خواننده گرامى
نشريه حکمت يک نشريه مجانى نيست. اما باتوجه به اينکه کسانى که خواهان دسترسى به آن هستند ممکن است از امکانات مالى يا امنيتى مناسب براى خريد آن برخوردار نباشند، نشريه را از طريق اينترنت، بصورت رايگان قابل دسترس کرده ايم. اما در هرحال توليد اين نشريه، چاپ آن و اداره امور مربوط به آن همگى هزينه زيادى را در بر دارد. خريد نشريه، آبونه شدن آن و بويژه کمک مالى به ادامه کار نشريه کمک خواهد کرد. براى انجام هريک از اين کارها اينجا را کليک کنيد.

جستجو     Search

بازگشت به صفحه اول


بيانيه ٢١ نفر از اعضاى کميته مرکزى

در باره

بحران كنونى حزب كمونيست كارگرى ايران

 و

راه برون رفت از آن

(اين بيانيه بر مبانى سمينارى كه در تاريخ 5 اوت 2004 توسط كورش مدرسى از جانب 21 تن از اعضاى كميته مركزى برگزار گرديد تهيه شده و رويدادهاى بعدى را منعكس نميسازد)

نفس وجود اختلاف در يک حزب و بويژه در حزب كمونيست كارگرى نه عجيب است و نه جديد. آنچه كه جديد است شيوه برخورد به اين اختلافات از جانب يكى از سنت هاى موجود در حزب است.حزب كمونيست كارگرى با وجود همين اختلافات و حتى در شكل حاد تر، قبل از کنگره چهارم فعاليت ميكرد و نه تنها به چنين اضمحلالى دچار نشد بلكه دست آوردهاى زيادى داشت.

ويژگى بحران كنونى ابعاد زير پاگذاشته شدن سنت هاى حزب در دوره منصور حكمت و چيرگى معيارها و ارزشهاى عقب مانده بر حزب است. آنچه که در حزب كمونيست كارگرى ايران در جريان است مطلقا يک مبارزه سالم سياسى يا فکرى نيست. روشهائى در مبارزه درون حزبى باب شده است که جز عقب مانده نميتوان به آن لقبى داد. استفاده از فضا سازى، سوء استفاده از اهرمهاى تشکيلاتى، اعمال فشار عاطفى به افراد، جو سازى، شايعه پراکنى، تحريک، اهانت به افراد، مارک زدن، تحريف آشکار نظرات، ترور شخصيت، خارج شدن از انضباط و موازين ميان ارگانها، روشهائى که حتى با استانداردهاى جامعه بورژوائى عقب مانده است.

متاسفانه ليدر حزب، حميد تقوائى، و بخشى از دفتر سياسى ناتوان از پاسخ گوئى به سوالاتى كه در مقابل حزب قرار گرفته است و ناتوان از تامين يک اتحاد سياسى در حزب به روش شناخته شده انقلاب ايدئولوژيک و تضمين وحدت ايدئولوژيک بجاى وحدت سياسى متوسل گرديده اند. ليدر حزب و متحدين ايشان رسما در سمينارهاى مركزى شان هدف خود را دادن "غسل تعميد" به كادرهاى حزب و پايه ريزى يک انقلاب فرهنگى و تصفيه ايدئولوژيک و تغيير تركيب ارگانهاى رهبرى حزب از بالا تا پائين بر اساس موافقت با احكام ايشان اعلام نموده اند.

اين انقلاب ايدئولوژيک در تمام ابعاد خود در حزب به حركت در آمده است و امروز حزب کمونيست کارگرى با چنان سرعتى در حال تغيير، دگرديسى و بازگشت به سنت ها و روشهاى چپ فرقه اى و مائويستى عهد عتيق است كه ديگر به سختى قابل بازشناسى است.

كادرهاى حزب در مقابل پرسشنامه هاى ايدئولوژيک و سياسى تحت فشار قرار داده شده اند تا با اعلام اينكه "انقلاب"، "سوسياليسم" و غيره را قبول دارند "غسل تعميد" يابند.

در حزبى كه حقيقت جوئى مشخصه آن بود و هيچ منفعت سياسى نميبايست با عدالت و حق انسان در تناقض قرار گيرد، رسما از طرف بخشى از رهبرى حزب، نسبيت سياسى در مناسبات دورن حزب مبنا قرار داده شده است. درجه دفاع از حقيقت و درجه محكوم كردن بى پرنسيبى و تعرض به حقوق اعضا و كادرها با نظرات سياسى آنها مرتبط شده است. در حزبى كه يک پرچم اساسى آن مبارزه با تز ارتجاعى نسبيت فرهنگى بوده، در حزبى كه در كنگره چهارم آن حقوق جهانشمول انسان را فارغ از هر فرهنگ و نظرى تخطى ناپذير اعلام كرده است، تز ارتجاعى نسبيت سياسى پيش گذاشته شده است. ظاهرا از نظر بخشى از رهبرى حزب اساس سوسياليسم انسان است به شرطى كه آن انسان هم نظر آنها باشد!

