كمیته های كمونیستی

جوابی به دو سوال

 

بهرام مدرسی

 

رفیق عزیزم٬

امیدوارم كه در این سطح و به شكل نوشتاری بشود جواب سوالاتت را داد. تلاش میكنم ولی خواهش میكنم اگه سوالات دیگری مطرح شدن برام بنویسی.

من فكر میكنم كه مسله تا آنجا كه به كار شما مربوط میشود دو سطح دارد. اول اینكه كلا این كمیته های كمونیستی قراره كه چه بكنند و یا بقول تو چه تغییری در كار ما بدهند و دوم اینكه تركیب این افراد مناسب هست یا نه؟

من به نكته اول میپردازم و بعد به مسله دوم.

كمیته های كمونیستی قراره كه ما را از یك جمع بی شكلی كه كار كمونیستی میكنند و هر از گاهی از این آكسیون تا آن آكسیون همدیگر رو میبینند و با هم كار میكنند٬ خارج كند. به اهداف طولانی تر این كمیته ها در نوشته های مختلف پرداخته ایم ولی این جا بطور مشخص دو تصویر است. كاری كه ما تا بحال كردیم این طور بوده كه هركسی بسته به توانش و وقتش و كلا تشخیص خودش رفته یه جایی بقول تو یا سعی كرده ارتباط بگیره یا اینكه جایی رو شلوغ كنه و یا اینكه مانع شلوغ شدن جایی بشه٬ فعالیت كمونیستی اساسا محدود شده بود به فعالیت تك افرادی كه این جا و آنجا فعالیت هایی را دنبال میكرده اند. طبیعی است كه این فعالیت ها همه مفید هستند اما برای یك حزب كمونیستی و بخصوص حزب ما كاملا دیگر ناكافی. كمیته كمونیستی قرار است كه فعالیت افراد كمونیست را به فعالیت سازمان كمونیستی تبدیل كنند. قرار است كه فعالیت فردی را به فعالیت جمعی تبدیل كنند و به این شكل كلا كیفیت دیگه ای از كار را ارایه بدهند. این به نظر من یعنی از فعالیت محفلی گذر كردن و به فعالیت جمعی و حزبی رسیدن. بگذار این را مثلا در مورد همین رفقای شما اضافه كنم:  این رفقا سابقا هم با هم ارتباط داشته اند و با هم كار كرده اند٬ كار كردنشان با هم از این آكسیون تا آن آكسیون بود است٬ بعضی وقتها با هم سر امری معین گپ زده اند و یا اینكه با هم هم نظری كرده اند٬ سوال این است كه آیا این كافی است؟ این برای كاری كه ما باید انجام بدهیم جواب میدهد؟ جواب من منفی است. به نظر من الان وقتش كه این فعالیت های پراكنده و فردی را به فعالیتی جمعی و به این اعتبار گسترده تر و حزبی تبدیل كنیم. اگر رفقای شما با هم جمع بشنوند دیگر حتما نباید مثل سابق به كارشان ادامه بدهند٬ اگر قرار باشد كه مثل سابق به كارمان ادامه بدهیم و از فردا به همان كار سابقمان اسم دیگری بدهیم٬ كاملا حق با تو است كه فایده تشكیل این كمیته چه میباشد؟ مسله اما این است كه قرار نیست همان كار سابق را به اسم دیگه ای ادامه بدهیم و این یكی از نكات اصلی است. سوال شده است كه چه تغییری و یا چه بهبودی در كار تو بوجود میاید؟ جواب من این است كه فعالیت فردی را در درجه اول جمعی میكند٬ جواب من این است كه میشود یك جمع بشینند و در مورد محل فعالیتشان جمعا بحث كنند و تصمیم بگیرند و ببینند كه چه كار باید و چه كار نباید كرد؟ این كه میگویم جمعی منظورم حتی تنها فقط جمع شما هم نیست٬  منظورم خود حزب هم هست٬ یعنی اینكه در نقشه حزب كه مثلا چه اقداماتی باید در تهران یا شیراز یا تبریز و اهواز انجام شود٬ كمیته شما چه نقشی و چه جایگاهی در این رابطه میتواند داشته باشد؟  این كار با فعالیت فردی تك تك افراد كمونیستی كه منفصل كار میكنند٬ بسیار متفاوت است و همین به نظر من كالیبر دیگه ای در كار را ایجاب میكند. همانطور كه گفتم اگر بدوا سر این توافق داشته باشیم كه قرار است ظاهرا همان كارهای سابق ادامه پیدا كنند٬ خوب حتما حق با تو خواهد بود كه پس دلیل ایجاد این كمیته ها چیست؟ مسله اما دقیقا همین است كه نباید فعالیت های سابق را به این شكل ادامه داد٬ چرا كه این دیگر جواب گو نیست! اگر این او از من قبول كنید٬ همانطور كه گفتم مستقل از اینكه چه كسانی در كمیته شما هستند یا نه؟ میبینی كه هدف ایجاد یك نوع دیگر از فعالیت است. این كمیته ها همانطور كه قبلا هم گفته ایم باید در آینده تبدیل بشوند به كمیته های شهر ما و  ممكن است ما در یك شهر یك یا چند كمیته داشته باشیم كه با هم همكاری هایی میكنند و در ادامه كمیته شهر را با هم تشكیل خواهند داد.

