خواننده گرامى
نشريه حکمت يک نشريه مجانى نيست. اما باتوجه به اينکه کسانى که خواهان دسترسى به آن هستند ممکن است از امکانات مالى يا امنيتى مناسب براى خريد آن برخوردار نباشند، نشريه را از طريق اينترنت، بصورت رايگان قابل دسترس کرده ايم. اما در هرحال توليد اين نشريه، چاپ آن و اداره امور مربوط به آن همگى هزينه زيادى را در بر دارد. خريد نشريه، آبونه شدن آن و بويژه کمک مالى به ادامه کار نشريه کمک خواهد کرد. براى انجام هريک از اين کارها اينجا را کليک کنيد.

جستجو     Search

بازگشت به صفحه اول


 

حزب و قدرت سياسى و مبارزه سياسى و اقتصادى طبقه کارگر

)نقش کسب قدرت سياسى در پيشروى طبقه کارگر و کمونيسم براى پيروزى(

نگاهى به سخنرانى منصور حکمت در باره مبارزه سياسى و اقتصادى طبقه کارگر

 محمود قزوينى

سخنرانى منصور حکمت در کنگره سوم حزب کمونيست کارگرى ايران در باره مبارزه اقتصادى و سياسى طبقه کارگر مانند همه نوشته ها و سخنرانى هاى او نکات آموزنده فراوانى دارد. او در اين سخنرانى ضمن پرداختن به مسائل و معضلات جنبش طبقه کارگر به مسئله رابطه حزب و قدرت سياسى با طبقه کارگر نيز ميپردازد. من در اينجا به هر دو جنبه اين سخنرانى و آموزشهاى آن ميپردازم.

منصور حکمت در اين سخنرانى ضمن شمردن چند شاخص براى مبارزه سياسى و اقتصادى طبقه کارگر و و وظايف حزب کمونيست کارگرى براى به جلو سوق دادن مبارزه طبقه کارگر، از مبارزه اقتصادى و سياسى طبقه کارگر مستقيما به مسئله قدرت سياسى نقب نميزند. او مبارزه اقتصادى طبقه کارگر را در شراتط ايران به معنى اخص کلمه سياسى، يعنى مبارزه اى بر سر سرنوشت حکومت در ايران ميداند و حزب کمونيست کارگرى را دعوت ميکند تا به اين مبارزه يارى دهد و آن را گسترش و قوام بخشد. منصور حکمت کسب قدرت سياسى توسط طبقه کارگر در ايران را وظيفه حزب سياسى کارگرى آن و مرحله اى در پيشروى طبقه کارگر براى تعيين تکليف قدرت در ايران ميداند. او ميخواهد به متشکل کردن و به ميدان آوردن طبقه کارگر از پايين و فقط از پايين پايان دهد و براى به ميدان آوردن طبقه کارگر با اهرم دولتى و از بالا نيز دست يازد. او کسب قدرت توسط حزب را به هيچ چيزى مشروط نميسازد. طبقه کارگر و قدرت سياسى براى او در حزب و قدرت سياسى معنا مييابد. مبارزه اقتصادى طبقه کارگر يکى از ضمائم و يکى از ماتريالهاى موجود براى کسب قدرت توسط حزب ميباشد و نه يک پيش شرط کسب قدرت.

چند شاخص مهم در مبارزه اقتصادى و سياسى امروز طبقه کارگر از نظر منصور حکمت اينهاست:

١- مبارزه اقتصادى طبقه کارگر سياسى است

در ايران امروز مبارزه طبقه کارگر بنا به ماهيت شرائط، سياسى است. مبارزه اقتصادى طبقه کارگر در ايران به مبارزه اى بر سر سرنوشت اين حکومت مربوط ميشود. حرکت اعتصابى طبقه کارگر براى مطالبات صنفى خود و حتى دفاعى ترين حالت آن مانند مبارزه براى پرداخت دستمزدهاى معوقه با مبارزه براى سرنگونى حکومت گره خورده است. فعاليت حزب بايد اساسا بر روى گسترش جنبش اقتصادى طبقه کارگر متمرکز شود و نبايد زياد نگران اين باشيم که چرا کارگران شعارهاى سياسى و سرنگونى طلبانه نميدهند. البته نبايد به اين مستله بيتفاوت بود اما اساس حرکت ما بايد بر روى گسترش جنبش اعتصابى متمرکز شود.

