسیون است. بیخود نیست که لنین با تاکید در بسیاری از آثارش بطور مرتب تاکید میکند که کسی که تشکیل دولت موقت را در ادامه قیام قبول ندارد در واقع قیام را قبول ندارد.

برخلاف حمید تقوایی و حزب کمونیست کارگری ایران  بیانیه حکمتیستها خواهان شرکت و رهبری در هر جنبش انقلابی و تعریف کردن پیروزی آن از زاویه منفعت جنبش کارگری و کمونیستی میباشد. پیروزی قیام مردم هم چیزی جز دولت موقت معنی نمیدهد. در بیانیه آمده است

پيروزى جنبش سرنگونى براى ما تنها پيش درآمد بلاواسطه انقلاب سوسياليستى طبقه کارگر است. اين وظيفه ماست که تا هنگامى که حاکميت سرمايه بر زندگى مردم و جامعه خاتمه نيافته است و تا وقتى که بيانيه حقوق جهانشمول انسان بعنوان پرچم پيروزى ارزش هاى انسانى به اهتزاز در نيامده و به قانون تخطى ناپذير جامعه تبديل نشده است، با شرکت در هر جنبش انقلابى، پيروزى آن را از زاويه منفعت جنبش کمونيستى کارگرى و بشريت آزاديخواه و برابرى طلب تعريف کنيم، به پرچمدار "نه" مردم به جمهورى اسلامى تبديل شويم، اين جنبش را به ابزار قدرتمند کردن حزب و تخته پرش آن به قدرت سياسى تبديل کنيم.  

بقول لنین دولت موقت، دولت جنگ است و نه نظم. این دولت برای تثبیت دستاوردهای قیام و سرکوب مقاومت نیروهای سرنگون شده و نیروهای دیگری که با خطر انقلاب در مقابل پیشروی مردم میایستند است.

حمید تقوایی و دوستان سابق ما در حزب کمونیست کارگری ایران  از دوران انقلابی و بحرانی تصویری ندارد. به نظرشان در این دوره هم باید همان تاکتیکها را اتخاذ کنند که در دوره غیر انقلابی و بحرانی اتخاذ کرده بودند. اما برای منصور حکمت اتخاذ تاکتیک و حتی تبلیغ و ترویج کردن در دوره انقلابی با دوره معمولی و متعارف زمین تا آسمان متفاوت است.

 بنظر من دوره انقلابى از اساس با قبلش متفاوت است و با بعدش. دوره انقلابى، دوره انقلابى است. همانطور که مانور با جنگ فرق دارد. چون در مانور عنصر ترس بر عنصر وجود ندارد و در جنگ وجود دارد. جنگ مانورى نيست که بطور واقعى انجام مى شود. جنگ يک پديده جديد است. شما هر چقدر مانور داشته باشيد، جنگ يک پديده جديد است که قانونمندى خودش را دارد. در مانور وقتى ببنند تيرى به يک جايى خورد و ماده اى قرمز پاشيده رو رئيس صف، همه فرار نمى کنند. ميبرند و مداوايش مى کنند. توى جنگ همه فرار مى کنند، چون رئيس شون شکست خورده. من برخلاف کل جنبش «بايد نظر اثباتى داد» که فکر کنم هر کمونيستى را که دست بگذارى مى گويد بايد آلترناتيو اثباتى داد، من از ده سال و بيست سال پيش هر کس که به من گفت آلترناتيو اثباتى ات چيست، گفتم نداريم، روز خودش معلوم مى شه، لازم نيست بدهيم، مهم نيست. آلترناتيو اثباتى جنبش ما، آلترناتيوى است که در برنامه اش مى دهد، در تئوريش مى دهد، در تئورى سوسياليسم اش مى دهد، توى نقدش از کاپيتاليسم مى دهد......از جنبش سلبی و اثباتی

این متدی که منصور حکمت در اینجا از آن حرف میزند بطور مفصل درآناتومی لیبرالیسم چپ مفصلا موردبحث قرار گرفت.

دو متد و دو تاکتیک در برخورد به جنبش جاری و قیام و دولت موقت در مقابل هم قرار دارند. یک تاکتیک با سوسیالیست سوسیالیست کردن قدرت را به اپوزیسیون راست میسپارد و دیگری میخواهد با دخالت فعال، سازماندهی قیام، رهبری آن و به سرانجام رساندن آن که تشکیل دولت موقت میباشد بهترین شرائط را برای انقلاب سوسیالیستی فراهم میکند و این تنها راه صحیح برای پیروزی سریع و فوری سوسیالیسم است.

سرنگونی جمهوری اسلامی پایان کار حمید تقوایی است اما آغاز انقلاب کارگری است.

منصور حکمت بارها در چندین سخنرانی و مصاحبه و از جمله در مصاحبه در رابطه با ۱۸ تیر که نقل قول نسبتا طویلی از آن را در این نوشته آوردم و در سخنرانی در باره آیا کمونیسم در ایران پیروز میشود مفصل و روشن در این باره حرف زده است که سرنگونی هدف ماست اما پایان کار ما نیست. همه نیروها سرنگونی جمهوری اسلامی را گامی در پیشروی به طرف نظام مطلوب خود میبینند. اما برای حمید تقوایی سرنگونی همه چیز است. سرنگونی همان سوسیالیسم  است. همه چیز با سرنگونی شروع میشود و با سرنگونی ختم میشود.

 

برخلاف حمید تقوایی که سرنگونی همه هدف او است و برای ان آماده است تا بدنبال هخا و یا هر مرتجع دیگری روانه شود، برای حزب کمونیست کارگری ایران - حکمتیست سرنگونی   پله ای در پیروزی انقلاب کارگری است. حکمتیستها میخواهند سرنگونی جمهوری اسلامی به انقلاب ختم کنند، به انقلاب کمونیستی طبقه کارگر. به جمهوری سوسیالیستی. آیا جمهوری سوسیالیستی را میتوانیم در روز سرنگونی رژیم اسلامی برقرار کنیم و یا پس از ۲ یا ۶ ماه  و یا  مدت زمان طولانی تری پس از آن را باید به توازن قوا سپرد. اما از هم اکنون باید خود را در بهترین موقعیت برای برقراری سوسیالیسم فوری قرار داد.

برای حمید تقوایی دولت پس از سرنگونی جمهوری اسلامی دولت نظم است اما برای ما دولت باید دولت جنگ باشد. دولتی برای پیشروی به سمت نظام آلترناتیو ما. دولت موقت ماشین ادامه انقلاب است.

بیانیه و منشور سرنگونی جمهوری اسلامی یک بیانیه انقلابی و تعرضی است که ضمن توضیح اوضاع سیاسی جاری و اجتناب ناپذیری سرنگونی جمهوری اسلامی،  به نقد آلترناتیوهای راست میپردازد که میخواهند جمهوری اسلامی برود، اما از نابودی دستگاه دولتی ودخالت مردم درجریان سرنگونی حداکثر  احتراز میکنند. بیانیه در این رابطه مینویسد  

خصلت سياسى اپوزيسيون راست اين است که از مردم بيش از جمهورى اسلامى هراس دارد. اپوزيسيون راست جمهورى اسلامى را نميخواهد، اين واقعيت است. آنها "سلطنت" يا "جمهورى” نيمه سلطنتى ميخواهند. "راديکال"ترينشان طرفدار قانون اساسى مشروطه منهاى سلطان است. اما دخالت مستقيم مردم در سياست و درهم کوبيدن دولت جمهورى اسلامى توسط مردم، چنان شرايط انقلابى ای را فراهم ميکند که اعمال "نظم و قانون" استبدادى، که لازمه توليد و بازتوليد سرمايه دارانه است، را مشکل ميکند. راست محتاج آنست که به سرعت "خاتمه انقلاب" را اعلام کند، براى تضمين بردگى مزدى مردم را از صحنه دخالت مستقيم در سياست دور نگهدارد و آنها را "سرکارشان بفرستد". انجام اينکار بدون وجود دستگاه بگير و ببند دولتى حاضر و آماده جمهورى اسلامى دشوار است. اپوزيسيون راست ميخواهد جمهورى اسلامى، با کمترين دخالت مردم سرنگون شود، دستگاه دولتى جمهورى اسلامى را براى اعمال "حکومت نظم و قانون" حتى المقدور دست نخورده تحويل بگيرد و کنار رفتن تعدادى از سران جمهورى اسلامى را، سرنگونى جمهورى اسلامى و پيروزى مردم بنماياند.

بیانیه میافزاید که عدم نابودی ماشین دولتی جمهوری اسلامی میتواند حتی به نابودی جامعه و ایجاد شرائط سناریوی سیاه مانند عراق و افغانستان بیانجامد. بیانیه در مقابل طرحهایی مانند هخا و شرکت کنندگان در تظاهرات و حرکت هخا و حرکتهایی از این نوع و طرح رفراندوم و حمله نظامی قیام پیروزمند مردم را قرار میدهد. بیانیه در این مورد میگوید

جمهورى اسلامى به يک سنت فوق ارتجاعى اسلام سياسى متکى  است. اسلام سياسى و جمهورى اسلامى، بجز در کردستان،  به عکس رژيم سلطنتى در ايران ذوب نخواهد شد. اسلام سياسى ريشه عميقى در منطقه دوانده است و نيروى خود را از کل منطقه ميگيرد. در نتيجه دارودسته هاى اسلامى ميتوانند حتى بعد از ضربه، خود را باز سازى کنند، مناطقى را تحت کنترل خود بگيرند و جامعه را چون عراق و افغانستان به تباهى بکشند.

برای همین بیانیه تنها راه نابودی کامل رژیم را در گرو  یک قیام توده ای پیروزمند میداند.

تنها يک قيام توده اى عليه کل سيستم، ارزشها و نظام جمهورى اسلامى ميتواند اين نيروى سياه را از دل جامعه و از دل منطقه ريشه کن کند. هجوم مردم به بنيادهاى ارزشى و دولتى جمهورى اسلامى و در هم کوفتن همه اين دستگاه جهل و جنايت طى ضد مذهبى ترين انقلاب تاريخ بعد از انقلاب فرانسه، ميتواند اسلام سياسى را در ابعاد ايدئولوژيک، سياسى و آرمانى به آنچنان هزيمت و فلج همه جانبه اى دچار کند که امکان تجديد قوا، جلب نيرو و بکارگيرى امکانات مالى و تسليحاتى را از آن سلب نمايد. اسلام سياسى نيمه سرنگون شده و هنوز در صحنه، از اسلام سياسى در قدرت خطرناک تر است. اسلام سياسى در "اپوزيسيون" در ايران، جز تروريسم عريان مسلح به سلاحهاى کشتار جمعى نيست. اين تروريسم، تروريست هاى قومى، عشيره اى و تمام کانگسترهاى سياسى را به ميدان ميکشد.

هيچ نيروئى جز نيروى مردم قيام کننده که با قدرت به تمام ارکان جمهورى اسلامى يورش برده اند و اسلام سياسى را در همه ابعاد آن به هزيمت وا داشته اند قادر به حفظ جامعه در مقابل خطر دهشتناک دو قطب تروريستى جهان ما، يعنى تروريسم دولتى آمريکا و تروريسم تا دندان مسلح اسلامى در ايران نخواهد بود.  تنها پيروزى کامل جنبش سرنگونى، قادر است نکبت جمهورى اسلامى را با حداقل خشونت، تلفات و هزينه جانى و مالى خاتمه بخشد. بايد جمهورى اسلامى همراه تمام ابزارهاى قدرتش و همراه تمام منابع مالى، تدارکاتى و تبليغاتى آن، يکجا با هم در هم کوبيده شوند. چنين امرى مستلزم تحقق منشور سرنگونى جمهورى اسلامى است.

حکمتیستها بر این امر واقفند که یک پیروزی کامل مردم بر جمهوری اسلامی و اسلام سیاسی که بدون تشکیل دولت موقت نمیتواند سخنی از این پیروزی هم در میان باشد، علارغم دستاوردهای گسترده برای کمونیسم و طبقه کارگر، خود انقلاب کمونیستی طبقه کارگر نیست. بلکه سرنگونی جمهوری اسلامی باید توسط احزابی چون ما به پیش در آمد انقلاب سوسیالیستی طبقه کارگر تبدیل شود.

مشکل حمید تقوایی این است که سرنگونی نزد حمید تقوایی با همه القاب سوسیالیستی و رادیکال گرفتن، در عمل بیشتر از آن چیزی نیست که نیروهای راست میخواهند و یا به بیشتر از چیزی منجر نمیشود که نیروهای راست میخواهند. او سرنگونی جمهوری اسلامی را سوسیالیستی میخواند. شرایط انقلاب سوسیالیستی را آماده اعلام میکند و خود بی نیاز از سازماندهی حرکت مستقل مردم به زیر چرچم هخا پناه میبردو در آنجا شعار زنده باد سوسیالیسم سر میدهد.

حمید تقوایی میخواهد هدفی را که رفراندوم طلبان با رفراندوم و با مسالمت به آن دست یابند را با انقلاب انجام دهد. شرکت در تظاهرات هخا پرده نمایش کوچکی از شرکت در تظاهرات و قیام به نفع این و یا آن جناح بورژوازی است که در اوکرایین و قیرقیزستان وگرجستان عملی شد.

کسانی که میخواهند در زمان قیام و انقلاب در اپوزیسیون بمانند و از تشکیل دولت موقت فرار میکنند، در بهترین حالت به نیروی آلترناتیو و دولتهای موقت بورژوازی تبدیل میشوند.

سرنگونی جمهوری اسلامی پایان کار حمید تقوایی است. اما آغاز انقلاب کارگری است. انقلاب کارگری از امروز و در جریان سرنگونی رژیم و پس از سرنگونی جمهوری اسلامی باید راه خود را به سوی پیروزی باز کند.

منشور سرنگونی برای ما استراتژی سرنگونی رژیم است و نه برنامه اثباتی ما برای سازماندهی اداره جامعه و آلترناتیو اثباتی ما.  مشکل مردم بر سر ترسيم خطوط نظام آتى نيست. بلکه بر سر استراتژى سرنگونى است. بر سر پيدايش نيرويى است که مردم آن را قادر به رهبرى يک مبارزه ريشه‌اى عليه رژيم اسلامى بيابند. منشور سرنگونی میخواهد این را تامین کند، نه خطوط آینده نظام سیاسی را.

 

جدل بر سرتعیین جنسیت نوزادی که متولد نشده است.