در تقابل با سنت هميشگى ما درحزب كمونيست كارگرى، امروز تعدد نظر در حزب نامطلوب اعلام ميشود. در چرخش به تحزب چپ سنتى بجاى وحدت سياسى وحدت ايدئولوژيک مبنا اعلام ميگردد. كادرهاى حزب براى دادن شهادت عليه وجدان خود، به بهانه "منفعت حزب" زير فشار قرار ميگيرند. جدل سياسى جايش را به صدور انزجار نامه هاى سياسى و "اعلام موضع" ايدئولوژيک داده است. آگاه گرى جايش را به افشاگرى داده است، تعصب و اخلاقى گرى دارد به نرم تبديل ميشود. اتهامات سياسى به كورش مدرسى كه يک سال قبل در همين دفتر سياسى، با حضور رفيق حميد تقوائى، به عنوان پرونده سازى و پاپوش دوزى رد شد و مطرح كننده آن، مينا احدى، اتهامات را با معذرت پس گرفت، امروز به پلاتفرم رسمى رفيق حميد تقوائى تبديل شده است.

سنت مبارزه فکرى، سياسى و تئوريک جايش را به بسيج تشکيلاتى، فضا سازى، تحريف و انزجار نامه نوشتن داده است. بجاى طرح مباحث در نشريات علنى و سمينارها و جلسات علنى و تشکيلاتى، اسناد دفتر سياسى براى افشاگرى منتشر ميشود. "توده کادرها" در مقابل رهبرى و ارگانهاى حزب به ميدان فرا خوانده ميشوند. سنت رسميت ارگانهاى تشکيلاتى و حل و فصل امور حزب در آنها جايش را به گپ محفلى و حل و فصل امور حزب در آشپزخانه ها و تلفن هاى محفلى داده است. سنت علنيت و روباز بودن سياسى، يعنى حرف آخر را اول زدن جايش را به مانورهاى ديپلماتيک داده است. پليتيک زدن جاى فعاليت سياسى را گرفته است. سنت پابندى به پلاتفرم و مصوبات جايش را به سياليت نظرى داده است. ليدر حزب، رفيق حميد تقوائى، با يک پلاتفرم از پلنوم راى اعتماد ميگيرد و ١٨٠ درجه عكس پلاتفرم خود را مبناى فعاليتش ميكند. بخشى از اعضاى دفتر سياسى و هيات دبيران همين روش را در پيش گرفته اند.  ليدر سياسى جايش را به رهبر عقيدتى داده است. پلاتفرم سياسى جايش را به صدور احكام نظرى و تاييد و تکفير داده است.

متاسفانه امروز در حزب کمونيست کارگرى بخشى از منتخبين كنگره ها، پلنوم ها و كنفرانسها براى خود تنها رسالت دفاع از فراكسيون اعلام نشده خود را قائل هستند. فراكسيون اعلام نشده محفل است و محفليسم از بالاترين ارگانها و نهادهاى حزب سازمان يافته هدايت ميشود. سازمان حزب كمونيست كارگرى رسما از جانب ليدر حزب منحل اعلام شده است و حزب به يک مجمع عمومى پالتاكى و اينترنتى اعضا تنزل يافته است.

چرا به اينجا رسيديم؟

آنچه كه در حزب كمونيست كارگرى در حال رشد است، رعد و برق در آسمان بى ابر نيست. اين وضع از تجديد نظر در عقايد افراد،  به چپ و به راست رفتن اعضاى رهبرى حزب و يا از خلقيات و سوء نيت آنها ناشى نميشود. از جانب بخشى از رهبرى حزب در توضيح وضعيت کنونى حزب يک تبيين بغايت ضد ماركسيستى  بدست داده ميشود که گويا اين وضع از "ارتداد" يک فرد – كورش مدرسى – ناشى شده است. در نتيجه كل مبارزه سياسى اين رفقا به پرونده سازى و پاپوش دوزى سياسى براى کورش مدرسى با توسل به جعليات وهمچنين كمپين فردى و ترور شخصيت او تبديل شده. در اين راه رفقا به عقب مانده ترين شيوه ها و شيطان سازى هاى مائويستى و تقليد ناشيانه متد هاى انقلاب فرهنگى چين متوسل ميشوند.  جدال در حزب به جدال ميان "راست" و "چپ" جعلى نسبت داده شده است که ناگهان در حزب سر بر آورده است. پلاتفرمى براى "راست" و "چپ" اختراع شده است که تماما ساختگى و جعلى است.

اين متد ضد مارکسيستى در تحليل  و تبيين سياسى مورد نقد دائمى كمونيسم كارگرى بوده است. يكى از درافزوده هاى بارز منصور حكمت به تئورى ماركسيسم نقد اين سوسياليسم عرفانى در بررسى تجربه شكست سوسياليسم در روسيه است. در مقابل همه مكاتب سنتى چپ منصور حكمت بجاى متمركز كردن نقد بر انحرافات فكرى يا شخصيتى افراد، نقد را به تقابل كشمكش هاى سنن اجتماعى موجود در تاريخ حزب بلشويک و در جامعه روسيه متكى كرد. كشمكش هائى كه در تمام طول تاريخ حزب سوسيال دمكرات روسيه و در سنت سياسى و اجتماعى اعتراض به تزاريسم قابل مشاهده است.

