"کمپين آزادى ژيلا و بختيار ايزدى"

سخنى با مردم آگاه در کردستان و بخصوص جوانان انقلابى و سکولار در مريوان

مجيدحسينى

بخش دوم

ضعف ها کجا است؟اين اتفاق در مريوان روى داد، اما اکثريت بالاى مردم در اين شهر، حتى تعداد زيادى از انسانهاى چپ و کمونيست و جوانان سکولار درآن، از طريق کمپين ما در اروپا و آمريکا و انعکاس آن در مريوان، متوجه وقوع و اهميت آن شدند. راستى به اين فکر کرده ايد چرا؟ براى شروع "کمپين آزادى ژيلا و بختيار"، به اطلاعات دقيق و همه جانبه اى احتياج داشتم، با دوستان و آشنايان زيادى در مريوان تماس گرفتيم. متاسفانه بجز چند نفر محدود، کسى از نام و مشخصات آنها، از چگونگى ماجرا و پرونده شان اطلاع درستى نداشت. طى اين پرس و جوها متوجه شديم در محلات ديگر شهر مريوان، در شهرکهاى اطراف آن، اتفاقات ديگرى از اين نوع و يا مشابه آن رويداده است که بعضى از آنها منجر به تراژدى و حتى جنايت شده اند. در موردى، مادرى تحت فشار فرهنگ مذهبى و سنت عقب مانده، نوزادش را بر زمين کوبيده و کشته است. در اين تماسها به موارد زيادى از خودکشى، مخصوصا خودکشى زنان، به مصيبت هايى که فقر و ندارى، اعتياد، فشار و سرکوب و محروميت جمهورى اسلامى بر مردم و جوانان وارد آورده اشاره شد، که خبر هيچکدام از آنها در جايى منعکس نشده است. انگار که اين تراژديها عادى اند و حکايت جهنمى بنام جامعه و زندگى تحت حاکميت رژيم اسلامى را جلو چشم ما نگرفته و به گوش همه ما نمى رسانند. اين اتفاقات خاص مريوان يا شهرهاى ديگر کردستان نيست، داستانى است سراسرى از همه شهر ها و ديگر مناطق ايران که دامن مردم را گرفته است.

اما در اين رابطه مشخص توقع اضافه اى از جوانان در مريوان نيست که در اين مورد و يا موارد مشابه آن نقش و دخالتگرى بالاترى را از خود نشان دهند. اين نقصى است در کار و فعاليت ما و در صفوف مبارزه عليه جمهورى اسلامى که به چشم مى خورد و رفع و چاره انديشى آن جلو دست همه انسانهاى آگاه و بخصوص جوانان انقلابى و مبارز در شهر قرار گرفته است. مردم در مريوان تاريخا در کنار و همراه حرکتهاى آزاديخواهانه مردم سنندج قرار گرفته اند. مردم اين دو شهر سابقه مشترکى از مبارزات بزرگى را پشت سر خود دارند و بنظر ميآيد در اين دوران خلايى در تداوم آن سابقه ايجاد شده است. ايجاد کانون دفاع از حقوق کودکان در مريوان و راهپيمايى آنها در شهر حرکتى است اميد بخش در رفع اين خلا که بايد تقويت و گسترش داد و به اميد ابتکارات و حرکتهاى باز هم بيشتر در اين عرصه ها.گرفتارى ژيلا و بختيار، ضعف ما را در اين زمينه در مريوان نشان داد و مرا بفکر وا داشت. از بى خبرى و کم توجهى دوستان از اتفاقات داخل شهر نگران شدم. به علل و دلايل اصلى آن فکر کردم. به اينجا رسيدم مشکل از بى خبرى و کم توجهى مردم آگاه در شهر نيست. خود بى خبرى و حساسيت نشان ندادن به اين جريان معلول فاکتور ديگرى است. اگر مشکل اينجا بود چرا حول اتفاقاتى از اين دست که جوانان سکولار و انسانهاى آگاه در شهر مريوان از آن مطلع بوده اند، کار دندان گيرى تا کنون انجام نگرفته است؟ چرا آن چنانکه، اول ماه مه ها(روز جهانى کارگر)، ٨ مارس ها(روزجهانى زن)، جشن آدم برفى ها در دفاع از حقوق کودکان، همايش عليه خشونت نسبت به زنان و کودکان در سنندج، همايش شکوهمند دفاع از حقوق کودکان چندى پيش در سنندج و سقز، در مريوان و ديگر شهرهاى کردستان ضعيف بر گزار مى گردند و در مواردى اصلا خبرى از آنها نيست؟ بهر حال اگر مشکل از بى خبرى و کم توجهى بود، با پخش خبر"کمپين آزادى ژيلا و بختيار" و ابعاد جهانى آن، ميبايست در هر شهرى و بويژه در مريوان حرکت مورد توجهى در دفاع از اين نوجوانان انجام ميگرفت. مى دانم در ارتباط با هر اتفاقى نمى شود جريانى براه انداخت. اما اين مورد فرق دارد و فرصت بسيار عالى و مناسبى براى ايجاد تحرکى سکولار و پيشرو در دسترس جوانان انقلابى در مريوان قرار داده است. هر حرکت کوچکى در اين زمينه به سرعت مورد توجه و سمپاتى بين الملى قرار مى گيرد. اقدام هر تشکل و هر فردى در اين زمينه آن تشکل را به وسط صحنه سياسى پرت مى کند و آن فرد را به شخصيتى مشهور و شناخته شده تبديل خواهد کرد.

