-- Logo ---->

 

اعدام و نسبیت سیاسی اپوزیسیون

 

رحمان حسین زاده

   بی تحرکی بخش عمده احزاب اپوزیسیون را در قبال حکم اعدام فرزاد کمانگرو دیگر احکام اعدام صادره از جانب جمهوری اسلامی را تنها با پاسیفیسم و محاسبه گریهای کوته بینانه و سکتاریستی بخش زیادی از این جریانات نمیتوان توضیح داد. نگرش این جریانات به انسان و حق حیات انسان علت پایه ای این لاقیدی غیر اجتماعی، غیر قابل تحمل و غیر انسانی را توضیح میدهد.                                

جمهوری اسلامی همیشه با تکیه بر بساط فشار و سرکوب و اعدام به عنوان شنیع ترین نوع قتل عمد، خود را سرپا نگه داشته است. در ماههای اخیر این عمل جنایتکارانه را گسترش داده است. صدها نفر در همین یکسال گذشته حکم اعدام گرفته و تعداد زیادی از آنها اعدام شده اند. خیلی ها را با اتهام سوخته و آشنای “اراذل و اوباش” اعدام کرده است. نوجوان زیر سن ١٧ ساله را بی توجه به همه اعتراضات بین المللی به قتل میرساند. در همین هفته گذشته ٣٠ نفر را با همین اتهام و به منظور ترساندن جامعه به دار آویخت. و در همین هفته قصد اعدام فرزاد کمانگرمعلم مبارزی از شهر کامیاران را داشت. اساسا ایستادگی و مقاومت و اعتراضات شکل گرفته در سطح داخلی و بین المللی  فعلا  اجرای این حکم را به تعویق انداخته است. مبارزه علیه حکم اعدام فرزاد کمانگر نقش نمادینی در مبارزه علیه احکام اعدام جمهوری اسلامی پیدا کرده است.  این مبارزه را تا لغو قطعی این حکم ظالمانه میتوان و باید ادامه داد.                                               

اعدام، انسان و اپوزیسیون

 
دراعتراض و مبارزه فشرده و سختی که هفته گذشته علیه اعدام فرزادکمانگر در جریان بود، خانواده وی  و مردم معترض شهرهایی که به میدان آمدند، بخشی از جریانات سیاسی و فعالین اجتماعی و مدنی دلسوز را در کنار خود داشتند. اما همین مردم معترض غیاب بخش عمده اپوزیسیون سیاسی ایران را مشاهده کردند. بی نقشی و بی تحرکی حتی فرمال آنها را تجربه کردند. این در شرایطی است که بخش عمده اپوزیسیون از چپ و راست در برنامه های سیاسی خود از لغو حکم اعدام صحبت میکنند. انصافا بسیاری وقتها انواع اطلاعیه ها را علیه “احکام اعدام جمهوری اسلامی” مشاهده کرده ایم. اما در این حرکت و مبارزه معین و مشخص وممکن از آنها خبری نبود.
علاوه بر پاسیفیسم، سکتاریسم این جریانات نقش مهمی در بی تحرکی آنها در این ماجرا ایفا کرد. بسته به اینکه فرزاد کمانگر را در کدام کاتاگوری سیاسی قرار داده اند، بر حمایت و عدم حمایت وبرخورد فعال و یا غیر فعال آنها نقش داشته است. اما علت همین سکتاریسم کور آنجا نهفته است که ارزش انسان و حق حیات انسان در دیدگاه سیاسی و پراتیک اجتماعی این جریانات نقش ندارد و یا نقش فرعی دارد. برای جریانی که محور انسان باشد، که نقطه عزیمت آن را حق بی چون چرای حیات انسان شکل دهد، که تعرض به جسم و جان و حق انسان را تعرض به خود و به حق خود و به حقوق اولیه جامعه انسانی بداند، نمیتواند در قبال قتل عمد دولتی علیه هر کسی با هر گرایشی پاسیو و یا سکتی برخورد کند. این بی تفاوتی سیاسی و غیر اجتماعی و این سکتاریسم مشمئز کننده ریشه در بی ارزشی انسان در دیدگاه اینها و در تجربه گذشته سیاسی این جریانات دارد. ریشه در این تجربه تلخ سیاسی دارد که تا همین چند سال قبل در دفاع از حکم اعدام در فضای سیاسی ایران مرز روشنی  بین اپوزیسیون و پوزیسیون وجود نداشت. ریشه در این نسبیت سیاسی دارد که دوران زیادی اساسا حکم اعدام توسط جمهوری اسلامی را قبول نداشتند و نه احکام اعدام به طور کلی را. طبعا در برخورد به پدیده اعدام طیف متنوع اپوزیسیون برخورد مشابهی ندارند.
اپوزیسیون بورژوایی که اکنون دم از ممنوعیت حکم اعدام میزند، عمدتا به عنوان ابزاری برای انطباق با استانداردهای مورد نظر قدرتهای اروپایی و غربی به آن نگاه میکنند. دور از نظر این قدرتها به آسانی میتوانند به حق حیات انسان و لغو قطعی حکم اعدام پشت کنند و از کنار آن رد شوند. اگر مصلحت طبقاتی شان ایجاب کند، میتوانند حکم اعدام را با فرمول “امنیت ملی” و غیره توجیه کنند. سلطنت طلبان به عنوان بخش مهمی از اپوزیسیون بورژوایی راست ، آنگاه که در قدرت بودند، خود بانی احکام اعدام و از جمله اعدام زندانیان سیاسی و به جرم عقاید بوده اند و هنوزهم هیچ جا از نقد و محکومیت اعدامهای جنایتکارانه دوره های مختلف سلطنت چیزی از اینها نشنیدیم. سیاست پاسیو و نسبیت سیاسی اینها در برخورد به اعدام ریشه در این مصلحتهای جنبشی و سیاسی آنها دارد.         

