مقدمه
در مورد کنگره چهارم حزب حکمتیست نامه ای تحت عنوان فوق از طرف جمع سه نفره امضا کنندگان آن منتشر شده است. این دوستان همچون بسیاری از شخصیت های سیاسی، مستقل از دیدگاه و دوری و نزدیکی سیاسی شان، به کنگره ما دعوت شده بودند و میتوانستند در کنگره ما شرکت کنند، درمورد ما و آینده ما نظر بدهند، اسنادی به کنگره ما پیشنهاد کنند، نگرانی ها و امیدها و هراسهایشان را با جمع نمایندگان کنگره ما در میان بگذارند. بهررو ترجیج داده اند که این کار را نکنند و نامه سرگشاده بنویسند. خوشبینانه، میتوان روش این دوستان را به حساب “موضع” شان در مورد “علنیت کنگره”، “حزب و شخصت ها”، “حزب و جامعه” و “حزب و قدرت سیاسی”، و یا ملاحظاتی چون عدم امکان سفر و یا هر ترجیح شخصی و سیاسی، گذاشت. اما واقعبینانه دلیل نوشتن نامه سرگشاده به شهادت محتویات نامه و موقعیتی که از طریق این نامه در رابطه با حزب ما برای خود قائل اند، مشکل نه موضع سیاسی که سبک کاری – جنبشی است.
روشن و سنتی که خود را متعهد نمی داند که یک جریان سیاسی و یک حزب سیاسی را در نشست های رسمی آن، بر اساس فعالیت ها و مصوبات و مواضع و قطعنامه ها و مکانیسم های تصمیم گیری اش، سبک کار و سیاست های رسمی آن نقد کند و مورد بررسی قرار دهد. و سعی کند که در مقابل این پدیده ها، آلترناتیو های اثباتی خود را مطرح کند، تلاش کند، بخواهد تغییر دهد و احتمالا خود تغییر کند. این روش برای ما بسیار آشنا است. یکی از دلایل مهم از هم پاشی حزب منصور حکمت، از جمله چنین شیوه و سنتی از “مبارزه سیاسی – فکری” بود. به این در فرصت دیگری باید پرداخت.
کاش این دوستان چند سند و مصوبه این حزب را نقد میکردند. دوری و نزدیکی خود را از آن طریق به ما و خود نشان میدادند. حداقل در مورد اسنادی که توسط نمایندگان کنگره در نشریه کنگره چاپ شده است اظهار نظر میکردند، نقد میکردند، آلترناتیو میدادند، و نظر شان را به شیوه همان نامه سرگشاده منتشر میکردند. با اطمینان میتوانم بگویم که در آن حالت، هم گوش شنوا برای نظرات و نقد و بررسی شان کاملا باز بود، و هم بطور شفاف و روشن نمایندگان کنگره و رهبری فعلی و آتی حزب میتوانست دوری و نزدیکی های سیاسی بین حزب ما و این دوستان را اندازه بگیرد و مورد بررسی قرار دهد. در آن حالت ما این شانس را که درگیر یک مبارزه سیاسی – فکری و تئوریکی جدی با این دوستان شویم را مییافتیم. و میتوانستیم در مورد هرچه که دوستان علامندند، از رد و نقد نظرات حکمت تا ضرورت تغییر درحزب حکمتیست، بحث و گفتگو کنیم، بشنویم و نظرات مان را به گوش دوستان برسانیم. اما دوستان زحمت این کار را نکشیده اند.
نقد مواضع و سیاست ها و فعالیت ها چه خاصیتی دارد هنگامی که میتوان “یک شبه ره صد ساله پیمود” و آمال و آرزوهای خود در مورد سرنوشت یک حزب سیاسی را در هیئت یک نامه سرگشاده منتشر کرد و آرزو کرد که به فشار مانیپولاسیون و “افتخار آشنایی های قدیمی” موثر واقع شد.
