در حاشیه نامه سرگشاده رضا کمانگر به ریبوار احمد
بختیار پیرخضری
رفیق رضا کمانگر طی نامهای به ریبوار احمد مطالبی را بیان کرده که توجه من را
به خود جلب کرد رفیق رضا را همیشه از روی نوشته هایشان صریح، انتقاد گر و
انتقاد پذیر میدانستم. مطالبی را در نقد سیاستهای حزب از او دیدهام، حال این
موضع گیریها چه درست باشد چه غلط امابهر حال علناً جرأت بیان نظرات خودش را
داشته است .متاسفانه رفیق رضا در مورد اتفاقاتی که در حزب اتفاق افتاد یک طرفه
قضاوت کرده و از ادبیاتی استفاده کرده که برای شخص من جای تعجب بود .من سعی
میکنم به چند مورد از مواردی را که خطاب به رفیق ریبوار نوشته و یا سؤال کرده
بپردازم .
رفیق رضا مینویسد: "رفیق ریبوار عزیز، من از ایفای نقش سیاسی تو در بحران حزب
حکمتیست راضی نیستم" ! من از رفیق رضا سؤال میکنم از نقش سیاسی ریبوار احمد
راضی نیستی یا از سیاست های هیات دائم.حتما خودتان در جریان ده ها نامه علنی و
غیر علنی از طرف احزاب کمونیست کارگری عراق و کردستان هستید،که ریبواراحمد نقش
اساسی در این دخالتها داشته است .چکار میتوانست بکند که نکرد. به جای ایراد از
ریبوار از هیات دائم ایراد بگیرید که چرا به درخواست این دو حزب به همراه بیش
از ٢٠٠ نفر از اعضا، کادرها و جمعی از کمونیستهای با سابقه که حزب حکمتیست را
نماینده واقعی کمونیسم کارگری میدانند جواب سر بالا دادند و به هیچ صراتی
مستقیم نشدند. بر عکس رفیق رضا به نظر من رفقای عراق و مشخصاً ریبوار خیلی
مسئولانه ، با متانت و سیاسی به قضایا و مشخصاً به هیات دائم برخورد کردند ، و
از هیچ تلاشی دریغ نکردند. در عوض از جانب هیات دائم با جوابهای سر بالا و بخشا
نامسئولانه در قبال آنها وسعی در کشاندن این دعواها به درون این دو حزب روبرو
شدند. جای تعمق است که رفیق رضا به جای اینکه هیات دائم را علناً زیر سؤال ببرد
از رفیق ریبوار احمد ایراد میگیرید!
رفیق رضا عملکرد رفقای به اصطلاح اقلیت را، با اتفاقات درون اردوگاهها مقایسه
میکند و مینویسد : "این سنت چند سال پیش در میان جناحهای حزب دمکرات و سازمان
زحمتکشان در جریان اختلافات سیاسی و جدائی شان بنوعی بکار گرفته شد که نتیجه
عملی اش به درگیری فیزیکی و چاقوکشی و ... منجر شد. و ما باز هم آن سنت را
محکوم کردیم. من از شما سئوال میکنم اگر" اقلیت دفتر سیاسی " ما در اردوگاه
کنار شهر سلمانیه بودند تراژدی انسانی ببار نمیاوردند؟ ". رفیق رضا گویا یادشان
رفته است که مشخصاً این رفقای به اصطلاح اقلیت بیش از بیست سال است با سنت
اردوگاهی مخالف بودهاند و بارها با این چنین سنتهای مشابهی که از جانب رفقای
کمیته کردستان و رفقای دیگه طرح شد مخالفت کردهاند .کورش مدرسی خطاب به رفیق
مظفر محمدی که طرحی برای یک سفر را به حزب پیشنهاد کرده است تا خود انجام بدهد
و به کردستان عراق سفر کند میگوید اگر این طرح را پیاده کنی حتماً از حزب
استعفا میدهم .هیچ وقت از رضا انتظار نداشتم رفقای کمونیست این حزب را با احزاب
دمکرات و سازمان زحمتکشان مقایسه کند. رضا جان مگر دوران انشعاب از کومه له
تراژدی انسانی رخ داد؟. همین رفقا از مسئولین رده بالای کومه له بودند و هیچ
اتفاق عجیبی نیافتاد . مگر در دوران انشعاب از حزب کمونیست کارگری کورش مدرسی
نگفت هیچ وقت نباید وارد این حرفها و دعواها بشویم. این به ضرر کمونیسم کارگری
است و به کل جنبش ما و منصور حکمت لطمه میزند. میرویم حزبمان را درست میکنیم و
خط و مبارزه مان را پیش میبریم. من نمیدانم این مقایسه را شما روی چه حسابی
درآورده اید. قرار نبود همینکه با یک خط و جهت سیاسی مخالف بودی به رفقای سی
ساله ات توهین و افترا کنی . خودتان به این سنت غلط و فرهنگ جدل انلاینی اشاره
کرده ای و اسم چند نفر را بردهاید .اما متأسفانه خودتان در این نامه ات به
درون این سنت رفته اید. خطر وقوع تراژدی انسانی از جانب کسانی که با بروز اولین
اختلاف باران دزد، سارق، ضد حزبی، راست، مستاصل، کودتاچی، پاسیو را بر سر رفقای
تا دیروز خود میریزنند، به پرونده سازی و کمپین شخصی علیه رفقائی که تا دیروز
بعنوان رهبری حزب به بودن در کنارشان افتخار میکردند دست میزنند و دیوار نفرت
علیه شان درست میکنند خطری واقعی است. شما نام این برخورد فرقه ای و غیر سیاسی
را مبارزه سیاسی میگذارید و از ابن بابت نگرانی هم ندارید.
