-- Logo ---->

 

قطعنامه در مورد اوضاع سیاسی ایران و وظايف حزب حكمتيست

حسین مرادبیگی ـ حمه سور

 

1- بحران جهانی سرمایه، علیرغم انتظار سران حکومت اسلامی، درست زمانی رویداده است که جمهوری اسلامی وارد پروسه ادغام سرمایه داری ایران در بازار جهانی شده است. سرایت این بحران به اقتصاد بحران زده جمهوری اسلامی که خود را قبل از هر چیز در کاهش قمیت نفت نشان داده است، در کنار آمدن اوباما، کنار رفتن حمله نظامی آمریکا به ایران، اوضاع سیاسی ایران را وارد دوره جدیدی کرده است. صف بندی بین بورژاوزی و طبقه کارگر در ایران، جمهوری اسلامی و جناح بندی های درون آن و کل اپوزیسیون بورژوائی را تحت تاثیر خود قرار داده است. 

2 – پروسه ادغام سرمایه داری ایران در بازار جهانی که با خصوصی سازی ها و اکنون حذف یارانه ها شروع  شده است در دل بحران فعلی آنهم در اقتصادی که بحران سی ساله ای را پشت سر خود دارد، به معنی یورش وسیع و همه جانبه رژیم اسلامی سرمایه به زندگی و معیشت طبقه کارگر و دیگر مردم زحمتکش در ایران و تنها به قیمت گوشت و پوست کندن آنان تمام خواهد شد. این کار، هم اکنون با ادامه اخراج و بیکارسازیها و تحمیل زندگی زیر خط فقر بیشتری به طبقه کارگر و دیگر مردم زحمتکش در ایران شروع شده است. هدف این پروسه،  تحمیل ارزانترین شرایط کاری به طبقه کارگر و تثبیت مدل کار ارزان، کارگر خاموش در اقتصاد بورژاوئی ایران در بازار جهانی است. حکومت اسلامی، ظاهرا موقعیت را برای شروع چنین پروسه ای در دل بحران فعلی مناسب دیده است. سران دول بوررژوائی غرب هم ظاهرا سرایت بحران جهانی سرمایه به اقتصاد بحران زده جمهوری اسلامی را برای سازش و کنار آمدن حکومت اسلامی، به فال نیک گرفته اند.

 3- پشتوانه پیشبرد این سیاست، خواه جمهوری اسلامی در آن موفق بشود یا نشود، بویژه در کنار ناتوانی جمهوری اسلامی در جوابگویی به مطالبات اقتصادی توده کارگر و دیگر مردم زحمتکش که با بحران فعلی به صدر جامعه رانده میشود، پناه بردن حکومت اسلامی به زور و سرکوب عریانتر در مقابل اعتراض طبقه کارگر و دیگر مردم آزادیخواه در جامعه ایران است. گسترش توحش اسلامی در این دوره، افزایش دستگیریها و اعدامها و آرایشهای مختلف نظامی و بسیجی و غیره در این جهت و به هدف مرعوب ساختن توده کارگر و دیگر مردم آزادیخواه و پیشگیری از خیزشها و طغیانهای اجتماعی احتمالی در این پروسه و در دل بحران فعلی است.

 4- اگر یک طرف این جنگ را بورژوازی و جمهوری اسلامی، طرف دیگر آن را طبقه کارگر و دیگر مردم آزادیخواه و برابری طلب جامعه ایران تشکیل میدهند. ما هم میتوانیم تعیین کنیم که این مبارزه چگونه در جهت منافع ما، پایان دادن به توحش اسلامی سرمایه و رهایی از نظام بردگی مزدی تمام شود. با توجه به اینکه زندگی و معیشت طبقه کارگر و مردم زحمتکش در ایران در شرایط غیر بحرانی هم در سخت ترین و بدترین شرایط ممکن قرار دارد، تحمیل بیکاری و گرسنگی بیشتر به معنی فراخواند ما به جدالی بر سر مرگ و زندگی است. باید متشکل و متحد به این جدال رفت. ادامه بحران اقتصادی جمهوری اسلامی و بازشدن در اعتراضات عمومی در جامعه، ناتوانی های ذاتی جمهوری اسلامی را در رویاروی با این بحران به جامعه و به جمهوری اسلامی نیز نشان خواهد داد و آسیب پذیری آن را عریانتر خواهد ساخت.   