حزب كمونيست كارگرى ايران را هم درست بايد با همين روش تبيين كرد و بايد با همين خط كش اندازه گرفت. اختلافات در اين حزب و موقعيت كنونى را بايد بر متن تاريخ همين حزب نگاه کرد. راست، چپ، كمونيسم كارگرى و يا چپ سنتى يک شبه در هيچ حزب و سازمانى ظاهر نميشوند. سير حرکت حزب کمونيست کارگرى يک مسير پيوسته است.

تاريخ حزب كمونيست كارگرى به شهادت همه اسناد و جلسات آن تاريخ مبارزه منصور حكمت براى سوق دادن اين حزب از يک جريان فرقه اى گروه فشارى و مبلغ - مروج به يک حزب سياسى است. اين تلاش در حزب با مقاومت جريان چپ سنتى، كه از بدو تشكيل حزب در آن شريک بوده است، همراه است.

همه كشمكش هاى مهم اين حزب و همه لحظات تعيين كننده در حزب رنگ اين جدال را دارند. بحث "حزب و جامعه"، بحث "حزب و قدرت سياسى"، بحث "سلبى و اثباتى"، بحث"سناريو سياه"، بحث "حزب مروج و حزب سازمانده"، تلاش براى مدرنيزه كردن سازمان حزب، تلاش براى استاندارد كردن همه فونكسيونهاى حزب، تمركز رهبرى، تز داشتن ليدر و غيره  همه اين جدال را منعكس ميكند. حزب كمونيست كارگرى آنجا كه از گروههاى چپ سنتى در ايران يا اروپا متمايز است، درست در پرتو همين جدال ها است. 

سير حركت حزب كمونيست كارگرى را ميتوان به حركت يک قطار در شيب تند يک كوه مقايسه كرد. سنت حكمتيستى در اين حزب ميكوشد حزب را به جلو سوق دهد و آنرا به قله برساند. در مقابل، چپ فرقه اى و سنتى با اتکا نه نيروى عادت و ديدن دنيا از ديچه تنگ مقولات و مفاهيم چپى سنتى حاشيه اى و غير دخالت گر تمام ترمزها را كشيده است و تمايل دارد كه قطار را در همان ميدان آشنا و اطمينان بخش سنت هاى گذشته نگاه دارد. حزب كمونيست كارگرى يک گذشته و يک آينده دارد. جدال دائمى در اين حزب جدال ميان اين گذشته و اين آينده بوده و هست.

از دست رفتن منصور حكمت، صرف نظر از فاجعه عاطفى كه براى همه ما در اين حزب داشت، از نظر سياسى يک خط را تضعيف كرد. خط حكمتيست را ضعيف كرد. حكمتيسم با از دست دادن منصور حكمت، مهمترين شمشيرزن خود، لكوموتيو و لكوموتيو ران قطار حزب را از دست داد. همراه با كاهش نقش منصور حكمت در حزب و بويژه بعد از دست دادن او چپى كه هميشه زير فشار نقد او قرار داشت و فضا را برخود تنگ ميديد احساس گشايش كرد، احساس كرد كه رسالتى را برعهده دارد كه بايد انجام دهد. تناسب قوا ميان دو جريان در حزب بهم خود و قطار مدتى سرجايش متوقف ماند. اما در مقابل سوالات و ابهاماتى كه بعد از منصور حكمت در مقابل حزب قرار گرفت، در فضاى نا امنى سياسى كه بدنه و رهبرى حزب را در برگرفت و بر متن تغيير تناسب قوا در حزب، بازگشت به دنياى مفاهيم، سياست ها و فعاليت چپ سنتى كه پاسخ سنتى حاضر و آماده به همه سوالات را داشت شروع شد. کنار گذاشتن کمونيسم کارگرى و مفاهيم و متدهاى آن در عرصه هاى مختلف به نفع مفاهيم و متدها و روشهاى چپ سنتى بعد از کنگره چهارم شدت گرفت و عملى شد.

درست به دليل اينکه شکاف در حزب از ابتدا حول حکمتيسم و چپ سنتى بوده است، شکافى که بعد از منصور حکمت در رهبرى حزب باز شد هم حول مسائل و موضوعاتى بود که حکمتيسم را از چپ فرقه اى و حاشيه اى جدا ميکرد. خود منصور حکمت در آخرين اظهار نظرهايش اين را پيشبينى کرد و گفت که اين حزب هنوز به چپ سنتى نزديک تر است تا يک حزب سياسى. اختلافات ما حول برخورد به مساله ليدر داشتن يا نداشتن، برخورد به رويدادهاى ١٨ تير سال گذشته، دو قطبى شورا يا حزب، و بالاخره جدال بر سر تئورى حزب و قدرت سياسى قطبى شد. اينها آن مباحثى هستند که طى دو سال گذشته رهبرى حزب را به دو بخش تقسيم کرده اند نه مباحث پلنوم ١٦ که امروز کاريکاتور شده، تحريف و جعل شده است تا در "نقد" آن بتوان اداى "چپ" در آورد.