دوستان به لیستی از نزدیکی های سیاسی خود با ما، یا ما به آنها، اشاره کرده اند که برای من بعنوان عضوی از حزب حکمتیست که از ابتدا تا امروز عضو آن بوده ام، سند و سیاست و جهت گیری نیست که از آن مطلع نباشم، بهت انگیز است. لیستی از نزدیکی های ما به خود را اعلام کرده اند که با هیچ سند و مصوبه و فعالیت ابژکتیو این حزب نه تنها کمترین نزدیکی ندارد که در مقابل آن است. اتخاد موضع درست و انقلابی در “کیس سبز” و اعتراض به طیف نئوتوده ای آذرین – مقدم، در دفاع از “داب”، دو موضع است که مایه خوشحالی است که این دوستان در کنار ما قرار گرفتند. اما از این دو پدیده به این نیتجه رسیدن که حزب حکمتیست با نظرات دوستان در مواری چون، اوضاع سیاسی ایران و جهان، ارزیابی از فعالیت ما در جنبش دانشجویی، وضع طبقه کارگر و مشکلات و معضلات پیش پای آن، ارزیابی از “کمونیسم کارگری” و تاریخ آن، استراتژی برای یک انقلاب کارگری، فعالیت در خارج کشور و …. مثل این دوستان می اندیشد، را میتوان به یک چشم بندی تشبیه کرد. در مقابل چشمان حیران حضار با تردستی خاصی و به حکم دهها “تز و حکم” مهمی چون “شما هم خوب میدانید و ما هم خوب میدانیم”، بر مبنای “اسرار مگو”، به اتکا ” آشنایی ها”، و “ما بفرمائیم و شما بفرمائید”ها، از کلاهی کاملا خالی ناگهان خرگوش عجیب و غریبی بنام “حزب حکمتیست” بدون “حکمت” بیرون میجهد! میزان جایگزین کردن آمال و آرزوها با واقعیت جدا شگفت انگیز است. و به این ترتیب به این نتیجه رسیدن که از کمونیسم حکمت برای حزب حکمتیست تنها پوسته ای باقی مانده است که محتاج فراخوان توام با چاشنی “نوازش و تشجیع” دوستان است، که بشتابید و به فراخوان ما پاسخ دهید و “پوست اندازی” کنید!
به ما انتقاد میکنند که چرا مشغول تهیه قطعنامه و قرار برای کنگره هستیم جایی که میتوان با یک فرمان “انقلاب ایدئولوژیکی” و “لبیک” به فراخوان دوستان، “شجاع” باشیم و از تئوریهای و اندیشه های اساسی منصور حکمت چون “حزب و قدرت سیاسی” و “حزب و جامعه” و “حزب و شخصیت ها” و “دولت در دوره های انقلابی” و “مبانی کمونیسم کارگری” عبور کنیم. این بیشتر به کمدیی شبیه است که پرسناژهای آن تصویر اغراق آمیزی از مهارت خود در گذاشتن یک کلاه بسیار بزرگ بر سر رهبری و اعضا این حزب، دارند.
حتما ادبیات و زبان ما، بخصوص هنگامی که تلاش میکنیم که بر یک جهت گیری تاکید ویژه بگذاریم، گاها اغراق آمیز و یا ساده میشود! گاه برای خم کردن تصویر سختی از نوعی از فعالیت شما ناچاریدسر استدلال را بیش از حد به چپ یا راست، خم کنید! این کار را هر جریان جدی، اجتماعی، غیر ایدئولوژیک و غیر مذهبی، که مقدساتی ندارد، انجام میدهد. و خود را مجاز میداند که در استدلال و به منظور قطبی کردن بحث، مرز هر فرمولبندی “مقدسی” را بشکند. در استدلال برای روشن کردن فاصله دو قطب، دو موضوع جدل، ما میتوانیم و خود را مجاز میدانیم که هرقدر که بخواهیم “ساده” کنیم و فرمولبندی “اغراق آمیز” بکار ببریم، و از جمله بگوئیم “با چند نفر هم میتوان انقلاب کرد” و “با حداقل چند نفره هم اگر بتوان، باید یک حکومت مرتجع را انداخت”، “زمین را زیر پایشان داغ میکنیم”، “بدون کارگر حزب ما به هیچ نمی رسد”، “آیا در پروژه هایمان موفق شده ایم” و “چرا کارگر با این حزب نیست” و …
تنها سکت های مذهبی و ایدئولوژیک میتوانند یک حزب سیاسی، یک جنبش اجتماعی، یک طبقه و یک حکومت را بر مبنای توهین به مقدسات و یا احترام به آن، قضاوت کنند. و بر مبنای توهین یا احترام به کلمات و جملات “مقدس”، خواه این مقدسات زن باشد یا کارگر یا سیاه یا یهودی یا قربانی یک فاجعه، “خیر و شر” را دسته بندی کنند.
حزب حکمتیست و منصور حکمت قابل نقد و بررسی اند. هر کس، با هر درجه دوری و نزدیکی سیاسی، حق دارد و آزاد است تا هرکجا که بخواهد آن را نقد کند. شخصت های حزب حکمتیست می نویسند، صحبت میکنند، تردید میکنند، سوال میکنند، و در هر لحظه میتوان انواع سایه روشن های بیانی و تاکید های متفاوت را شاهد بود. اما حزب حکمتیست ارگانهایش، مصوباتش، سیاست هایش، سبک کارش و فعالیت ها و کمپین هایش است.
اگر کسی علاقمند است رابطه این حزب با منصور حکمت، با مباحث “حزب و قدرت سیاسی”، “حزب و شخصت ها”، “حزب و جامعه” را متوجه شود، باید حزب را ببیند. با ریسمان “ادبیات شما” و “کلمات ما” نمی توان طنابی به ضخامتی که این دوستان بافته اند مهندسی کرد و از ما خواست به دعوت آنها حزب را منحل، و با آن طناب خود را به عمق چاه محفلی از شخصیت هایی که نه مصوبه ای دارند، نه سیاست تدوین میکنند، نه ابزار کار و سازمان و تشکیلاتی نیاز دارند، بلکه حول تحلیل و تفاسیر و کلمات و عبارات و رهمنود های شخصت هایش، متحد و متشکل میشوند، جمع شویم.
