جريان چيست؟
در حاشيه رويداد اخير تهران روز يکشنبه ٥ مهر ماه صدها نفر مردم معترض با شعار آزادى، آزادى، جلو دانشگاه تهران تجمع کردند که با دخالت نيروهاى سرکوبگر متفرق گرديدند. شايعاتى حول اين تجمع به راه افتاد. از جمله گفته شد که اينها مردمانى بودند که به فراخوان تلويزيونهاى اپوزيسيون و بخصوص شخصى به نام اهورا يزدى اجتماع کردند. اخيرا همين شخص در يک پروپاگاند در مدياى اپوزيسيون ادعا کرده که همين روزها رژيم اسلامى ميرود و او به تهران برميگردد و تعدادى را هم همراه خود در هواپيمايش جا ميدهد...! اين شايعات هم در ميان مردم پيچيده که گويا تجمع کنندگان روز جمعه تهران به همين خاطر به همديگر تبريک گفته اند! اجازه بدهيد قبل از پرداختن به اهداف و ماهيت اين نوع پروپاگاند و يا حتى اگر بشود نامش را سياست نهاد، يک حقيقت را در اينجا تاکيد کنم. قابل انکار نيست که مردم ايران کمر به سرنگونى جمهورى اسلامى بسته اند. خواست سرنگونى خواستى توده اى و ميليونى است و مردم از هر بهانه اى استفاده ميکنند تا اين خواستشان را با صداى بلند اعلام کنند و آن را عملى سازند. در اين مورد نمونه هاى زيادى در دست است. ما در سالهاى اخير شاهد شورشهاى متعددى بوديم. مشهد، خرم آباد، سنندج، و آخرينشان مريوان که يک مجسمه يا سمبل رژيم را هم پايين کشيدند. اگر ظاهر اين تحرکات و بهانه ها را نگاه کنى ميبينيد که گويا مردم مريوان به خاطر ابراز شادمانى از اعطاى فدراليسم به مردم کردستان عراق به خيابان آمدند. اما فورا اين سوال مطرح ميشود که چرا در مراسم شادى براى فدراليسم در کشور ديگر مجسمه و سمبل جمهورى اسلامى به زير کشيده ميشود؟ يا اگر اعتراض به دستگيرى اوجلان توسط پليس بينالمللى است چرا در سنندج به بانکهاى رژيم حمله شده و ماشينهاى ماموران جمهورى اسلامى به آتش کشيده ميشود؟ هر ناظر بيطرفى هم اين را ميپذيرد که مردم دنبال بهانه و فرصت اند. بهر وسيله شده بايد به اين رژيم ضربه زد. بهر بهانه بايد اين رژيم را زد و اگر بشود در يکى از همين زدوخوردها آن را بزير کشيد بايد اين کار را کرد. حقيقت اين است که در هر حمله مردم به رژيم در تحرکات گوناگون و شورشهاى از اين قبيل انداختن رژيم هدف است. مردم ميخواهند هر طور شده از شر اين رژيم خلاص شوند. اين تحرکات و خواست و آرزوهاى مردم که به عناوين مختلف از مبارزه براى خواستى اقتصادى و رفاهى گرفته تا خواست آزاديهاى سياسى، آزادى زندانى سياسى، لغو اختناق و لغو آپارتايد جنسى و رفع تحقير و تبعيض و براى برابرى، همه اجزاى جنبشى است که جنبش سرنگونى نام دارد. اما برخورد گرايشان و احزاب سياسى از چپ و راست به اين جنبش و به اين خواست و آرزوهاى مردم کاملا متفاوت است. جنبش کمونيسم کارگرى و ما حکمتيست ها خواهان اين هستيم که جنبش سرنگونى جنبشى سازمانيافته، آگاهانه، با سياست و شعارهاى راديکال و چپ پيش برود و رهبران چپ و راديکال و کمونيست و سوسياليست خود را به جلو صحنه بياورد. ما ميخواهيم پرچم اين جنبش آزادى و برابرى باشد. اما از طيف راست جامعه از همه قماشش، سياست ديگرى دنبال ميشود. اين سياست از سازش با هر جناح و گروه و حتى عنصر رژيم گرفته تا کودتا و کشاندن دست اين و آن به ماجرا و يا