شکاف در حزب کمونيست کارگرى شکاف ميان چپ و راست نيست. شکاف ميان حکمتيسم و چپ سنتى است. اين شکاف از بدو تشکيل حزب در دوره منصور حکمت و بعد از آن تنها شکاف واقعى در حزب کمونيست کارگرى ايران بوده است. منصور حکمت و حکمتيسم تمام تلاشش اين بوده و هست که اين حزب را به يک حزب اجتماعى و توده اى مدعى قدرت، يک حزب قوى، حزبى مدرن و حزبى که روى زمين سفت در جامعه قدرت است و تناسب قوا را منظما تغيير ميدهد، حزب ساختن فرصت ها و ... تبديل کند.

چپ سنتى، حاشيه اى و فرقه اى جا خوش کرده در اين حزب هميشه در مقابل اين تلاش مقاومت کرده است. اين تاريخ واقعى حزب کمونيست کارگرى ايران است. عجيب نيست که هميشه چپ سنتى و فرقه اى با پرچم جعلى چپ به جنگ بحث هاى حزب و قدرت سياسى، سناريو سياه، بحث ليدر داشتن حزب و غيره آماده است. جريان استعفاهاى سال ٩٩ در حزب از همين سر به جنگ منصور حکمت آمدند. 

ما معتقد بوديم و هستيم که حزب کمونيست کارگرى ميتواند و بايد عليرغم اين اختلافات درست مانند دوره منصور حکمت حول يک برنامه عمل سياسى و در قالب يک حزب سياسى متحد بماند. تلاش دوساله ما براى حفظ وحدت حزب و سازمان دادن يک پراتيک كمونيستى كارگرى غير قابل انكار است. در دو سال گذشته ما تلاش كرديم تا حزب حول پلاتفرم ها و نقشه عمل هاى سياسى متحد نگاه داريم. 18 تير سال گذشته، تحرک حزب در مقابل جايزه نوبل شيرين عبادى، رويدادهاى 16 آذر در ايران و بالارفتن شعار زنده باد آزادى زنده باد برابرى در دانشگاه تهران، حضور رهبران کمونيست در ميان مردم در کردستان، کنگره چهارم و غيره گوشه هائى از قابليت کنونى اين حزب تحت هدايت خط منصور حکمت را نشان ميدهد.

در اين مسير ما راهمان را بارها و بارها کج کرديم. در پاسخ به مقاومت سنت عقب مانده در تعيين ليدر و تبديل آن به يک بحث تماما اخلاقى و شخصى، براى حفظ اتحاد حزب، عليرغم داشتن اكثريت در پلنوم 16، عقب نشستيم و 6 ماه فرصت داديم. در پلنوم 17 در مقابل چرخش حميد تقوائى ما تنها از شجاعت او تمجيد كرديم و اپورتونيسم مستتر در متد او را نقد نکرديم. در پلنوم ١٨ ما عميق ترين و تند ترين نقد را به نتيجه راى گيرى پلنوم كرديم. براى خاتمه دادن به جنگ قدرتى كه به راه انداخته بودند ما ليدرى حزب را به آنها داديم، حميد تقوائى را راضى كرديم ليدر حزب شود، او را کانديد کرديم و از او حمايت كرديم. بالاخره در كنگره چهارم عليرغم اينكه اين رفقا همه قول و قرار هاى خود مبنى بر تبديل نكردن كنگره به محل حل و فصل اختلافات را زير پا گذاشتند و رسما و علنا كنگره را با خطر از هم پاشيدن روبرو كردند، همه شاهد بودند كه توانستيم كنترل اوضاع را نگاه داريم.  

در فضاى بشدت مسموم بعد از کنگره چهارم که گويا در آن چپ بر راست پيروز شده بود تلاش براى رسيدن به نامه مشترک دفتر سياسى و ليدر حزب و رساندن آن به تصويب پلنوم کميته مرکزى آخرين تلاش ما براى ايجاد فضائى سازنده در رهبرى حزب بود. ليدر حزب بر متن اين نامه انتخاب گرديد.

بعد از كنگره چهارم رهبرى جديد حزب در مقابل مسائل سياسى و تشكيلاتى که در مقابل حزب قرار داشتند به روش هاى سياسى، تشکيلاتى،  تبليغات و تاکتيکى سنتى چپ روى آورد. سياست ها و روش هاى کمونيستى کارگرى حزب به تدريج فاقد اعتبار اعلام شدند و يا مورد تجديد نظر ماهوى قرار گرفتند. سياست و روشهاى جديد در بيان آنارشيستى و در عمل پاسيفيستى و فاقد هرگونه راه تغيير واقعيت هستند و حزب را به يک انفعال همه جانبه سوق داده اند. سياست حزب در قبال ١٨ تير امسال، سياست حزب در قبال اعتراضات پرستاران و معلمان، برخورد رهبرى حزب به پتانسيل هاى  کار کمونيستى در کردستان و تبديل کردستان به پايگاه قدرت کمونيسم و حزب، برخورد لاقيدانه رهبرى حزب به سازمان جوانان کمونيست، لاقيدى کامل رهبرى در مقابل تعرض راست به چپ در سطح جامعه حول قوميگرى، تعرض به شعار "زنده باد آزادى" و "زنده باد برابرى" زير پوشش فدراليسم و برجسته کردن هويت قومى در مقابل هويت انسانى،  وغيره و غيره  تنها بخشى از چهره اين مدعيان چپ است.