تفاوت متدلوژی حکمتیسم با پوپولیسم مبتذل

جدل حمید تقوایی و رفقای سابق ما در حزب کمونیست کارگری ایران  بر سر اینکه ما ماهیت انقلاب آینده را زیر سوال بردیم و پیش کشیدن بحث دوباره مرحله انقلاب حیرت آور است. اینها زمانی عضو و از کادرهای رهبری کمونیسم کارگری بودند که در برنامه حزب آن جمهوری دموکراتیک انقلابی وجود داشت. چندین نوشته مهم منصور حکمت در تبیین متدلوژی مارکسیستی در دفاع از بند جمهوری دموکراتیک انقلابی در برنامه حزب کمونیست ایران نوشته شده است. در آنموقع منصور حکمت طرفدار انقلاب دموکراتیک نبود، بلکه خواهان انقلاب سوسیالیستی فوری بود. در آن نوشته ها منصور حکمت در دفاع از جمهوری دموکراتیک انقلابی در برنامه حزب با تکیه به متدلوژی مارکس و لنین، جایگاه جمهوری دموکراتیک را در تاکتیک حزب کارگری و در برخورد به انقلاب توضیح داد. منصور حکمت و ما نه آنموقع که جمهوری دموکراتیک انقلابی در برنامه حزب بود، طرفدار مرحله انقلاب دموکراتیک بودیم و نه با حذف آن به طرفداران انقلاب سوسیالیستی پیوستیم. ما همیشه خواهان سوسیالیسم فوری بودیم، اما سوسیالیسم فوری ما مانع از آن نبود که در جنبش ها و انقلابات غیرکارگری فعالانه شرکت کنیم و با رهبری آن،  آن را به پیروزی برسانیم. منصور حکمت در همانزمان که در دفاع از جمهوری دموکراتیک انقلابی در برنامه حزب دفاع میکرد از این درک پوپولیستی حمید تقوایی بری بود که جنبش ها و انقلابات غیرکارگری با رهبری کمونیستها به جنبش و انقلاب کارگری تبدیل میشوند. گفتیم برای ما هیچ مرزی میان انقلابات به جز درجه تشکل و آمادگی طبقه کارگر و حزبش وجود ندارد. جمهوری دموکراتیک انقلابی را از برنامه حذف کردیم نه به این دلیل که متدلوژی و تئوری پشت آن غلط بود و یا اینکه از یکجا منصور حکمت و همه ما شروع کردیم  به انقلاب سوسیالیستی معتقد شدن و حرفهای وحدت کمونیستی را پذیرفتیم. جمهوری دموکراتیک را از برنامه حذف کردیم چون تصویری که به بیرون میداد، درکی که از آن وجود داشت این بود که گویا ما طرفدار جمهوری دموکراتیک انقلابی و یا مرحله ای در انقلاب هستیم. با حذف آن از برنامه، متدلوژیی که در آناتومی لیبرالیسم چپ از آن دفاع شده است سر جایش قرار دارد. شرکت در جنبش ها و انقلابات غیرکارگری و رهبری و به پیروزی رساندن آن سر جایش قرار دارد. شرکت در قیام مردم برای سرنگونی جمهوری اسلامی و رهبری آن و تا به آخر رساندن پیروزی که چیزی جز تشکیل دولت موقت یعنی دولت قیام کنندگان نیست ، قرار گرفتن در راس جنبش سرنگونی، در راس جنبش ضد اسلامی، در راس جنبش رفع ستم ملی در کردستان سرجایش قرار دارد. جنبش ها و قیام ها یی که کارگری نیستند و با رهبری کارگری تغییر ماهیت هم نمیدهند. جمهوری دموکراتیک انقلابی  را از برنامه حذف کردیم، نه اینکه به متدلوژی شرکت در بالا برای پیشروی انقلاب در دوران انقلابی معتقد نیستیم. نه برای اینکه برای جنبش جاری که در مقابل چشمان ما قرار دارد طرح و نقشه ندهیم. ما با متدلوزی لنین و حکمت به سراغ جنبش جاری میرویم که در مقابل چشمان ما جاری است.

رفراندوم در کردستان عراق و یا ایران هم یک نمونه دیگر از متدلوژی لنینی و حکمتی در جنبشی غیر سوسیالیستی است. مسلما ما میخواهیم دولتی که پس از رفراندوم در کردستان شکل میگیرد، دولتی دموکراتیک تر، آزادتر و مدرن تر باشد. هر چقدر این دولت آزادتر باشد، به نفع سوسیالیسم و طبقه کارگر میباشد. اگر رفراندوم با رهبری ما صورت بگیرد، آزادترین دولت درکردستان برقرار میشود، به سرعت شوراها و تشکل های توده ای را از بالا شکل میدهیم، توده های وسیع طبقه کارگر و زحمتکش را پشت خود بسیج میکنیم و بدون درنگ بطرف سوسیالیسم میرویم. 

قرار نیست در فردای رفراندوم و استقلال کردستان عراق ما در اپوزیسیون باشیم و دیگران در حکومت. اگر کسی میگوید در کردستان ایران و عراق رفراندوم بر سر تعیین سرنوشت کردستان کنیم، منظور این نیست که پس از رفراندوم کمونیستها و طبقه کارگر باید در اپوزیسیون باشند و طالبانی و بارزانی و حزب دموکرات در قدرت. مسلم است که ما باید برای پس از رفراندم برنامه داشته باشیم. از الآن باید بگوییم دولتی که پس از رفراندوم میاید باید دارای چه مشخصاتی باشد. این ما را کمتر طرفدار سوسیالیسم فوری نمیکند. باید برای کردستان عراق دولت موقت پس از رفراندوم را تعریف کنیم و آن را جا بندازیم. این ما را در موقعیت بسیار بهتری پس از رفراندوم برای پیشروی به طرف انقلاب سوسیالیستی قرار میدهد تا اینکه برای  رفراندوم تلاش کنیم، اما نتیجه آن را از قبل به دیگران هدیه کنیم. اگر برای روز پس از رفراندوم در کردستان ایران و یا عراق برنامه نداشته باشیم، قدرت سیاسی را به دیگران سپردیم. مشکل حمید و همه تفکر خرده بورژوا پوپولیستی این است که قدرت دولتی برایشان بت است.  چون دولت برایشان بت است نمیتوانند تصویری از این مسئله داشته باشند که دولت میتواند به عنوان ابزار یک عمل سیاسی  و مانند حزب ابزار پیشروی انقلاب باشد. 

با استدلال حمید تقوایی اگر کسی بگوید در کردستان عراق باید رفراندوم بر سر تعیین سرنوشت کردستان کنیم، یا در افغانستان دولت موقتی آزاد و غیر قومی و غیر مذهبی تشکیل شود و یا در فلسطین خواهان دولت مستقل فلسطینی شود.....جمهوری سوسیالیستی را فراموش کرده است. حمید تقوایی میگوید تا زمانی که جمهوری سوسیالیستی نشد باید در اپوزیسیون ماند و آن را تبلیغ و ترویج کرد تا جمهوری سوسیالیستی بیاید.

ممکن است این سوال پیش آید که چرا پلارازاسیون طبقاتی را قبل از سرنگونی جمهوری اسلامی و یا قبل از رفراندوم برای استقلال کردستان و یا خارج کردن عراق و افغانستان و سومالی قبل از خروج از سناریوی سیاه انجام ندهیم. پلاراسیون سیاسی و طبقاتی در سطح توده ای خارج از اراده احزاب صورت میگیرد. احزاب میتوانند بر آن تاثیر بگذارند اما نمیتوانند آن را صورت دهند. ممکن است با عقب نشینی جمهوری اسلامی و برقراری آزادیهای دو فاکتو، طبقه کارگر و حزب طبقه کارگر در جریان سرنگونی و  آنقدر پیشروی کند که این پلارازاسیون قبل از سرنگونی و رفراندوم صورت گیرد و پلارازاسیون طبقاتی در بین توده های وسیع مردم شکل گیرد و طبقات بطور اجتماعی درمقابل یکدیگر قرار گیرند و این سوال طرح شود که سرنگونی توسط چه طبقه ای و چه نیرویی؟  آیا طبقه کارگر و حزبش جمهوری اسلامی را سرنگون میسازد یا بورژوازی. و یا رفراندوم را کمونیسم کارگری در عراق عملی میکند یا احزاب بورژوازی.  اما هیچ حزب واقعا انقلابی نمیتواند تاکتیک خود را بر این مبنا استوار سازد. مسئله سرنگونی و مسئله استقلال کردستان مسئله روز مردم است. حزب سیاسی نمیتواند بی توجه به این مسئله به یک مسئله جدا مشغول باشد. بدون کسب آزادیهای گسترده سیاسی و اجتماعی نمیتوان از پلاریزاسیون طبقاتی حرف زد.

متدولوژی حمید تقوایی میگوید مرحله انقلاب سوسیالیستی است پس انقلاب هم سوسیالیستی است. اگر به جای  منصور حکمت کس دیگری امروز طرح رفراندوم و استقلال را در کردستان عراق  طرح میکرد، او امروز با تز مرحله انقلاب سوسیالیستی است به آن حمله میکرد. اتوریته منصور حکمت مانع آن است که او همه تتمه خود را رو کند. حمید تقوایی تاکتیک روز را از مرحله انقلاب استنتاج میکند.

منصور حکمت در باره متدلوژی که امروز حمید تقوایی با آن به سراغ ما میاید مینویسد.

شايد اين سؤال به انقلاب آتى در ايران رجوع ميکند. شايد سؤال اينست: "انقلاب آتى در ايران دموکراتيک خواهد بود يا سوسياليستى"؟ اگر سوال اين باشد باز وحدت کمونيستى نميتواند با تابلوى "انقلاب ايران سوسياليستى است" صف خود را از ديگران متمايز کند، زيرا هيچ پيشگو و طالع بينى، تا چه رسد به يک مارکسيست ماترياليست که آينده را تابعى از پراتيک امروز و فردا هر دو ميداند، نميتواند تضمين کند که انقلاب آتى ايران (هرقدر کم يا زياد با آن فاصله داشته باشيم) مجدداً يک "انقلاب سياسى"، "بى نام" و غيره از نوع انقلاب ٥٧ از آب در نيايد. وحدت کمونيستى اين را تشخيص ميدهد و ما مطمئنيم در پاسخ به اين تعبير از سوال فوق نيز دست به صدور حکم سوسياليستى بودن "انقلاب ايران" نخواهد زد. از سوى ديگر ما نيز، با تمام جايگاهى که يک انقلاب دموکراتيک پيروزمند - براساس ارزيابى‌مان از سير محتملتر وقايع - در استراتژى کنونى‌مان دارد، هرگز انقلاب آتى درايران را لزوماً و بنا به تعريف، انقلابى "دموکراتيک" نخوانده ايم و نميخوانيم. ما بر سر تعيين جنسيت نوزادى که هنوز در مراحل جنينى اوليه است با کسى جدل اصولى نداريم. بنابراين اين سوال که آيا انقلاب آتى در ايران دموکراتيک يا سوسياليستى خواهد بود نيز نميتواند محور اختلافات ما وحدت کمونيستى قلمداد شود. آناتومی لیبرالیسم چپ، منصور حکمت

ویا در همانجا مینویسد.

براى پى بردن به ريشه اختلافات ما و وحدت کمونيستى از لحاظ نظرى، موقتاً فرض ميکنيم که وحدت کمونيستى نيز چون ما خواهان پيروزى هر چه سريعتر انقلاب سوسياليستى است و ما از سوسياليسم يک چيز ميفهيم (در طول بحث خواهيم ديد که اين فرضيات تاچه حد ناموجه اند)، در اين صورت اختلاف ما نه بر سر تعيين خصلت اين يا آن انقلاب معين، نه بر سر تعيين خصلت انقلاب آتى يا خصلت "انقلاب ايران" بطور کلى و مجرد، بلکه بر سر استراتژى پيروزى انقلاب سوسياليستى خواهد بود. اگر هدف نهايى را يکسان فرض کنيم، آنگاه اختلاف ما وحدت کمونيستى اختلافى بر سر چگونگى تحقق اين هدف نهايى خواهد بود، و اين اختلاف ميان برداشت مارکسيستى از مبارزه طبقاتى و انقلاب پرولترى با برداشت ليبرال چپ است آناتومی لیبرالیسم چپ، منصور حکمت.

حمید تقوایی و حزب کمونیست کارگری ایران  چنان فاصله ای از کمونیسم کارگری گرفتند که کمتر نشانی از متدولوژی مارکسیستی حکمت را میتوان در آنها دید. درکشان در باره انقلاب و نیروهای آن، مرحله انقلاب، کسب قدرت سیاسی، مسئله دولت و.....یکسره پوپولیستی و منشویکی است.

ما به عنوان سوسیالیست و کمونیست میخواهیم سوسیالیسم را فورا نه تنها در ایران بلکه در آلمان و فرانسه  سومالی و افغانستان و هر جای دیگر دنیا را برقرار کنیم، اما آیا این به این معنا است که در همه این کشورها شرائط تحقق امر فوری ما یکسان است؟  ما میخواهیم سوسیالیسم را فورا در ایران برقرار کنیم، یعنی هدف فوری ما هیچ انقلاب دیگری نیست، اما آیا حزب طبقه ما و طبقه کارگر آنقدر پیشروی کردند و آنقدر نفوذ دارند که این امر فوری را متحقق کنند. ما هدفمان این است که به جای جمهوری اسلامی، جمهوری سوسیالیستی را قرار دهیم، اما آیا این به این معنا است که برای حالات دیگر حالاتی که با توجه به درجه  تشکل و آمادگی طبقه کارگر و حزبش به خود میگیرد بیتفاوتیم و برنامه ای نباید داشته باشیم؟  یک پوپولیست وقتی با همان درک پوپولیستی وجود شرایط عینی و ذهنی به انقلاب سوسیالیستی رسیده است برای وفادار ماندن به طرفداری از انقلاب سوسیالیستی فوری مجبور است بگوید شرایط عینی و ذهنی آماده است، جنبش جاری سوسیالیستی است، طبقه کارگر به اندازه کافی متشکل است، حزب طبقه کارگر قدرتمند در صحنه سیاسی وجود دارد. اگر این پیش شرطها فراهم نباشد، او طرفدار انقلاب دیگر میشود و یا مانند حمید تقوایی جنبش و قیام دیگر را سوسیالیستی مینامد. در باره خطر چنین تئوری در حزب کمونیست کارگری، منصور حکمت اتفاقا در برخورد به  حمید تقوایی و همین متدش هشدار داده است.

منصور حکمت در برخورد به متدولوژی حمید تقوایی به شعار جمهوری سوسیالیستی مینویسد

مشکل اینجاست که در نوشته حميد کار نه از اينجا شروع ميشود و نه به اينجا ختم ميشود. اين عنوان نوک يک بحث تئوريک و نقطه شروع يک پروسه تئوريکى در زندگى حزب است. تا آنجا که به بحث تئوريک پشت تزها مربوط ميشود به نظر من دو اشکال اصلى هست؛

ثانيا، من با تزهايى تئوريک پشت اين بحث مساله دارم، هم از نظر مضمونى و هم از نظر متد

اما اين اشکال تئوريک و متدولوژيک به نظر من يک دنبالچه رو به جلو دارد که به نظر من نگران کننده است. حزب ميتواند در صورت طرح بحث به اين شيوه وارد يک سرگشتگى تئوريک بشود. به هر حال در داخل و خارج حزب هر کس در اين بحث برداشت خود را خواهد کرد: از مباحث مربوط به شعار جمهوری  سوسیالیستی

و این دنبال چه تئوریک و متدولوژیک رو به جلو است که امروز به سرگشتگی تئوریک حمید تقوایی و حزب کمونیست کارگری ایران  منجر شده است.

منصور حکمت با نبود خاطره جنبش شورایی و با نبود رابطه پیشرفته میان طبقه کارگر و سوسیالیسم و ....کمتر سوسیالیست فوری نمیشود. .

٭جاى ترديد است که جنبش شورايى يک تجربه و خاطره زنده در ميان توده هاى طبقه کارگر و مردم باشد.٭ جاى ترديد است که رابطه طبقه کارگر و سوسياليسم آنطور که حميد ميگويد پيشرفته و محکم باشد. ( بحث شرايط ذهنى ) ٭ جاى ترديد است که حزب کمونيست کارگرى فى الحال در تعيين ديدگاهها و عمل طبقه کارگر وزنه اى که حميد ميگويد شده باشد.