در اين تماسها و بحث و تبادل نظرها با مردم در شهرها، به من گفتند مردم آگاه نيستند و مشکل اينجا است. اما بنظر من مشکل اينجا هم نيست و هر چه هست اشکال اساسى از مردم نيست. اگر ناآگاهى و عقب ماندگى در ميان مردم واقعيتى است، وجود آگاهى و عدالت خواهى و انصاف در ميان مردم هم واقعيتى است بسيار قدرتمند. لطفا به مصاحبه هاى کانون دفاع از حقوق کودکان سنندج با تعدادى از مردم در مريوان در سايت اين کانون گوش کنيد تا متوجه گوشه اى از ميزان آگاهى مردم و جريان عدالتخواهى قدرتمند در ميان آنها بشويد. کسى که از ناآگاهى مردم براى توضيح اين وضعيت نمونه بياورد مى شود با آوردن نمونه هاى بيشترى از وجود آگاهى در ميان مردم جوابش را داد. از نظر من وجود آگاهى و يا عدم آگاهى مردم جواب ضعف کار ما و مشکل فعالين کمونيست و چپ انقلابى در شهر ها نيست، تازه اگر درک ما از آگاهى و راههاى آگاهى دادن به مردم يکى باشد. ماجراى ژيلا و بختيار کانالى است که از طريق دخالت درست در آن ميتوان در بعد اجتماعى بر افکار عمومى مردم و بالاتر رفتن آگاهى و تشکل در ميان آنها تاثير گذاشت. مى توان از اين راه ذهنيات و سنت هاى عقب مانده در جامعه را زير ضرب گرفت. سطح درک و آگاهى در ميان مردم به آن ميزانى هست که بتوان با اتکا بدان حرکتهاى بزرگى را نه تنها عليه جمهورى اسلامى منفور در ميان مردم، بلکه عليه ارتجاع و خرافات مذهبى و ملى دامن زد.در صحبت با دوستان، پاى فشار و سرکوبگرى جمهورى اسلامى بعنوان موانعى بر سر راه مبارزه مردم به ميان آمد. بطور قطع وجود جمهورى اسلامى، سرکوب و جنايات آن، از جمله موانع جدى بر سر راه زندگى و مبارزه مردم معترض و انسانهاى آگاه است و شکى در اين نيست. با وجود اينها، موانع و محدويتهاى ايجاد شده توسط جمهورى اسلامى نمى تواند بدرستى کم نقشى جوانان آگاه در اين دوره معين را توجيه کند و توضيح دهد. تمام صحبت بر سر اين است که با وجود جمهورى اسلامى، با وجود سرکوبگريها و موانعش بايد کارى کرد. وجود جمهورى اسلامى و جنايتکاريهاى آن فرض همه ماست و توجه دقيق بدان يکى از شرايط کارى ما را بيان مى کند. درک شرايط فعلى در ايران، درک ويژه گيهاى موجود در هر شهرى از جمله مريوان، توجه به تناسب قوا بين مردم و رژيم و حتى موقعيت بين المللى و انزواى رژيم امکانات خوبى را در اختيارمان قرار داده است. تشخيص تناسب قواى بين مردم و رژيم، امکان پذيرى فعاليت پيشرو و سازماندهى شده در هر شهرى، راه هاى چگونگى شروع و انجام هر حرکتى، از عهده دست اندرکاران محلى آن ساخته است. نمونه هاى زيادى از درک و درايت سياسى بالاى فعالين چپ در اعتراضات بزرگ و کوچک شهر ها را داريم. مگر در همين مريوان و شهرهاى ديگر کردستان و ايران، اعتراضات گسترده و موفق زيادى توسط مردم عليه حاکميت سياه جمهورى اسلامى انجام نگرفته است؟ مسئله اين است که در اين موارد فعالين خواسته اند بطور جدى کارى را انجام دهند. تجربه اين اعتراضات به ما ميگويد، کار و فعاليت با برنامه و هدايت شده دستاورد بيشتر، پايدارتر، و حتى خطر امنيى کمترى را به نسبت ديگر اعتراضات براى فعالين آن ايجاد کرده است.