مهم به نظر من این است كه بخواهیم كه در این سطح ظاهر بشویم. فعالیت منفرد  را ما ابتدای كارمشتركمان ترجیح دادیم و به درجات زیادی هم خوب تا حالا جواب داده است اما اگر بخواهیم كه دامنه كارمان را گسترش بدهیم و بخشی از آن نقشه سراسری حزب برای كسب قدرت سیاسی باشیم٬ اگر بخواهیم كه فعالیت و سازمان حزبی را جزیی از یكی از مهمترین ابزارهای دخالت ما در اوضاع سیاسی ببینیم٬  دیگر فعالیت فردی و با این كالیبر فعلی جواب گونیست.  گارد آزادی را باید سازمان بدهیم٬ باید سعی كنیم كه عملا بخش یا بخشهایی از هر شهری را در كنترل خودمان داشته باشیم و این هم البته از امروز به فردا امكان پذیر نیست باید برای آن زیربنایی ساخت كه این كمیته ها قدم اول و اساسی در این راه هستند. با تشكیل هر كمیته ای طبعا با مشورت با حزب باید نشست و درمورد برنامه های هر كمیته ای صحبت كرد و كار را شروع كرد. امیدوارم این توضیحات جواب سوال اول را داده باشم.

در رابطه با سوال دوم: اینكه آیا این تركیب مناسب هست یا نه؟ من فكر میكنم كه این تركب برای شروع كار خوب است ولی مهمتر این است كه در كمیته ها هر فردی با كالیبر و توانایی های خودش شركت دارد٬ كسی مبلغ خوبی است ولی لزوما شاید نتواند  یك آكسیون و یا حركت را سازمان بدهد٬ كس دیگری كادر ساز خوبی است٬ یكی دیگر چهره علنی است و امكانات فعالیت علنی خوبی دارد. به نظر من یك جمع كه قابلیت های مختلفی دارند میتاونند همدیگر را تكمیل كنند و در مورد كمیته شما هم فكر میكنم این جمع همدگیر را میتوانند تكمیل كنند. من میاونم كه انتقاداتی مثلا امكانا به نوع كار این رفیق یا آن رفیق میتواند وجود داشته باشد.  به هر حال میشود اگه این انتقادات مشخصا مطرح بشوند درباره  آن ها بحث كرد ولی حتی اگه همین هم جدا مطرح باشد٬ من فكر میكنم كه فعالیت جمعی ما در كمیته میتواند كمك كند كه این انتقادات هم حل بشوند و با هم به یك نوع كار مشترك برسیم. این هم بخشی از كار حزبی ما است. این جا مهمتر از هر چیز این است كه همه بدانیم  كه قرار نیست  مثل سابق به كارمان ادامه بدهیم و انتظارات دیگری از فعالیت جمعی و از همه اعضای كمیته است.

من ضمیمه این جواب بخشی فشرده و دسته بندی شده  از نوشته رفیق كورش را هم در این رابطه برات میفرستم و حتما این را هم در ادامه بخوان و اگر سوالات دیگری مطرح بودند٬ خبرم كن

 

قربانت

بهرام

 

اصول و سبک کار کمیته های کمونیستی

 

۱ – کمیته های کمونیستی

تغيير اوضاع سياسي ايران، شکست جنبش دوم خرداد، مقابله سنت هاي سياسي مختلف موجود در جنبش سرنگوني براي تامين رهبري جنبش اعتراضی مردم، همه احزاب جدي را در مقابل مسئله سازمان سازي حزبي به معني اخص کلمه قرار داده است. همه احزاب در حال گذار از شيوه کار جنبشي به شيوه فعاليت سازماني تر هستند.