بعد از کنگره چهارم نقش حزب کمونيست کارگرى در سياست ايران رو به کاهش گذاشت. رهبرى حزب بجاى تعيين سياست اجتماعى،  دخالت گرانه،  سازماندهى انقلاب و قدرت مند کردن حزب به قافيه پردازى ها چپ و مداحى انقلاب روى آورد. پاسيفيسم بجاى دخالت گرى انقلابى و ملال آور شدن ادبيات حزب بجاى جذابيت سنتى رايکاليسم ما به چهره نماى نشريات و رسانه هاى حزب تبديل شد. اين سير البته ميبايست با مقاومت و مقابله ما روبرو ميشد و شد.

سمينار رحمان حسين زاده در نقد پاسيفيسم حاكم بر حزب و مقاومت بخشى از دفتر سياسى و هيات دبيران در مقابل تغيير تدريجى سياست ها، روش ها و تاکتيک هاى سنتى حزب، سمينار کورش مدرسى در انجمن مارکس- حکمت در دفاع از تزهاى حزب و قدرت سياسى منصور حکمت، بحث او در مورد سياست کمونيستى در سازماندهى مردم در پاسخ به زلزله بم، سياست دخالتگرانه ما در رويدادهاى اول ماه مه امسال، در کنار مقابله ما با شيوه هاى بشدت غير اجتماعى، فرقه اى، محفلى و توطئه گرانه در بركنار مهرنوش موسوى از سردبيرى آزادى زن، اتوريته سياسى و تئوريک ليدر و بخشى از دفتر سياسى حزب را مورد سوال قرار داد. اين بخش كه اركان اتوريته سياسى خود را در خطر ميديد ناتوان از تامين يک اتحاد سياسى به شيوه هاى قديمى و آشناى چپ سنتى يعنى انقلاب ايدئولوژيک روى آورد. در فرهنگ چپ سنتى ايدئولوژى بجاى سياست مينشيند و وحدت ايدئولوژيک مبناى اتحاد است. اين سنت بجاى حزب سياسى به فرقه ايدئولوژيک ميرسد.

همانطور که اشاره شد جدالى که ارکان حزب را به تکان در آورده است کشمکش ميان گذشته و آينده حزب كمونيست كارگرى است. اين جدال ميان جريانات موجود در اين حزب است. حزب كمونيست كارگرى حاصل تعادل قوائى ميان حكمتيسم و چپ فرقه اى و سنتى است. اين تعادل با از دست رفتن منصور حكمت ناپايدار شده است و امروز انتخاب يكى از اين دو راه در مقابل حزب قرار گرفته است.

اختلاف پايه اى ما با سنت مقابل در اساس اختلاف بر سر استراتژى حزب است که در سخنرانى هاى منصور حكمت در كنگره دوم، كنگره سوم و پلنوم ها و جلسات ميان آنها، تا پلنوم ١٤ بيان شده است.  اين  استراتژى درست با همان متد و تئورى هاى مستعفيون سال ٩٩ به نقد کشيده شده وكنار گذاشته شده است.

اما حتى به سر انجام رساندن همين اختلاف هم تنها در پرتو وجود يک حزب سياسى ممكن است. مفهوم تحزب سياسى، که يکى ديگر از حلقه هاى اختلاف ماست به صدر اين اختلافات رانده شده است. بدون وجود يک حزب سياسى نه ميتوان اختلافى را به سرانجام رساند و نه انقلابى را سازمان داد. تلاش براى ممانعت از تبديل حزب كمونيست كارگرى به يک فرقه ايدئولوژيک، صرف نظر از هر اختلاف سياسى، منفعت مشترک كل جنبش ماست.

 

راه خروج از بن بست:

مشکل حزب کمونيست کارگرى يک مشکل سياسى و سنتى است. اين اختلاف راه حل تشکيلاتى ندارد. راه خروج از بن بست كنونى سازش نيست. همه راههاى سازش امتحان شده است. کارنامه دوساله ما اين را نشان ميدهد. حزب كمونيست كارگرى نميتواند در شكل كنونى باقى بماند. فاسد ميشود. نيروهاى مخرب حزب آزاد شده اند و بايد دوباره زير كنترل در آيند. راه نجات حزب تبديل شدن کامل به يک حزب سياسى، تثبيت همه سنت هاى تشکيلاتى دوره منصور حکمت، محكوم كردن و تقبيح همه سياست ها و سنت هائى كه زير پاگذاشته شده است. عبور کامل از يک سازمان ايدئولوژيک و چپ سنتى به يک حزب سياسى تمام عيار تنها راه عبور حزب از اين پيچ است.

