|
|
خواننده گرامى |
|
جستجو Search | |
جمهوری اسلامى را چگونه باید انداخت؟ قدمهای بعد! کورش مدرسى ٣٠ خرداد ١٣٨٢ - ٢٠ ژوئن ٢٠٠٣ – به نقل از انترناسيونال هفتگى شماره ١٦٤ دیگر همه دارند از یک انقلاب در ایران حرف میزنند. تردیدی نباید کرد که وارد مرحلهای تازه یا دوره جدیدی در کشمکش مردم با جمهوری اسلامى شدهایم و سوالى که طبیعتا در مقابل قرار میگیرد این است که چگونه باید این دوره را با کمترین درد و با سریعترین شیوه طى کرد؟ مقاومت جمهوری اسلامى را چگونه باید درهم ریخت و قدم یا قدمهای بعدی کداماند؟ قبل از اینکه به اینها برسیم ابتدا باید ببینیم کجا هستیم. تشخیص این "کجائى" در پاسخ ما نقش تعیین کننده دارد. روند آخر این شاید گویاترین عنوان برای دوره کنونى باشد. برای روشن کردن این عنوان از خودتان بپرسید شخصیتهای سیاسى صف جلو اعتراض این دوره چه کسانى هستند یا بهتر است بپرسیم چه کسانى نیستند؟ مطالبه مردم در اعتراضات اخیر چیست؟ به مشاهده جالبى میرسید. نه بحثى از دو جناح در میان است و نه کسى درباره خاتمى حرفى میزند. کسى از پیش رفتن و نرفتن "اصلاحات" اصلا شکایتى ندارد، این مسئله کسى نیست. کاراکترهائى بودند که قبلا در اعتراضات مردم حضور بهم میرساندند و کله مردم را با موعظههایشان در مورد اصلاحات اسلامى میبردند و هرکس بوی سرنگونى جمهوری اسلامى میداد را لعن و نفرین میکردند. میدانید صحبت در باره چه کسانى است. کنفرانس برلین را مجسم کنید. یک طرف که ما و مردم آزادیخواه بودیم هنوز هستیم و حالمان هم بهتر است. طرف مقابل، لشگر دو خردادیهای با عمامه و بى عمامه و با ریش و بى ریش کجا هستند؟ راستش اصلا حالشان خوب نیست. غیب شدند، ذوب شدند، رفتند. چهره بارز اعتراضات اخیر فقدان کامل چهرههای دو خردادی است. اینها در کشمکش امروز مردم با جمهوری اسلامى، حتى در پیادهرو و بعنوان تماشاچى حضور ندارند. دو خرداد با همه لشگر آخوند، پاسدار-پروفسور، پاسدار-فیلسوف، پاسدار-روشنفکر و تودهای و اکثریتى و تحکیم وحدتى و غیره انگار اصلا از اول وجود نداشتهاند. بجای آنها مردم و جوانان سرنگونى خواه و اپوزیسیون سرنگونى طلب را میبینید که در جلو صف هستند. شخصیتها و چهرههای جلو صحنه اعتراضات مردم در ایران دیگر همه کنفرانس برلینى هستند. ایران کنفرانس برلینى شده. اما این همه تصویر نیست. از خودتان بپرسید مردم خواستشان را در قالب چه مطالبهای بیان میکنند؟ آزادی فلان روزنامه دو خردادی؟ مطالبه قاطعیت از خاتمى؟ اعتراض به تند روی جناح راست؟ هیچ کدام! مردم میخواهند جمهوری اسلامى برود. به همین سادگى. سرنگونى جمهوری اسلامى دیگر خواستى نیست که مردم امروز آنرا از طریق دامن زدن به تفرقه در صفوف رژیم و یا با استفاده از پوشش دوخردادیها بخواهند جلو ببرند. خواست سرنگونى جمهوری اسلامى دیگر خواستى نیست که باید آنرا با تحلیل نشان داد و حزب کمونیست کارگری مجبور باشد به کله روشنفکران دو خردادی فرو کند. مرگ بر جمهوری اسلامى به خواست امروز و در