آنچه که در منتهی علیه مسله نیروی یک حزب سیاسی را برای تضمین انتقال قدرت خود تامین میکند، قدرت سازمانی این حزب، قدرت بسیج مردم به اعتبار این سازمان و دامنه وسعت و گسترش سازمانی این احزاب است. برای حزب حکمتیست ها اهمیت سازمان حزبی صد چندان میشود چرا که این حزب به نیرویی جز نیروی مردم و اتحاد آنها نمیتواند متکی باشد. کمیته های کمونیستی ضربان و نبض سازمان حزب در ابعادی اجتماعی در ایران هستند. حزب حکمتیست ها با اتکا به این کمیته ها تلاش خواهد کرد که جنبش اعتراض مردم، خواسته ها  و اهداف آنرا تا سرنگونی رژیم اسلامی و  خلع ید از سرمایه و برقراری حکومت سوسیالیستی، سازمان دهد، برای ما تحزب کمونيستي يعني سازمان دادن مبارزه انسانها براي زندگي و دنياي و بهتر، در هر بعد آن و بخصوص در بعد سياسي براي تصرف قدرت سياسي به عنوان مهمترين رکن تلاش انسان براي دنياي بهتر. 

 

- کمیته کمونیستی چیست؟

کمیته های کمونیستی مرکز تمرکز رهبران اجتماعي و توده اي و سازمان دهندگان  حزبي و توده اي در يک نهاد واحد است که ما به آن نام "کميته های کمونيستي" را ميدهيم. این کمیته ها از یکطرف فعل و انفعال اجتماعي و سياسي و از طرف دیگر امر رهبري وسازماندهي  لجستيکی حزب را  در يک موجوديت واحد تشکيلاتي ادغام میکنند، تشکل رهبران اجتماعي و توده اي و سازمان دهندگان درجه يک حزبي و توده اي در يک نهاد واحد به آن نام "کميته های کمونيستي" هدف ماست.  تمرکز در امر رهبري و سازمان دهي در بعد اجتماعي و حزبي خمیرمایه ای است که در این کمیته ها متحد شده اند.

کمیته های کمونیستی به این ترتیب مرکز تشکل رهبران اجتماعی حکمتیستی است که در محل فعالیت خود قابلیت سازمان دادن تحرکات اجتماعی رادر هر بعدی دارند. رهبرانی که به اعتبار اعتماده مردم در محل به آنها امکان به چپ چپ و بر راست راست کردن تحرکات اجتماعی را دارند. دامنه تاثیر گذاری این رهبران اجتماعی اما  بدون داشتن صفی از سازماندهندگان و مبلغین زبردست حزبی، کسانی که سازمان میدهند و به این ترتیب پشت جبهه ای قوی، ادامه دار و محکم برای تضمین ادامه فعالیت و گسترش ابعاد این فعالیت ها و به این اعتبار حضور و تاثیر گذاری حکمتیسم را در کنار این رهبران اجتماعی تضمین میکنند،  محدود و کوتاه مدت خواهد بود.

اگر بعد حزبی، سیاسی و حکمتیستی را از رهبران اجتماعی و عمل اجتماعی آنها جدا کنیم و به این ترتیب تحزب سياسي وتلاش برای کسب قدرت سياسي به اعتبار آن را فراموش کرده ایم، نقش رهبران اجتماعی و به اعتبار آنها تحرک سیاسی منتج از آنها در بهترین حالت  به يک گروه فشار در چارچوب قدرت سياسي بورژوازي کاهش خواهد یافت. همانطور که رهبران اجتماعی بورژوازی مستقل از اینکه به چه شاخه ای از تحرکات اجتماعی این طبقه مربوط هستند، صفی از احزاب، دولت و ارتش را در کنار خود دارند، رهبر اجتماعی حکمتیست هم باید صفی از رهبران و سازمندهندگان حزبی را در کنار خود متشکل داشته باشد تا فعالیتش و ابعاد اجتماعی آن محدود به اپوزسیون احزاب بورژوایی بودن، نشود. در غیر این صورت و با حذف این فاکتور حزبی و سیاسی آنها به ناچار تنها متکی به شبکه های جنبشی و مبارزاتی میشوند که حزب و ماشین محکم حزبی در آن نقشی ندارد. این درمقابل قدرت و دامنه عمل احزاب و بورژوایی بسیار کوچک و کم تاثیر خواهد بود. این شيوه ای از فعاليت جرياناتي است که اساسا نقششان محدود به ايفاي  گروه فشار بر بورژوازي است و نه آلترناتيو آن در گرفتن قدرت سياسي و روشن است که حکمتیست ها نمیتوانند و نمیخواهند که اپوزسیون بورژوازی باشند.