امروز شورش چپ سنتى در غياب منصور حکمت حزب را در مقابل يک دو راهى قرار داده است. حزب بايد از ميان اين دو راه يكى را انتخاب کند. تنها از طريق انتخاب درست ميشود حزب را به روال عادى آن برگرداند، به وضع كنونى خاتمه داد و به استقبال کنگره يا وظايفى که در مقابل ما قرار دارد رفت.

راه حل

از نظر ما حزب کمونيست کارگرى يک حزب سياسى است و نه به تصفيه ايدئولويک، نه به غسل تعميد انقلابى احتياج ندارد. حزب كمونيست كارگرى محتاج آن نيست که کسى را از اين حزب براند. انقلاب ايدئولوژيك، غسل تعميد، تعيين تكليف با يک نظر، منحل كردن مكانيسم ها و فونكسيونهاى حزبى و ساير مقولات و مفاهيمى كه امروز در تشكيلات راه افتاده است مفاهيم و مقولاتى نيستند که ما هيچگاه خود و حزب مان را با آنها توضيح داده باشيم. اينها مفاهيم عاريت گرفته شده از يک سياست و تحزب ديگر، عتيق ترين مدل چپ سنتى يعنى مائوئيسم است.

بارها اعلام كرده ايم كه کادرها و رهبرى اين حزب در قالب يک حزب سياسى سرمايه هاى جنبش ما هستند. انقلاب کمونيستى به همه آنها احتياج دارد. امرى که ما داريم و حزبى که ما ميخواهيم به همه نيازمند است. و اصولا ايده حزب سياسى همين واقعيت جنبشى را، در مقابل واقعيت فرقه اى، منعكس ميكند.

كنگره فوق العاده ظاهرا راه حل طلائى ليدر حزب رفيق حميد تقوائى و متحدين او براى تعيين تكليف است. اما به اعتقاد ما در چنين كنگره اى هر جناح هم كه برنده شود، حزب كمونيست كارگرى و سنت و خط منصور حكمت بازنده خواهد بود.

از خود بايد پرسيد در فضاى كنونى و بر متن سنت جديدى که مبارزه سياسى نام گرفته است، بر متن انقلاب ايدئولوژيک و سناريو سياهى که بنام مبارزه سياسى به حزب تحميل گرديده، تدارک و برگزارى كنگره چگونه خواهد بود؟ و قرار است در كنگره چه اتفاقى بيفتد؟ مبارزه  غير سياسى تاكنونى قرار است علنى شود؟ همين مسيرى كه كادرها رفته اند را همه بايد طى کنند؟  اسناد را در اختيار اعضا قرار دهيم و در واقع علنى كنيم و اين فضاى بيمار گونه را توده اى کنيم؟

قرار است ما پوشه و پرونده به بغل در منزل هر عضو حزب را بزنيم. هر خوابگاه پناهندگان را در نورديم و پرونده حميد تقوائى، آذر ماجدى، على جوادى،  مينا احدى، ثريا شهابى، نسان نودينيان، حمه سور، مهرنوش موسوى، ايرج فرزاد، رحمان حسين زاده، کورش مدرسى و محمود قزوينى و غيره را افشا کنيم؟  قرار است به همه مردم ثابت كنيم كه کورش مدرسى ليدر سابق حزب چه حيوان سياسى عجيبى بوده است و يا ليدر كنونى حميد تقوائى، چقدر عجيب تر است؟

قرار است اعضاى جديد را با اين پلاتفرم ها بگيريم و جذب كنيم؟ قرار است در كنگره غسل تعميد ايدئولوژيک شويم؟  قرار است انقلاب فرهنگى و ايدئولوژيک به سراانجام برسد؟ قرار است در كنگره يک بنى شويم؟

بحث بر سر تغيير ترکيب رهبرى حزب نيست. اين حق هر پلنوم و هر کنگره اى است که اين کار را بکنند و همه انتخاب ها هم در نهايت سياسى هستند. بحث بر سر پروسه مبارزه اى است که فى الحال در جريان است و تعميم آن تنها به معنى بى آبرو کردن دسته جمعى حزب و سلطه فرهنگ چپ فرقه اى بر حزب کمونيست کارگرى ايران است.  مشکل ما نامه هاى پراکنده غير سياسى نيست. کل اين فرهنگ تشکيلاتى که در اين دوره حاکم شده غير سياسى و ايدئولوژيک و شخصى است.

فضاى کنونى حزب مسموم است. کنگره در اين فضا كنگره سياسى نيست. اگر کنگره برگزار شود، احتمالا يک طرف راى بيشترى را بخود اختصاص خواهد داد و به اين اعتبار برنده خواهد شد. اما کمونيسم کارگرى و حزب کمونيست کارگرى حتما در اين کنگره بازنده است. اين مسابقه افشاگرى و انتشار انزجارنامه ها و برگه هاى افشاگرى عليه هم است. اين پروسه بى حيثيت کردن، بى آبرو کردن سنت کمونيسم کارگرى، پروسه نابود کردن احترام و جايگاه انسان در اين حزب است. اين پروسه انقلاب ايدئولوژيک است نه تدارک کنگره يک حزب سياسى.