                                   

مخالفت با حکم اعدام نزد بخش زیادی از جریانات چپ خاصیت اعلام موضع را دارد. میخواهند از استانداردهای دنیای متمدن امروزی عقب نمانند، در غیر اینصورت این اعلام موضع  پراتیک موثری را به دنبال ندارد. به علاوه نسبیت سیاسی تقسیم بندی، محکومین به اعدام “خودی و غیر خودی” ، “چپ و راست” و یا “انقلابی و غیر انقلابی” بر دامنه حمایت و یا عدم حمایت این جریانات در دفاع از محکومین به اعدام تاثیر گذار است. در این رابطه نسبیت سیاسی به چیزی جز سکتاریسم کور منجر نمی شود.                      

                                        
ریشه مشترک این نوع برخورد به پدیده حکم اعدام چه از جانب راستها و بخشی از جریانات چپ همانطور که بالاتر اشاره کردم ، در این واقعیت نهفته است که نفس انسان و حق حیات آن مبنای موضگیری و سیاست و پراتیک آنها نیست. در نتیجه مصلحتها و منفعتهاو نسبیت سیاسی میتواند جهانشمولی حق حیات انسان را زیرسئوال ببرد. میتواند برخورد سکتی و پاسیو در بر خورد به یکی از زشت ترین آثار جامعه طبقاتی و استبداد سیاسی  یعنی حکم اعدام و قتل عمد دولتی را موجب شود. همانطور که در جریان حکم اعدام فرزاد کمانگر بخش عمده اپوزیسیون راست و چپ در ایران این رفتار را از خود نشان داد.                   
 بر اساس همین منطق است در شرایطی که در شهرهای کردستان جنب و جوش اعتراضی مردم به سهم خود میتواند نقش ایفا کند و سدی را در مقابل اجرای حکم اعدام فرزاد کمانگر ببندد، ما شاهدیم در قطب راست جامعه کردستان هر دو جناح حزب دمکرات کردستان  و در قطب چپ جامعه کومه له تحرکی از خود نشان نمی دهند و در حاشیه این واقعه قرار میگیرند. نسبیت سیاسی و پاسیفیسم و سکتاریسم ناشی از آن بی ربطی این جریانات را به تحرک واقعی علیه حکم اعدام و دفاع بی قید و شرط از حق حیات انسان نشان میدهد.