بدون چفت کردن و بهم بافتن رهبران اجتماعي و سازمان دهندگان توده اي و اجتماعي با رهبران و سازماندهندگان و متخصصين سازماني حزبي در يک نهاد  امر رهبري اجتماعي که تنها ابزار ما برای کسب قدرت سیاسی و ایجاد دنیایی آزاد و برابر است به يک ادا در آوردن و هنرپيشگي سياسي و تشکيلاتي تبدیل میشود و نه تنها این بلکه امر تمرکز سازماني هم به ناچار به يک سازمان مريخي و غير اجتماعي منجر ميشود، سازمانی که مداما شاید بحثهای خوب سیاسی میکنند اما با دنیای خارج از خوِدش کمترین ارتباط و کمترین تاثیر را دارد. سازمان هائي که هيچوقت پايشان هيچ جاي محکمي بند نبود و کمونيست هائي که راحت تر هستند که با هم حرف بزنند تا اينکه بروند با مردم حرف بزنند. کمونيست هائي که نميتوانند به زبان آدميزاد با مردم حرف بزنند و جز خودشان کسي نوشته و حرفشان را نميفهمد، کمونيست هائي که نميتوانند مردم را جذب کنند و نميتوانند رهبر مردم شوند.

 ما نيازمند سازماني هستيم که پايه تحزب آن نوع جديدي از تمرکز باشد که به تمام بحث هاي سبک کاري و سازماني کمونيسم خودمان، کمونيسم منصور حکمت، چفت میشود. تمرکزي که مشخصه اصلي آن بعد اجتماعي آن است. تمرکزي که جامعه و حزب را در هم ادغام و در خود يکي میکند. تمرکزي که  فعل و انفعال اجتماعي و توده اي و فعل و انفعال سازماني حزب را با هم مقدور میکند و واقعاً تمرکز در تحزب را در يک محل يا جغرافيا را بوجود می آورد.

 کميته های کمونيستي با اتکا به اين مشخصات است که ميتوانند در کارخانه، در محله، در شهر و در مدرسه و دانشگاه چنين نقش محوري را بازي کنند. ماتريال انجام اين نقش را دارند، و اساسا فلسفه و شاخص پس رفت و پيشرفت آن ايفاي چنين نقشي است. تمرکز اين کميته ها از نياز به ايجاد تمرکز در مبارزه، در رهبري و در سازمان دهي حزبي و اجتماعي اين مبارزه ناشي ميشود. کميته کمونيستي يک فعل و انفعال زنده در کارخانه، در محله و يا در هر فضا و شبکه ي مبارزاتي ديگر است. قلب حزب است که دائم در محل ميتپد.

بنابراین کمیته های کمونیستی پايه هاي سازماني حزبي هستند که از يک طرف پتانسيل اجتماعي دارند و ميتواند جامعه را به حرکت در آورد و از طرف ديگر ماشين حزبي را ندارد که نتنها اين حرکت را ممکن ميکند و سازمان ميدهد بلکه هر پيشروي را تبديل به افزايش قدرت سازماني و افزايش تحرک اجتماعي و سياسي حزب ميکند و ميتواند هر پيشروي را تبديل به يک سنگر محکم کند که عقب راندن جامعه و حزب از آن سنگر مشکل باشد. ماشيني که اعضا و دوستداران جلب شده را جذب و در سازمان حزب انتگره ميکند.  اين پايه سازماني کميته های کمونيستي است.

سازمان اعضا به این ترتیب زير مجموعه کميته کمونيستي و تابع آن است. سازمان اعضا ارگانيسم غير مستقلي است که روي پاي خود معني ندارد و نميتواند زندگي کند و به این ترتیب  نقطه شروع توجه سازماني ما نیست. سازمان پايه حزب آن واحد پايه اي است که فعاليت و حيات حزب را در محدوده عمل خود انجام ميدهد و جنس و نوعش مثل خود حزب است که ما آنرا کمیته های کمونیستی  مینامیم.