اعضا و کادرهائى که از دل چنين مبارزه اى بيرون آمده باشند براى هيچ فعاليت کمونيستى عضو وکادر نميشوند. انسانهاى مسخ شده و بى احترام شده اى خواهند بود که جز به درد فرقه هاى مذهبى به هيچ درد ديگرى نميخورند. کسى که سياستش را بر اساس تحقير و افشاگرى فرقه اى از ديگران استوار ميکند قبل از هرچيز ارزش هاى خود را قربانى ميکند.

اين يک مبارزه سياسى براى يک کنگره کمونيستى نيست. اين مراسم تشيع جنازه حزب کمونيست کارگرى، مراسم بخاک سپارى افسانه منصور حکمت است. مبارزه براى بى حيثيت کردن کمونيسم است.

ما در چنين مراسمى شرکت نميکنيم. اين را به خودمان، به منصور حکمت، به حزب کمونيست کارگرى و جنبش مان و همه اميد و آرزوهائى که به اين حزب بسته است مديونيم. هيچ کمونيستى در چنين مراسمى نبايد شرکت کند.

ما سر پناه سياسى و انجمن تملق متقابل نميخواهيم. جامعه شديدا و سريعا محتاج دخالت ماست. ما بايد انقلاب کمونيستى را سازمان دهيم. سوال اين است که چگونه ميشود به اين نياز پاسخ گفت. تدارک کنگره در قالب کنونى جواب نيست، پروسه نابودى اين حزب است.

حزب کمونيست کارگرى نه ميتواند به عقب برود و نه ميتواند سرجائى که امروز هست بايستد. بايد جلو برود بايد به يک حزب سياسى تبديل شود. پيشروى در اين جهت ديگر براى ما يک انتخاب نيست. اگر نرويم نابود ميشويم. شرط بقاء حزب کمونيست کارگرى بازگشت به همه معيارهاى کمونيستى دوران منصور حکمت و تبديل شدن به يک حزب تمام عيار سياسى است: حزبى كه در آن:

·         وحدت اراده براساس اتحاد سياسى و بر متن تعدد نظرات جارى است،

·         حزبى كه نهاد ها و ارگان هاى آن رسمى هستند، مقامات و نهاد هاى آن در قبال پلاتفرمهاى مصوب مسئول هستند،

·         حزبى كه در آن براى نظر راى گيرى نميشود، نظر و تئورى رسمى و غير رسمى نداريم و  پلاتفرم ها و قطعنامه هاى اثباتى  سياسى در مورد مسائل پيشروى جنبش مبانيى اتحاد ماست و نه فتواهاى نظرى.

·         حزبى كه در آن كسى حق كنكاش سياسى و فكر ديگران را ندارد، "انقلاب ايدئولوژيک" و "غسل تعميد" جائى ندارد،

·         حزب احترام به کادرها و اعضا، حزبى که نسبيت سياسى در آن جائى ندارد.

·         حزبى که در آن اکثريت و اقليت تنها با فراکسيون هاى رسمى - شفاف و قابل بازرسى ممکن است،

·         حزبى مدرن،

·         حزبى با ضوابط مدون،

·         حزبى که در آن ارگانهاى رسمى تنها توسط ارگان مافوق خود قابل بازرسى هستند،

·         حزب مقامات مسئول،

·         حزب پيشبرد اختلاف نظر سياسى و تئوريک در قالب نشريات و سمينارهاى علنى و دخالت سازمان يافته اعضا و کادرها، حزب رهبرى و کادرها،

·         حزب تامين و تضمين حق انتقاد به بالاترين مقامات حزبى

·         حزبى با رهبرى متمركز براى پاسخ گوئى به نيازهاى مبارزه سياسى،

·         حزب تعريف دقيق وظايف ارگانها و مسئولين و اختيارات آنها و ...

 

چگونه ميشود اين جهش را كرد؟

كنگره فوق العاده در شرايط كنونى، همانطور كه توضيح داديم راه نيست. تعميم وضع كنونى است. حزب كمونيست كارگرى بايد بر يک مبناى متعارف سياسى استوار شود تا بتواند كنگره خود را برگزار كند. بدون کنگره هم حزب هنوز حزب است و کسى حق ندارد مشروعيت و صلاحيت ارگانهاى آن و بويژه کميته مرکزى را نفى کند. كنگره چهارم حزب كميته مركزى را درست براى چنين شرايطى انتخاب كرده است. كميته مركزى مسئوليت دارد كه حزب را در اين مسير هدايت كند.  پلنوم جائى است که کميته مرکزى ميتواند و بايد تکليف اين وضع را روشن کند. و کميته مرکزى هم حق ندارد از زير بار اين مسئوليت شانه خالى کند و هيچ ارگانى نميتواند آن را دور بزند و يا فاقد اعتبار معرفى كند.