5- انعکاس اوضاع فعلی، بحران اقتصادی و کنار رفتن حمله نظامی آمریکا به ایران که افق سازش و کنار آمدن جمهوری اسلامی با آمریکا و دول غربی را برای نجات جمهوری اسلامی و بورژوازی ایران از یک بن بست اقتصادی سی ساله تقویت کرده است در تشدید اختلافات جناحی درون جمهوری اسلامی نیز میتوان مشاهده کرد.  آمدن خاتمی به عرصه انتخابات ریاست جمهوری اسلامی را باید در این متن دید. کاندید شدن خاتمی در این دوره به معنی بازگشت دوم خرداد دیگری به صحنه سیاسی ایران نیست، به معنی "اصلاحات" سیاسی در جمهوری اسلامی نیست، تلاشی است از طرف یک جناح به این هدف و آزمایش کردن شانس خود در دل این اوضاع.

6- عکس العمل بورژوازی ایران و احزاب مربوطه چه ناسیونالیسم پرو غرب و چه ملی – مذهبی آن به مواجهه جمهوری اسلامی با بحران اقتصادی فعلی و همزمان جلو بردن پروسه ادغام سرمایه داری ایران در بازار جهانی، مثبت است. آنها  خود را در این پروسه شریک میدانند لذا مخالفتی هم با تحمیل فقر و فلاکت بیشتر به طبقه کارگر و دیگر مردم زحمتکش در ایران ندارند. این اپوزیسیون بویژه ناسیونالیسم پرو غرب آن در این دوره به سازش و کنار آمدن جمهوری اسلامی با آمریکا چشم دوخته است. از مخالفت جمهوری اسلامی با این پروسه برای توهم پراکنی در میان مردم برای توجیه محاصره های اقتصادی بیشتر استفاده میکند. در صورت کنار آمدن جناح راست جمهوری اسلامی با آمریکا و دول غربی، بی خاصیت شده و به حاشیه سیاست در ایران رانده میشود. نیروهای ناسیونالیست قومی هم که در دوره قبل نیروی جلو دار حمله آمریکا به ایران را تشکیل میدادند با نماندن چتر آمریکا بر بالای سر خود به سمت مماشات با جمهوری اسلامی سیر خواهند کرد. 

 7- دوره ای که گذشت، دوره شکست افق ناسیونالیسم پروغرب در مقابل جمهوری اسلامی و حاضرشدن آن برای جنگیدن حتی در رکاب جمهوری اسلامی بود، دوره شکست و استیصال جریانات قومی بود که به حمله آمریکا به ایران دخیل بسته بودند. در این دوره، پیروزی جمهوری اسلامی در عراق در مقابل آمریکا در کنار یاس و نا امیدی که ناسیونالیسم پروغرب با شکست افق جنبش خود به جامعه ایران تسری میداد، به جمهوری اسلامی امکان داد که تهاجم وسیعی را به طبقه کارگر و دیگر مردم آزادیخواه در سراسر ایران سازمان دهد. با اینحال، شکست این افق در مقابل جمهوری اسلامی و بالاگرفتن اعتراضات کارگری در ایران زمینه پولاریزاسیون بیشتر جامعه ایران را فراهم کرد. محصول این پولاریزاسیون در این دوره، عروج  قطب آزادیخواهی و برابری طلبی طبقه کارگر در ایران است که پرچم آن در دانشگاه و توسط "داب" برافراشته شد.