اگر حکومت با يک جنبش اعتصابى سرتاسرى روبرو شود ميافتد. نبايد ذهنيت يک فعال سياسى را به جنبش کارگرى تحميل کرد. نبايد حتما کارگران بيايند و شعار مرگ بر خاتمى و خامنه اى سر بدهند. همانطور که شعار لغو حجاب اجبارى در جنبش زنان نابودى جمهورى اسلامى را در خود دارد، حرکت اعتصابى طبقه کارگر براى مطالباتش هم نابودى جمهورى اسلامى را در خور دارد. نبايد تلاش نمايشى براى سياسى کردن طبقه کارگر کرد. کارگر اگر در شرائط ديگرى قدرت را در دسترس ببيند، ميگويد حکومت به دست ما.

٢- اعتصاب مهمترين سلاح طبقه کارگر ميباشد

- قدرت طبقه کارگر به خودى خود بصورت بالفعل وجود ندارد بلکه بايد از درون پتانسيل موجود بوجود بيايد. جنبش کارگرى بايد مراحل واقعى خودش را براى قدرتمند شدن طى کند. قدرت کارگر در تظاهرات نيست. يک فازى از مبارزه کارگرى ممکن است تظاهرات باشد. اما جنبش کارگرى قدرتش اساسا در اهرمهاى توليد است که در دستش ميباشد. سلاح اعتصاب، مهمترين اسلحه طبقه کارگر در مبارزه اش ميباشد.

٣- فقر و ناامنى کارگران را محافظه کار ميکند

- فقر و ناامنى کارگر را محافظه کار ميکند. در شرائط کنونى که کارگر حقوق همين امروزش را ندارد، انتظار يک اعتصاب سه هفته اى اشتباه است. براى همين وظبفه جنبش کمونيستى اين است که نسبت به اين پديده استراتژى روشنى داشته باشد. کليد حل اين مشکل يکيش مجمع عمومى است. جنبش مجمع عمومى بايد در ذهن کارگر ايرانى تثبيت شود و اين مجمع عمومى است که ميتواند تصميم بگيرد، قطعنامه دهد و کارگران اعتصاب کنند و.....

٤- کارگران بايد از مبارزه و تحرک اقشار ديگر استقبال کنند.

- کارگر اگر کمونيست باشد و اگر عليه جمهورى اسلامى باشد، از جدال دانشجويان با دولت خوشحال ميشود، از کتک کارى دگرانديشان با انصار حزب اﷲ خوشحال ميشود. کارگر بايد بخواهد روى مبارزات اقشار ديگر تاثير بگذارد، بخواهد اين جنبش ها جلو بروند، به جلو سوقشان بدهد، از تحرکشان استقبال کند و به خودش مربوط بداند. در نتيجه اين کارگرگرائى نيست که کارگر به خودش بگويد تو بايد بيايى به صحنه و تا تو نيامدى به صحنه اين جنبش ها بدرد نميخورد. خلقى ترين و ملى ترين و ناسيوناليست ترين جريانات سياسى، طرفدار جنبش کارگريستى در کارخانه هستند، که کارگر فقط در کارخانه بماند. به کسى هم کارى نداشته باشد و بشود شاخه کارگرى حکومت مصدقى. مقابله با اين جريانات ليبرالى و ناسيوناليست که ميخواهند کارگر کاگر باشد وظيفه حزب کمونيست کارگرى ايران ميباشد.

نقش کسب قدرت سياسى در پيشروى طبقه کارگر و کمونيسم براى پيروزى

در بخش پايانى سخنرانى خود منصور حکمت به مسئله حزب و قدرت سياسى و رابطه آن با طبقه کارگر ميپردازد. او در اينجا ديگر نه به طبقه کارگر بلکه به جامعه نگاه ميکند و به باز شدن مستله قدرت سياسى در جامعه و ماتريال موجود براى کسب قدرت نظر دارد. او ميخواهد با ماتريال موجود براى کسب قدرت، قدرت سياسى را فتح کند، کارگر را به ميدان آورد و کارگر را وارد جدال سياسى در جامعه بر سر قدرت کند. کسب قدرت توسط حزب يک جهش و يک مرحله اساسى در حرکت طبقه کارگر براى برقرارى سوسياليسم ميباشد. کارگر نه الزاما نيرويى براى کسب قدرت، بلکه کسب قدرت نيرويى براى به ميدان کشيدن طبقه کارگر و وارد کردن آن بر سر جدال قدرت در جامعه است. منصور حکمت پس از لنين بار ديگر اين تئورى انقلابى را طرح کرد که براى متشکل کردن و به ميدان آوردن طبقه کارگر نبايد فقط به تلاش از پايين مبادرت ورزيد، بلکه از بالا نيز بايد به آن دست يازيد و اين راه انقلابى و ميانبر را تنها راه براى پيروزى طبقه کارگر در ايران ميداند. در تحليل نهايى تنها نيروى قهر مسائل مهم آزادى سياسى و مبارزه طبقاتى را فيصله ميدهد و وظيفه ماست که اين نيروى قهر را آماده کنيم و سازمان بدهيم. سلطه طولانى ارتجاع اين را بيش از اندازه به ما عادت داده است که اين عمل تنها ميتواند از پايين به پيش رود. اين امر ما را بيش از حد به اين عادت داده است که تنها مبارزات تدافعى را ببينيم. دولت انقلابى کارگرى، دولتى که با نيروى حزب کمونيست کارگرى ايران مستقر شده است، دست به بسيج طبقه کارگر در سطح وسيع ميزند و کارگران را وارد جدال قدرت ميسازد.