ما رئوس اين سياست يعنى باز گرداند حزب به معيارهاى يک حزب سياسى که بالاتر به شمه اى از آن اشاره شد را بشكل پلاتفرمى تقديم پلنوم خواهيم كرد. اگر پلنوم اين پلاتفرم، يعنى تضمين عبور به يک حزب سياسى كمونيستى و نقد و طرد شيوه هاى منحط بکار گرفته شده در دوره کنونى را تصويب کرد، ضمانت لازم براى تكرار نشدن اين وضع را داد و اگر رهبرى را انتخاب کرد بتواند چنين پلاتفرمى را عملى کند، ما

·         اين حزب را به سرعت از اين وضع در مى آوريم

·         بر اساس اين پلاتفرم همه فونکسيونهاى حزب را تعريف و در صورت لزوم تجديد تعريف ميکنيم،

·         فضاى حزب را امن ميکنم،

·         حزب را به سرعت و با جديت سراغ دنياى بيرون ميفرستم و به جان جامعه مى اندازيم،

·         کنگره پنج را بعنوان يک کنگره روتين در يک فضاى سياسى برگزار ميکنيم،

اگر پلنوم به اين پلاتفرم راى ندهد، پلنوم کميته مرکزى تصميم گرفته است که بستر حزب کمونيست کارگرى را رسما به نفع سنت چپ فرقه اى تغيير دهد. حزب رسما تغيير ميکند. چنين حزبى نه ميتواند اين اختلافات را به جاى درستى برساند و نه ابزار انقلاب کمونيستى خواهد بود و چنين حزبى بطور قطع به تدريج از صحنه سياست جامعه حذف ميشود و به يک دستگاه تبليغ و ترويج تقليل خواهد يافت. کمونيسم کارگرى بايد تحزب خود را در قالب ديگرى تعقيب کند. اين حزب ابزار انقلاب کمونيستى نخواهد بود. ناچارا راه ما از هم جدا ميشود.  

بحث ما جدائى از حزب کمونيست کارگرى نيست، بحث ما التيماتوم و گرو كشى نيست. ما دو راهى تاريخى که در مقابل حزب قرار گرفته است را زير نورافکن قرار داده ايم. ما سوالى که در بحث حزب بعد منصور حکمت در مقابل کميته مرکزيى قرار گرفت را دوباره وسط گذاشته ايم. پلنوم جاى تعيين تکليف حزب بعد از منصور حکمت است. آيا اين حزب کماکان بر سنت حکمتيستى استوار خواهد بود و يا به سنت چپ فرقه اى برميگردد؟ اين يک انتخاب سياسى در مقابل حزب است. نميشود انتخاب نکرد. همانطور که چنين انتخابى در سال ٩٠ در مقابل حزب کمونيست ايران قرار گرفت.  اين فرصتى براى انتخاب توسط کميته مرکزى است. کميته مرکزى بايد انتخاب کند که چه نوع تشکلى ميخواهد: يک حزب سياسى يا يک فرقه ايدئولوژيک.

ما معتقد به تاکتيک پروسه يا اعلام قطره چکانى نظرات و تاکتيک هايمان نيستيم. معتقديم که اگر دستاوردهاى پس گرفته شده سنت کمونيسم کارگرى در اين پلنوم اعاده نشود، اگر روشهاى اين دوره که در اختلافات درونى حزب بکار گرفته شد بدون ابهام محکوم نشوند، همانطور که گفتيم کمونيسم کارگرى تحزب خود را بايد در جاى ديگرى تعقيب کند. اين عين شفافيت سياسى است. به اعتقاد ما حزب و کميته مرکزى بايد کل تحليل ما را بداند. اين اولين رکن وجود يک فضاى کمونيستى است.

ما به شايستگى و صلاحيت کميته مرکزى در اين انتخاب باور داريم. تصميم کميته مرکزى، از هر طرف که باشد، براى ما محترم و مشروع است. ما بر اساس اين تصميم راهمان را انتخاب ميکنيم.

ما منصور حکمت را از دست داديم و مجبوريم جهشى که ميخواست به اين حزب بدهد را بدون او انجام دهيم. اين مطلقا کار ساده اى نيست. اما امکان پذير است و همين امکان ما را کنار هم نگاه داشته است.

آنچه كه قطعى است ما در پروسه بى اعتبار كردن كادرها و رهبرى اين حزب و در جريان دفن اجتماعى و سياسى حزب كمونيست كارگرى شركت نميكنم. اين سياست ادامه تلاش دو ساله ما براى بقاى اين حزب است. اين سياست باعث خواهد شد كه حزب كمونيست كارگرى در هر صورت بعنوان يک حزب چپ و سياسى در صحنه جامعه بى اعتبار و آبرو باخته نشود و باقى بماند.

انتخاب در حزب کمونيست کارگرى انتخاب ميان چپ و راست نيست. انتخاب ميان حکمتيسم و چپ سنتى است. انتخاب ميان آينده و گذشته است. اين داستان زندگى اين حزب بوده است و امروز انتخاب با كميته مركزى است.

11 اوت 2004

رحمان حسين زاده، عبدالله دارابى، امان کفا، حسين مرادبيگى (حمه سور)، ايرج فرزاد، نسرين جلالى، محمد فتاحى، بهرام مدرسى، اعظم کم گويان، مهرنوش موسوى، اسد نودينيان، آذر مدرسى، اسد گلچينى، ثريا شهابى، صالح سردارى، نسان نودينيان، خالد حاج محمدى، کورش مدرسى، محمود قزوينى، مجيد حسينى، فاتح شيخ