نوشتهاید: این روند بعد از ضربات سال ۱۳۸۶جنبش دانشجوئی بخشی از رهبری حزب ما
سر خورده شدند و به این فکر افتادند که طیف دانشجو و جوان اگر دستگیر شوند و یک
سیلی بصورتشان بخورند همه چیز را لو میدهند در نتیجه بجای توجه به جنبش
دانشجوئی باید به سازماندهی طبقه کارگر توجه کرد و به آن روی آورد" .بارها و
بارها خود کورش و رفقای دیگر دردفاع از داب بعد از سرکوبها به عنوان یک جنبش چپ
رادیکال جلسات و سخنرانیهای متعدد گذاشتهاند. خود کورش در کنگره چهار میگوید:
ما افتخار میکنیم که کمونیستهائی از ایران ما را شایسته آن دیدند که با ما
فعالیت کنند. ما افتخار میکنیم که با آنها همسنگر بودیم. ما به همه این رفقا
افتخار میکنیم و از آنها در مقابل همه تعرض راست و به اصطلاح چپ دفاع
میکنیم. برای شخص من مایه افتخار است که همچنین هم جنبشیهایی داشتیم و مسئولیت
تمام آن دوره را به عهده میگیرم." .
رفیق رضا این چیزی که شما نوشتهاید از زبان یک آدم جدی کمونیست در نمیاید این
فقط از جانب محفلهایی بیرون میاید که بنا به هر دلیل یا مصلحتی سکوت میکنند و
شما به غلط این محفلیزم را به کورش مدرسی نسبت داده اید.
نوشته اید: "رفیق کورش با مطلب "نقطه سر خط" بعنوان اپوزیسیون رهبری حزب اعلام
موجودیت و تشکیل دهنده فراکسیون غیر رسمی و شاید بهتر باشد بگوئیم اولین نطفه
محفلیسم را پایه گذاری کرد.". اولین بار است میشنوم که کسی که حرف خود را روشن
و علنی زده است به محفلیسم متهم میشود و کسانی که سالها سکوت کردند نماینده
حزبیت! من از شما میپرسم آیا کورش مدرسی نیازی به فراکسیون در حزبی را داشت که
خود او اساس آن حزب را پایه گذاری کرده است . در همان کنگره چهار اگر خودش را
برای دبیری کمیته مرکزی کاندید میکرد و بحث هایش را ارائه میداد همان رفقای
هیات دائم طبق معمول چیزی نمیگفتند و رای شان را هم به کورش میدادند. اگر هم
مخالفتی داشتند ، در جمعهای خصوصی رد و بدل میکردند .چون سیاستی در مقابل
نداشتند و یا اگر داشتند مطمئن بودند که سیاستشان برش ندارد، بعد از کنگره شروع
به بحث های پراکنده کردند. تنها بحث جدی که شد از حسین مرادبیگی بود که به
دنبالش هم رحمان حسین زاده سمیناری در نقد این بحث گذاشت و فقط و فقط نقد کرد
در حالیکه هیچ سیاستی را ارائه نداد . .کاش زودتر از اینها بحث های کورش را نقد
میکردند تا هم اعضا و کادرهای حزب و هم جامعه و فعالین از اختلافاتشان با خط
رسمی حزب اگاه میشدند. همانطور که گفتم نقدهایی از طرف شخص شما ورفیق آزاد
زمانی اما نه با طرح سیاست و چه باید کرد بلکه فقط در سطح نقد در دوران عروج
جنبش سبز دیده ام.