منصور حکمت اين ايده طبقه حاکم را که دولت را همچون تابوئى دست نزدنى نزد همه آحاد جامعه ساخته است شکسته است. او با ايده کسب قدرت سياسى همانطور روبرو شد که قبلا با ايده تشکيل حزب روبرو شد. حزب را تشکيل ميدهيم، صف مستقل طبقه کارگر را در جامعه ايجاد ميکنيم، دولت را کسب ميکنيم، طبقه کارگر را حاکم ميکنيم.

منصور حکمت کسب قدرت را نتيجه يک پيشروى خطى و يا حتى يک جهش در حرکت جنبش کارگرى نميبيند، بلکه کسب قدرت را وسيله اى براى متشکل کردن وسيع طبقه کارگر و به ميدان آوردن آن ميبيند.

براى همين قسمت پايانى اين سخنرانى منصور حکمت که به مسئله قدرت سياسى اختصاص دارد اساسا از مسائل و معضلات کنونى جنبش کارگرى انتزاع ميشود و به يک بخش در خود تبديل ميگردد. او در اين بخش نه به طبقه کارگر و قدرت سياسى بلکه به حزب و قدرت سياسى ميپردازد و تمامى مسائل و معضلات و نقاط قوت و ضعف جنبش کارگرى را به کنارى مينهد و آنها را وارد موضوع قدرت سياسى نميسازد. کسب قدرت سياسى توسط حزب به عنوان يک موضوع قائم به ذات نزد منصور حکمت بررسى ميشود و البته ميدانيم که مسائل و معضلات جنبش کارگرى بر کسب قدرت سياسى توسط حزب بى اثر نيستند. اما اين معضلات فقط بر چند و چون قدرت گيرى حزب اثر ميگذارند. قوت و ضعف طبقه کارگر ميتواند قدرت گيرى حزب را آسانتر و يا سخت تر نمايد.

منصور حکمت ميگويد:

«ببينيد ما ميگوييم حزبى هستيم که ميخواهيم بطور بالفعل حزب طبقه کارگر باشيم. ولى معنيش اين نيست که ما صبر کنيم تا يک روزى کارگران به ميدان بيايند و بما بگويند چکار کنيم. ديروز گفتم، حکومت مرتجع اقليت عقب مانده را با يکنفر هم اگر بشود بايد انداخت. حزب کمونيست کارگرى ايران هر وقت به نيروى خودش، نميدانم چندتاش کارگر است و چندتاش خواننده اپرا است يا هر چى، هر وقت به نيروى خودش بتواند جمهورى اسلامى را ساقط کند، ساقط ميکند. معناى اين را بعد از ضربه اى که ممکن است به همت احزابى مثل ما به جمهورى اسلامى وارد بشود، بايد به کارگران گفت. تصرف تهران ممکن است بدون شرکت کارخانه ها انجام شود، بالاخره با نيروى ارتش کارگرى هم انجام شود. احزابى سازمانش داده اند. فرداى آن تصرف، فرداى گرفتن قدرت، هر ناظرى ميتواند ببيند کارگر در آن جامعه چه جايگاهى با قدرت دارد. اين تصور که کمونيستها نميتوانند بروند براى قدرت تا وقتى کارگران قبلا سياسى شده باشند و تا جامعه را با شعار مرگ بر جمهورى اسلامى فلج کرده باشند، اشتباه است. اين نه فقط يک اشتباه است، کلاهبردارى است. يک کلاهبردارى قديمى مليون است، اين کلاهبردارى قديمى ليبرالهاست که هميشه خواستند کمونيست را دنبال نخود سياه بفرستند و هفتاد هشتاد سال هم موفق شدند.....»