  8- حزب حکمتیست به شهادت تاریخ این دوره به عنوان حزب کمونیستی طبقه کارگر افق متفاوتی از اپوزبسیون بورژاوئی ایران از راست تا چپ آن را در مقابل مردم و جامعه ایران گذاشت و بر تقویت جنبش کمونیستی طبقه کارگر تاکید کرد. اکنون و در دل اوضاع فعلی، در دل بحران سیاسی و یورش  وسیعی که جمهوری اسلامی برای دربردن سرمایه داری بحران زده ایران به قمیت گوشت و پوست کندن طبقه کارگر و دیگر مردم زحمتکش شروع کرده است، این اکثریت عظیم را به مصاف سیاسی با نظام سرمایه داری در ایران و بزیر کشیدن حکومت اسلامی به عنوان حاکمیت دولتی سرمایه در ایران فرامیخواند.      

9- حزب حکمتیست تحقق این امر را در دنیای واقعی در گرو شکل دادن به یک آلترناتیو کمونیستی زیر پرچم آزادیخواهی و برابری طلبی طبقه کارگر میداند که در آن توده کارگر و زن برابری طلب و جوان سکولار و آزادیخواه جامعه ایران متشکل شوند. آلترناتیوی کمونیستی که حضور سیاسی آن در جامعه ملموس باشد و جامعه و مردم آن را به عنوان قدرتی در صحنه سیاسی ایران به رسمیت بشناسد.

حزب حکمتیست،  برای تحقق این امر وظایف زیر را در دستور کار خود قرار میدهد:   

الف- تبدیل کردن پرچم آزادیخواهی و برابری طلبی طبقه کارگر به پرچم توده کارگر و دیگر مردم آزادیخواه و برابری طلب در ایران.

 ب- متحد کردن کارگران و فعالین رادیکال و کمونیست حول یک سنگر بندی اقتصادی محکم علیه یورش جمهوری اسلامی به زندگی و معیشت همین امروز طبقه کارگر و متحد کردن آنان حول تحزب کمونیستی. طبقه کارگر بویژه صنایع کلیدی، پایگاه اصلی سیاسی و سازمانی و معنوی ماست. حزب حکمتیست در این دوره باید به حزب دربرگیرنده  آژیتاتورهای کمونیست و رهبران و فعالین کارگری و اعتراضی تبدیل شود.   

 ج- جلب توجه و دخالت طبقه کارگر در جنبش آزاديخواهي و برابري طلبي در دانشگاه ها و در ميان جوانان، در جنبش و مبارزه توده عظيم زنان براي برابري كامل و بي قيد و شرط زن و مرد و همچنین دادن افق سیاسی روشن  کمونیستی به این جنبش ها.    

 د- استفاده از قابلیت و قدرت حزب در کردستان و گسترش گارد آزادی به عنوان ابزار اعمال اراده مردم در  تضعیف جمهوری اسلامی، در تسهیل امر سرنگونی  و مقابله با خطر جنگ و آشوب و میدانداری دارودسته های گانگستر نظامی علیه زندگی و امنیت مردم.  

 ه – نقد و افشای مداوم اپوزیسیون راست و اپوزیسیون چپ بی ربط به طبقه کارگر و کنار زدن هر نوع عوام فریبی و هر نقظه سازشی در درون و بیرون جمهوری اسلامی بر سر راه مبارزه طبقه کارگر و دیگر مردم زحمتکش و آزادیخواه برای درهم کوبیدن و به زیر کشیدن جمهوری.

  حزب حکمتیست برای پیشبرد وظایف خطیر این دوره،  طبقه کارگر و فعالین و رهبران آن و دیگر مردم به جان آمده از فقر و فلاكت و اختناق جمهوری اسلامی را به مبارزه ای متحد و متشکل و پیوستن به صف جنبش آزادیخواهی وبرابری طلبی برای سرنگونی کلیت جمهوری اسلامی و رهایی کامل از نظام بردگی مزدی به صفوف خود فرامیخواند.