در اين تماس ها به مسائل ديگرى بعنوان موانع حرکت مردم اشاره شد و پرداختن به آنها مطلب را بيش از حد طولانى مى کند و ضرورى است اين بحث را ادامه داد.

مانعى اساسى و ضعف محورى با انعکاس کمپين در مريوان، ارتجاع ملى و مذهبى و راضى از حکم سنگسار ژيلا و لم داده به قدرت جمهورى اسلامى، زبان باز کرد و به تحرک افتاد. گفتند،"اينها مى خواهند آبروى کرد و مريوانى را ببرند" گفتند، "چون ما سنى مذهب هستيم اين کار شيعه ها است براى بى آبرويى سنى ها". اين گفته ها هر چند نازل و مبتذل اند، اشاره به يکى از موانع جدى رشد مبارزات راديکال و چپ مردم در تمام کردستان دارد. ارتجاع ملى و مذهبى در مريوان و در کردستان به سنگسار ژيلا توسط دولت جمهورى اسلامى"دولت شيعه"، اعتراضى ندارند، اعتراض شان به ما و به" کمپين آزادى ژيلا و بختيار" است. از نظر آنها سنگسار يا اعدام ژيلا جلو"آبروريزى" "کردها و سنى ها" را خواهد گرفت و نجات جان شان "کفر" است و "فاجعه". وقتيکه جمهورى اسلامى زير فشار کمپين ما قرار گرفت، خرافه ملى و مذهبى موجود در جامعه پا جلو گذاشت و با چاشنى ضد رژيمى"کرد و سنى" همراه رژيم شد و عليه ژيلا و بختيار و عليه صف مردم آزاديخواه سنگر گرفت. براى لحظه اى تصور کنيد جمهورى اسلامى در کار نيست تا متوجه شويد جدال اصلى ما در عمق جامعه با خرافه ناسيوناليسم و مذهبى است. فعاليتى که از همين امروز تقابل با اين ارتجاع را در دستور نگذارد به جايى نمى رسد. جوانان مدرن و کمونيستها وقتى مى توانند جلو آيند و در شهر دست بالا را پيدا کنند که نقطه قوت ارتجاع يعنى فرهنگ اسلامى، سنت و عادات عقب مانده، قوم پرستى و ملى گرايى را مورد هدف قرار دهند و در رويداد هاى سياسى دخالت دهند. وجود جمهورى اسلامى، قوانين اسلامى، فرهنگ اسلامى و ضد زن و ضد کودک، عامل بقا و رشد خرافات ملى و مذهبى است. ملى گرايى با بهره گيرى از تنفر مردم از رژيم به هر حرکت ارتجاعى و ضد انسانى خود رنگ و بوى "ضد رژيمى" و"مبارزاتى" ميدهد که نه تنها مورد دفاع ما نيستند بايد قاطعانه عليه اشان ايستاد. تلاش براى بر انداختن جمهورى اسلامى بخش مهمى از جدل ما با ارتجاع است. در عين حال بايد متوجه بود که مبارزه با فرهنگ و سنت عقب مانده و ناموس پرستى فراتر از تقابل صرف با جمهورى اسلامى است. اينها يکى از موانع سرا راه ماست.

سنى گرى و جريان اسلامى از هر نوع آن نمى تواند به جريان جدى سياسى در کردستان تبديل شود. اسلامى سياسى مانعى جدى در کردستان نيست. اما بايد توجه کرد سنت و فرهنگ اسلامى مردسالارانه در جامعه قوى است و ضعف اسلام سياسى در کردستان مساوى با ضعف فرهنگ ارتجاعى و حتى اسلامى نيست. هر گاه از طرف مرتجعينى چون نمايندگان رانده شده مجلس ششم، از جمله بها ادب، ملاهاى ناراضى و بقاياى مفتى زاده در قالب سنى گرى صدايى بلند شده، حزب دمکرات دنبالش دويده تا خود را با آن هماهنگ کند و بادش بزند. ملى گرايى دامى است پهن شده بر سر راه مردم، مرداب رشد مردسالارى، ناموس پرستى، فرهنگ ضد زن، ضد کودک و ضد سکولاريسم در کردستان است.