استراژى حزب براى قدرت گيرى

ميبينيم که در اينجا منصور حکمت جدا از اينکه جنبش کارگرى در چه حالتى قرار دارد، مبارزه اش تدافعى است يا تهاجمى، متشکل است يا پراکنده، سياسى است يا نه، در مبارزه بر سر کسب قدرت ميايد يا نه، تشکلهايش را دارد يا نه و...، به مسئله کسب قدرت سياسى توسط حزب ميپردازد. او همانطور که در بالا آمده است ميگويد حزب کمونيست کارگرى هر وقت با نيروى خودش، نميدانم چندتاش کارگر است و چندتاش خواننده اپرا رژيم را ساقط ميکند و تصرف تهران ممکن است بدون شرکت کارگران انجام شود. او براى سازماندهى کسب قدرت توسط حزب به ماتريال موجود براى سرنگونى و کسب قدرت نگاه ميکند و نه هيچ چيز از پيشى. سازماندهى براى کسب قدرت الزاما از کانال سازماندهى طبقه کارگر صورت نميگيرد، بلکه سازماندهى طبقه کارگر، بخشى و ضميمه اى از سازماندهى براى کسب قدرت ميباشد. همانطور که منصور حکمت گفت ممکن است تصرف تهران بدون شرکت کارگران و فقط با سازماندهى نيروى حزب صورت گيرد. اين تصرف ممکن است ده ها حالت به خود بگيرد. فقط يک حزب قدرتمند در صحنه ميتواند براى نقش بازى کردن در همه اين حالات آماده باشد. ممکن است حزب با سازمان مسلحش، با ارتشش که عموما از جوانان تشکيل شده است به مسئله قدرت فيصله دهد و يا با رهبرى يک شورش زنان و مردم بر عليه حجاب اجبارى و يا با استفاده از يک موقعيت بحران حاد درونى رژيم که رژيم را در معرض فروپاشى قرار داده است با نيروى مسلح خود، قدرت را تصرف کند و يا در راس مبارزه کارگران، قيامى را به پيروزى برساند و........

براى همين او در سازماندهى براى کسب قدرت با تاکيد ميگويد:

«...حزب کمونيست کارگرى ايران هر وقت به نيروى خودش، نميدانم چندتاش کارگر است و چندتاش خواننده اپرا است يا هر چى، هر وقت به نيروى خودش بتواند جمهورى اسلامى را ساقط کند، ساقط ميکند. معناى اين را بعد از ضربه اى که ممکن است به همت احزابى مثل ما به جمهورى اسلامى وارد بشود، بايد به کارگران گفت. تصرف تهران ممکن است بدون شرکت کارخانه ها انجام شود...»

منصور حکمت با تئورى حزب و قدرت سياسى به اين کلاهبردارى مليون و ليبرالها، که سازماندهى کسب قدرت سياسى توسط حزب کمونيستى را حرام اعلام کردند، در صحنه سياست خاتمه داد. از اين به بعد اگر چند تا کمونيست آشنا با تئورى منصور حکمت جمع شوند، به کسب قدرت سياسى توسط حزب خود و با نيروى حزب خود فکر ميکنند و براى آن سازماندهى ميکنند. استراژى کسب قدرت توسط حزب به درجه تشکل کارگر، به شورا و اتحاديه، به درجه سياسى بودن کارگران و به هيچ چيز ديگرى گره نميخورد. کسب قدرت توسط حزب خود مقدمه اى براى تامين اينهاست. در اين سخنرانى منصور حکمت به يک جنبه ديگر از تئورى دولت خود پرداخته است. دولت در اينجا آن دولتى نيست که وظيفه تاريخى طبقه را بدوش دارد، بلکه اين دولت خود ابزارى براى پيشروى طبقه و ايجاد دولت طبقه ميباشد. او به يک دولت در دوره انقلابى و بحرانى که دولت مطلوب طبقه مطالبه آن است رجوع دارد و نه حتى اين، بلکه به نقش دولت از زاويه پيشروى مبارزه کارگر نگاه ميکند.

او پيروزى کمونيسم کارگرى و رهايى مردم در جدال تاريخساز کنونى که امروز در ايران جريان دارد را به ميدان آمدن طبقه کارگر منوط ميداند و يک وظيفه مهم حزب کمونيست کارگرى را به ميدان آوردن اين طبقه ميداند. کسب قدرت سياسى توسط حزب از اين جنبه يک تاکتيک براى به ميدان آوردن وسيع طبقه کارگر در جدال تاريخساز کنونى است.