آيا اين ملاحظات من را کمتر " سوسياليست فورى " و کمتر معتقد به ضرورت " جايگزينى " گذاشتن جمهورى سوسياليستى بجاى رژيم اسلامى ميکند، به نظر من خير. چون قبل از اين درجه کنکرت شدن و بدون ارجاع به حال و هواى طبقات ديگر، ما اين فوريت را در برنامه حزب، برنامه عمل حزب عليه رژيم گنجانده بوديم. و اين ما را به مساله متد ميرساند: : از مباحث مربوط به شعار جمهوری  سوسیالیستی

 و این متد به طور مفصل در بسیاری از آثار منصور حکمت نقد شده است. در متدلوژی حمید تقوایی اگر سوسیالیستها برای تثبیت و پیروزی قیام و سرنگونی جمهوری اسلامی تشکل قیام کنندگان را به پیروزی برسانند و دولت موقت تشکیل دهند و یا خواهان تشکیل موقت شوند، کمتر خواهان سوسیالیست فوری شدند و یا مسئله جایگزینی رزیم جمهوری اسلامی را با یک جمهوری سوسیالیستی زیر سول بردند. او نمیتواند بفهمد که دولت موقت آن دولتی نیست که مد نظر همه است. او نمیتواند بفهمد دولت موقت ادامه قیام و انقلاب از بالاست و نه نظام سیاسی و اجتماعی خاصی. اگر در عراق برای بیرون آوردن جامعه از شرایط سناریو سیاه برنامه ارائه دهند، جمهوری سوسیالیستی رازیر سوال نبردند. آیا نمیتوان هم برنامه برای خروج سومالی از وضعیت شیر توشیر ارائه داد و هم طرفدار سوسیالیسم فوری بود. بالاخره  خروج سومالی از وضعیت شیر تو شیر نمیتواند ۱۰۰% با برقراری سوسیالیسم همراه باشد. اما کمونیستها با برنامه و پراتیک برای خروج سومالی از وضعیت شیر تو شیر و تقویت خود در این جریان یک گام بزرگ به طرف سوسیالیسم برمیدارند و یا بیرون آمدن از وضعیت شیر تو شیر را با برقراری سوسیالیسم همراه میسازند. آیا این نفی سوسیالیسم فوری است؟ آیا با دادن شعار جمهوری سوسیالیستی میتوانیم چنین چیزی را تامین کنیم؟

حمید تقوایی میگوید انقلاب ایران سوسیالیستی است چون شرائط عینی و ذهنی این انقلاب آماده است. اما همانطور که منصور حکمت در برخورد به نظرات حمید تقوایی نوشته است، حمید تقوایی متد دیگری را در برخورد به انقلاب دارد که ربطی به مارکس و لنین ندارد. اختلاف بر سر این نیست که گویا حمید تقوایی مرحله انقلاب را سوسیالیستی میداند و منصور حکمت و ما نمیدانیم و صحبت از انقلاب سوسیالیستی پس از سرنگونی میکنیم. اختلاف بر سر وجود و یا عدم  وجود شرائط عینی نیست. نه اینکه چنین اختلافی وجود ندارد. بلکه این اختلاف در مقابل اختلاف متدولوژیک حمید تقوایی با حکمتیسم اختلافی است فرعی. حمید تقوایی طرفدار انقلاب سوسیالیستی است چون شرائط عینی و ذهنی را برای انقلاب سوسیالیستی آماده میداند و امایی را بر سر وجود و با عدم وجود این شرائط قبول نمیکند. اما اگر کسی به او نشان دهد که  امر فوری ما بعید است فورا تحقق پیدا کند. طبقه کارگر آمادگی کافی ندارد، حزبش قدرتمند نیست و.....او طرفدار انقلاب دیگری میشود. یک کمونیسم کارگری متکی به متد لنین و حکمت برای رفع اماها بر سر انقلاب سوسیالیستی تلاش میکند. او با برداشتن امای جمهوری اسلامی، با یرداشتن امای سناریوی سیاه در عراق و افغانستان، با برداشتن امای اختلافات قومی و ملی، یک لحظه هدف اصلی خود یعنی انقلاب سوسیالیستی فوری را فراموش نمیکند.

اختلاف برسر بیانیه و منشور سرنگونی حزب ما یک اختلاف قدیمی متدلوژیک در میان مارکسیستها است. اختلاف بلشویسم و منشویسم اساسا بر سر همین مسئله بود. یکی میگوید در سرنگونی تزار باید شرکت کرد اما نباید میوه سرنگونی را چید، دیگری میگوید باید میوه سرنگونی را چید و انقلاب را برای پیشروی سوسیالیسم از بالا ادامه داد. در اینجا هم یکی میگوید نباید برنامه برای سرنگونی و تثبیت پیروزی آن و کسب قدرت داد. نباید میوه سرنگونی را چید. وظیفه سوسیالیستها تمرین دموکراسی در اپوزیسیون با نمایندگان بورژوازی است.

منشویکهای روسیه میگفتند نباید قدرت را به کف آورد چون مرحله انقلاب دموکراتیک است و نوبت دیگران است و یکی در اینجا میگوید نباید قدرت را به کف آورد چون مرحله انقلاب دیگری وجود ندارد. مرحله انقلاب سوسیالیستی است. باید پس از سرنگونی در اپوزیسیون تمرین دموکراسی برای قدرت گیری کرد.

یکی میگوید ممکن است قدرت را بدون حتی یک کارگر کسب کنیم و انقلاب را در بالا برای حاکم کردن طبقه کارگر ادامه دهیم. دیگری میگوید برای انقلاب باید شورا و کارگر و شرائط دیگر آماده باشد وگرنه در اپوزیسیون میمانیم و تمرین دموکراسی با سلطنت طلبان را برای جمع آوری نیرو ادامه میدهیم.    

این متدولوژی اساسی ترین اختلاف حکمتیسم با پوپولیسم مبتذل باقیمانده در حزب کمونیست کارگری ایران   میباشد. بیانیه حکمتیستها ضمن نقد آلترناتیوهای راست برای جنبش سرنگونی مینویسد:  انقلاب ما انقلاب سوسياليستى طبقه کارگر است. انقلاب سوسياليستى مربوط به امروز جامعه است. سياست ما تلاش براى ادامه بدون انقطاع هر انقلابى به انقلاب سوسياليستى است. پيروزى جنبش سرنگونى براى ما تنها پيش درآمد بلاواسطه انقلاب سوسياليستى طبقه کارگر است.  ما میگوییم اگر کسی به قیام بر علیه جمهوری اسلامی اعتقاد دارد به دولت بر خاسته از قیام، دولت موقت هم باید اعتقاد داشته باشد. بدون دولت موقت صحبت از قیام مردم واهی است. دولت موقت، تشکل قیام کنندگان مردم است، ادامه قیام مردم بر علیه جمهوری است. این دولت بقول حمید تقوایی آرمانی نیست.

آیا ما باید در قیامی که بر علیه جمهوری اسلامی شکل میگیرد و  بی واسطه سوسیالیستی نیست، شرکت کنیم و آن را رهبری کنیم، این یعنی تشکیل دولت موقت.  آیا ما میخواهیم شورش ۱۸ تیر آینده و شورش مردم فریدونکنار، مریوان، زابل و......را به پیروزی برسانیم؟ ایا این قیام ها و خیزش ها قیام و خیزش سوسیالیستی هستند؟ اگر برای پیروزی قیام مردم فریدونکنار و تهران و مشهد برنامه بدهیم و تلاش کنیم که رهبری این قیامها را در دست بگیریم  به چیزی جز تشکیل دولت موقت میرسیم؟ تشکیل دولت موقت برای ادامه قیام و انقلاب. دولت موقت، دولت نظم اجتماعی نیست. این دولت جنگ است. این ابزار تثبیت پیروزی قیام مردم و پیشروی آن به سوی انقلاب با کوشش ما کمونیستهاست.

آیا با دادن قطعنامه برای سرنگونی جمهوری اسلامی و پیروزی آن که چیزی جز تشکیل دولت موقت نیست، ما سوسیالیسمان کمتر میشود و کمتر میخواهیم جمهوری سوسیالیستی را جایگزین جمهوری اسلامی کنیم. اگر بگوییم قیام مردم را به پیروزی برسانیم، از سوسیالیسم دور شدیم. اگر ما قیام مردم فریدونکنار را به پیروزی میرساندیم و  مسلما ادامه قیام و پیروزی مردم با تشکیل دولت موقت در آنجا همراه میشد، از سوسیالیسم ما کم میشد. پوپولیسم  میگوید ما فقط برای برقراری جمهوری سوسیالیستی مبارزه میکنیم و در قیام غیر سوسیالیستیی اپوزیسیون میمانیم و منشور خود را تبلیغ میکنیم تا جمهوری سوسیالیستی بیاید و این متدی است که مورد نقد حکمت و حکمتیسم قرار دارد. این متد منشویکها، پوپولیستها، ترتسکیستها و انواع و اقسام سوسیالیستها در دنیا میباشد که فعالیتشان حداکثر در اپوزیسیون ماندن و یا کمک به دیگران برای حاکم شدن است.

حمید تقوایی پیشگویی میکند انقلاب آتی ایران سوسیالیستی است. در مورد اینکه انقلاب اجتماعی آتی ایران انقلابی سوسیالیستی است حرفی نیست اما پیشگویی درباره اینکه ۱۰۰% یک انقلاب کارگری و سوسیالیستی، جمهوری اسلامی را سرنگون میسازد، نه از عهده یک طالع و پیشگو برمیاید و نه حمید تقوایی.

برای طالع و پیشگویی که قیام مردم فریدونکنار و اعتصاب عظیم کارگران بهشهر .... را از ایلنا و ایسنا میشنود و چنین ادعایی میکند، باید از خدا طلب مخفرت کرد. ما به جای پیشگویی مبارزه جاری را برای انقلاب سوسیالیستی سازماندهی میکنیم و برایش برنامه میدهیم. ما با کسی بر سر جنسیت جنینی که متولد نشده است جدل نداریم.

 

رد اما و اگر بر انقلاب سوسیالیستی توسط حمید تقوایی

 آیا سوسیالیسم اجتناب ناپذیر است؟

اما آن انقلاب عظيم کارگرى اى که بايد اين جامعه آزاد را متحقق کند، بمجرد اراده حزب کمونيست کارگرى رخ نميدهد. اين يک حرکت وسيع طبقاتى و اجتماعى است که بايد در ابعاد و اشکال مختلف سازمان يابد. موانع گوناگونى بايد از سر راه آن کنار زده شوند. اين تلاش فلسفه وجودى حزب کمونيست کارگرى و مضمون فعاليت هر روزه آن را تشکيل ميدهد. از یک دنیای بهتر

یکی از مسائل مارکسیستی و نوینی که منصور حکمت آن را طرح کرد و جا انداخت، اعتقاد به اجتناب ناپذیری سوسیالیسم بود که توسط مارکسییسم روسی و چینی و جهان سومی تئوریزه شده بود. سوسیالیسم را از نظر تاریخی اجتناب ناپذیر اعلام میکردند اما در عمل همه چیز عرضه میکردند به جز سوسیالیسم. منصور حکمت این ایمان دترمینستی را از سر راه کنار زد. با کنار زدن این ایمان دترمینستی نه تنها نقش اراده طبقه و انسان جایگاه خود را پیدا کرد، بلکه جای اعتقاد به پیروزی سوسیالیسم ر اتلاش برای پیروزی سوسیالیسم در شرائطهای مشخص گرفت. به جای اعتقاد به بودن و یا نبودن شرائط برای سوسیالیسم، تلاش برای ایجاد شرائط انقلاب سوسیالیستی را قرار داد.

امروز حمید تقوایی با همان متد چپهای قبل از منصور حکمت، از اجتناب ناپذیری سوسیالیسم فوری در ایران حرف میزند. میگوید هیچ اما و اگری را برای پیروزی نمیپذیرد، چون سوسیالیسم پیروز است. و هر تلاش برای رفع اما و اگری که برای تحقق سوسیالیسم موجود است  راست و ضد انقلابی اعلام میشود. اما برای یک کمونیست که واقعا برای انقلاب سوسیالیستی تلاش میکند صدها اما و اگر برای تحقق انقلاب سوسیالیستی و سوسیالیسم موجود است که باید آنها را از سر راه  برداشت. سرنگونی جمهوری اسلامی یکی از آنهاست. شکست دادن سیاسی و در آینده نظامی آلترناتیوهای دیگر، هم یکی دیگر آن، جلب سمپاتی طبقه کارگر و مردم به حزب کمونیستی، متحد و متشکل کردن مردم، سازماندهی قیام مردم وبالطبع تشکیل دولت پس از سرنگونی و.......همه اما و اگرهایی هستند که باید از پیش پای انقلاب سوسیالیستی برداشت. جواب ما به پیروزی سوسیالیسم همیشه مشروط بوده است. بخصوص در دوران فعلی که جنبش کمونیستی و کارگری قویی در سطح جهان وجود ندارد و بورژوازی با دامن زدن به جنگها و نفرتهای قومی و مذهبی در جهان، جهان را به عقب برده است، بر این اما و اگرها و به وظیفه ما به عنوان کمونیست برای رفع این اما و اگرها افزوده شده است.

حمید تقوایی مینویسد بیانیه حکمتیستها ضمن اینکه بر سوسیالیسم فوری تاکید دارد با یک اما آن را زیر سوال میبرد و آن را به بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی موکول میکند.

"سياست ما تلاش براى ادامه بدون انقطاع هر انقلابى به انقلاب سوسياليستى است". پس امروز کم کم شد فردا. يک چيزى را بايد ادامه داد. آن چيز هنوز خودش سوسياليستى نيست، بايد بدون انقطاع (البته بدون انقطاع بعد از مهلت ٦ ماهه بدولت موقت کذائى) تا انقلاب سوسياليستى ادامه اش داد.

زنده باد به این همه عقل و درایت.  حمید تقوایی میگوید سرنگونی جمهوری اسلامی بطور اجتناب ناپذیر مساوی با انقلاب سوسیالیستی است. پیروزی جنبش سرنگونی خود انقلاب سوسیالیستی است.  اگر قیام و انقلاب دیگری اتفاق بیافتد نباید آن را به انقلاب سوسیالیستی ادامه داد. در جریان سرنگونی نباید به کسب قدرت فکر کرد. اگر قیام مردم بر علیه جمهوری اسلامی را بلاواسطه تا انقلاب کارگری پیش ببریم، سوسیالیسم فوری را زیرسوال بردیم.

این حرفها معلوم است بی پایه است. این حرفها برای این زده میشود تا اعضای حزب کمونیست کارگری ایران  به شک و تردید و فکر کردن نیافتند.  برای انسانهایی زده میشود که مغزشویی شدند و قادر به فکر کردن نیستند. وگرنه صحبت کسی را که میگوید ما میخواهیم قیام مردم فقط به سرنگونی جمهوری اسلامی ختم نشود بلکه به یک انقلاب کارگری بیانجامد و  دولت قیام کنندگان برای ادامه انقلاب باید شکل گیرد و به آن شکل میدهیم را هیچ انسان با وجدانی نمیتواند اینگونه تعبیر کند.

اگر گفتن اینکه

"انقلاب ما انقلاب سوسياليستى طبقه کارگر است. انقلاب سوسياليستى مربوط به امروز جامعه است. سياست ما تلاش براى ادامه بدون انقطاع هر انقلابى به انقلاب سوسياليستى است. پيروزى جنبش سرنگونى براى ما تنها پيش درآمد بلاواسطه انقلاب سوسياليستى طبقه کارگر است

سوسیالیسم فوری را زیر سوال میبرد، پس حمید تقوایی در مقابل منصور حکمت که میگفت کشمکش بر سر آلترناتیو حکومتی پس از جمهوری اسلامی آغاز میشود و ما باید برای این دوره استراتژی و تاکتیک خود را داشته باشیم  چه میگوید ؟ آیا این اما را با مشی اکثریت و بابک زهرایی و ...مقایسه میکند. آدم باید از فکر کردن محروم شده باشد که چنین چیزهایی ببافد. با این حساب مارکس و لنین و منصور حکمت و همه کمونیستهایی که برای سوسیالیسم فوری مبارزه میکردند، خط مشی اکثریتی و بابک زهرایی داشتند.

