در نيمه راه اعتصاب
پس از يکماه اعتراض و اعتصاب بيوقفه و در انتظار نتيجه وعده پرداخت حقوق عقب افتاده، کارگران کارخانه نيشکر هفت تپه به اعتراضات خود پايان بخشيدند. وعده هاى بى سر و ته کارفرماى کارخانه، براى کارگران ارزش خود را خيلى پيشتر از دست داده بود. اينبار با دخالت دولت و در ارتباط مستقيم با اعتراضات کارگران، کارخانه تحت پوشش وزارتخانه ديگرى قرار ميگرفت، و با دخالت مستقيم مجلس وامى در جهت بازپرداخت حقوق عقب افتاده کارگران تامين ميگشت. با همه مباحثات و اختلاف در ميان کارگران، بهر صورت با تمايل بخش مهمى از کارگران، اعتصاب براى مهلت سه هفته اى به کارفرمايان عجالتا به پايان رسيد.
پس از گذشت دو هفته از اين مهلت، هنوز خبرى از دستمزدهاى عقب افتاده نيست و وعده و امروز و فردا کردن هنوز ادامه دارد. اما اگر همه دستمزدها هم پرداخت گردد، خواستهاى اساسى و واقعى کارگران بقوت خود باقيست. حتى در بهترين حالت، پرداخت امروز تا به ريال آخر دستمزدهاى چند ماه قبلتر يک دزدى بزرگ را با خود بهمراه دارد چرا که تورم بى مهار جارى ارزش واقعى همان دستمزدهاى نازل را بمراتب کاهش داده است. بجز اين، چه کسى جوابگوى درد و مرارت ناشى از دستمزدهاى پرداخت نشده در حق زندگى کارگران و خانواده هاى آنهاست؟ چه کسى خسارت هاى جسمى و روحى و روانى هزاران انسان را بعهده ميگيرد؟ در تمام اين مدت، در بحبوحه اعتصاب و اعتراضات، کارگران متحمل رنج و فرسودگى بسيار گسترده اى قرار گرفتند. فرسودگى طاقت فرساى دوران اعتراضات مستقيما به پاى کارفرما و دولت بايد نوشته شود. چه کسى جبران اين فرسودگى ها را بعهده ميگيرد؟ در پروسه اعتراضات دهها کارگر دستگير شدند، شکنجه شدند، کتک خوردند، خود و خانواده شان مورد حمله و بدرفتارى قرار گرفتند. مجازات عاملين اين وحشيگرى کجا قرار است محاکمه شوند، چگونه خسارات وارده به قربانيان مورد رسيدگى قرار خواهد گرفت؟ اين سوالات و پاسخ آن کماکان بقوت خود باقيست در عين اينکه مساله اساسى، مساله اشتغال و چگونگى تامين زندگى کارگران در مقابل ناروشنى و بحران ادامه کار مرکز توليدى حتى با پرداخت دستمزدها کماکان در روى گرده کارگران سنگينى ميکند.
بسختى ميتوان تصور کرد که کارگران هفت تپه بخاطر توهم خود به وعده هاى کارفرمايان به اعتصاب خود پايان دادند. توقف اعتصاب، بخودى خود بمعناى پايان آن و يا حتى شکست آن نبود. حتى اگر وعده هاى داده شده بجايى نرسد، باز تغييرى در اين واقعيت نميدهد که کارگران هفت تپه با عقب نشينى اى که به کارفرمايان و دولت تحميل نمودند، موفقيت با ارزشى را کسب نمودند. اعتصاب هفت تپه را بايد يکى از مهمترين رويدادهاى کارگرى و حتى سياسى در ايران بحساب آورد. در ابعاد چند هزار نفره، کارگران توانستند انواع توطئه هاى رژيم را در هم بشکنند و در مقابل همه دشوارى ها اين اعتراضات را به پيش ببرند. براى اهميت سياسى اين اعتراضات کافى است بخاطر بياوريم که در گرماگرم اعتراضات يکماه در هفت تپه و شوش بطور موازى فضاى سياسى ايران با خشن ترين و وحشى ترين سياستهاى رژيم مواجه بوده است. بهانه جنگ و امنيت اجتماعى و حجاب از جمله بهانه هاى حملات گسترده به مردم بوده است. کمتر زمانى بدينگونه فعالين سياسى بدون ملاحظه و بدين گستردگى در اوين و زندانهاى رژيم با اسارت و شکنجه و شديدترين احکام روبرو گشته اند. کارگران هفت تپه اعتراضات يکماه مملو از تجمع و راه پيمايى و اعتصاب را به رژيمى تحميل کردند که در شهر بغل دستى آنها، هر جنبده و هر تجمع اعتراضى را با توحش پاسخ داده است. اعتصاب کارگران هفت تپه را بايد از مهمترين وقايع دنياى سياسى ـ طبقاتى ايران بحساب آورد چرا که سوالات مهمى را روى طبقه کارگر باز کرد. چگونگى حفظ اتحاد، خنثى کردن سرکوب رژيم، کشيدن پاى خانواده هاى کارگرى به اعتصاب، سوال مربوط به تشکل و تشکيل سنديکا، سوال کنترل و تصرف کارخانه، سوال چگونگى جذب همبستگى ساير بخشهاى طبقه و دهها سوال ديگر جان گرفتند و کشمکش و تجربيات مهمى را بجا گذاشتند. در يک کلام رهبران نيشکر هفت تپه، اعتصاب بزرگى را و در مقابل مخاطرات بزرگى بجلو راندند. اين اعتراضات در نيمه راه خود است. مساله اين است که اين اعتصاب و رهبران آن چگونه راه خود را بجلو باز خواهد کرد.
ديروز گذشته کارگران کارخانه لاستيک البرز دور جديدى از اعتراضات خود را براى دريافت دستمزدهاى عقب افتاده از سر گرفتند. در تشابه با کارگران نيشکر، کارگران لاستيک سازى البرز پس از دور اول اعتراضات گسترده و پر شور، و با نيمه کار ماندن وعده هاى کارفرما و دولت، چاره ديگرى بجز سنگر بستن و اعتصاب را در مقابل خود نديدند. عقل سليم، تجربه ساده زندگى و همه شواهد حکم ميکند که کارگران هفت تپه براى خواستهايشان بايد خود را براى دور ديگرى از اعتراضات آماده کنند. اما سوال اينستکه اعتراضات بايد کدام شعارها، کدام اشکال، کدام طرف حساب و کدام متحدين را براى خود تعيين کند. کارگران هفت تپه اين بار ميتوانند تنها نمانند. مگرنه اين است كه امروز كارگران لاستيك سازي البرز در اعتصابند. مبارزه طبقاتي نوبتي نيست. امروز مال شما و فردا جاي ديگر. اين مبارزات را ميتوان يك كاسه و هماهنگ و متحد و متشكل كرد. مبارزه طبقاتي يك طرفش سرمايه داران و دولت و احزاب و سازمانهاي نظامي و سياسيشان است. طرف مقابل هم به همين اندازه تشكل و اتحاد و سازمان ميخواهد.اين حلقه ها را بايد بهمديگر وصل كرد. در مقابل صف متحد و متشكل سرمايه داران صف متحد و متشكل و لشكر عظيم كارگران بايد به ميدان بيايند.