کميته هاي کمونيستي بايد مثل گره هاي عصبي، در شبکه هاي مبارزاتي و اجتماعي نقش بازي کنند و اين شبکه ها را به رنگ خود در مي آوردند و از اين طريق جامعه را به دور خود به حرکت در مي آورند. جامعه يک پديده انتگره است. کارگر فقط در کارخانه مبارزه نميکند. در محله هم زندگي ميکند، مشکل آب و برق و تلفن دارد، مشکل مدرسه بچه هايش را دارد، مشکل خطر اعتياد براي بچه هايش را دارد، فرزندش در دانشگاه و مدرسه درس ميخواند، سر دخترش به زور حجاب ميکنند و شامل آپارتايد جنسي ميشود، بنابراین چه کارگر، چه کارمند، چه بیکار و چه جوان و دانشجو انسان است، صنف نيست.

انسان در اين جامعه زندگي ميکند و در اين جامعه بايد براي همه چيز مبارزه کرد و حول اين همه این ها شبکه هاي مبارزاتي و حمايتي شکل ميگيرند. در دنياي واقعي اين شبکه ها به هم ميرسند، خوب يا بد از هم تاثير ميگيرند و بر هم تاثير ميگذارند. محال است در جائي کارگر سوسياليست يا عدالتخواه باشد و غير مستقيم هم که باشد، تنه اش به تنه دانشجو يا آدم هاي سوسياليست و شبکه هاي مبارزاتي و معترض در آن محيط نخورد. شبکه هاي مبارزاتي سلسله اعصاب جامعه هستند جائي به هم ميرسند. کميته هاي کمونيستي تنها بر متن اين شبکه هاي مبارزاتي و بخصوص شبکه فعالين اجتماعي چپ و کمونيست ميتواند شکل بگيرد و عمل کند. شبکه مبارزاتي که کارخانه، رشته، دانشگاه ها و اين يا آن بخش جامعه را به هم وصل ميکنند، ميتواند یکی از ابزارهای اصلی کار اهداف کميته هاي کمونيستي هستند.

کميته هاي کمونيستي ميتوانند اشکال مختلف داشته باشند. اساس کار کميته هاي کمونيستي معطوف به جغرافياي معين، مثل کارخانه، محله، شهر، روستا، مدرسه، دانشگاه و .. است. اما کميته ها به اين اشکال محدود نيستند.  کميته هاي کمونيستي میتوانند معطوف به يک سازمان توده اي (اتحاديه، انجمن، سازمان غير حزبي توده اي، شورا و...) يا کميته هاي معطوف به يک رشته خاص مثلا نفت، برق و غیره باشند. کميته هاي کمونیستی میتوانند معطوف به شبکه هاي مبارزاتي که ممکن است چند دانشگاه و کارخانه و کانون هنري و غيره را به هم وصل ميکنند، باشند. کميته کمونيستي ميتواند معطوف به يک عرصه خاص از مبارزه باشد مثل عرصه جنبش زنان يا جوانان و غیره باشند. باید به این کار کاملا خلاق و منعطف برخورد کرد.

مهم اين است که کميته ها محيط اطراف خود را به رنگ خود در مي آورند، اين محيط را سازمان ميدهند، مثل بلور کريستالي هستند که در يک مايع اشباع شده قرار گرفته است محيط خود را به سرعت متبلور ميکنند. وقتي جائي کميته کمونيستي شکل ميگيرد رفتار مردم، تناسب قواي سياسي، فکري، فرهنگي و اجتماعي به نفع آزادي خواهي و بربري طلبي تغيير ميکند، حزب و سياست هاي حزب نفوذ بيشتري پيدا ميکند و فضائي که در آن فعاليت ميکنند عوض ميشود.