 این اما ها همیشه وجود داشته است. تلاش برای رفع این اماها  برای زدن زیر انقلاب سوسیالیستی فوری و قرار دادن انقلابی دیگر در دستور نیست و نبوده است.  برخلاف حمید تقوایی ما انقلاب سوسیالیستی فوری را  از هیچ شرایط عینی و ذهنی اتخاذ نکردیم، بلکه از حاکمیت سرمایه در عصر ما و جدال طبقه کارگر با آن اتخاذ کردیم. در هیچ جایی بدنبال انقلاب دیگری نیستیم. اما در همه جا "امایی" برای تحقق امر فوری ما روبروی ما قرار دارد که باید به آن جواب دهیم. منصور حکمت که طرفدار انقلاب سوسیالیستی فوری بود برای پاسخ به صدها "اما" برنامه و تاکتیک داشت. سوسیالیسم فوری در افغانستان میخواهیم اما باید حزب کمونیستی اش را اول داشته باشیم، اما باید کشور را از سناریوی سیاه بیرون بکشیم، اما باید آزادیهای سیاسی گسترده کسب کنیم تا طبقه کارگر و مردم را متشکل سازیم. اما باید......

در ایران برای سوسیالیسم فوری مبارزه میکنیم، رزیم جمهوری اسلامی رفتنی است، اما انقلاب کارگری نیست که رفتن رژیم جمهوری اسلامی را در دستور روز گذاشته است. آلترناتيو فورى و بلاواسطه حزب کمونيست کارگرى – حکمتيست حکومت سوسياليستى است. اما حزب ما بر اين واقعيت واقف است که موقعيت ابژکتيو کنونى، سرنگونى جمهورى اسلامى را به موضوع انقلاب در حال شکل گيرى یعنی انقلاب سوسیالیستی در ايران تبديل کرده است.  اما باید بتوانیم سوسیالیسم را به یک آلترناتیو واقعی تبدیل کنیم و برای این باید پیروزی بر جمهوری اسلامی را تخته پرشی برای رسیدن به این هدف کنیم و.....

برای هر آدمی که نخواهد به خودش دروغ بزند روشن است که این  انقلاب کارگری و سوسیالیستی نیست که سرنگونی جمهوری اسلامی را در دستور گذاشته است. ممکن است با طولانی تر شدن عمر جمهوری اسلامی و فعالیتهای ما چنین امری به سیر محتمل وقایع تبدیل شود. اما امروز موقعیت ابزکتیو کنونی سرنگونی جمهوری اسلامی را به موضوع انقلاب در حال شکلگیری تبدیل کرده است.

ما میخواهیم فورا در چین، شوروی، سومالی و آلمان و....سوسیالیسم برقرار کنیم اما در هر یک از این کشورها دهها اما و اگر بر سر سوسیالیسم وجود دارد که باید پاسخ گیرد. اگر مانند منصور حکمت بگوییم

آنچه مانع تحقق يک انقلاب سوسياليستى پيروزمند در ايران است، نه عدم امادگى شرايط و عوامل عينى، بلکه عقب ماندگى عنصر ذهنى انقلاب سوسياليستى در ايران است"

گویا سوسیالیسم فوری را زیر سوال بردیم. اما نه منصور حکمت و نه ما و فکر میکنم نه هیچ انسانی که در اثر مغزشویی  از فکر کردن علیل شده باشد وجود مانع بر سر سوسیالیسم را نفی کند . تلاش ما برای رفع این موانع است.

کسی که پیروزی کمونیسم در ایران را غیر مشروط میداند و میگوید ما پیروز میشویم، بقول منصور حکمت باید به عنوان بیمار روانی  به یک روانشناس مراجعه کند.( البته  با عرض معذرت از همه رفقای سابقم) 

سوسیالیستم پوپولیستی و سوسیالیسم کارگری

جریان تبدیل جنبش سرنگونی به جنبش سوسیالیستی و انجام یافتن پلارازاسیون طبقاتی

 حمید تقوایی و رفقای سابق ما در حزب کمونیست کارگری ایران  آنجا که به سیاست بر میگردد پوپولیست هستند. همانطور که حمید تقوایی بیان کرده است میخواهند جنبش سرنگونی را به جنبش سوسیالیستی تبدیل کنند. این بیان فرموله سوسیالیسم پوپولیستی است که میخواهد پیروزی جنبش دیگر را به نام پیروزی طبقه کارگر و سوسیالیسم جا بزند. کمونیسم و سوسیالیسم کارگری میگوید

" ...  سرنگونى هدف ماست، اما پايان کار نيست. نبردهاى تعيين کننده ترى در راه خواهد بود. بايد نيروى آن نبردها را از امروز متشکل کرد. اين دوران براى ما نه فقط دوران مبارزه براى سرنگونى، بلکه دوران بسيج طبقه کارگر براى ايجاد يک صف مستقل و حزبى براى ادامه مبارزه تا برقرارى حکومت کارگرى و خلع يد از سرمايه در سياست و اقتصاد است. راجع به معانى عملى اين تعبير از روند اوضاع ميشود و بايد خيلى بيشتر صحبت کرد....." منصور حکمت

سوسیالیسم کارگری توهم ندارد که پیشروی و پیروزی جنبش سرنگونی با همه مطلوبیتش برای طبقه کارگر و سوسیالیسم، سوسیالیستی نییست.  حکمت و حکمتیستها برخلاف پوپولیستهای حزب کمونیست کارگری ایران  "جنبش سرنگونی را به انقلاب سوسیالیستی تبدیل نمیکنند." آنها در دوران مبارزه برای  سرنگونی، ضمن شرکت فعال در مبارزه برای سرنگونی و رهبری آن، برای ایجاد یک صف مستقل و حزبی طبقه کارگر تلاش میکنند و بلادرنگ به انقلاب سوسیالیستی گذر میکنند. اما پوپولیسم مبتذل ما قادر به درک این مسئله نیست و با التقادگری و مقلطه میخواهد اهداف پوپولیستی خود را زیر پوشش سوسیالیسم عرضه کند.

سوسیالیسم نزد حمید تقوایی اکسیری است که به تن هر کسی بخورد طرف را سوسیالیست میکند. طبقات و مبارزه طبقاتی و پلاریزاسیون طبقاتی همه در مقابل این اکسیر بی معنا میشوند. مدتی حمید تقوایی و نویسندگان فرقه اش  این حرف منصور حکمت را که زیپ هر انسانی را پایین بکشی سوسیالیست را میبینی را بدون درک جایگاه آن تکرار میکردند تا سوسیالیسم فوری خود را قابل درک کنند. اگر منصور حکمت در جایی سوسیالیسم را به معنای کلی انسانیت خواهی و عدالت طلبی بکار برده بود، بهانه ای بدست اینها داد تا پوپولیسم خود را جای سوسیالیسم کارگری منصور حکمت بگذارند. بهانه ای شد تا بگویند هر انسانی سوسیالیست است.

منصور حکمت هیچگاه مانند این پوپولیستها نمیگفت همه مردم سوسیالیست هستند و برای سوسیالیست تلاش خواهند کرد  

بنظر من اين خصلت سلبى جنبش ماست که اجازه مى دهد که توده ها بيايند جلو. توده ها همشان با هم سوسياليست نمى شوند. با شعارهاى سوسياليستى ما بقالها سوسياليست نمى شوند، با شعارهاى اثباتى ما کارمندها سوسياليست نمى شوند، با شعارهاى اثباتى ما مهندسها سوسياليست نمى شوند. به احتمال قوى کارگرها بيشترشان سوسياليست مى شوند، اونهم همشون نه، همشون نه!

و حتی متوجه بود که در کجا  و تا چه حد باید شعار اثباتی داد تا زمانی که میخواهی با یک جنبش جاری  قدرت را تسخیر کنی موجب تجزیه پیش از موعد آن جنبش نشوی.  

ما بايد نماينده «نه» باشيم و هر جور تلاش براى «آره» گفتن، اثباتى تشريح کردن، بنظر من جنبش بالقوه عظيمى که مى تونه بيايد پشت ما را تجزيه مى کنه

پوپولیستهای مبتذل از این بحث که مربوط به چگونگی رهبری و کسب قدرت در یک جنبش عمومی و همگانی برای سرنگونی جمهوری اسلامی است که مسلما هم باید به دولت سلبی خودش هم ختم شود، اینطور میفهمند که  میتوانند بر فراز طبقات پرواز کنند و بر سر جنبش های طبقاتی کلاه بگذارند  و سوسیالیسم بیاورند. اما منصور حکمت میگفت ما در جنبش جاری بدنبال انقلاب طبقه کارگر هستیم و پس از سرنگونی جنبش توده ای بشدت پلاریزه میشود و صف طبقه کارگر از طبقات دیگر جدا میشود و طبقات بطور آشکاری در مقابل هم قرار میگیرند و صفبندی جدیدی در له و علیه پرچم کمونیستی و کارگر در جامعه شکل میگیرد.  همانطور که بارها درنوشته هایش توضیح داد برایش تجزیه طبقاتی  مهم بوده است و این را شرط پیشروی بسوی انقلاب کارگری و سوسیالیستی میدانست. او اعتقاد داشت که میشود و باید در جنبش جاری برای سرنگونی  شرکت کرد، آن را رهبری نمود و به پیروزی رساند که مفهومش چیزی جز کسب قدرت نمیتواند باشد. منصور حکمت از کسب قدرتی حرف میزند که ممکن است بدون حضور کارگر و حتی یک اعتصاب کارگری صورت گیرد. مسلما چنین کسب قدرتی برای منصور حکمت نمیتوانست معنای پیروزی کارگر و سوسیالیسم و انقلاب سوسیالیستی دهد. بلکه این کسب قدرت را جهشی در حرکت مبارزاتی کارگران و مردم میدانست که باید از آن برای پیشروی انقلاب و  به میدان آوردن طبقه کارگر و زحمتکش  برای فیصله دادن به مسئله قدرت  استفاده کرد. برای منصور حکمت  دولت در دوره انقلابی ابزار پیشروی یک طبقه و یا طبقات میباشد. (من در باره این متد منصور حکمت در مقاله ای با عنوان نگاهی به قطعنامه مبارزه سیاسی و اقتصادی طبقه کارگر، قطعنامه ای که منصور حکمتبه کنگره سوم ارائه داد،  مفصل نوشتم)

یک پوپولیست مبتذل کاری به این چیزها ندارد. او در عالم خودش و بر فراز طبقات، حرکت هخا را آغاز جنبش توده ای مینامد. زیرا توده ها در آنجا شرکت داشتند! بدنبال هخا راه افتادن خود را پلاراسیون طبقاتی مینامد. زیرا در آنجا چند نفر گفتند زنده باد سوسیالیسم. پس پلارازاسیون طبقاتی به سرانجام رسیده است. و.....

جدیدا حمید تقوایی مطلبی نوشته است و در آن اعلام نموده است که پلارازاسیون طبقاتی در جامعه ایران صورت گرفته است. این بیشتر شبیه همان حرکت هخا است که قرار بود  با  ۶۰ هواپیما به ایران برود و حکومت را در دست بگیرد، که رفقای سابق ما در حزب کمونیست کارگری ایران  هم برای شرکت در آن معرکه فراخوان شرکت دادند و چند نفر سوسیالیست را به زیر پرچم هخا فرستادند.

پلارازاسیون طبقاتی که باید در بین توده های وسیع مردم بر اساس تضاد منافع عینی صورت گرفته باشد، به پلارازاسیون احزاب تقلیل داده میشود. پلارازاسیون طبقاتی که معنایی جز جدایی صف توده های کارگر و زحمتکش در مقابل کل طبقه  سرمایه دار و نه فقط رژیم جمهوری اسلامی ندارد، که معنایی جز قرار گرفتن توده هایی وسیع کارگر و زحمتکش پشت سر حزب طبقه کارگر و پرچم کمونیستی ندارد، انجام یافته اعلام میشود. در حالی که هنوز خودش باید پشت سر هخا حرکت کند. آنچه که جریان دارد را سوسیالیستی اعلام میکنند، تا خود بدنبال جریان روان شوند.

این است سوسیالیسم مبتذل پوپولیستی که هیچ قرابتی با سوسیالیسم  و کمونیسم کارگری ندارد. این بهتر است همان سوسیالیسم هخائی نام گرفته شود. جبهه راست هخا را دارد و جبهه چپ هم حمید تقوایی را. به این معنا پلارازاسیون طبقاتی صورت گرفته است.

 سوسیالیسم فوری  یا  انقلاب سرنگونی طلبانه خلقی تحت نام سوسیالیسم

هیچ حزب سیاسی جدی و دخالتگری در دنیا وجود ندارد و نداشته است که نسبت به دخالت در جنبشی جاری  طرح و برنامه ندهد و برای بهره بردن از آن آماده نشود. حزب کمونیست کارگری ایران-  حکمتیست که برای برقراری سوسیالیسم فوری مبارزه میکند، نمیتواند نسبت به جنبش سرنگونی طلبانه غیر سوسیالیستی جاری بیتفاوت باشد. برعکس حزب کمونیست کارگری ایران- حکمتیست پیروزی کامل جنبش سرنگونی طلبانه جاری را کوتاه ترین و کم مشقت ترین راه پیروزی طبقه کارگر و برقراری حکومت کارگری میداند.  برخلاف پوپولیستهایی مانند حمید تقوایی، حزب کمونیست کارگری حکمتیست جنبش سرنگونی طلبانه مردم ایران را جنبش سوسیالیستی و جنبشی برای سوسیالیسم نمیداند. جنبش سوسیالیستی، جنبش طبقه کارگر برای آزادی و برابری و برقراری سوسیالیسم فوری، یکی از جنبش های سیاسی است که برای سرنگونی جمهوری اسلامی مبارزه میکند. نه جنبش سرنگونی طلبانه جنبشی سوسیالیستی است و نه جنبش سوسیالیستی زیر مجموعه جنبش سرنگونی طلبانه. حزب کمونیست کارگری ایران- حکمتیست که برای به پیروزی رساندن طبقه کارگر و برقراری فوری سوسیالیسم  مبارزه میکند، با شرکت فعال در جنبش سرنگونی طلبانه مردم ایران و رهبری آن، برای هدف خود یعنی برقراری حکومت کارگری نیرو گرد میاورد. جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر را تقویت میکند و تلاش دارد تا رهبری این جنبش بر جنبش سرنگونی طلبانه تامین شود.  منشور سرنگونی جمهوری اسلامی برنامه ای برای این منظور است. از نظر حزب کمونیست کارگری- حکمتیست انقلاب آینده ایران انقلابی سوسیالیستی است. این به این معنا نیست که جنبش ها و قیام ها و خیزش ها و تغییر و تحولات غیر سوسیالیستی وجود ندارد و یا باید نادیده گرفته شوند. مسلما نباید مانند حمید تقوایی و دوستان سابق ما همین جنبش های جاری غیر سوسیالیستی را سوسیالیستی نام گذاری کرد. حمید تقوایی و رفقای سابق ما مجبور به این کارند چون اهداف سوسیالیسمشان بیشتر از اهداف همین جنبش های جاری سرنگون طلبانه نیست. وقتی میگویند که ما سوسیالیسم فوری شان را زیر سوال میبریم، دقیقا منظورشان همین است که چرا هدف جنبش سرنگونی طلبانه جاری را سوسیالیستی اعلام نمیکنیم. وقتی مینویسیم در جنبش جاری اهداف خودمان را برای بسیج طبقه کارگر و حزبش جستجو میکنیم، داد و هوار سر میدهند که سوسیالیسم فوری شان را زیر سوال بردیم. وقتی مانند حکمت میگوییم اما سرنگونی پایان کار نیست و نبردهای تعیین کننده پس از سرنگونی آغاز میشود و اساسا بقول حکمت انقلاب پس از سرنگونی آغاز میشود، جیغ میزنند که سوسیالیسم فوری شان را زیر سوال بردیم. راستش حق هم دارند وقتی جنبش سرنگونی و سرنگونی همه هدف یک سوسیالیست باشد، آنوقت صحبت از پس از سرنگونی، به زیر سوال بردن سوسیالیسم فوری میشود.

 

وقتی حمید تقوایی در سراسر نوشته خود در نقد منشور تاکید دارد که منشور نمیخواهد جنبش سرنگونی و انقلاب ناشی از آن تا زبر و رو کردن نظام اقتصادی و سیاسی پیش رود، همین تصور پوپولیستی خود را بیان میکند و آن را تعمیم میدهد.