خیابان تبدیل شده است. خواست مردم، نه تحلیلا، بلکه تحقیقا، سرنگونى جمهوری اسلامى است و اصلاحطلبان اسلامى جائى در آن ندارند. به عبارت دیگر اعتراضى که امروز به خیابان کشیده شده نقطه توافقى با جمهوری اسلامى ندارد. اگر میشد فلان اعتراض دانشجویان را با یک عقب نشینى یا دادن امتیازی خواباند، اعتراض امروز جز با رفتن جمهوری اسلامى به خواستش نمیرسد. منزلگاه یا نقطه توقفى در میان راه وجود ندارد. دو صف در مقابل هم ایستادهاند: مردم و جمهوری اسلامى. یکى باید بماند و یکى برود. یا باید مردم جمهوری اسلامى را سرنگون کنند یا جمهوری اسلامى مردم را آنچنان سرکوب کند و به تمکین وادارد که لااقل برای یک دوره طولانى به حیات خود ادامه دهد. دومى امکان ندارد. اصلا صورت مسئله جمهوری اسلامى این است که نمیتوانست این کار را انجام دهد. اصلاح طلب شدن دوخردادیهای ما درست از همینجا در آمد. امروز اما وضع جمهوری اسلامى بشدت وخیم تر است. مدتهاست که خبری از انسجام، حتى نیم بند، در صفوف وفادارترین نیروهای رژیم، سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات و غیره، نیست. دستگاه سرکوب و اختناق جمهوری اسلامى بلحاظ ایدئولوژیک و آرمانى سردرگمتر و بلحاظ سازمانى بهم ریختهتر و فاسدتر از آنست که فتوای "قتل" توسط رهبر جای دوری برود. باید روشن باشد که این حکم اصلا به این معنى نیست که جمهوری اسلامى امکان سرکوب و عکسالعمل را ندارد. مسئله این است که اگر رژیم به مردم تعرض وسیع کند و به اصطلاح آخرین تیرش را هم رها کند (کودتا کند، حکومت نظامى اعلام کند و یا رهبر به شیوه امامهایشان فتوای حمله حزبالله را صادر کند یا هرسه با هم انجام دهد) بعد چه میشود؟ آیا رژیم در مقابل تعرض متقابل مردمى که دیگر به هیچچیزش رحم نمیکنند میتواند مقاومت کند یا صفوفش بهم میریزد و جمهوری اسلامى با یک قیام عمومى فرومیریزد؟ پاسخ ما این است که شق دوم شق ممکن است. صرف نظر از انسجام دستگاه سرکوب، رژیمى شانس آن را دارد که بعد از چنین سرکوبى روی پایش بماند که راه حل اقتصادی برای جامعه داشته باشد. جمهوری اسلامى این را هم ندارد. ترکیب اختناق و سرکوب با فلج اقتصادی هر رژیم متعارفى را هم سرنگون میکند چه برسد به جمهوری اسلامى. مردم صراحتا با خواست سرنگونى جمهوری اسلامى به خیابان آمدهاند و جمهوری اسلامى قابلیت به خانه فرستادن مردم و به انقیاد در آوردن آنها را ندارد. همه این حال و هوای تازه را در جنبش علیه جمهور اسلامى احساس میکنند. مردم دارند از انقلابى که به حرکت درآمده حرف میزنند و به اعتراضشان بسادگى نام انقلاب دادهاند. اما شاخصتر، شاید، این است که اپوزیسیون راست که به ایده انقلاب آنچنان آلرژیک بود که از بردن نام آن کهیر میزد و ما را، بعنوان ناسزای سیاسى، انقلابى معرفى میکرد و خود را با افتخار ضد انقلابى میخواند از انقلاب مردم حرف میزند و میخواهد با آن عکس بگیرد. این باید روند آخر جنگ مردم با جمهوری اسلامى باشد. سوال این است که این دور مبارزه را از جائى که هستیم چگونه باید جلو برد؟ قدمهای لازم برای بالابردن قابلیت صفوف مردم و عقب راندن جمهوری اسلامى چیست؟ قدرت جمهوری اسلامى و اوباش سرکوبگر آن در قابلیت دستگاه دولت آن نیست در پراکندگى مردم است. این را از هرکس بپرسید بشما خواهد گفت. اما سوال این است که مردم را چگونه باید متحد کرد؟ کلمه اتحاد وردی نیست که بخوانیم و به اطراف فوت کنیم تا مردم متحد شوند. اولا مردم دور یک پرچم، یک شعار و خواست همگانى متحد میشوند. ثانیا اتحاد مردم باید یک شکل سازمانى هم پیدا کند. اتحاد بدون سازمان معنى ندارد و مردم در خانه خودشان متحد نمیشوند. سوال این میشود که مردم را حول چه پرچمى میشود متحد کرد و قدمهای عملى برای سازمان یابى مردم چیست؟ اینها سوالاتى است که من به نوبه خود به آنها خواهم پرداخت.
"مرگ بر جمهوری اسلامى"، " آزادی - برابری" شعار اتحاد مردم برای سرنگونى جمهوری اسلامى به خیابان آمدهاند و باید حول همین متحد شوند. کسى که تازه میخواهد رفراندم در مورد جمهوری اسلامى را به مردم بقبولاند یا دو خردادی رنگ عوض کرده است که میخواهد، موقتا هم که شده، برای جمهوری اسلامى فرصت بخرد و یا آنقدر از مردمى که جمهوری اسلامى را سرنگون کرده میترسد که حاضر است فعلا به جمهوری اسلامى فرصت تجدید قوا بدهد تا بعدا از بالا کاری بکند. کسى که ریگى به کفش ندارد امروز همراه مردم بر پیشانى خود خواهد نوشت "آزادی - برابری" و شعار خواهد داد "مرگ بر جمهوری اسلامى". مردم را حول آنچه که میخواهند میتوان متحد کرد. شعار متحد کننده مردم بیان تعمیم یافته آنچیزی است که میخواهند. مردم در این مقطع شعار تعمیم یافته را بدست دادهاند. "آزادی - برابری" و "مرگ بر جمهوری اسلامى". روشن است که هم مردم مطالبات بسیار بیشتری دارند و هم احزاب و جرایانات سیاسى (از جمله حزب ما)، از زاویه جنبش خود، شعارها و تبیینهای روشنتر و جهتدارتری دارند و حتما از تبلیغ و ترویج ایدههای خود کم نخواهند گذاشت. اما نکته این است که شعارهای "آزادی - برابری" و "مرگ بر جمهوری اسلامى" هسته اساسى آرزو و خواست مردم را منعکس میکند و اجازه میدهد که رادیکالیسم انسانى و سیاسىای که جنبش اعتراضى علیه جمهوری اسلامى نهفته است به محور و پرچم اتحاد مردم تبدیل شود. امروز مردم میتوانند بلافاصله و بلاواسطه حول این پرچم متحد شوند. راهش ساده است. این دو شعار را باید به شعارهای اصلى هر اعتراض خود تبدیل کنند. "آزادی - برابری" باید نوشته روی پیشانى هر تظاهر کننده و "مرگ بر جمهوری اسلامى" شعار هر اجتماع و تظاهرات باشد. محلات را باید از کنترل جمهوری اسلامى در آورد متحد شدن مردم در خلاء انجام نمیشود. جمهوری اسلامى به کنار، هیچ دولتى فرصت نمیدهد که مردم راحت برای سرنگون کردنش دور هم جمع شوند و نیرویشان برای رودرروئى با این دولت آرایش بدهند. بناچار باید در حین مبارزه متحد شد، باید همراه با متحد شدن و برای تسهیل متحد شدن جمهوری اسلامى را عقب زد. باید اعتماد بنفس بیشتری