ناسيوناليسم در استفاده بردن از وجود ستم ملى و سرکوبگرى جمهورى اسلامى با تجربه است و اگر هوشيار نباشيم مصايبى که جريان اسلامى بر مردم در ايران آورد، عرق ملى و قوم پرستى در کردستان، بنام کردايتى تکرارش خواهدکرد. محدود کردن فرهنگ در پوسته ملى راهى است براى محدود کردن ذهن مردم و جلوگيرى از روش هاى زندگى انسانى. فرهنگ کردى، اسلامى، ايرانى، عراقى، آلمانى، آمريکايى و انگليسى و بطور کلى فرهنگ خودى، مضر است و داستان تحميل جنگ، نسل کشى، تفرقه و جدايى بين مردم است. فرهنگ مانند هر وجه ديگرى از دستاوردهاى بشر، امرى محلى نيست، جهانى است. فرهنگ روش زندگى است و براحتى مى شود جوانب عقب مانده آنرا بدور ريخت. فرهنگ "کردى" که با نجات ژيلا "آبروى" ش مى رود، و با اعدام آن سر بلند است، بستر اصلى ارتجاع در کردستان را معرفى ميکند.ضعف گرهى ما بر مى گردد به خود ما و همه انسانهاى آگاه و جوانان انقلابى در شهرها. اين ضعف ربطى به کميت ما، درک و آگاهى ما و حتى تشخيص ضرورت و اهميت کارهاى مفيدى که لازم است انجام بشود ندارد. اشکال اين است کمتر کسى به اورژانس بودن و فوريت کارى که بايد بشود واقف است و براى انجامش دست بکار ميشود. مرتب مسائل مختلف سياسى و اجتماعى در جامعه پيش مى آيد، روزانه فرصتهاى مناسب از دست مى رود، جمهورى اسلامى دارد سرکوبگريش را ادامه مى دهد، ارتجاع دارد مردم را سمپاشى مى کند و بر سرنوشت مردم تاثيرات مخرب مى گذارند، اما انسانهاى انقلابى و کمونيست خود را صاحب جامعه و شهر نمى دانند تا از موضع حق به جانب تدبيرى بينديشند و کارى را در دستور قرار دهند. مشکل در نبود يک نفر، يک جمع و يا جمعهايى است که تعجيل داشته باشد، دخالتگرى کند، به خود اعتماد نمايد، رهبر شود، برنامه بريزد، به ضرورتهاى مبارزه طبقاتى پاسخ دهد. آرى مشکل در نبود کسانى است که در موقعيت رهبرى و صاحب شهر و محله و کل جامعه ظاهر نمى شوند و هميشه منتظر کسان ديگرى هستند که اين کار را انجام دهند. ممکن است بگوييد انجام اين کار از هر کسى بر نمى آيد، اين درست است. اما در ميان جوانان در مريوان نه تنها يک يا دو، بلکه تعداد زيادى را مى شناسم که اگر شروع کنند از عهده اين کار بر خواهند آمد و تعداد بسيار بيشترى هم هستند که من شخصا آشنايى و يا ارتباطى با آنها ندارم. اين تيپ از فعالين در همه شهرها بوفور هستند. بايد از همن امروز شروع کرد تا در فرداى هر تحولى جا پاى محکمترى در صحنه سياسى داشته باشيم و اين را شرايط از ما مى طلبد. ماجراى ژيلا و بختيار ضعفى جدى را در صف مبارزه آزاديخواهانه مردم مريوان نشان داد. انتظار هست انسانهاى آگاه، جوانان مدرن در شهر به فضا ملى اسلامى آن تعرض کنند، پايه حرکتى را بريزند که مردم در آن اميد، اعتماد بنفس، شور زندگى، حرمت و کرامت خود و بچه هايشان را ببينند. اين کمپين شهر مريوان و اتفاقات درون آن را مورد توجه افکار جهانى قرار داده است، موقعيت خوبى در دسترس جوانان اين شهر و همه شهر هاى کردستان قرار داده شده است. مى توان حول آن حرکت ايجاد کرد. بدفاع از ژيلا و بختيار شعار نويسى کرد، طومار نوشت، سمينار و سخنرانى گذاشت، از "کمپين آزادى ژيلا و بختيار" حمايت کرد، خبرهات را به ما رساند، به احکام جمهورى اسلامى براى اين نوجوانان و اعدام و سنگسار و کودک آزارى اعتراض نمود. به خانواده و بستگان اين عزيزان سر بزنيد و سعى کنيد بار فشار فرهنگ مذهبى و مردسالارانه و ناموس پرستى بر آنان را کم کنيد. مريوان، شهر ارتجاع نيست، شهر مبارزات بزرگ و تاريخى است و بايد شهر را تسخير کرد و به ارتجاع و عقب ماندگى افسار زد.

٣ نوامبر ٢٠٠٤