توقع از کنگره چهارم حزب حکمتیست!
رضا کمانگر
حزب حکمتیست در آستانه برگزاری کنگره چهارم است. سئوالات متعددی پیشاروی نمایندگان در این کنگره قرار دارد که من به اختصار بخشی از آن را جهت جواب و تعمق نمایندگان قبل از برگزاری کنگره طرح میکنم و بعضا انتظارات خودم را از کنگره چهارم در این مطلب در اختیار نمایندگان تشکیلاتهای حزب در این کنگره قرار میدهم.
کنگره چهارم حزب ما در شرایطی برگزار میشود که جهان سرمایه داری در عمیقترین بحران دوران خود بسر میبرد، بلوک بندی جغرافیای به معنای بلوک بندی منافع طبقاتی شرق و غرب در هم آمیخته و سرمایه داری بحران زده در چهارگوشه جهان حاکم است و قطب بشریت در مقابل توحش بربریت نظام بحران زده سرمایه داری از آمریکا، اروپا تا آفریقا و آسیاه قرار گرفته است. عوارض این بحران باعث رشد و گسترش باندهای مافیای، از گروهای نژادپرستی و مذهبی تا فرقه های عوامفریب تحت عنوان استقلال طلبی تا فدرالیسم قومی رشد و توسعه یافته است.
یک مشاهده عمومی این است، احزاب دسته راستی رشد و بعضا به حاکمیت رسیدند.
در دو دهه اخیر بجای انقلابات کارگری و سوسیالیستی انقلابات نارنجی مخملی در کشورهای ارپای شرقی و آسیا جهت حفظ منافع سرمایه داری و فریب مردم رواج یافته است و یک راه حل نظام سرمایه داری جهت فریب و سرگرم کردن توده های مردم کارائی فریبنده ای را داشته است. کمونیسم ما بعد از انقلاب اکتبر به حاشیه رانده شد و بعضا ما شاهد نفوذ اجتماعی کمونیسم مارکس و حکمت در عرصه اجتماعی نیستیم.
در ایران بعد از انقلاب مشرطه، اسلام و گروهای ملی گرا یک پای تغیر وتحولات در جامعه ایران بوده اند، اساسا کلیه تلاشهای تاکنونی به نفع طبقه سرمایه دار ایران تمام شده است. تعرض سرمایه داری به معیشت اکثریت توده مردم همچنان ادامه دارد.
کمونیسم در ایران اگرچه طی سه دهه اخیر توانسته است از نظر تئوریک صف خود را از مخدوشیت طبقاتی رها کند اما هنوز با یک نیروی تحول بخش طبقاتی و جلب اعتماد طبقه کارگر و اکثریت توده مردم ایران فاصله عمیقی وجود دارد.
موانع اصلی پیشاروی اجتماعی شدن و جلب اعتماد طبقه کارگر و توده های مردم ایران آن گرهگاهی است که دامنگیر حزب و جنبش ماست. این سئوال که چرا کمونیسم ما طی سه دهه اخیر نتوانسته به نیروی تحول بخش جامعه تبدیل بشود؟ یک سئوال اساسی است و جواب به آن مستلزم یک بازبینی متدودولوژی ما در برخورد به کل ساختار جامعه است. اجازه بدهید منظورم را دقیقتر توضیح بدهم: شکی در این نیست که استراتژی ما رسیدن به جامعه ای سوسیالیستی است. اما جامعه ای که قرار است انقلاب سوسالیستی در آن سازماندهی شود، زمین صافی نیست که در هر گوشه ای که باشید بتوانید گوشه های دیگر آن را ببینید. جامعه طبقاتی با پیچ و خمهای سخت است، گرایشات، احزاب، گروها، مذاهب، تباهکاری، توطئه گری، سازمانهای خیریه، تاریخ، فرهنگها و سنتهای گوناگون با جمعیتی 70 میلیونی و وسعت جغرافیای وسیع و همسایگان دوست و یا متخاصم دارد.
برخورد ما به همه اینها در مقام یک نیرو با انگیزه مسئولیت پذیری در جامعه یا بمعنای دیگر نیرویی برای گرفتن قدرت سیاسی نیستیم. تجربیات طبقه کارگر و توده مردم از احزاب کمونیستی و چپ بیشتر انشعاب، انشقاق و اختلاف است تا اتحاد و همبستگی و بسیج!