را در تعداد هرچه بیشتری از مردم بوجود آورد باید صف متحد را وسیع کرد. یکى از راههائى که امروز فورا میتواند عملى شود، و شواهد نشان میدهد دارد عملى میشود، درآوردن کنترل محلات مسکونى از دست جمهوری اسلامى است. جمهوری اسلامى ممکن است بتواند دانشگاهها، مدارس و خوابگاهها را ببندد. جمهوری اسلامى حتى ممکن است حکومت نظامى اعلام کند و بسیاری مراکز کار را ببندد. اما قادر به "بستن" یا "تعظیل" محلات مسکونى و کارخانههای حیاتى نیست. در این بخش به محلات مسکونى میپردازیم و در بخش بعد در مورد کارخانهها و محیطهای کار صحبت خواهیم کرد. محلات مسکونى را میشود و باید از کنترل جمهوری اسلامى خارج کرد. پروسه سرنگون کردن جمهوری اسلامى و استقرار حاکمیت مستقیم مردم را از همینجا میشود و باید شروع کرد. در محلهای که جمهوری اسلامى ریشهای ندارد، این شامل بخش اعظم محلات مسکونى میشود، باید قوانین جمهوری اسلامى غیر قابل اجرا شوند و حضور اوباش اسلامى بسادگى و در تعداد کم ناممکن شود. روشن است که در شرایطى که هنوز جمهوری اسلامى سرکار است جزیره آزادی را در یک محل مسکونى نمیشود ساخت. اما از جزیره آزادی تا وضعیت امروز انواع و اشکال تناسب قواهای مختلفى را میشود تصور کرد. همین امروز ساکنین هر محل در اشکال مختلف به هم گره خورده اند. "بچهها" یعنى دخترها و پسرهای محل هم اکنون یک کانون مهم مبارزاتى و اعتراض به جمهوری اسلامى هستند. این رابطه باید شکل آگاهتر و سازمان یافته تری بیابد. باید به تدریج محل را از زیر کنترل جمهوری اسلامى خارج کرد. در محلاتى که ما قوی هستیم باید آپارتاید جنسى عملا منسوخ شود، باید کسى نباشد قوانین اسلامى را اجرا کند. باید بشود در آن محل آخرین ویدئوهای فیلم و موزیک و بهترین کتابها و نشریات را گیر آورد، باید در آن محل بشود اجتماع کرد، باید دارودستههای اسلامى نهى از منکر و گلههای حزبالله و انصارالله نتوانند بند شوند یا بمانند. باید در آن محل بشود جمع شد، نقشه تطاهرات را کشید، شعارها را تعیین کرد، به آن محل عقب نشست، با محلات دیگر هماهنگى کرد و ... بهترین شکل البته شوراهای محل هستند. اما این ممکن است فورا عملى نباشد. باید از تشکل های امروز که موجود هستند شروع کرد. از تیم ورزشى تا گروه هنری و از فلان پاتق تا گروه بچههای کمونیست و آزادیخواه محل میتوانند شروع خوبى باشند. مهم این است که در هر جا از چیزی که داریم شروع کنیم. شبکههای جوانان و این روزها ارتباط نزدیک مردم حول اعتراضات خیابانى یک واقعیت موجود است که باید مبنا قرار گیرد. گفتم اخبار حاکى از آن است که این جریان در حال شکل گیری است. باید به آن خصلت آگاهانه و نقشه مندتر و سرعت بیشتری داد. خارج کردن هر محله از کنترل جمهوری اسلامى پروسه و محمل متحد کردن مردم است و هر محله به هر اندازه که از کنترل جمهوری اسلامى خارج شده باشد به همان اندازه به کانون و سنگری تبدیل میشود که دیگر جمهوری اسلامى قادر به تصرف آن بسادگى نخواهد شد. ادامه دارد |
|