" اين طرحها را ميدهند تا نگذارند جنبش سرنگونى و انقلاب تا به آخر، تا زيرورو کردن نظام سياسى و اقتصادى سرمايه در ايران به پيش برود. امروز هم دوستان انشعابى ما مستقل از هر نيتى عملا همين سياست را در پيش گرفته اند..." کاریکاتوری از انقلاب مخملی نوشته حمید تقوایی

واقعا حمید تقوایی درست میگوید ما برای این منشور را ارائه ندادیم که جنبش سرنگونی تا زیر و رو کردن نظام اقتصادی و سیاسی سرمایه در ایران پیش رود. ما به اهداف محدود جنبش سرنگونی واقفیم و میخواهیم با شرکت فعال در آن دستاوردهای بیش از پیشی برای طبقه کارگر و سوسیالیسم کسب کنیم. ما قصد نداریم جنبش سرنگونی را تا زیر و رو کردن نظام اقتصادی و سیاسی پیش ببریم. اگر طبقه کارگر و انقلاب کارگری قبل از سرنگونی جمهوری اسلامی آنقدر عروج کند که بتواند سرنگونی جمهوری اسلامی را با یک انقلاب کارگری منطبق کند، آن دیگر پیروزی جنبش سرنگونی نام نمیگیرد. در آن صورت سرنگونی جمهوری اسلامی در انقلاب کارگری مستهیل میشود. عمر جنبش سرنگونی خاتمه مییابد و طبقه کارگر و حزب آن برای برپایی انقلاب کارگری جمهوری اسلامی را به زیر میکشد. از نظر حکمت و حکمتیست ها در شرائط کنونی سرنگونی جمهوری اسلامی باید به انقلاب کارگری ختم شود. قیام مردم بر علیه جمهوری اسلامی نباید در ایستگاهی متوقف شود. دولت موقت ایستگاهی نیست که طبقه کارگر در آنجا اطراق میکند. میتواند وقایع بگونه ای پیش رود که  انقلاب کارگری در دل جنبش سرنگونی آنقدر  پیشروی  کند که بتواند جامعه را دگرگون سازد، در آنوقت جمهوری اسلامی با یک انقلاب کارگری به زیر کشیده  میشود. اما مسئله روز ما تاکتیکی است که بتواند بیشترین دستاورد را برای طبقه کارگر در جریان سرنگونی که ممکن است همین فردا اتفاق بیافتد تامین کند. ما نمیتوانیم خواهان ماندن طولانی تر جمهوری اسلامی شویم تا شاید سرنگونی با انقلاب توام شود و پیشگو.یی حمید تقوایی اتفاق بیافتد. ما باید تاکتیکی برای پیروزی طبقه کارگر داشته باشیم.

در هر صورت انقلاب کارگری امتداد جنبش سرنگونی و یا " انقلاب" منتج از آن نیست. کسی نمیتواند از زیر و رو کردن نظام اقتصادی و سیاسی سرمایه در ایران توسط جنبش سرنگونی جلوگیری کند. چون این جنبش چنین هدف و چنین پتانسیلی ندارد.   سرنگونی همه هدف ما نیست، نبردهای تعیین کننده در راهند و ما از امروز برای آن نبرد آماده میشویم. بیانیه ما برای سرنگونی جمهوری اسلامی اهداف کامل ما و طبقه ما را برای برقراری جمهوری سوسیالیستی و اجرای برنامه یک دنیای بهتر اعلام میکند، اما بیانیه طوری تنظیم شده است که پیروزی و تحقق فوری اهداف ما را از پیروزی جنبش سرنگونی طلبانه منتج نمیکند. این انقلاب سرنگونی طلبانه خلقی است که پیروزی جنبش سرنگونی طلبانه را پیروزی سوسیالیسم قلمداد میکند.  

سوسیالیسم فوری انقلاب کارگری و سوسیالیسم فوری انقلاب پوپولیستی

 حکمتیستهای کمونیسم کارگری ضمن شرکت فعال در جنبش ها و قیامهای جاری و تلاش برای رهبری و به پیروزی رساندن آن، هدف خود را فراتر رفتن از اهداف جنبش جاری و برقراری جمهوری سوسیالیستی میدانند. ما در صف مقدم جنبش سرنگونی طلبی گام بر میداریم، اما نگاهمان به انقلاب کارگری است. ممکن است که در جریان سرنگونی جمهوری اسلامی، کمونیسم و طبقه کارگر آنقدر نیرومند شود که سرنگونی جمهوری اسلامی با برقراری انقلاب کمونیستی طبقه کارگر با هم منطبق شود. به هر حال ما که برای انقلاب کمونیستی طبقه کارگر تلاش میکنیم، این را بهترین وضعیت برای خودمان و کل نیروی انقلاب کمونیستی میدانیم. اما این سیر محتمل وقایع نیست.

میزان قدرت نیروی کمونیستی طبقه کارگر، حزب آن، وجود یا عدم وجود سازمانهای توده ای طبقه کارگر،.... و همچنین وضعیت جنبش کمونیستی کارگری در جهان به ما میگوید که چقدر از اهداف فوری مان دور و یا نزدیک هستیم. چقدر به تحقق امر فوری ما نزدیک یا دوریم.

ما بر خلاف پوپولیستها، اهداف جنبش سرنگونی را، اهداف انقلاب کمونیستی خودمان نمیدانیم.  حمید تقوایی مینویسد که هدفش تبدیل جنبش سرنگونی به جنبش و انقلاب سوسیالیستی است. خرده بورژوایی که بر فراز جنبش ها و طبقات سیر میکند فکر میکند میتواند جنبشی برای یک هدف و یا  یک طبقه را به جنبشی برای اهداف دیگر و یا طبقه دیگر تبدیل کند. اما ما میخواهیم با بهره برداری از جنبش جاری غیر سوسیالیستی، برای طبقه کارگر و سوسیالیسم نیرو و انرژی جمع کنیم.

برای همین برای ما حکمتیستها آنچه جریان دارد یک انقلاب نیست. انقلاب آینده ایران از نظر ما فقط انقلابی کمونیستی میتواند باشد و برای آن تلاش میکنیم. اگر ما بتوانیم در راس جنبش سرنگونی طلبی قرار بگیریم آن را تخته پرشی برای انقلاب کم.نیستی قرار میدهیم.   به سازماندهی انقلاب کمونیستی طبقه کارگرمیپردازیم. قیام پیروزمند سرنگونی طلبانه، وضعیت کمونیسم و طبقه کارگر را در ایران تغییر میدهد و میتواند انقلاب کمونیستی را در آستانه پیروزی قرار میدهد. تصور اینکه کشمکش بر سر نظام آینده با سرنگونی پایان میگیرد، تصوری است که راست بورژوازی میخواهد آن را توسعه دهد. از نظر اپوزیسیون راست کشمکش بر سر نظام سیاسی و اقتصادی اینده ایران باید همراه با سرنگونی جمهوری اسلامی پاسخ بگیرد. پاسخ  آنهم با در اختیار گرفتن دستگاه حاضر و آماده دولت و تغییراتی در آن آماده است. اما نه ما ونه مردم چنین چیزی را پذیرا میشویم. 

جنبش سرنگونی طلبانه، یک جنبش همگانی است، اما انقلاب ایران بر خلاف انقلاب ۵۷ یک انقلاب همگانی نیست. انقلاب ایران انقلابی با هدف اثباتی حکومت کارگری است. اهداف جنبش سرنگونی محدود است، ممکن است جنبش سرنگونی پیروز شود، جمهوری اسلامی نابود شود، بی آنکه ماشین دولتی بورژوازی از بین رود. انقلاب کارگری از دل جنبش سرنگونی طلبانه جاری و به احتمال قوى با موفقيت این جنبش عروج ميکند. پیروزی جنبش سرنگونی، به معنای انقلاب نیست. فقط پوپو.لیستهایی مانند حمید تقوایی میتوانند از پیروزی جنبش سرنگونی به عنوان انقلاب یاد کنند و جنبش سرنگونی را به جنبش و انقلاب سوسیالیستی تبدیل کنند. فقط چنین پوپولیستهای  میتوانند جنبش رفع ستم ملی، جنبش دهقان برای زمین، جنبش برای لغو آپارتاید جنسی و.....به جنبش سوسیالیستی تبدیل کنند.

کمونیسم کارگری پیروزی جنبش سرنگونی، پیروزی جنبش سرنگونی میداند. برای عمیق تر کردن و رادیکال کردن و فراتر رفتن از آن طرح و برنامه میدهد اما این دیدگاه پوپولیستی را توسعه نمیدهد که جنبش سرنگونی را تبدیل به انقلاب سوسیالیستی میکند. جنبش سرنگونی هر چقدر رادیکال شود به انقلاب سوسیالیستی تبدیل نمیشود. منصور حکمت این مسئله را به این شکل توضیح میدهد.

"آنچه الان در جريان است يک انقلاب نيست. ميتواند شروع يک انقلاب باشد، و ميتواند نباشد. بنظر من عدم تشابه ميان اوضاع اين دوران با انقلاب ٥٧ به مراتب بر تشابهات آنها مى چربد. آنچه ما شاهديم شروع جنبش توده اى مردم براى سرنگونى رژيم اسلامى است. من ترديدى ندارم که اين جنبش پيروز ميشود. يعنى رژيم در ادامه جنبش جارى برکنار ميشود و جاى خود را به چيز ديگرى ميدهد. اما بکار بردن مقوله انقلاب براى اين جنبش اين اشکال را دارد که تصاوير و معادلات انقلاب ٥٧ را در اذهان فعالين امروز زنده کند و لاجرم ديناميسم هاى متفاوت دوره کنونى را از چشم پوشيده بدارد. بنظر من ايران ميتواند در آستانه يک انقلاب باشد، اما چه بسا اين انقلاب تازه با سرنگونى رژيم اسلامى، يا لااقل با فلج کردن آن، به معنى واقعى کلمه شروع بشود. بعبارت ديگر من جنبش مردم براى سرنگونى را، با همه خيزشها و قيامها و نبردهايى که در بر خواهد داشت، از انقلابى که ميتواند از دل اين جنبش عروج کند متمايز ميکنم. جنبش سرنگونى طلبى ميتواند پيروز شود بى آنکه لزوما کل ماشين دولتى را هدف گرفته باشد و يا در هم کوبيده باشد، بى آنکه يک تک قيام پيروزمند عليه حاکميت صورت گرفته باشد. رژيم اسلامى ميتواند زير فشار مردم تجزيه شود، متلاشى شود، جايگزين شود. ميتواند در نتيجه يک قيام شهرى در تهران سقوط کند. ميتواند با يک کودتا از بين برود. اما رفتن رژيم اسلامى بنظر من به احتمال قويتر، نقطه اى در اوائل سير انقلاب آتى خواهد بود و نه اواخر آن. انقلاب ايران يک انقلاب همگانى و يک جنبش "همه با هم" نخواهد بود. انقلاب ايران انقلابى کارگرى خواهد بود با هدف اثباتى ايجاد يک حکومت کارگرى، يک جمهورى سوسياليستى. اين انقلاب از دل جنبش جارى و به احتمال قوى با موفقيت جنبش جارى عروج ميکند. نيروهايى که حکومت اسلامى را بزير ميکشند زير بار يک رهبرى واحد نخواهند رفت. اين بار خامى و خوشباورى انقلاب ٥٧ را نخواهيم ديد. جنبش سرنگونى طلب اينبار به مراتب تحزب يافته تر خواهد بود. احزاب و نيروهاى سرنگونى طلب در عين تنش حاد با يکديگر وارد اين جدال ميشوند. اينها آلترناتيو جکومتى واحدى را نميپذيرند. همه نيروها سقوط رژيم اسلامى را به مثابه گامى براى ايجاد نظام سياسى مطلوب خود نگاه ميکنند. و جدال واقعى ميان اين آلترناتيو ها و افق ها، ميان جنبشهاى طبقاتى و پرچمهاى حزبى مختلف با پيشروى جنبش سرنگونى طلبى بيشتر اوج ميگيرد. بنظر من با سرنگونى رژيم اسلامى، جنبش توده اى بشدت در درون خود پلاريزه ميشود. صفبندى جديدى، له و عليه پرچم کارگرى- کمونيستى درجامعه پديدار ميشود. ما درصف مقدم جنبش سرنگونى طلبى در اين ميدان حضور پيدا ميکنيم، اما نگاهمان به آنجاست. به انقلاب کارگرى." منصور حکمت – جنبش توده ای برای سرنگونی رژیم آغاز میشود

این است کمونیسم کارگری. سوسیالیسم فوری انقلاب کارگری با سوسیالیسم فوری انقلاب پوپولیستی دو سوسیالیسم متفاوت و متضادند. پوپولیسم میخواهد که طبقه کارگر و سوسیالیستهای طبقه کارگر انقلاب او را به عنوان انقلاب طبقه خود بپذیرند و پیروزی جنبش سرنگونی را پیروزی طبقه خود قلمداد کنند و وقتی پاسخ منفی میشنود فریاد بر میاورد که سوسیالیسم فوری زیر سوال رفت. ما هم اعلام میکنیم که ما سوسیالیسم فوری شما را زیر سوال میبریم. ما برای انقلاب کارگری کمونیستی نیرو فراهم میکنیم. انقلاب فوری ما انقلاب کارگری است و هیچ انقلاب فوری دیگری در دستور نداریم.

اما در ذهن حمید تقوایی دوره کنونی با سرنگونی جمهوری اسلامی پایان میگیرد. تکلیف جامعه با پیروزی جنبش سرنگونی که او دوست دارد آن را انقلاب سوسیالیستی نام گذارد پایان میگیرد. برای همین برای او هر چه است باید تا سرنگونی جمهوری اسلامی تعیین تکلیف شود. از آنجا که دولت بتی است دست نخوردنی پس در این دوران نباید با دولت بازی کرد.   

انقلاب کارگری،  منشور سرنگونی و مشکل درک پوپولیستی از انقلاب

حمید تقوایی مدعی است که اگر هژمونی چپ بر جنبش سرنگونی تامین شود، دیگر انقلاب در جریان، انقلاب سوسیالیستی است. یعنی این جنبشها و طبقات و اهداف کوتاه و دراز مدت آنها نیست که ماهیت انقلاب در جریان را تعیین میکند، بلکه این رهبری احزاب سیاسی بر این جنبشها و حرکتهاست که ماهیت جنبش ها وحرکتها را تعیین میکند. اما برای یک مارکسیست و حکمتیست اینطور نیست. رهبری جنبش سرنگونی، رهبری جنبش رفع ستم ملی، رهبری جنبش ضد آپارتاید ، رهبری جنبش ارضی و....هیچکدام ماهیت این جنبش ها را عوض نمیکند و برخلاف حمید تقوایی هژمونی چپ بر جنبش سرنگونی، به معنای تبدیل  این جنبش به انقلاب کارگری نیست. رهبری انقلاب کارگری، رهبری انقلاب کارگری است و رهبری جنبش سرنگونی، رهبری جنبش سرنگونی. با رهبری کمونیستی جنبش سرنگونی، جنبش رفع ستم ملی و....کمونیستها و طبقه کارگر با جمع آوری نیرو در موقعیت اماده تری برای انقلاب کارگری قرار میگیرند. اما با رهبری جنبش رفع ستم ملی و جنبش سرنگونی نمیتوان، به  انقلاب کمونیستی کارگری دست زد. میتوان با رهبری جنبش سرنگونی قدرت سیاسی را کسب کرد، اما کسب قدرت سیاسی  امکان گسترده ای را در اختیار حزب طبقه کارگر قرار میدهد تا هم از با لا و هم از پایین نیروی طبقه کارگر و نیروی سوسیالیسم و همه زحمتکشان را برای سوسیالیسم و انقلاب کارگری سازماندهی کند. نمیتوان بدون بسیج و سازماندهی طبقه کارگر و بدون حاکم کردن طبقه کارگر به عنوان یک طبقه، به انقلاب اجتماعی طبقه دست زد.