- عضو کمیته کمونیستی کیست؟

اعضاي کميته های کمونیستی اعضاي ساده حزب نيستند. کادرهای حزب هستند.  کادرهائي هستند که تنها دلشان نميخواهد اين کار را انجام دهند و "رهبر شوند" کساني هستند که نشان داده اند که ميتوانند چنين نقش هائي را بازي کنند. اين کادرها يا رهبر توده اي و اجتماعي هستند يا سازمان دهنده گان تراز اول توده اي يا سازمان دهنده گان تراز اول حزبي، يا مسئولين نظامي درجه يک و يا، بسته به نقش هر کميته خاص، متخصصين ديگري هستند که به کميته امکان ايفاي نقش سياسي، مبارزاتي، فکري، عملي و سازماندهي اجتماعي و حزبي را تواماً ميدهد. . اينها کساني هستند که متحد و با هم اين فعل و انفعال را سازمان ميدهند

اين کميته ها  ابزارهاي لازم براي ايفاي چنين نقشي را میسازند. خود به آژيتاتور ها و رهبران اجتماعي تبديل میشوند و يا رهبران و آژيتاتورهاي اجتماعي موجود را به خود جذب میکنند، خود در امر سازمان دهي و تدارکات و امنيت و نظامي حزبي و اجتماعي متخصص میشوند و يا اين سازمان دهندگان و متخصصين را به خود جذب میکنند. اين کميته ها مجبورند که تناقض يا رقابت ميان اهميت نويسنده و آژيتاتور خوب، با رهبر اجتماعي توانا، تناقض و رقابت ميان سازمان دهندگان توانا با نقش رهبران اجتماعي را حل کنند. کار اين کميته ها بدون همکاري و بازو در بازو اين دو خاصيت پيش نميرود. يک حزب کمونيستي اجتماعي همان قدر به يک رهبر و آژيتاتور اجتماعي نياز دارد که به يک متخصص سازماني خوب.

٢ –  چگونه و چه وقت میتوانند یک کمیته کمونیستی را تشکیل دهند؟

 

کمیته های کمونیستی نمیتوانند محل تمرکز کمونیست های بي نفوذ، کساني که مستقل از درجه تسلط شان بر مارکسيسم يا نقش اجتماعي ندارند و يا اگر چنين نقشي را دارند اين نقش شان را در خارج از اين تمرکز سازماني شان رفع و رجوع ميکنند. در نتيجه سازمان همچنان در حاشيه جامعه باقي ميماند. اين نوع سازمان نميتواند انقلابات و اتفاقات اجتماعي و توده اي را سازمان دهد.  اين سازمان ميتواند اعلاميه پخش کند، خبرنگاري کند، تبليغات کند، اما نميتواند در ابعاد اجتماعي مردم را به حرکت در بياورد و از ايفاي نقش جنبشي و اجتماعي قاصر ميماند. کميته کمونيستي جمع هائي هستند که وظيفه آنها رهبري اجتماعي – توده اي و سازماندهي حزبي و توده اي، تضمين آن است که سياست کمونيستي حزب در منطقه يا محدوده عمل اين کميته تسلط پيدا کند. اين در حقيقت تمرکز کادر ها است. کار اين تمرکز سازمان دادن مبارزه اجتماعي به زير سياست ها و شعار ها و اهداف و تاکتيک هاي حزب است. بايد اين تمرکز با تقسيم کار در ميان خود بتواند رهبري اجتماعي، رهبري سياسي و توده اي، رهبري سازماني و تدارکاتي و امنيتي و نظامي فعاليت حزب و همچنين تفوق فکري کمونيسم ما بر ساير جريانات فکري و جنبشي در محل را تامين و تضمين کند.

اين کميته ها از نظر حزبي مسئول و رهبر فعاليت حزب در محيط عمل خود هستند. شاخص موفقيت آنها هم نه تعداد اعلاميه هاي پخش شده و نه تعداد خبر هاي مخابره شده، بلکه شاخص ابژکتيو موفقيت اين کميته ها اين است که چقدر اين نقش رهبري متحد کننده حزبي و اجتماعي را ايفا کرده اند و چقدر حزب را به جريان سياسي، اجتماعي و فکري و عملي هژمونيک در محدوده عمل خود تبديل کرده اند. البته کميته ها براي اين کار به ايجاد سازمان متناسب، پخش اعلاميه، عضو گيري، خبرنگاري و غيره هم احتياج پيدا ميکنند. شاخص نهائي اين است که اين کميته ها چقدر توانسته اند مبارزه را متحد کنند، چقدر توانسته اند مبارزه را متشکل کنند، چقدر توانسته اند اين مبارزه را حول سياست هاي حزب رهبري کنند و در اين راستا چقدر حزب را بسازند. اينها همه ابعاد يک پديده واحد است.  به اعتقاد من قدم بعدي در تئوري سازماني ما و در ساختن حزب تشويق ايجاد کميته هاي کمونيستي است.

