خواننده گرامى
نشريه حکمت يک نشريه مجانى نيست. اما باتوجه به اينکه کسانى که خواهان دسترسى به آن هستند ممکن است از امکانات مالى يا امنيتى مناسب براى خريد آن برخوردار نباشند، نشريه را از طريق اينترنت، بصورت رايگان قابل دسترس کرده ايم. اما در هرحال توليد اين نشريه، چاپ آن و اداره امور مربوط به آن همگى هزينه زيادى را در بر دارد. خريد نشريه، آبونه شدن آن و بويژه کمک مالى به ادامه کار نشريه کمک خواهد کرد. براى انجام هريک از اين کارها اينجا را کليک کنيد.

جستجو     Search

بازگشت به صفحه اول


جمهوری اسلامى را چگونه باید انداخت؟

قدم‌های بعد!

قسمت دوم

 هفتگى شماره ١٦٦ - ١٣ تیر ١٣٨٢ - ٤ ژوئیه ٢٠٠٣

 کورش مدرسى

 در قسمت قبل گفتیم که کشمکش مردم با جمهوری اسلامى وارد روند آخر خود شده است. این واقعیتى است که رنگ خود را به همه چیز میزند. همه دارند از نسیم جدیدی در فضای سیاسى ایران حرف میزنند. همه به روحیه جدیدی در مردم اشاره میکنند. آن نسیم، نسیم انقلاب است و این روحیه، روحیه انقلابى و سرنگونى طلبى. امروز خواست مردم دیگر هیچ ربطى به دو خرداد و اصلاح جمهوری اسلامى ندارد. خواست مردم ساده و روشن است: جمهوری اسلامى باید برود. مردم آزادی و برابری میخواهند. گفتیم که انقلابى در راه است و سوال این است که این انقلاب و سرنگونى جمهوری اسلامى چگونه میتواند با کمترین زحمت و به سریعترین شیوه انجام شود؟ مقاومت جمهوری اسلامى را چگونه باید درهم ریخت و قدم یا قدمهای بعدی کدام‌اند؟ برای بالابردن قابلیت صفوف مردم و عقب راندن جمهوری اسلامى چه باید کرد؟ بعنوان اولین نکته گفتیم که مردم باید متحد شوند. وحدت اما حول یک خواست انجام میشود. این خواست سرنگونى جمهوری اسلامى و تحقق آزادی و برابری است. بعنوان دومین نکته گفتیم که محل، یا محله، جائى است که این اتحاد میتواند در آن بسرعت عملى شود. دور‌هم جمع شدن در محل و در آوردن محل از کنترل جمهوری اسلامى کاری عملى و مهم است که جمهوری اسلامى را عقب میزند، عملا جامعه را برای رژیم غیر قابل حکومت میکند و فضا و محیطى را فراهم میکند که میتوان باقدرت آخرین ضربه را به رژیم زد. در این قسمت از نوشته به یک نیروی مهم که موثرترین و مهمترین سلاح در مقابله با جمهوری اسلامى را در اختیار دارد میپردازیم. سلاحى که اگر بکار گرفته شود کار جمهوری اسلامى را در مدت کوتاهى تمام خواهد کرد. این نیرو طبقه کارگر است. گمان نمیکنم کسى در این حکم بتواند تردید کند که اگر طبقه کارگر، بعنوان یک طبقه، به انقلابى که در حال شکل‌گیری است بپیوندد جمهوری اسلامى رفته است. میگویم طبقه کارگر بعنوان طبقه چون کارگر فى‌الحال بعنوان فرد همراه با بخش‌های دیگر مردم در اعتراض توده‌ای به جمهوری اسلامى شرکت دارد. و مسئله درست همینجا است. کارگر بعنوان فرد و جزئى از توده مردم معترض کسى است مثل دیگران و شاید از نظر قابلیت مقابله فردی، لااقل بدلیل دسترسى بسیار محدودتر به امکانات جامعه و فلاکتى که جمهوری اسلامى به او تحمیل کرده است در موقعیت بسیار نامناسبتری از بقیه قرار داشته باشد. اما کارگر در قالب نقشى که در تولید دارد از اساس نیرو و موجود اجتماعى دیگری است. کارگر در این قالب دیگر آن سیاهى لشکر نیست. نیروئى است که میتواند چرخ تولید را بخواباند. صدور نفت را کنترل کند و جمهوری اسلامى را از آن محروم نماید. میتواند برق و آب کل دستگاه دولت از رادیو و تلویزیون اسلامى تا پایگاهها و پادگانهای نیروهای مسلح آنرا قطع کند. میتواند حمل و نقل مواد مورد نیاز دولت و دستگاههای سرکوب آنرا قطع یا مختل کند. کارگران صنعتى، و بویژه کارگران نفت و سایر بخش‌های کلیدی میتوانند جمهوری اسلامى را یکسره فلج کنند. اگر قطع شریان حیاتى جمهوری اسلامى بدست طبقه کارگر ممکن است سوال این خواهد بود که این نیرو را چگونه میتوان به حرکت در آورد؟