حمید تقوایی درک پوپولیستی خود را از انقلاب اینطور بیان میکند.

تمام چپ غير کارگرى، از تروتسکيسم و توده ايسم تا مائوتيسم و چريکيسم چپى است که گرچه به سوسياليسم قسم ميخورد، اما سوسياليسم را نه بعنوان نظام سياسى و حکومتى و نه بعنوان نظام اقتصادى در دستور کار خود قرار نميدهد و آنرا به بعد موکول ميکند. براى چپ غير کارگرى هيچوقت انقلاب موجود سوسياليستى نيست و وضعيت موجود براى سوسياليسم آماده نيست. از نظر اينان هميشه جامعه در "مرحله اول" و "زمينه تدارک" و "پيش شرط" انقلاب سوسياليستى و سوسياليسم به سر ميبرد و نوبت انقلاب سوسياليستى هرگز فرا نميرسد.

و اين دقيقا بينش و موضعى است که کورش مدرسى و دوستان منشعب ما در بحث هاى داخلى حزب ما و امروز در بيانيه و منشور سرنگونى حزبشان مطرح و نمايندگى ميکنند. در "منشور سرنگونى" تشکيل دولت موقت بعنوان برنامه عمل حزب منشعبين بعد از سرنگونى جمهورى اسلامى اعلام شده است و اين يعنى يکبار ديگر احاله حکومت کارگرى و جمهورى سوسياليستى به بعد.

پوپولیسم یعنی همین! پوپولیسم قادربه درک این مستله نیست که میتوان برای سوسیالیسم فوری و انقلاب کارگری مبارزه کرد و در ضمن در مبارزه جاری فعال بود و حتی به رهبر مبارزه جاری تبدیل شد. پوپولیسم که میخواهد پیروزی جنبش جاری را به عنوان سوسیالیسم کارگری حقنه کند، از طرح و برنامه حقیقی طبقه کارگر که با در نظر گرفتن پتانسیل و محدودیت جنبش  جاری، برای عمیق ترکردن و گسترده تر نمودن آن ارائه میشود، شاکی است. برای او سرنگونی پل سرات تغییر در جانعه است. سرنگونی شروع و پایان همه چیز است. اگر کسی مانند منصور حکمت سرنگونی را از انقلاب جدا کند انقلاب سوسیالیستی را زیز سوال برده است.

چپ سنتی همیشه این سوال را پیش روی خود دارد انقلاب سوسیالیستی است یا نه؟ اگر کسی مانند منصور حکمت  برای آنها بنویسد که انقلاب کارگری پس از سرنگونی رژیم تازه آغاز میشود، به نظر آنها او انقلاب را به مرحله بندی تقسیم کرده است. اگر کسی مانند حکمتیستها بخواهند برای جنبش جاری طرح و برنامه دهند تا آن راعمیق تر و گسترده تر سازند از نظر آنها طرفدار انقلاب غیر کارگری شده اند. خودشان جنبش و قیام و انقلاب سرنگونی طلبانه را انقلاب کارگری نام میگذارند و خود را از وظیفه سازماندهی یک انقلاب کارگری رها ساختند و از کمونیستهای کارگری حکمتیست میخواهند که مانند خودشان همین پیروزی محدود جنبش سرنگونی را انقلاب و انقلاب کارگری نام نهند و طرفدار مرحله انقلاب نشوند.

برای همین است که این پوپولیستهای عزیز ما قادر به درک این حرف کوروش مدرسی که اگر حتی ما به قدرت برسیم باید به پلاریزاسیون طبقاتی دست یابیم نفی سوسیالیسم فوری میابند. چون برای خرده بورژوایی که خود را بالای سر همه طبقات میپندارد، همین رهبری جنبش جاری و پیروزی این جنبش برایش پایان همه داستانهاست. اما برای یک حکمتیست ها پیروزی جنبش سرنگونی و عمیق تر کردن و رادیکال تر کردن همه داستان نیست. دولت موقت برای حکمتیستها  اعلام پیروزی جنبش سرنگونی است که بدون درنگ از آن فراتر میروند و انقلاب سوسیالیستی را به پیروزی میرسانند. برای حکمتیستها هیچ مرزی میان پیروزی جنبش سرنگونی و انقلاب کارگری به جز مسئله نیروی متشکل طبقه کارگر و قدرت حزبش وجود ندارد.    

آیا طرح دولت موقت با برنامه یک دنیای بهتر در تناقض است

رجوع به برنامه در برخورد به دولت موقت خود حاکی از متد فکری غلط و منشویکی است که بر دوستان قدیم ما حاکم است. متدی که در آناتومی لیبرالیسم چپ مفصل مورد نقد قرار گرفته است.

همانطوری که قبلا توضیح دادم دولت موقت، دولت مطلوب و دولت برنامه ای ما نیست. این دولت قیام کنندگان است که وقتی برای اولین بار در مباحث داخلی حزب کمونیست کارگری ایران  ایران من این تعریف را ارائه دادم فحاشین ما  تعجب خود را از این تعریف آشکارا بیان داشتند. این دولت نمیبایست در برنامه ما می امده است. این تاکتیک یک حزب کارگری برای رهبری جنبشی است که جریان دارد. دولت موقت نه استراتژی ما است و نه تاکتیکی است که در همه شرائط باید به سراغ آن رفت. این تاکتیکی برای پاسخ به یک مسئله اکتوتل روز است. این تاکتیکی است در جهت فراهم آوردن بهترین شرائط برای کسب کامل قدرت توسط طبقه کارگر و اجرای برنامه یک دنیای بهتر. برنامه حزب ما نمیتوانست بگوید که در سال ۸3 ما میبایستی چه تاکتیکی برای پیروزی جنبش سرنگونی اتخاذ کنیم. برنامه نمیتوانست در سال ۷۰ پیشگویی کند که جمهوری اسلامی چگونه سرنگون خواهد شد. با جنبش سرنگونی، با یک انقلاب کارگری و یا از درون فرو خواهد پاشید.....

چنانکه منشور و دولت موقت ممکن است برای ۶ ماه و یا یکسال دیگر بی خاصیت شود و از دستور کار ما خارج شود. این را شرائط مشخص و توازن قوا تعیین میکند که چه تاکتیکی بهترین و کاراترین تاکتیک برای پیشروی طبقه کارگر میباشد. برای همین برنامه  در این  مورد حرفی نزده است و نمیبایست هم بزند اما برنامه در باره اصلاحات روش روشنی دارد که دولت موقت در آن میگنجد. هر چقدر هم جمهوری اسلامی به شیوه انقلابی سرنگون شود، باز هم سرنگونی جمهوری اسلامی برای یک حزب کمونیستی در محدوده اصلاحات میگنجد. برای همین است که منصور حکمت وما سرنگونی را از انقلاب جدا میکنیم. خفقان سیاسی موجب شده است که سرنگونی یک رژیم پلیسی و سیاه همیشه نام انقلاب به خودگیرد.

شايد به دليل استبداد طولانى و اين واقعيت که حکومتهاى استبدادى را بايد بزور پايين کشيد، چپ‌هاى ايران عادت دارند دو مقوله سرنگونى و انقلاب را هميشه با هم ببينند. بنظر من اين دو مقوله لزوما هميشه با هم نيستند. واضح است که رژيم اسلامى با مسالمت بزير کشيده نميشود و مردم ناگزير خواهند شد زور بکار ببرند. اما هر اعمال فشار و زور از جانب مردم، يک انقلاب نيست. بنظر من جمهورى اسلامى که هم اکنون در مقابل معضلات اقتصادى ايران به زانو درآمده است، حکومتى است اسلامى در يک موقعيت ضد اسلامى در برابر مردمى ضد اسلامى، و زير فشار مردم کنار خواهد رفت. اين روند ميتواند اشکال مختلفى بخود بگيرد. جنبش تظاهراتى و اعتصابى، نافرمانى‌هاى مدنى وسيع مردم، زد‌و‌خوردهاى موضعى با حکومت، کودتا و ضدکودتا، انتخاباتها و لغو انتخاباتها همه محتمل‌اند. اما ماحصل اين روند نهايتا از ميدان خارج شدن رژيم اسلامى است. اين تازه بنظر من ميتواند شروع يک انقلاب در ايران باشد. منصور حکمت  مصاحبه با نشریه پوشه.

دولت موقت میتواند مطالبات بسیار گسترده ای را برای اصلاحات در دستور خود بگذارد که هیچگاه برای یک جنبش و یک حزب سیاسی ممکن نیست در شرائط معمولی و متعارف به آن دست یابد. ما میخواهییم چنین اصلاحاتی را یکجا و انقلابی در دستور روز مردم قیام کننده بگذاریم. آیا این کار سوسیالیستی است، آیا این کار دموکراتیک است؟ این مقلطه کردن و نفهمیدن بحث است.

این کار یعنی تحمیل گسترده ترین و عمیق ترین اصلاحات به نظام موجود که وارد آوردن ضربه نهایی بر نظام سرمایه داری را آسان میسازد.

در عين حال مادام و هرجا که نظام سرمايه دارى برجاست، حزب کمونيست کارگرى همچنين براى گسترده ترين و عميق ترين اصلاحات سياسى، اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى مبارزه ميکند که سطح زندگى و حقوق و آزادى هاى توده هاى وسيع مردم را تا بالاترين حد ممکن بهبود بخشدـ اين اصلاحات، و به ميان کشيدن مردم کارگر و زحمتکش براى تحقق آنها، وارد آوردن ضربه نهايى بر پيکر نظام استثمارگر سرمايه دارى و حاکميت طبقه سرمايه دار بر جامعه بشرى را تسهيل خواهد کردـ . از برنامه یک دنیای بهتر

اين بخش برنامه رئوس اقدامات و مطالبات اصلاحى حزب کمونيست کارگرى را برميشمارد که پرچم حزب در جنبش هاى مطالباتى کارگران و در مبارزه براى تحميل اصلاحات به نظام موجود است. مطالبات و موازين زير اگرچه حتى در قياس با پيشرفته ترين جوامع سرمايه دارى در جهان امروز موازينى راديکال و ايده آل جلوه گر ميشوند، در واقعيت امر تنها گوشه کوچکى از حقوق و آزادى هايى را در برميگيرند که در يک جامعه کمونيستى به کامل ترين شکل تحقق خواهد يافت. از برنامه یک دنیای بهتر

این بخش که در اینجا در برنامه از آن صحبت میشود تمام بخش ۲ برنامه یعنی از ساختار سیاسی کشور تا مطالبات رفاهی و غیره را در بر میگیرد. توجه داشته باشیم که حتی اصول وچهارچوب ساختار سیاسی کشور که در برنامه آمده است در محدوده اصلاحات بر نظام موجود سرمایه داری قرار میگیرد. میتوان در شرائط انقلابی با تحمیل گسترده ترین و عمیق ترین اصلاحات بر نظام موجود ضربه نهایی را بر پیکر نظام سرمایه داری فرود آورد. اگر در شرائط سرنگونی جمهوری اسلامی برای پیش بردن انقلاب از بالا برنامه نداشته باشیم، به اپوزیسیون در میغلتیم که کار چندانی از ما ساخته نخواهدبود.

وظیفه حزب کمونیست کارگری ایران- حکمتیست و وظیفه انقلاب کارگری در ایران  سرنگونی جمهوری اسلامی است.اما هیچ پیشگویی نمیتواند پیشگویی کند که جمهوری اسلامی حتما با یک انقلاب کارگری سرنگون میشود. نویسنده برنامه یک دنیای بهتر با دیدن اوضاع جاری بیشتر فکر میکرد انقلاب و سرنگونی دو مقوله جداگانه هستند و جامعه پس از سرنگونی تازه وارد کشمکش بر سر نظام سیاسی میشود و میگفت

من جنبش مردم براى سرنگونى را، با همه خيزشها و قيامها و نبردهايى که در بر خواهد داشت، از انقلابى که ميتواند از دل اين جنبش عروج کند متمايز ميکنم.

به هر حال هر انسان سیاسی و انقلابی میداند که تحمیل اصلاحات در دوره انقلابی با تحمیل اصلاحات در دوره معمولی زمین تا آسمان متفتوت است. تحمیل اصلاحات در دوره انقلابی گسترده و عمیق است و مستقیما به دولت و  شکل دولت گره میخورد.

آیا اتخاذ تاکتیک و روشی برای اینکه اصلاحات گسترده سیاسی و اجتماعی را بر نظام جدید تحمیل کنیم بر اساس برنامه حرام است. نویسنده برنامه خلاف این را میگویند. حمید تقوایی آن را حرام اعلام میکند.

چند تـتوری عجیب و غریب حمید تقوایی

بیانیه حکمتیستها با دیدن سیر ابژکتیو وقایع مستقیما از یک جمله منصور حکمت برای بیان خود کمک گرفت که بعد از شورش ۱۸ تیر و سپس در موارد گوناگون در قطعنامه ها و سخنرانی ها و مباحث حزب  بیان شده است. منصور حکمت گفت

سرنگونى جمهورى اسلامى، در تمايز از انقلاب ٥٧ ايران، تازه نقطه شروع انقلاب واقعى است. جامعه بعد از سرنگونى جمهورى اسلامى دستخوش عميقترين کشمکشهاى تاريخ سياسى ايران براى تعيين نظام حکومت آينده ايران ميشود."  

حمید تقوایی  با تمسخر در باره این جمله از بیانیه ما میگوید

" سرنگونى جمهورى اسلامى، در تمايز از انقلاب ٥٧ ايران، تازه نقطه شروع انقلاب واقعى است. جامعه بعد از سرنگونى جمهورى اسلامى دستخوش عميقترين کشمکشهاى تاريخ سياسى ايران براى تعيين نظام حکومت آينده ايران ميشود." به عبارت ديگر قبل از سرنگونى انقلابى اتفاق نمى افتد. اگر هم اتفاق بيافتد واقعى نيست. .... اول سوسياليسم عقب افتاد و حالا هم انقلاب به بعدا احاله ميشود."  حمید تقوایی(کاریکاتوری از انقلاب مخملی)

چرا حمید تقوایی این حرفها را در مقابل منصور حکمت نمینویسد. او هم بدتر از حکمتیستهای امروز سوسیالیسم و انقلاب را به بعد از سرنگونی حواله داد. به هر حال تحلیل شرائط نمیتواند ماهیت موضوع را عوض کند. اگر حواله دادن انقلاب به بعد از سرنگونی تئوری راست است، پس باید قبل از همه منصور حکمت را مورد نقد قرار داد. منصور حکمت در قطعنامه اوضاع سیاسی پیشنهادی به کنگره سوم مینویسد

- سرنگونى رژيم اسلامى پايان سير تحول سياسى در ايران نيست. کشمکش طبقات و جنبشهاى اجتماعى بر سر اينکه چه نظامى بايد برجاى رژيم اسلامى بنشيند از هم اکنون در بطن مبارزه عليه اين حکومت آغاز شده است و در پى سرنگونى رژيم اسلامى تا تثبيت حکومت بعدى ادامه خواهد يافت. در اين جدال هم اپوزيسيون بورژوايى و هم جنبش کمونيستى کارگرى شانس عينى پيروزى دارند. از نظر حزب کمونيست کارگرى جنبش کنونى عليه رژيم اسلامى و سرنگونى حکومت موجود ميتواند حلقه اى در يک انقلاب عظيم اجتماعى براى برقرارى يک نظام سوسياليستى در ايران باشد

در نقد این قطعنامه حمید تقوایی و فرقه اش چه دارند بگویند. چرا خاموشند. چرا حساب این نوشته ها و قطعنامه ها را از حزب خود پاک نمیکنند. چه منافعی موجب میشود تا در باره منصور حکمت سکوت کنند و او را مورد نقد قرار ندهند؟!