رفیق رضا وجدانا آیا این جمله " کورش نطفه محفلیسم را پایه گذاری کرد" به کورش
میچسپد؟ یا شاید شما معنی محفلیسم را هنوز نمیدانید واقعا فرقش با حزبی رفتار
کردن چیه؟ من بارها کورش را در جلسات حضوری دیدهام بعد از جلسات ساعتها با هم
گپ زده ایم کسی است که حرف خودش را بدون اما و اشاره بیان میکند. در خفا و
جمعهای خصوصی پچپچ نمیکند .سیاستش را رک و پوست کنده و با جرأت روی میز
میگذارد .شما باید تجربه این را بیشتر از من داشته باشید، با توجه به جلسات
متعدد و کنگره ها و پلنوم ها که علنی شده اند. هیچ کدام از رفقا را ندیدهام
به اندازه کورش حرفش را با صراحت بزند. این عین حزبیت است و باور کنید رفیق رضا
من محفلیسم را دردل این اتفاقات در محافل هیات دائم دیدم به خاطر اینکه اعضا و
کادرهای حزب را از خط رسمی حزب دور کنند دست به انواع حربه های غیر اخلاقی
زدند. و افراد را به جنگ اخلاقی رفقای دفتر سیاسی بردند. من محفلیسم و بی
پرنسیبی را از رفقای هیات دائم دیدهام که لینک سایتهای کورش مدرسی و رفقای
دفتر سیاسی را از لینک پیوندها حذف کردند .بی پرنسیبی و محفلیسم و رفتار
اپورتونیستی را از هیات دائم دیدم که با استفاده از موقعیت تشکیلاتی پلاتفرمی
را که میبایست کنگره و نه حتی پلنوم تصویب کند، ٦ نفره تصویب کردند وحزب را به
این ناکجا آباد کشاندند. محفلیسم و ترور شخصیت را که شما به آن اشاره کردهاید
من از جانب هیات دائم دیدم که دو نفر از دبیر تشکیلاتها را از سمتشان خلع کردند
و رفیقی را دبیر یکی از کمیته ها کردند که هیچ ربطی به این نوع فعالیت ندارد و
دقیقاً از سر محفلیسم این سمت به ایشان داده شد. من محفلیسم را از رفقای هیات
دائم دیدم وقتی که چند نفر از کمونیستهای با سابقه از کمیته مرکزی استعفا
میدهند با کمال میل به استقبال آن میروند و استعفایشان را بدون هیچ ابایی
میپذیرند. بی پرنسیبی را ازبرخی از این رفقا دیدم که دست به سمپاشی بر علیه
رفقای سی ساله خودشان در داخل کشورزدند و جار زدند که این رفقا دزد و سارق
هستند. متاسفانه این دوستان این رفتارها را بی پرنسیبی نمیدانند اما هنگامی که
رفیقی مثلا خدایی نکرده در نقد سیاستهای رفیق ایرج فرزاد یا رفیق فاتح شیخ
مطلبی بنویسد آه شان دنیا را میگیرد و نویسنده را مورد حمله توپخانه اشان
قرارمیدهند و وی را بی ادب و بی نزاکت خطاب میکنند. این "اوج محفلیسم" است نه
حرف روشن و علنی زدن.
رفیق رضا فخر فروشی و سکت بودن که شما به آن اشاره کرده اید یعنی اینکه سخنرانی
های حضوری و پالتاکی و دعوت به جلسات را برای تبادل نظر تحریم کنید. نمونه
سخنرانی آذر مدرسی در سوئد که از جانب این رفقا تحریم شد. ونمونه دیگر دعوت از
رفقا فاتح شیخ، رحمان حسین زاده و حسین مرادبیگی از جانب یکی از کمیته مرکزی در
رابطه با پلاتفرم که این رفقا محلی به این دعوت نگذاشتند. فخر فروشی و برسمیت
نشناختن اعضا و کادرهای حزب را من از هیات دائم دیدم، زمانی که جبهه سومی از
اعضا و کادرهای حزب برای جلوگیری از انشعاب تشکیل شد و از جانب سخنگویان این
جبهه ٢ نامه رسمی به اکثریت دفتر سیاسی نوشته شد که هیچ محلی به آنها نهاده
نشد. انشعاب سازمان یافتهای از جانب هیات دائم که نشانه هایش الان برای خود من
روشن میشود از خرید و درست کردن سایتهای متعدد در تاریخ ١٢ دسامبر یعنی ٢ روز
قبل از بیانیه دفتر سیاسی قانونی (که شخصاً مخالفتم را بارها در جلسات علنی در
رابطه با اعلام این بیانیه بیان کردهام) .از حذف آرشیو تلویزیون و سایت ایران
تلگراف گرفته تا حذف لینک های سایت کورش ،اعظم ، زن و جامعه، بهرام، نشریه
سازمانده کمونیست، اسد و .. از جواب سر بالا دادن به رفقای عراق و کردستان
گرفته تا نوشتن بر علیه شخص کورش از همان اوایل اتفاقات .