کميته های کمونيستي نميتواند در محيط فعاليت خود نه رهبر اجتماعي را با خود داشته باشند و نه سازمانده های تواناي اجتماعي و حزبي و تنها ترکيبي از "بچه هاي خوب" ايدئولوژيک باشد. اين با هدف و فلسفه وجودي کميته متناقض است. کميته کمونيستي ترکيبي از کساني است که با هم کار رهبري و سازمان دهي اجتماعي و حزبي را انجام ميدهند. کارهائي که از تک نفري ساخته نيست، هيچ تک نفري همه اين خاصيت ها را ندارد.

عدم تفکيک اين دو نوع فعاليت اجتماعي و حزبي و ادغام درست آنها در يک سازمان درست حزبي براي خود ما مشکل درست کرده است.  بطور اخص حزب ما رهبراني را دارد که در ابعاد اجتماعي ميتوانند هزار نفر هزار نفر براي حزب عضو بگيرند، رهبراني را داريم که ميتوانند جامعه و توده مردم را به امر خود به حرکت در آورند. اما از همين ها ميخواهيم که هم سازمان دهندگان تواناي حزبي و هم نويسندگان برجسته باشند. از طرف ديگر از سازمان دهندگان برجسته حزبي و از نويسندگان تواناي مان ميخواهيم که نقش رهبر اجتماعي را ايفا کنند. هر دو به بن بست ميرسند و سازمان حزبي ما  نه نقش رهبري اجتماعي را درست بازي ميکند و نه اصولا سازمان درستي را ايجاد ميکند.

فاکتور مهم ديگري که بايد به آن توجه کرد اين است. که کميته کمونيستي نمتواند صنفي و رشته اي باشد. اگر کميته کمونيستي بخواهد نقشي که گفتيم را بازي کند آنوقت بايد کميته کمونيست ها باشد. به اين معني کميته کمونيستي در يک محل کميته کمونيست هاي آن محل است. به قول لنين کميته اي است که در يک محل کارگر کمونيست، فاحشه کمونيست، دانشجو کمونيست، سرباز، دهقان يا هر انسان کمونيست ديگري را در خود جا ميدهد. مثلا در دانشگاه کميته کمونيستي نبايد تنها کميته دانشجويان کمونيست باشد. بايد کميته دانشجو، استاد، کارمند، نظافتچي، و هر موجود کمونيست ديگري در آن دانشگاه باشد. همنيطور کميته کمونيستي در کارخانه، در محله، در روستا و غيره، هر کدام بايد کميته کمونيست هاي آن محيط باشند. کميته کمونيستي نميتواند صنفي کارگران کمونيست، دانشجويان کمونيست، دهقانان کمونيست، زنان کمونيست و غيره باشد.

بنابراین کميته های کمونيستي کانون کادرهاي حزب هستند. ما  به دلايل امنيتي  همه کادرهاي مان در فلان دانشگاه يا کارخانه را در يک کميته به هم معرفي نمیکنيم. اين کادرها بايد در جمع هائي که خود از جنس کميته کمونيستي هستند متشکل باشند و فعاليتي در قالب کميته کمونيستي را سازمان دهند.

در قدم اول، هم به دليل امنيتي و هم به دليل اينکه اين کار براي ما روش تازه اي است،  بايد سازمان منفصل را در پيش گيريم. اين انفصال را در سطح کميته هاي کمونيستي نگاه داريم. بعدا در اولين فرصت بايد کميته کمونيستي ما در هر جا متمرکز شود و رهبري و مسئوليت حزب در آن منطقه يا محل را تماما برعهده بگيرد.  کانوني که در اين محدوده تصميم ميگيرد کميته کمونيستي است که در چارچوب سياست و سلسله مراتب حزب تصميم ميگيرند و محيط خود را سازمان ميدهند و رهبري ميکنند. در اين کميته ها رهبران اجتماعي و توده اي ، متخصصين سازماندهي، جعل، امنيت، تدارکات، مالي، نظامي، تبليغات، نشريات، آموزش و غيره و غيره شرکت دارند، کساني که بعلاوه بيش از يک عضو مايه ميگذارند و مسئوليت قبول ميکنند.