قطعنامه درباره:

اوضاع ايران و مصاف هاي حزب کمونيست کارگري – حکمتيست

 

پيشنهاد کننده: کورش مدرسي

حمايت کنندگان: اسد گلچيني، جمال کمانگر، خالد حاج محمدي، امان کفا، مظفر محمدي، فاتح شيخ، بهرام مدرسي، رحمان حسين زاده

 

1 -     ناتواني ذاتي جمهوري اسلامي در پاسخ گوئي به نيازهاي اقتصادي و سياسي جامعه ايران و بحران پا برجاي سياسي در اين نظام بر متن نفرت عمومي مردم از جمهوري اسلامي هنوز اوضاع جامعه ايران را متحول و بحراني نگاه داشته است.

2 -      ناتواني ماهوي اپوزيسيون راست در سازمان دهي و رهبري هر مبارزه ميليتانت و عميقي عليه جمهوري اسلامي، ترس ذاتي اين اپوزيسيون از دخالت مردم و بويژه طبقه کارگر در قدرت سياسي، و بحران عميق ايدئولوژيک – سياسي اپوزيسيون راست ناشي از سياست هاي دولت الگو و سرمشق خود، يعني آمريکا، براي حزب ما يک فرصت مجدد در باز سازي، عروج و رهبري جنبش سرنگوني از يک زاويه کمونيستي – کارگري را فراهم آورده است.

3 -     جنبش سرنگوني جمهوري اسلامي بر متن امکان  حمله آمريکا به ايران شکل ميگيرد. حمله اي که ميتواند شيرازه جامعه را از هم بپاشد و بزرگترين تراژدي انساني تاريخ معاصر ايران و منطقه را شکل دهد. اين واقعيت به جنبش سرنگوني ابعادي بشدت پيچيده ميدهد. مردم ايران و طبقه کارگر در اين طوفان عظيم به قطب نمائي مطمئن و هدايت کننده اي مصمم، روشن و قدرتمند نياز دارند.

4 -     کنگره اول حزب کمونيست کارگري – حکمتيست بر اين امر واقف است که براي يک حزب سياسي يافتن فرصت مجدد در رهبري يک جنبش در تاريخ کم سابقه است و در همان حال کنگره بر موانع بسيار عظيمي که در مقابل تحقق اين امکان و پيروزي اين حزب وجود دارد واقف است. اما اين فرصتي است که ديگران ندارند و يک فرصت تاريخي در مقابل طبقه کارگر و اين حزب قرار داده است.

5 -     کنگره بر اين اصل اصرار دارد که پايه اي ترين و اساسي ترين شرط پيروزي در اين اوضاع وجود يک حزب کمونيستي، مدرن، اجتماعي، توده اي و قدرتمند است که بتواند رهبري، سازمان و اعتماد به نفس را در صفوف مردم و بويژه طبقه کارگر شکل دهد و اين جنبش را به پيروزي برساند.

6 -     کنگره اول توجه کل حزب و رهبري آتي آن را به عملي کردن و گسترش ايده هاي مطرح شده توسط منصور حکمت در مباحث "حزب و جامعه" و "حزب و قدرت سياسي" جلب ميکند.

7 -     کنگره کل حزب را فرا ميخواند تا بخصوص اهداف زير را با سرعت هرچه بيشتر عملي سازند:

1.    حزب بايد تبديل به رهبر مبارزه مردم و طبقه کارگر گردد.بدين معني حزب بايد محمل اتحاد، لولاي سازمان يابي و قدرت گيري مردم، طبقه کارگر و رهبران آنها باشد. حضور حزب در هر جا بايد به معني سازمان يافته تر شدن جامعه در مقابله با جمهوري اسلامي و افزايش نفوذ ارزش ها و ايده هاي انساني حزب باشد.

2.    نقطه شروع و نقطه خاتمه هر سياست و هر روش و هر سنتي براي حزب بايد جامعه باشد. رهبري حزب اکيدا بايد از نظر فکري، سنتي و عملي حزب را از چپ غير اجتماعي جدا کند. تبليغات، فرهنگ سازماني و سنن تشکيلاتي حزب بايد از اين زاويه مورد ارزيابي سريع و تغيير راديکال قرار گيرند.

3.    کنگره بر اين امر اصرار دارد که شاخص موفقيت در اين زمينه نه ارزيابي هاي سوبژکتيو بلکه درجه نفوذ حزب در جامعه، قابليت آن در ايجاد سدي در مقابل جمهوري اسلامي و نيروها و سنن ارتجاعي، و تعداد انسانهاي آزاديخواه و بخصوص آژيتاتورها و رهبران سوسياليست و کمونيست طبقه کارگر است که به حزب ميپيوندند.

4.    کنگره بر اهميت حياتي تبديل طبقه کارگر و بويژه صنايع کليدي به پايگاه اصلي سياسي، سازماني و نفوذ معنوي حزب تاکيد دارد. اين حزب قبل از هر چيز و مهمتر از هر چيز بايد حزب رهبران و آژيتاتور هاي کمونيست طبقه کارگر بشود.

5.    حضور و فعاليت حزب در هر جا و هر محل بايد با افزايش اتحاد در ميان مردم و طبقه کارگر، افزايش قابليت طبقه و مردم در پس زدن فشار هاي جمهوري اسلامي و فعاليت جريانات قوم پرست سناريو سياهي، و بالاخره آمادگي مردم و طبقه کارگر در کوتاه کردن دست عوامل سناريو سياه از زندگي خود و دفاع از جامعه در مقابل اضمحلالي که آمريکا، اسلام سياسي و قوم پرستان و ماجراجويان سياسي در تدارک آن هستند باشد.

6.    کنگره تاکيد ميکند که رابطه حزب و قدرت سياسي بايد قبل از هر چيز با مساوي شدن حضور حزب در هر جا با تغيير تناسب قواي ميان مردم و طبقه کارگر با جمهوري اسلامي، با سرمايه داران و با نيروهاي ارتجاعي معني شود.

7.    حزب کمونيست کارگري – حکمتيست، بايد از قابليت و قدرت حزب در کردستان به عنوان دروازه قدرت و اهرم سياسي، تشکيلاتي و اجتماعي براي قدرت گيري حزب در ساير نقاط ايران استفاده نمايد.

8.    حزب کمونيست کارگري حکمتيست بايد به سرعت استانداردهاي سازماني، فرهنگي، سياسي و حزبي را در جهت ايجاد يک سازمان مدرن کمونيستي تغيير دهد. رهبري حزب بايد تحقق يک وظيفه تاريخي يعني ايجاد يک حزب کمونيستي اجتماعي، توده اي را تضمين کند. حزب حکمتيست ميتواند براي اولين بار در تاريخ معاصر جهان يک حزب کمونيستي توده اي مدرن را در مقابل طبقه کارگر جهاني قرار دهد.

9.    کنگره اول مصر است که معيارهاي درون حزب بايد تماما سياسي باشند، کنگره بر باز بودن فضاي سياسي و فرهنگي حزب تاکيد دارد و در همان حال خواستار عدم سازش با هر سنت و روشي است که حزبيت و ديسيپلين حزبي را زيرپا مي نهد است.