اگر بتوانند کشاندن مردم به تحرکات کور و ايجاد توهم و انتظار. ماجراى اهورا يزدى در چارچوب اين مجموعه سياست در اپوزيسيون راست ميگنجد. ظاهر اين مساله را نگاه ميکنى يک جوک و يا حد اکثر يک شارلاتانيسم سياسى است. بابايى آمده از آن سر دنيا و تا حالا هم کسى نميشناسدش و شايع ميکند که تا فلان روز رژيم ميفتد و جنابش با چند هواپيما در تهران پياده ميشوند و حتما خون از دماغ کسى هم نميايد! اما سياست پشت اين پروپاگاند و شو مضحک، جدى است. پيام اين عمل به ظاهر خنده دار اين است که مردم، آمريکا ميآيد، ارتش با ما است، بسيجى تو هم بيا، بنا بر اين در يک هماهنگى ارتش و اهورا و امريکا کار رژيم ساخته است. تازه طورى وانمود ميشود که دم پاسدار و حزب الهى و بسيج را هم ديدهاند و آنها هم ميآيند، پس مردم نترسيد، به خيابان بياييد. اين سناريويى است که بر دروغ و شارلاتانيسم استوار است و در نهايت ممکن است در ميان معدودى مردم هم توهم و انتظارى بوجود بياورد، حتى اگر تعداد متوهمين و منتظرين تشريف فرمايى اهورا و امريکا و لشکر موهومش به ٢٠٠ نفر هم نرسد. اما اگر به دنبال شايعاتى اينچنين در افکار عمومى مردم مشغله اى ولو براى لحظاتى هم بوجود آمده باشد، جنبش سرنگونى ضرر ميکند. جنبش مردم براى سرنگونى هم دوستانش را دارد و هم دشمنانش را. اينها دشمنان مردمند. اينها به مبارزه سرراست و رودررو و حق طلبانه و آزاديخواهانه مردم با اتکا به نيروى خودشان لطمه ميزنند. اينها در روند کار و مبارزه رهبران و فعالين جنبش آزاديخواهى و برابرى طلبى در ميان کارگران، زنان، جوانان و توده مردم اخلال ميکنند. اگر شايعات و تبليغات اهورا براى لحظاتى باعث خنده و شوخى و انبساط خاطر مردم بشود، اشکالى ندارد. اما سياست و اهداف پشت آن را بابد جدى گرفت و افشا کرد. اين کار رهبران جنبش کارگرى، جنبش زنان، دانشجويان، معلمان و ديگر اقشار مردم است که حسابشان از اين شارلاتانيسم سياسى جدا است. کسانى که ميخواهند مردم را به انتظار امريکا و اهورا و غيره نگه دارند و يا حتى به اميد آنها و به اميد آشتى و برادرى ارتش و بسيج و غيره به خيابان بکشانند از ما نيستند، دوستان مردم نيستند. اين سياست نبايد در جنبش ما براى آزادى و برابرى و سرنگونى رژيم جايى داشته باشد. پشت اين سياست و عواقب آن سناريوى سياهى است که هم اکنون در عراق جريان دارد، سناريويى که ما با تمام قوا ميکوشيم از وقوع آن توسط باند سياهيها، کودتا چيها، ناسيوناليستهاى گوناگون و فدراليستها و غيره جلوگيرى کنيم. کمونيسم کارگرى و حزب حکمتيست آن در کنار کارگران، زنان ، جوانان، معلمان و ديگر اقشار محروم جامعه خواستار حقوق و مطالبات فورى و بيرون کشيدن اين حقوق از حلقوم رژيم است. ما ميخواهيم حجاب اجبارى فورى لغو شود، آپارتايد جنسى لغو شود، دست مذهب از زندگى مردم کوتاه شود، زندانيان سياسى فورا آزاد گردند. ما با شعار آزادى، برابرى به خيابان ميآييم. سرنگونى رژيم و تحقق آزادى و برابرى و رفاه کارگر و معلم و جوان، برابرى زن و مرد و حرمت انسان در دست خود مردم است، دست ما است. ناجى اى وجود ندارد، نه شاه، نه آسمان، نه اهورا! مظفر محمدى -٢٨ سپتامبر(٧ مهر ماه)E-mail: mozafar_mohammadi@yahoo.com
|