 دوستان و رفقا با خودتان صادق باشید. حرفتان را کامل بزنید. مردم میفهمند شما چه میگویید. نمیتوانید آن را پنهان کنید و به نام منصور حکمت آنها را عرضه کنید.

هيچ حزب و نيروى اپوزيسيونى از پيش، از قبل از تحول واقعى که قدرت را واقعا جابجا کند، و هنوز بقدرت نرسيده به خود دولت موقت نميگويد.   حمید تقوایی(کاریکاتوری از انقلاب مخملی)

اگر حمید تقوایی قادر به فکر کردن نیست تا ضرورت دولت موقت را درک کند، کافی است دهها قطعنامه و مقاله حزب بلشویک را از ۱۹۰۵ تا ۱۹۱۷ را به او نشان داد .

در اين منشور دولت موقت معنى پيروزى جنبش سرنگونى تعريف شده است. اما از ضرورت ارتقا دادن اين جنبش به يک انقلاب، تامين هژمونى چپ بر اين انقلاب و بدست گرفتن رهبرى و سازماندهى انقلاب نه در منشور و نه در بيانيه سرنگونى هيچ حرفى به ميان نيامده است  حمید تقوایی(کاریکاتوری از انقلاب مخملی)

همینطور است ما جنبش سرنگونی را به انقلاب مورد نظر خود ارتقاء نمیدهیم. انقلاب مورد نظر ما بر خلاف انقلاب حمید تقوایی با ارتقاء جنبش سرنگونی حاصل نمیشود. ما در جنبش سرنگونی انقلاب خود، انقلاب طبقه کارگر را جستجو میکنیم. پیروزی جنبش سرنگونی حتی میتواند بسیار محدود اتفاق افتاد. " .

جنبش سرنگونى طلبى ميتواند پيروز شود بى آنکه لزوما کل ماشين دولتى را هدف گرفته باشد و يا در هم کوبيده باشد، بى آنکه يک تک قيام پيروزمند عليه حاکميت صورت گرفته باشد."

مسلما چنین سرنگونی هم پیروزی جنبش سرنگونی است. اما ما بدنبال سرنگونی هستیم که برای طبقه کارگر و سوسیالیسم سودمند ترین شرایط را فراهم سازد. برای همین میخواهیم جمهوری اسلامی را با یک قیام پیروزمند بیندازیم و قیام پیروزمند هم نتیجه اش تشکیل دولت موقت میباشد..

حتى همان سطح از مطالبات برنامه "يک دنياى بهتر" که در اين منشور آمده بدون شکل گرفتن يک انقلاب (که دوستان با وسواس عجيبى مايلند با نام ايام کودکى اش يعنى جنبش سرنگونى از آن نام ببرند) با هژمونى چپ و تحت رهبرى چپ امکان پذير نيست.  حمید تقوایی(کاریکاتوری از انقلاب مخملی)

جنبش سرنگونی چه در ایام کودکی اش و چه درایام بلوغش جنبش سرنگونی است، ما بدنبال شکل گرفتن انقلاب خود، انقلاب سوسیالیستی در این جنبش هستیم. رهبری جنبش سرنگونی فقط توان و قدرت ما را برای پیروزی هر چه سریعتر انقلاب سوسیالیستی افزایش میدهد.  جنبش سرنگونی هیچگاه نه در ایام کودکی و نه درایام بلوغ و پیری به انقلاب سوسیالیستی تبدیل میشود.

فعلا مساله ترکيب نيروهاى تشکيل دهنده دولت موقت مسکوت گذاشته شده است. صحبتى از شرکا در دولت موقت نيست و همين طرح دولت موقت را پوچ تر کرده است. اگر به تنهائى ميخواهيد دولت تشکيل بدهيد اين سوال طرح ميشود که چرا بخودتان موقت ميگوئيد؟ کدام حزب عاقل سياسى دولت خودش را موقت مينامد؟ دولت موقت، و يا آنطور که معمولا بورژوازى مينامدش دولت گذار و يا دولت آشتى ملى معمولا بعد از يک بحران سياسى و يا انقلاب و کودتا با توافق نيروهاى اصلى که در اثر آن تحول قدرت گرفته اند و همه ميدانند بعد از اين دولت موقت قدرت را آنها خواهند گرفت، روى کار مى آيند. اينها معمولا مراسم حقوقى انجام ميدهند و قدرت را به نيروهائى که از پيش معلومست واگذار ميکنند. حمید تقوایی(کاریکاتوری از انقلاب مخملی)

از اعضای حزب کمونیست کارگری ایران  میخواهم حمید تقوایی را در اظهار نظر سیاسی و تئوریک ممنوع کنند تا بیش از این آبروی خود و همه آنها را نبرد. من هم خجالت میکشم که چنین کسی یکزمان رهبر حزبی بود که من عضو آن بودم. تاکنون من هیچ مدعی مارکسیستی را سراغ ندارم تا این اندازه سبکسرانه در باره مسائل اظهار نظر کند. دولت موقت در تئوری مارکسیستی را دولت ائتلافی تعریف کردن یک شاهکار است. میپرسد اگر خودتان میخواهید دولت تشکیل دهید چرا به خودتان دولت موقت میگویید. ما در منشور گفتیم که دولت موقت دولت قیام کنندگان است. آقا میپرسد شریک شما کیست.

من میتوانم بگویم که این دولت، فقط دولت طبقه کارگر نیست. دولت طبقه کارگر و توده های وسیع قیام کننده مردم است که بسیاری از آنها نه تنها بدنبال سوسیالیسم نمیآیند، بلکه مخالف آن نیز میباشند. ما این دولت را فازی در انقلاب میدانیم، این دولت ارگانی برای اجرای منویات تاریخی این و یا آن طبقه نیست. شرکت ما در این دولت به منافع پیشروی انقلاب کارگری وابسته است. هر چقدر پیروزی بر جمهوری اسلامی و اسلام سیاسی کاملتر و عمیق تر صورت گیرد و این معنایی به جز تشکیل دولت موقت ندارد، پیروزی انقلاب کارگری راحت تر و سریعترو با دامنه زیاد صورت میگیرد. این دولت همافرمان انقالب ۵۷ است، دولت پیروزی شرکت کنندگان در شورش ۱۸ تیر است، دولت قیام کنندگان فریدونکنار است. این دولت نظم نیست، دولت جنگ است.    .

شان نزول دولت موقت آنست که از جمهورى سوسياليستى و قيام و انقلاب سوسياليستى به رهبرى چپ در شرايط امروز و دراستراتژى قدرت سياسى احتراز شود. هيچ تزى مانند اعلام دولت موقت به معناى پيروزى جنبش، نظريه حزب و قدرت سياسى منصور حکمت را دود نميکند. حمید تقوایی(کاریکاتوری از انقلاب مخملی)

قیام و انقلاب سوسیالیستی در دوران بحرانی و انقلابی کمتر در اپوزیسیون ماندن صورت نمیگیرد. اگر کسی در اپوزیسیون بماند مانند حمید تقوایی به مسابقه دموکرات بودن با سلطنت طلبان مشغول میشود.

دولت موقت هيچ آرمانى را در خودش منعکس نميکند حمید تقوایی(کاریکاتوری از انقلاب مخملی)

کاملا درست است دولت موقت تشکل و ابزاری برای دولت ارمانی است. ما تلاش میکنیم دولت ارمانی خود را به  دولت مورد مطالبه دولت موقت تبدیل کنیم. دولت موقت دولت آرمانی نیست

"اما حزب ما بر اين واقعيت واقف است که موقعيت ابژکتيو کنونى سرنگونى جمهورى اسلامى را به موضوع انقلاب در حال شکل گيرى ايران تبديل کرده است". متوجه شديد؟ آلترناتيو فورى دوستان سوسياليسم است اما حيف که موضوع انقلاب حاضر سرنگونى است!

و چون سرنگونى است پيروزيش ميشود حکومت موقت و نه جمهورى سوسياليستى

"سرنگونى جمهورى اسلامى، در تمايز از انقلاب ٥٧ ايران، تازه نقطه شروع انقلاب واقعى است. جامعه بعد از سرنگونى جمهورى اسلامى دستخوش عميقترين کشمکشهاى تاريخ سياسى ايران براى تعيين نظام حکومت آينده ايران ميشود." به عبارت ديگر قبل از سرنگونى انقلابى اتفاق نمى افتد. اگر هم اتفاق بيافتد واقعى نيست حمید تقوایی(کاریکاتوری از انقلاب مخملی)

این دو بند از پاراگراف منشور سرنگونی که مورد نقد حمید تقوایی است دقیقا جمله ای از منصور حکمت از قطعنامه کنگره سوم است.

نکته ديگر در مورد دولت موقت طرح اين سوال است که دولت موقت کى؟ چه نيروها و احزابى دولت موقت را تشکيل ميدهند؟ قبلا وقتى اين بحث در پلنوم ١٦ مطرح شد نيروهاى سلطنت طلب و مجاهدين و حتى بخشهائى از دو خرداد که دولت بدامنشان ميافتد بعنوان تشکيل دهندگان دولت موقت عنوان شدند. اما در "منشور سرنگونى" اين مساله مسکوت مانده و معلوم نيست دولت موقت متشکل از چه نيروهائى است. ظاهرا تحت فشار انتقادات ما و کسانى که در صفوف خودشان هم هستند و همان موقع در پلنوم ١٦ عليه اين طرح صحبت کردند، فعلا مساله ترکيب نيروهاى تشکيل دهنده دولت موقت مسکوت گذاشته شده است. صحبتى از شرکا در دولت موقت نيست و همين طرح دولت موقت را پوچ تر کرده است حمید تقوایی(کاریکاتوری از انقلاب مخملی)

گفتم که تمام درک حمید تقوایی از دولت موقت همین است که دولت موقت در ائتلاف با کدام حزب و دسته تشکیل میشود. در پلنوم ۱۶ مشهور هم حمید تقوایی همین سوال را داشت. سوال شده بود اگر مجاهدین و سلطنت طلبان این منشور رابپذیرند میتوانند در دولت شرکت کنند که کوروش مدرسی در پاسخ گفت اگر حزبی به این منشور پایبند باشد میتواند در دولت شرکت کند. برای یک خرده بورژوای پوپولیست همه چیز در تبلیغ و ترویج خلاصه میشود، مسئله قیام و انقلاب و منشور آزادیها برای او همان تبلیغ و ترویج است. منشورسرنگونی یا منشور آزادیهای سیاسی همانطوری که حمید تقوایی میگوید برایش در محدوده تبلیغ و ترویج معنا پیدا میکند. از نظر او شاهزاده رضا پهلوی و گنجی و حجاریان کسانی هستند که ممکن است پلاتفرم منشور سرنگونی را بپذیرند و برای اجرای آن وارد دولت موقت شوند. بعد فکر میکند از آنجا که تفاوت مکتبی- طبقاتی با آنها دارد، با آنها جور در نمیاید.  نمیتواند تصور کند که این نیروها مخالف دولتی هستند که خواهان اجرای کامل برنامه قیام کنندگان و نابودی دستگاه دولت قدیم و ایجاد میلیس توده ای هستند. این سوال آنقدر احمقانه است که مثل این میماند که کسی بپرسد اگر مجاهدین و سلطنت طلبان سوسیالیسم را پذیرفتند میتوانند وارد دولت سوسیالیستی شوند. جواب مسلما مثبت است. اگر شاهزاده رضا پهلوی بیاید و در دولتی شرکت کند که هدفش اجرای منشور سرنگونی است و با طبقه کارگر و مردم برای به کرسی نشاندن این مفاد تلاش کند و یا برنامه دولت سوسیالیستی را بپذیرد، حتما میتواند عضو آن دولت شود. در آن صورت او دیگر رضا پهلوی پسر شاه که میخواهد سلطنت کند نیست ، او رضا سوسیالیست است.

برخورد ما به دولت موقت

برخورد ما به دولت موقت، دولت برخاسته از قیام چیست. ما گفتیم میخواهیم بلادرنگ به سوسیالیسم گذر کنیم. پس برخورد ما به این دولت بر اساس منافع انقلاب سوسیالیستی و طبقه کارگر میباشد. شرکت ما در این دولت هم باید چنین چیزی را تامین کند. دولت موقت تشکیل شده از فردا در برابر انتقاد سوسیالیستی ما قرار دارد. چه در آن شرکت داشته باشیم و چه نداشته باشیم. مسلما از فردای تشکیل دولت موقت تضادهای حادی در میان آن سر بر میاورد. هر طبقه و قشری در ایستگاهی ترمز میکند و در مقابل روند سیاسی رو به رشد که ما و طبقه کارگر تقاضا میکنیم میایستد. فقط نیروی طبقه کارگر میخواهد روند آغاز شده به سرانجام برسد. آیا دولت موقت تشکیل شده پس از سرنگونی در روند تجزیه طبقاتی در جامعه به دولت طبقه کارگر حاکم تبدیل میشود و یا این که دولت جدیدی در مقابل این دولت باید شکل گیرد و دولت موقت جای خود را به دولت موقت دیگری بدهد به روندهای سیاسی غیر قابل پیش بینی آینده مربوط میباشد. اما اگر ما بتوانیم جامعه را از تمامی دستگاه دولتی قدیم پاک کنیم و اسلام سیاسی را شکست کامل بدهیم و دستگاه دولتی کاملا آزاد و مدرن برقرار کنیم. به بیدردسرترین شکلی به سوسیالیسم گذار میکنیم.

دولت موقت مربوط  به یک تاکتیک روز است. یک تاکتیک برای شرائطی خاص. آیا ما با تشکیل دولت موقت به طرف جمهوری سوسیالیستسی میرویم و یا اینکه این دولت از دستور ما در موقعیتی دیگر خارج میشود،همه به وضعیت نیروها و شرائطی است که آینده با آن روبرو میشویم. اما آنچه مهم است شرائط امروز دولت موقت را در دستور روز حزب ما قرار داده است.

در ضمن فقط با دولت موقتی که بر اساس منشور سرنگونی تشکیل میشود میتوان حق مردم را برای تعیین آزادانه نظام سیاسی آینده کشور تضمین کرد. چنین ازادی گسترده ای امکانی فراهم میکند تا کارگران و مردم و کلا الترناتیو سوسیالیستی در موقعیت برتری نسبت به آلترناتیوهای دیگر قرار گیرند.

نسخه اسلامی در صحنه بودن مردم

شیوه برخورد حمید تقوایی و حزب کمونیست کارگری ایران  به همه چیز شبیه برخورد بدترین نوع گروههای حاشیه ای و فرقه ای ماتویستی مانند اتحادیه کمونیستها میباشد.  وقتی حمید تقوایی میگوید طرح منشور سرنگونی، طرح فرستادن مردم به خانه است  دقیقا بر مبنای همین بینش او است. وقتی ما از در صحنه بودن مردم حرف میزنیم و میگوییم احزاب بورژوازی و راستها میخواهند پس از سرنگونی جمهوری اسلامی مردم را به خانه بفرستند. او بر اساس بینش خود که در صحنه بودن را با در خیابان بودن و تظاهرات کردن یکی میگیرد، فکر میکند طرح ما هم فرستادن مردم از خیابان به خانه است. در صحنه بودن برای حمید تقوایی   مانند در صحنه بودن امت مسلمان است. اگر نابودی کامل دستگاه دولتی از سپاه و ارتش و....و جایگزینی آن با میلیس توده ای برای حفاظت از دستاوردهای کسب شده و آزادیهای بدست آمده و برقراری آزادترین و گسترده ترین آزادیهای سیاسی و اجتماعی و....به خانه فرستادن مردم است. باید این حرف را بدون بحث پذیرفت!! مسلما مردم در خیابان بر علیه دولت موقتی با این مشخصات که از قیام مردم بیرون آمده است در خیابان به سر نمیبرند. آنها در محل کار و زندگیشان در دولت شرکت میکنند.  نظر حمید تقوایی در باره در صحنه بودن مردم،  نسخه اسلامی در صحنه بودن مردم است. اگر تلاش برای برگزاری انتخابات آزاد، تشکیل شوراهای مردم به خانه فرستادن مردم است، آری ما میخواهیم مردم را به خانه بفرستیم. البته مردم پس از اینکه رژیم جمهوری اسلامی را انداختند به خانه میروند، مردم کار و زندگی دارند. ما میخواهیم همین مردم که مشغول کار و زندگی خود هستند را در صحنه نگهداریم. و در تعیین سرنوشت دولت و نظام سیاسی  دخالت کنند وآن را به سرانجام برسانند. آنقدر آزادی برقرار میشود که مردم  حتی نیازی به در صحنه بودن به مفهومی که حمید تقوایی میگوید نداشته باشند. راه حمید تقوایی که سپردن دولت به دیگران و خزیدن به اپوزیسیون است مردم را به معنای واقعی به خانه میفرستد. هر چند تظاهرات و اعتصاب مردم برای مطالبات خود مثل همیشه سر جایش باشد.