 جنبش مجمع عمومى کلید به میدان کشیدن طبقه کارگر

 وقتى از کارگر بعنوان یک طبقه صحبت میشود باید به یک تفاوت بنیادی در نوع اظهار وجود سیاسى آن توجه کرد. قدرت طبقه کارگر در موقعیتى است که در تولید یا در فونکسیون‌های حیاتى جامعه دارد. در نتیجه نوع اعمال قدرت از جانب طبقه کارگر با دیگر بخشهای جامعه متفاوت است. نقطه اوج اعمال قدرت برای طبقه کارگر تطاهرات خیابانى نیست. سازمان دادن و شرکت در چنین تطاهراتهائى البته مهم است. اما کارگر با خواباندن چرخ تولید است که دولت را فلج میکند و قدرت خود را اعمال مینماید. اعتصاب یا کنترل تولید (مثل مورد نفت یا برق و غیره) است که چنین نقشى را به طبقه کارگر میدهد. کارگر "سر کار" قدرت دارد و "سر کار" است که میتواند کار را بخواباند. اگر کسى بخواهد کارگر را به میدان بکشد مناسب‌ترین مکان همان "سر کار" است. به میدان آمدن طبقه کارگر محتاج آنست که کارگر در همان محل کارش متشکل شود. اما جمهوری اسلامى در طول حیات خود، درست بدلیل موقعیت طبقه کارگر، از متشکل شدن آن جلوگیری کرده است. در نفت رژیم حتى اجازه تشکیل انجمن اسلامى را هم نداده است چه برسد به تشکل واقعى کارگران. یک امکان واقعى در مقابل ما وجود دارد که هم میتواند با سهولت بیشتری نوعى از اتحاد پایه‌ای کارگری را به رژیم تحمیل کند و هم قادر است که پاسخگوی نیاز سیاسى امروز و فردای کشمکش بر سر قدرت سیاسى در جامعه باشد. این تشکل مجمع عمومى کارگران است. خاصیت مجمع عمومى این است که کل توده کارگر را به صحنه وارد میکند و اجازه نمیدهد که رهبران و سازمان دهندگان جنبش کارگری بدون "حفاظ" در مقابل رژیم قرار داده شوند. در نتیجه به آنها میدان مانور بسیار وسیعى میدهد. در جمهوری اسلامى همه چیز غیر طبیعى است و طبیعى‌ترین حق را باید با زور گرفت. اما در میان لیست این حقوق چه چیز طبیعى تر از حق جمع شدن کارگران یا کارکنان یک کارخانه، کارگاه یا محل کار برای تبادل نظر پیرامون مسئله‌ای است که زندگى آنها را تحت تاثیر قرار میدهد؟ امروز همه به طبقه کارگر چشم دوخته‌اند. مردم با امید و جمهوری اسلامى با هراس. همه دارند، با هراس یا امید، از خود میپرسند که آیا طبقه کارگر با سرعت و قدرتى که لازم است وارد میدان میشود؟ آیا کارگر نفت کنترل شیر‌ها، تلمبه‌خانه‌ها و پالایشگاهها را بدست خواهد گرفت؟ کى برق و گاز و سوخت رادیو تلویزیون و دستگاههای دولت قطع میشود؟ کى ارتباط مخابراتى و حمل و نقل دستگاه دولت قطع میشود؟ کى دولت فلج میشود؟ تحقق اینها محتاج آنست که کارگران جمع شوند، اعلام کنند و قرار بگذارند که این کارها را میکنند. محتاج آنست که مجمع عمومیشان را تشکیل دهند. سر راست ترین راه به میدان آمدن طبقه کارگر همین مجامع عمومى است. این مجامع باید تشکیل شوند. این مجامع باید منظم تشکیل شوند. اعلام تاریخ جلسه بعد در هر جلسه تضمین ادامه کاری آنست. بحث بر سر تشکیل "هر از گاهى" چنین مجمعى نیست، ما احتیاج به تشکیل منظم مجامع عمومى کارگری داریم. ما احتیاج داریم که این مجامع در کارخانه‌های مختلف بهم مرتبط و با هم هماهنگ شوند. جمهوری اسلامى در سراشیب سقوط است. باید حول همین شعار سرنگونى یعنى "مرگ بر جمهوری اسلامى" و "آزادی و برابری" متحد شد. خارج کردن محلات از کنترل جمهوری اسلامى دست رژیم را بشدت کوتاه میکند و تشکیل مجامع عمومى در صنایع اصلى شمارش معکوس برای سرنگونى جمهوری اسلامى را آغاز میکند.