معرفى بیانیه حقوق جهانشمول انسان در کنگره چهارم کورش مدرسى رفقا "بیانیه حقوق جهانشمول انسان" در اختیارتان قرار گرفته است. من اینجا نمیخواهم با توجه به محدودیت وقت وارد توضیحات تفصیلى در مورد بندهای این سند بشوم. تلاش شده که بندها گویا و روشن باشند. به توضیحاتى عمومىتر در مورد ایده اصلى سند اکتفا میکنم. تصویب "بیانیه حقوق جهانشمول انسان" به دو هدف خدمت میکند. اول اینکه فلسفه جامعه و حق انسان را از زاویه دید کمونیستها بصورتى موجز اعلام کند. و هدف دوم به موقعیت کنونى در ایران و مسئله قدرت گیری حزب کمونیست کارگری و سازمان دادن جامعه سوسیالیستى برمیگردد که به هرکدام از این دو هدف میپردازم. در مورد هدف اول، وقتى به دنیای امروز نگاه میکنید جریانات مختلف فلسفههای مختلفى را بعنوان مبنای جامعه اعلام میکنند. مثلا بعضى میگویند جامعه مبنای قومى دارد در نتیجه اصالت قوم مبنای فلسفه جامعه است و قرار است جامعه آن قوم یا ملت را بجائى برساند. برای ناسیونالیست کرد، ایرانى، فرانسوی یا اسرائیلى وغیره اصالت قوم مبنای فلسفه جامعه است. برای بعضى اصالت خدا مبنا است، مردم جمع شدهاند تا به خدا خدمت کنند. بر این اساس حقوقى برای انسان قائل میشوند و دایره شمولى را برای این حقوق برسمیت میشناسند. در مبنای قومى حق انسان، اگر حقى هم داشته باشد، بستگى به تعلق فرد به قوم و ملت معین دارد. درمورد جامعهای که خدا مبنای آن است انسان فاقد هر حقى است مگر اینکه خدا به او داده باشد که البته خدا هم معمولا حق زیادی به آدم نمیدهد یا تنها به عوامل خودش میدهد. اما در دنیای بورژائى ما، تا آنجا که به حق انسان بر میگردد، لیبرالیسم بورژوازی در بهترین حالت بیانیه حقوق بشر را در مقابل شما قرار میدهد. این بیانیه فى نفسه یکى از دستاوردهای بشری است. به این معنى که در مقابله با نظام و ارزشهای فئودالى که حق انسان را با زمینش اندازه میگرفت، بورژوازی، که اعتراض بشر به وضع موجود در آن دوره را نمایندگى میکرد، بر این اصل پای فشرد که بشر حق دارد. بشر حق دارد که آزاد باشد، آزادی بیان داشته باشد، امنیت داشته باشد و انسانها باید در مقابل قانون برابر باشند و غیره. این تبیین از حق بشر جامعه را قدمهای بزرگى به پیش راند و برای اولین بار برای انسان حقوق پایهای و یک سری آزادیها را برسمیت شناخت. این پرچمى بود که توسط متفکرین عصر روشنگری و عصر خرد بر افراشته شد و بعدا مبنای ایدئولوژیک انقلاب کبیر فرانسه شد. اما وقتى که به این بیانیه و به این فلسفه نگاه میکنید متوجه میشوید که در این سیستم انسان اتمیزه و مستقل از شرایط اجتماعى و اقتصادی، که پایهای ترین رکن این شرایط است، در نظر گرفته میشود. بر منبای رابطه اقتصادی و اجتماعى واقعا موجود بخش اعظم این حقوق برای اکثریت عظیم مردم غیر قابل دست یابى است. در دنیای واقعى این بیانیه و این فلسفه تنها انسان را از بند آزاد میکند تا بتواند استثمار شود. دهقان را از زمین میکند و اعلام میکند که ارباب و آخوند ده و غیره نقشى ندارند، مذهب تا آنجا که مزاحم است نقشى ندارد، آدم آزاد است هرجا میخواهید برود و بکار گرفته شود. انسان باید از هر قید و بندی آزاد شود تا بتواند به شهر برود و بکار گرفته شود. از طرف دیگر با برسمیت شناختن مالکیت بر ابزار تولید به کسانى آزادی میدهد تا مستقل از هر قید و بندی دیگران را بکار بگیرند، استثمار کنند و برای این کار امنیت مالى و ملکى داشته باشند. عدهای ناچار میشوند اجازه بدهند توسط عده دیگری بکار گرفته شوند و عده دیگری اجازه دارند که مردم را به انقیاد اقتصادی خود درآورند. دو نفر که یکى از آنها در انقیاد اقتصادی دیگری است در دنیای واقعى از حقوقى یکسان برخوردار نیستند. کسى هست باور کند که کارگر معدن در ویرجینا با بیل گیت حقوق مشابهى دارند؟ گمان نمیکنم. روی کاغذ یک حق دارند اما یکى، بعنوان فرد، رئیس جمهور تعیین میکند و دیگری صدایش به منزل بغل دستیش به زور میرسد. آزادی که بیانیه حقوق بشر اعلام میکند همگانى نیست و واقعى نیست. برابری که وعده میدهد نابرابری در حق برخورداری از نعمات زندگى است. وقتى که موقعیت انسان در تولید یعنى کارگر و بورژوا بودن انسان را کنار بگذارید آن چیزی که بعنوان آزادی اعلام میکنید، آنجا که که واقعا پای آزادی در میان است، این آزادی سهم بخش کوچکى از جامعه خواهد بود و بقیه تنها آزادند که استثمار شوند و دستشان هم بجای خاصى نمیرسد. در نتیجه بیانیه حقوق بشر ضمن اینکه وقت خودش قدمى بزرگ به جلو بود اما مطلقا نماینده آزادیخواهى، برابری طلبى و عمق انسانى جنبش کمونیستى - کارگری و مارکسیسم نیست. این آزادیخواهى موقعیت اقتصادی انسان را مسکوت میگذارد. جامعه را مسئول تضمین حقوق انسان نمیداند، فرد را مبنا میگیرد و مسئول میداند. انسان در این فلسفه حقوقى انسان مجرد و اتمیزه است. انسان مشخص و واقعى به فراموشى سپرده میشود. بیانیه حقوق جهانشمول انسان اعلام میکند که ما در مقابل بیانیه حقوق بشر چه حقوقى را برای انسان به رسمیت میشناسیم. کمونیسم کارگری بشر را چگونه تعریف میکند و برای او چه حقى قائل است. ما اعلام میکنیم که آزادی تنها آزادی بیان نیست. آزادی برای ما بعلاوه آزادی از سرکوب و اختناق سیاسى، آزادی از اجبار و انقیاد اقتصادی، آزادی از اسارت فکری، آزادی در تجربه ابعاد مختلف زندگى انسانى، آزادی در شکوفائى خلاقیتهای بشری و آزادی در تجربه ابعاد عظیم عواطف انسانى است. و برابری برای ما تنها برابری در مقابل قانون نیست. برابری در حق برخورداری از امکانات و نعمات مادی و معنوی جامعه است. انسان باید حق داشته باشد از نعمات موجود در جامعه برخوردار باشد. اینکه از این حق استفاده میکند یا بستگى به نیازش دارد. اگر نعمت، ثروت مادی یا معنوی در جامعه هست اگر گنجینه فکری یا هنری در جامعه هست انسان باید بتواند از آن استفاده کند. اگر بخواهد باید بتوانم خلاقیتش را بکار اندازد و رشد دهد. این حق انسان است. جامعه ما فلسفهای ندارد جز اینکه انسانها در آن خوشبخت باشند و این خوشبختى و رفاه و سعادت همگانى است و جامعه باید آنرا ممکن کند و تضمین نماید. بورژازی جنگلى بنام جامعه را ایجاد کردهکه همه برای نجات خود خرخره یکدیگر را گرفتهاند و اقلیتى به ضرر اکثریت عظیمى خوشبخت است. این بیانیه در مقابل بیانیه حقوق بشر، حقوق جهانشمول انسان را اعلام میکند. حقوقى که همه جا، در هر نقطه از جهان بدون قید و شرط باید برای همه برسمیت شناخته شود و همه از این حقوق برخوردار شوند. اینها حقوق حاشا ناپذیر انساناند و هیچکس را نمیتوان با هیچ توجیهى از این حقوق محروم کرد. این حقوق تخطى ناپذیر هستند. اما اهمیت دیگر این سند یا هدف دومى که تصویب آن تعقیب میکند به شرایط سیاسى امروز ایران مربوط میشود. در ایران انقلابى در حال شکل گیری است و جامعهای در حال زیر و رو شدن است. حزب کمونیست کارگری ایران میخواهد انقلاب خاصى را سازمان دهد و نظام جدیدی را استوار کند. از ما میپرسند حق انسان در نظام سوسیالیستى چیست و قانون اساسى آن و مقررات این جامعه بر چه اصولى استواراند؟ دولت و ارگانهای اداره امور چه حقوقى دارند؟ این بیانیه دارد به دنیای بیرون اعلام میکند که حزب کمونیست کارگری دارد میرود قدرت را بگیرد و جامعه را زیر و رو کند و حقوقى را برای انسان مبنا قرار خواهد داد که هیچ قانون و مقرراتى از قانون اساسى تا قوانین و مقررات جزائى و اداری نمیتوانند با آنها در تناقض قرار گیرند. قانون اساسى یا قانون قضائى یا هر قانون و مقرراتى را ممکن است بتوان عوض کرد. همه اینها بستگى به شرایط دارند اما در هر حال و در هر شرایطى نباید و نمیتوانند با حقوق جهانشمول انسان در تناقض قرار گیرند. مثلا نمیشود با هیچ توجیهى حق کودک یا برابری زن و مرد را زیر پا گذاشت یا مذهب را از پنجره وارد کرد و یا استثمار و کارمزدی را مبنای رابطه تولیدی جامعه قرار داد. یا حق حیات و یا حق تفریح و استراحت و لذت بردن از زندگى را از کسى سلب کرد. در نتیجه این بیانیه تصویری از حکومت ما بدست میدهد. تصویری از جامعه و قوانینى میدهد که حکومت کارگری بر آن استوار است. و در هر دوره و همه دورهها بر آن استوار است. و به این اعتبار حزب کمونیست کارگری را در مقابل بقیه احزاب و جریانات سیاسى قرار میدهد. اعلام میکند که ما اگر به قدرت برسیم این بیانیه را پیاده میکنیم. این بیانیه برای ما چه بعنوان بیانیه حقوق جهانشمول انسان و چه بعنوان یک پلاتفرم برای قدرت و برای انقلاب پرولتری اهمیت دارد که امیدوارم کنگره آن را تصویب کند.
|