ما باید خودمان، مواضعمان، جبهه های جنگمان و ادبیاتمان را یکبار دیگر بازبینی کنیم. چند در صد مواضع ما در رقابت با حزب کمونیست کارگری و کومله تدوین شده است؟ چقدر در جبهه بندی های اصلی جامعه ما به فرعیات چسبیده ایم و در نهایت حاشیه ای شده ایم؟ چند درصد ادبیاتی که ما در مقابل مخالفینمان بکار گرفته ایم بر ضد خود تبدیل شده است؟ به وب سایتهای حزب توجه کنید، روزانه چند نفر به آن مراجعه میکنند و هر نفر چند دقیقه در سایت می ماند و جستجو میکند؟ به کیفیت و رونق نشریه هایمان نگاه کنید، چقدر خواننده دارند؟ به بعضی از اطلاعیه ها نگاه کنید، با شعار شروع میشود با حماستی سطحی پایان می یابد. به ادبیات بد بعضی از نقد ها نگاه کنید، انسان بی طرف را جذب نمی کنند و بعضا تاثیرات منفی داشته است.
اعترضات یک سال اخیر!
جامعه ایران طی یک سال اخیر شاهد تغییر و تحولات عمیقی بود که باعث نگاه های متفاوت از چهارگوشه جهان بسوی ایران شده است.
اولین تحولی که در ایران بوقوع پیوست، اعتراضات میلیونی مردم در خیابانها به نتایج انتخابات ریاست جمهوری دههم بود. تحلیلهای متفاوتی پیرامون این اعتراضات شکل گرفت و اساسا صفبندی و اتحاد عملهای اعلام شده و اعلام نشده فراوانی از طرف احزاب و گرایشهای متفاوت خودی های حکومت و غیره خودی ها تا اپوزسیوون چپ و راست جامعه شکل گرفت.
حزب ما بدرست تشخیص داد که رهبری این اعتراضات در دست جناح معذوب جمهوری اسلامی است و افق این اعتراضات در خدمت فریب مردم جهت طولانی تر شدن رژیم اسلامی است. سند آنچه که باید آموخت گویا و قابل دفاع است. اما عملکرد ما بدون ضعف نبود ، اگر تصویر ما از اتفاقی که افتاده درست است اما در استنتاجات سودی عاید ما نشد. علت اصلی این است که ما اقدامی برای تغیر رهبری این اعتراضات نمیکنیم، انگار جنبش سبز در ایران بیمه شده و تصور ما این است هر حرکتی که انجام می گیرد بنفع سبز تمام مشود. من قبلا طی نامه ای به دفتر سیاسی نقشه عملی را جهت تغییرریل اعتراضات مردم و جلب توجه مردم به پراتیک حزب ما پیشنهاد کردم که با بی توجهی رهبری حزب روبرو شد.
جنگ!
با تصویب قطعنامه شورای امنیت علیه ایران و عدم تمکین رژیم اسلامی به غرب یک بار دیگر احتمال وقوع جنگ هسته ای آمریکا و اسرائیل شیرازه جامعه یران را تهدید میکند. بی تردید در صورت وقوع جنگ جدا از عوارض نسل کشی آن شیرازه جامعه 70 میلیونی ایران از هم می پاشد و سناریوی سیاه زندگی اجتماعی را با خطر جدی روبرو میکند.
کنگره ما باید برای جلوگیری از جنگ هسته ای نقشه عملی روشن و دقیق جهت بسیج مردم علیه جنگ و در عین حال زمینه برای سرنگونی جمهوری اسلامی داشته باشد.
اما علیرغم تلاش برای جلوگیری از جنگ در صورت وقوع آن حزب ما باید در جهت راستای نجات زندگی مردم نقشه عملی شامل سازماندهی مردم برای قیام و کنترول شهرها را داشته باشد.
توقع از کنگره چهار!
- نقشه عمل ما جهت اعتماد به راه حل کمونیستها در مقابل بحران سرمایه داری در سطح بین المللی چیست؟
- آیا این کنگره میتواند یک نقطه شروع برای جلب اعتماد طبقه کارگر و توده های مردم به جنبش کمونیستی کارگری و حزب ما باشد؟
- ابزار این اعتماد سازی چگونه بدست میاید؟
- نقشه عمل ما برای تغییر ریل و عبور اعتراضات مردم از رهبری جنبش سبز به جنبش سرنگونی طلبی چیست؟
- فرهنگ وا دبیات ما هنوز مخلوطی از چپ سنتی و جدل آنلاین غیر اجتماعی است. نقشه عمل ما برای یک ادبیات مدرن، مستدل، ملیتانت و دور از پرخاشگری در مقابل مخالفین چیست؟
- نقشه عمل ما برای جلوگیری از جنگ هسته ای چیست؟
- آیا در صورت وقوع جنگ هسته ای وظیفه حزب ما چیست؟
- ساختن حزب برمبنای توقعات بالا مستلزم یک رهبری قوی، محکم و سنت شکن است!
- ........
19 ژوئیه 2010