من علاقمندم این دوستان نظرات خود را نسبت به حزب ما در مورد مصوبات و ارگانها و فعالیت های زیر اعلام کنند، و دوری و نزدیکی ما با خود و منصور حکمت را از این طریق اندازه بگیرند.
۱- سازمان دادن یک اعتصاب سراسری در کردستان، در گرامی داشت مقامت مردم کردستان در مقابل ارتجاع اسلامی. حرکتی که به اتکا “حزب و شخصیت ها”، و اهمیت “نفوذ اجتماعی” حزب ممکن شد.
۲- سازمان دادن اعتصاب سراسری در کردستان در اعترض به اعدام فرزاد کمانگر، که باز حرکتی که به اتکا “حزب و شخصیت ها”، و اهمیت “نفوذ اجتماعی” حزب ممکن شد.
۳- کمپین حمله به سفارتخانه های جمهوری اسلامی در خارج کشور، در اعتراض به اعدام فرزاد کمانگر، که بر مبنای تئوریهای منصور حکمت در مورد “خارج را برسرشان خراب میکنیم” و از برکت داشتن تشکیلات آماده ما در خارج کشور برای دست زدن به فعالیت های کمپینی، ممکن شد.
۴-سازمان دادن گارد آزادی، به اتکا مباحث “حزب و قدرت سیاسی”،
۵-فعالیت در میان دانشجویان، “داب”، به اتکا نفوذ “کمونیسم کارگری” در میان چپ دانشجویی.
۶-مسئله اینترپل و کمپین خارج کشوری و همگانی ما، که ظرفیت کار کمپین ما در خارج را نشان میدهد.
۷- حضور “رهبران کمونیست” در میان مردم، متکی بر “حزب و شخصت ها”. امری که نه تئوری بلکه تعرض پلیسی جمهوری اسلامی، میتواند دامنه آن رامحدود کند.
۸-جشن آدمک برفی ها در کردستان، نفوذ حزب حکمتیست در جنبشهای اجتماعی کارگری، حقوق زنان و کودکان در کردستان. که متکی به تئوریهای “حزب و جامعه” منصور حکمت است.
۹-کمک به در دسترس کردن آرشیو حکمت، انتشار مجموعه آثار منصور حکمت و ارسال آثار او به ایران، و از جمله ارسال مباحثی چون “کار ارزان، کارگر خاموش”
۱۰-کنگره علنی چهارم حزب
۱۱- تلویزیون پرتو که تنها به دلیل تضیقات رژیم و بستن راه آن، موقتا تعطیل شد.
۱۲- مصوبات و سیاست های مدون حزب چون: حقوق جهانشمول انسان، برنامه حزب، اساسنامه حزب، منشور سرنگونی جمهوری اسلامی، مصوبات سه کنگره قبلی، اقدامات و سیاست های ما در مورد خطر جنگ، دهها و دهها بیانیه ها، اطلاعیه و اعلامیه و مصوبه و نقشه عمل در مورد مسائل سیاسی و اجتماعی در سطح ایران و جهان.
بسیار علاقمندم نظر دوستان در مورد فعالیت های فوق و اسناد و مصوبات فوق و این که کدامیک از آن فعالیت ها را از جنس خود میدانند، بدانم. و علاقمندم آلترناتیو این دوستان در موارد فوق را بخوانم.
دوستان!
حزب حکمتیست یک حزب سیاسی است. حزبی که تلاش میکند ضمن فراهم کردن بیشترین فرجه برای ابراز نظر اعضا خود، بخصوص مجاز دانستن خود در عبور از مرز هر مقدساتی، به منظور تلاش برای بازکردن راه پیشروی خود، و یا تقویت این یا آن جهت گیری، کارگری، اجتماعی، نظامی، سیاسی، و … در هر مقطعی که این جهت گیریها بهر دلیلی و از جمله بحران های حاد سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در سطح جامعه، “تضعیف” شده باشد، تقویت کند.
ما را به انحلال و تبدیل شدن به “محفلی سیاسی” دعوت کرده اید که با نامه و مراودات شخصی سوخت و ساز میکند. پیام تان را دریافت کردیم! با تشکر، این حزب “حزب کمونیست کارگری – حکمتیست” است و خیال ندارد هردگردیسی که پیش پایش قرار گرفته باشد، و به هرچه تبدیل شود، به محفلی که با نامه و مراودات شخصی سوخت و ساز میکند و از “حکمت” میگریزد، تبدیل نمی شود.
۱۵ سپتامبر ۲۰۱۰