رفیق عزیز هیات دائم اصول پایهای حزب را زیر پا نهاد که خود شما فقط یک اشاره
مختصر در موافقت با ارزیابی ریبواراحمد ازعملکرد هیات دائم کرده اید و در ادامه
به ریبوار گوشزد میکنید که "رفیق ریبوار! اکثریت دفتر سیاسی پلنومش را برگزار
کرد و حال در صدد سازماندهی کنگره با انتخابات نمایندگان برای کنکره ۵ است.
طرف اقلیت دفتر سیاسی هم کماکان بر طبل "برگزاری کنگره فوق العاده ۵ با اتکا به
نمایندگان کنگره ۴" میکوبند. من طی این مدت تحقیق کردم که کل نمایندگان دارای
رای در کنگره چهار ۹۳ نفر بودند و حال کل نمایندگانی که از تجمع اقلیت دفتر
سیاسی حمایت میکنند فقط ۳۶ نفر هستند."، رضا جان میتوانی به همین دقت بگوئی چند
نفر از این ٩٣ نفر موافقین هیات دائم اند؟ کلی تحقیق و ضرب و تقسیم کردهای
آمار نمایند ه های کنگره پنج که احتمالاً این هم مثل آمار تعداد کمیته مرکزی در
پلنوم بوده را در آوردید. یک زحمت کوچک به خودت میدادی و جمع کمیته مرکزی را می
شمردید که ببینید این جمع مشورتی قانونی بوده یا غیر قانونی. کمیته مرکزی
حزب ٤٢ نفرهستند و قاعدتاً میبایستی حداقل ٢٢ نفر در پلنوم حضوری شرکت داشته
باشند. درحالیکه ١٩ نفر از جمع کمیته مرکزی در این جلسه شرکت داشتند.حتما در
جواب میگوید خوب چند نفر استعفا داده اند.اما رضا جان ما ٦ نفر اعضای علی البدل
در کمیته مرکزی داریم که برای چنین مواقعی انتخاب میشوند و الا اصلاً لازم
نیست علی ا لبدل داشته باشیم .رفقای هیات دائم آگاهانه به سراغ علی البدلها
نرفته اند چون مطمئن بودند که به پلنوم نمیروند و از قبل میدانستند که حداقل
٤ نفر آنها با خط رسمی حزب هستند. در هر صورت این جمع مشورتی نمیتواند پلنوم
باشد( .هر چند شما نوشتهایدا کثریت دفتر سیاسی پلنومش را برگزار کرد. که
امیدوارم اشتباه تایپی باشد چون دفتر سیاسی حق برگزاری پلنوم را ندارد.و کمیته
مرکزی پلنوم را برگزار میکند. زمانی که دبیر کمیته مرکزی فراخوان پلنوم را
میدهد با واکنش شدید و مخالفت از جانب یکی از اعضای هیات رهبری مواجه میشود
(که اگر لازم باشد و از من بخواهی نامه این رفیق را برایتان میفرستم.) واعضای
کمیته مرکزی که هم خط با هیات دائم هستند محلی به فراخوان رفیق ثریا ندادند. که
بعداً تهمت اینکه شما پلنوم را دور زدید را به ثریا نسبت دادند.
رفیق رضا میدانم نه شما، نه من و نه خیلی از رفقای دیگر از این اتفاق دردناکی
که برای حزب پیش آمد خوشحال نیستیم. کاری که رفقای هیات دائم با آوردن این
پلاتفرم غیر قانونی کردند پیشزمینه هر نوع کودتا ، بی پرنسیبی و محفلیسم بود
که متأسفانه شما آن را به رفقای اقلیت دفتر سیاسی و شخص کورش نسبت داده اید. به
شخصه بارها طی این مدت از رفقای خط رسمی حزب انتقاد کردهام .که در خیلی از
موارد انتقادپذیر بودهاند .الان برایمان روشن شده رفقای هیات دائم به هیچ وجه
حاضر نیستند با رفقای خط رسمی حزب سر یک میز بشینند. و راه انشعاب را در پیش
گرفتهاند. متاسفانه انشعاب عملا به حزب تحمیل شده و فقط اعلام آن مانده،
امیدوارم این رفقا انشعاب متمدنانه را در پیش بگیرند و بیشتر آبروی کمونیسم
کارگری را زیر سوال نبرند.
رفیق رضا همانطور که ابتدا گفتم صراحت و شهامت و تجربه شما حکم میکند به کنگره
رسمی حزب بیاید. انتقادات وپیشنهادات را حضوری و رودررو بیان کنید و بعد تصمیمت
را اتخاذ کنی. امیدوارم راهی را که رفقای هیات دائم در پیش گرفتند شما نروید .
.
بختیار پیرخضری .
٥ فوریه ٢٠١٢
|