انتخابات، مجمع نمایندگان مردم و قانون اساسی

هر دولت موقتی باید جایش را به دولت متعارف و معمولی دهد.  جامعه از هر سیاستمداری انتظار دارد تا به سرنوشت دولت موقت پاسخ دهد. ما میگوییم دولت موقت باید با برقراری وسیع ترین آزادیهای سیاسی و اجتماعی، باید مجمع نمایندگان مردم را برای تعیین سرنوشت نظام سیاسی فرا بخواند. اینکه مجمع نمایندگان مردم چه شکلی به خود میگیرد، سوال بازی است. آیا مجمع نمایندگان مردم با یک انتخابات آزاد و مستقیم برقرار میشود و یا نمایندگان شوراهای مردم فرخوانده میشوند، مسئله بازی است که به توازن قوا و سربرآوردن شوراهای مردم به عنوان نمایندگان مردم و ....بستگی دارد. در هر دو صورت کار ما در دستور گذاشتن  برنامه یک دنیای بهتر و حقوق جهانشمول انسان در دستور مجمع نمایندگان مردم است. کاری که بلشویکها با طرح مجلس موسسان کردند. طرح شورایی نظام کشور بخشی از این قانون اساسی است. اینطور است که ما با نابودی کامل دستگاه دولتی قدیم پیش روی به سوی انقلاب سوسیالیستی را هم از بالا و هم از پایین ادامه میدهیم. آیا همه طرح ما به همین شکل میخواهیم پیش میرود و ما بدون مقاومت دیگر نیروها به سوسیالیسم دست مییابیم. این خیالی پوچ است. با تشکیل دولت موقت مبارزه بسیار حادتر از گذشته برای پیشروی به جلو در میگیرد. میتوان گفت همه نیروها به جز طبقه کارگر و مردم زحمتکش خواهان پایان پیشروی میشوند و حتی یکی یکی به هر آنچیزی که از گذشته مانده است و به نیروهای گذشته چنگ میاندازند. اما فقط طبقه کارگر و حزب آن است که خواهان پیشروی به جلوست. دولت موقت برای طبقه کارگر ابزاری برای پیشروی به جلو از بالاست. دولت موقت آلترناتیو طبقه کارگر نیست. به هر حال ما میخواهیم حتی مجمع نمایندگان مردم که بطور مستقیم و آزاد انتخاب شده است به قانون اساسی یک دنیای بهتر رای دهد. مبارزه برای به کرسی نشاندن پیشرفته ترین و مدرنترین  قوانین و مقررات و کل یک دنیای بهتر یک مبارزه در درون دولت موقت از بالا و با فشار از پایین انجام خواهد گرفت. هم در مبارزه برای انتخاب نمایندگان و هم در خود مجمع نمایندگان مردم ما برنامه یک دنیای بهتر به عنوان قانون اساسی کشور تبلیغ و ترویج میکنیم.

آئین پرستی خشک مغزانه راست فقط در قبول شکلهای کهنه لجاج میورزید و چون مضمون نوین را ندید بکلی ورشکست گردید. آئین پرستی خشک مغزانه چپ در نفی بی چون و چرای شکلهای کهنه معینی لجاج میورزد و نمیبیند که مضمون نوین از خلال انواع و اقسام شکل ها برای خود راه باز میکند و لذا وظیفه ما به عنوان کمونیست این است که بر تمام شکلها مسلط گردیم. (لنین بیماری کودکی)

اما ما همچنین میخواهیم با شرکت در دولت موقت، مردم را در سطح وسیع در شوراها متشکل کنیم و اداره کشور را به آنها بسپاریم. ما نیروی پاسیف در دولت موقت نیستیم. ما میخواهیم دولت موقت را به سوی آینده بکشیم. 

هر چقدر بیشتر بتوانیم جامعه را از وجود دستگاه دولتی قدیم پاک کنیم، دولت و جامعه آزادتر و دموکراتیک تری خواهیم داشت که گذار از آن به سوسیالیسم آسان تر و بیدردسرتر خواهد بود. تشکیل دولت موقت برای تامین این شرائط است.

مبارزه گذشته و آینده در دولت موقت مبارزه بسیار حادی خواهد بود و اشکال گوناگون به خود میگیرد. اگر ما بتوانیم به شوراهای کارگری و مردم در سطح وسیع شکل دهیم و حالتی مانند قدرت دوگانه ایجاد کنیم، خواهان آن خواهیم شد که دولت موقت قدرت را به شوراها تعویض کند . در هر صورت هدف ما حکمتیستها پیشروی بلادرنگ به سوی سوسیالیسم است. دولت موقت ایستگاه و توقفگاهی برای ما نیست.

نقش منشور سرنگونی در جلوگیری از سناریوی سیاه

ایران در آستانه یک تغییر و تحول بنیادی قرار دارد. جمهوری اسلامی رفتنی است و سرنگون میشود.  آلترناتیوهای بورژوازی و راست ، انقلاب کمونیستی و سناریوی سیاه همه امکان تحقق دارند. تلاش و هوشیاری امروز ما تعیین میکند که چه اتفاقی فردا خواهد افتاد. یکی از اتفقات خطرناک که در کمین جامعه ایران قرار دارد پیش آمدن شرائط سناریوی سیاه و بی دولتی در جریان سرنگونی جمهوری اسلامی است. منشور آزادیهای سرنگونی در باره نقش آلترناتیوهای راست مانند رفراندوم و تهدید و حمله نظامی در ایجاد سناریوی سیاه نوشته است. در بیانیه و منشور حزب در این باره آمده است:  

جمهورى اسلامى به يک سنت فوق ارتجاعى اسلام سياسى متکى  است. اسلام سياسى و جمهورى اسلامى، بجز در کردستان،  به عکس رژيم سلطنتى در ايران ذوب نخواهد شد. اسلام سياسى ريشه عميقى در منطقه دوانده است و نيروى خود را از کل منطقه ميگيرد. در نتيجه دارودسته هاى اسلامى ميتوانند حتى بعد از ضربه، خود را باز سازى کنند، مناطقى را تحت کنترل خود بگيرند و جامعه را چون عراق و افغانستان به تباهى بکشند.

حمید تقوایی با لاابالی گری خاصی از انقلاب حرف میزند.  چنین احتمالی را نادیده میگیرد و برای آن برنامه و کاری در دستور خود ندارد. برخوردشان به مساله سناریو سیاه همان برخورد چپ سنتی به مسئله است که با در ستایش سکوت از طرف منصور حکمت پاسخ گرفت.

منصور حکمت در باره امکان بوجود آمدن شرائط سیاه هشدار داد و نوشت.

برسميت شناختن اين خطر، يعنى احتمال واقعى وقوع اين سناريوى سياه در ايران، بنظر من يک شاخص جدى بودن نيروهاى سياسى و محک صلاحيت رهبران آنهاست. تا آنجا که بخود ما مربوط ميشود، اين بحثى بسيار حياتى است. همه ميدانند ما راجع به جامعه، طبقات، استثمار، انقلاب، آزادى، برابرى و غيره چه ميگوئيم. اما آيا اين را هم ميدانند که ما راجع به چنين دورنمايى چه ميگوئيم؟ نقطه عزيمت بحث من درباره سناريوى سياه اينست که ما شخصيت هاى يک تاريخ زنده ايم که ميتواند اين سير هولناک را بخود بپذيرد. ما بازيگران نمايشنامه اى نيستيم که در آن سخنان و حرکات مان از پيش نوشته شده و جلوى ما گذاشته شده باشد. کمونيستى که وظايف تاريخى و محک هاى تاريخى حرکت خويش را نشناسد بنظر من کمونيست درستى نيست.

دلائلی که منصور حکمت در باره امکان ایجاد سناریوی سیاه برشمرده است همه به جای خود باقیند

- رزیم جمهوری اسلامی سلطنت نیست که ذوب شود. حتی در صورت سرنگونی اسلامی سیاسی بطورت دستجات قوی مسلح در اپوزیسیون میماند و مناطقی را برای عملیات خود در دست میگیرد و...

- با سقوط شوروى و پايان موازنه دوران جنگ سرد، بحران هاى سياسى و حکومتى بويژه در کشورهاى عقب مانده که در دوران قبل زير مجموعه اى از فشارها کنترل ميشد و سريع به فرجام ميرسيد، اکنون کشدار و پيچيده ميشود. مساله ايدئولوژى و فلسفه حکومت و همينطور مبانى سياسى و ساختار حکومت در بسيارى از کشورها به يک مساله مفتوح تبديل شده است

- نه سلطنت مشروطه، نه سيستم پارلمانى، نه استبداد سلطنتى و نه رژيم اسلامى هيچيک هرگز بعنوان اشکال حکومتى ريشه محکمى در ايران پيدا نکردند و به شکل پذيرفته شده دولت در کشور بدل نشدند. مساله مهم در هر بحران جدى سياسى در ايران نه فقط ترکيب دولت بعدى، بلکه نوع حکومت بعدى است. اين نه فقط موضوع جدال طبقاتى، بلکه محور جدال درونى خود بورژوازى در ايران است. با توجه به اوضاع جهانى و فقدان الگوها و اردوگاههاى هژمونيک بورژوايى در سطح جهانى، حتى يکسره شدن مساله فرم حکومتى براى خود بورژوازى ايران بدون کشمکشهاى حاد عملى نيست.

- توافقات قديم بين المللى ميان قدرتهاى امپرياليستى و اردوگاههاى رقيب از ميان رفته و کل جهان به صحنه يک رقابت چند قطبى بر سر مناطق نفوذ تبديل شده است. جدال قدرتهاى جهانى و منطقه اى بر سر نفوذ در ايران جاى ترديد ندارد. يک رکن جنگ داخلى احتمالى در ايران اين رقابتها خواهد بود

منصور حکمت زمانی این را نوشت که هنوز تروریسم اسلامی در این ابعاد که امروز با آن مواجه هستیم در جهان حضور نداشت. هنوز شاهد تروریسم آمریکا و غرب در شکل امروز آن در منطقه نبودیم.  به این فاکتورها امروز باید صحنه عراق و فعالیت جریانات تروریستی اسلامی را به آن افزود.

مسلما پیشروی مردم در مبارزات، امکان ایجاد سناریوی سیاه را تضعیف میکند اما نابود نمیسازد. یک  تضمین مهم در اجتناب از سناریوی سیاه تقویت حزب کمونیستی و قرار دادن آلترناتیو کمونیستی در مقابل جامعه است.

استراژی روشن برای سرنگونی رژیم  میتواند نه تنها از ایجاد سناریوی سیاه جلوگیری کند بلکه میتواند آلترناتیو کمونیستی و چپ را در موقعیت برتر قرار دهد. نقش دولت موقت در جلوگیری از بی دولتی و ایجاد سناریوی سیاه هم در جریان سرنگونی جمهوری اسلامی و پس از آن مهم است. این نقشه میتواند به مردم نیز اعتماد به نفس دهد تا  سرنگونی جمهوری اسلامی را با اعتماد انجام دهند. اعتماد به اینکه پس از سرنگونی جامعه وارد دردسری شبیه کشورهای سناریوی سیاه زده نمیشود.

موخره

تحقق منشور سرنگونی که شامل برچیدن کامل دستگاه دولتی جمهوری اسلامی از سپاه و ارتش تا زندانها و اوقاف و قوانین اسلامی ، ... مسلح کردن مردم در ميليس هاى توده اى براى دفاع از آزادى، براى سرکوب مقاومت بازماندگان جمهورى اسلامی و تعرض هر نيروئى به آزادى ها و حقوق مردم. ، برقراری آزادیهای سیاسی و اجتماعی گسترده و..  .میباشد فقط با تشکیل دولت موقت ممکن میگردد. فقط دولت موقتی که از قیام مردم بر علیه جمهوری اسلامی و اسلام سیاسی برمیخیزد، قادر به تحقق این منشور میباشد.

مشکل مردم بر سر انتخاب مرحله انقلاب و شعار مرحله انقلاب نیست،  بلکه بر سر استراتژى سرنگونى است. بر سر پيدايش نيرويى است که مردم آن را قادر به رهبرى يک مبارزه ريشه‌اى عليه رژيم اسلامى بيابند. منشورسرنگونی این استراتژی را تامین میسازد و این استراتژی میتواند کل جنبش سرنگونی را پشت سر حزبی که هوشیاری و اراده  آن را دارد تا این منشور را عملی سازد بسیج کند.

 تظاهرات هخائی و شرکت کنندگان در تظاهرات هخائی هم استراتژی دیگری را بری سرنگونی رژیم تامین میکنند. استراتژی سرنگونی جریان راست. کسانی که مرحله انقلاب را تعیین کردند و در تظاهرات هخائی برای سرنگونی رژیم با شعار مرحله انقلاب خودشان شرکت میکنند، پشت استراتژی راست بسیج شدند و به آن یاری میدهند. هر چقدر در تظاهرات هخائی و پشت سر استراتژی راست برای سرنگونی فریاد بزنند "سوسیالیسم بپا خیز" راه به جائی نخواهند برد. این شعار چپ به کیسه راست ریخته میشود. چنانچه اگر کسی با شعار زنده باد سوسیالیسم در تظاهرات و حرکت حمایت از رئیس جمهور شدن طالبانی در عراق، در قیام ارتجاعی ۱۵ خرداد و یا در تظاهرات قومیگرایانه در اینجا و آنجا شرکت کند، به لشکر نیروهای ارتجاعی تبدیل شده است. ماهیت جنبش ها و حرکت ها و انقلابها را نمیتوان با دادن شعار تغییر داد. این برای چپ سنتی که شعار برایش همه چیز است غیر قابل فهم است و به گوششان فرو نمیرود. مسئله انقلابات را در نهایت نیرو حل میکند. مسئله این است که کدام نیروی اجتماعی در حرکت جاری میتواند به نیروی فائقه تبدیل شود. منشور سرنگونی استراتژی یک جریان معین درجنبش سرنگونی و تاکتیکی برای به نیروی فائقه تبدیل شدن نیروی کارگر و کمونیست در حرکت جاری است. منشور سرنگونی هدف استراتژیک ما نیست بلکه تاکتیک مشخص ما برای شرکت در یک حرکت مشخص است. هدف فوری ما برقراری جمهوری سوسیالیستی  است. ما برای برقراری هیچ نظمی دیگر به جز نظم سوسیالیستی مبارزه نمیکنیم. دولت موقت برای ما دولت نظم نیست، بلکه دولت جنگ است، مانند حزب و نیروی نظامی ابزاری برای پیشروی انقلاب است، یک کمیته اعتصاب است برای به پیروزی رساندن اعتصاب.  کمیته اعتصاب، حزب، نیروی نظامی، رهبر شدن در این و یا آن جنبش و قیام و تشکیل دولت موقت و... همه در خدمت جمع آوری نیرو برای برقراری فوری جمهوری سوسیالیستی است. .