مبارزه طبقاتی در ایران

ثریا شهابی

 

قيام بهمن ماه مبارزه بر سر قدرت سياسى را فيصله نداد بلکه آن را از نظر تاريخى - طبقاتى تکامل بخشيد، چرا که عليرغم اينکه موجب شد مسأله کسب قدرت سياسى موقتا از دستور مبارزه بلافاصله توده‌هاى انقلابى، که به توهّم پيروزى دچار گشته بودند، بيرون رود و زمينه را براى طرح مجدد اين مسأله بگونه‌اى صريحتر و رها از چهارچوب تنگ يک مبارزه ماوراء طبقاتى ضد سلطنتى، که بورژوازى ليبرال و رهبرى خرده بورژوايى بر زمينه‌اى از فقدان خط مشى مستقل پرولترى بر جنبش انقلابى تحميل کرده بودند، فراهم ساخت.

"دوجناح در ضد انقلاب بورژواامپریالیستی"، اثر منصور حکمت.

آموزشهای تئوری "دوجناح در ضد انقلاب بورژواامپریالیستی"، اثر منصور حکمت(که در ادامه این مطلب آن را به اختصار "دوجناح" میخوانید)، هنوز زنده است و موضوعیت دارد، همانطور که "مبارزه طبقاتی در فرانسه" مارکس، زنده است و موضوعیت دارد.  

مسائل و مطالبات انقلاب 57 هنوز به سرانجام نرسیده است. آن جدالهای طبقاتی هنوز لاینحل مانده است. جدالهایی که امروز بخصوص با توجه به شرایط بحرانی و انفجاری موجود، مجددا در مقابل دو طبقه اصلی جامعه، طبقه کارگر و بورژوازی، برای پاسخ گویی قرار گرفته است. امروز در شرایط بحرانی که جمهوری اسلامی از سرمیگذراند، هنگامی که نسلی از  جوانان کمونیست پا به میدان گذاشته اند و  بخش اعظم "چپ" در ایران با عروج "اسلام سبز" باز دچار سردرگمی کمابیش مشابهی شد که در انقلاب 57 از آن رنج میبرد، آموزشهای "دو جناح" بیش از پیش موضوعیت دارد. باید آن را خواند، آموخت و آموخته هایش را بکار گرفت.  

در این شماره کمونیست بحش سوم "دوجناح" را، منتشر میکنیم، بخش سوم به نوعی جمعبندی مختصری است از یکی از مهمترین تئوریهای مربوط به مبارزه طبقاتی در ایران، تئوری مربوط به مبارزه طبقاتی در ایران در یکی از مهمترین مقاطع تاریخ معاصر خود. "دوجناح" تحلیلی از مقطع مهمی از تاریخ جدال های سیاسی – اقتصادی و طبقاتی در ایران است که هنوز بعد از سی سال بسرانجام نرسیده است.  بخش سوم دوجناح به ویژه استنتاجات سیاسی - پراتیکی این تئوری را برای جنبش  کمونیستی، با دقت و در جزئیتات، توضیح میدهد.  

متن کامل و جامع "دوجناح"، را میتوان از سایت منصور حکمت، آدرس زیر، دریافت کنید.

www.hekmat.public-archive.net

 

در معرفی دوجناح

 

"دوجناح در ضد انقلاب بورژوا امپریالیستی"، ، یکی از آثار برجسته تئوریک منصور حکمت است که در فاصله مرداد تا بهمن 1359 و در گرماگرم ماههای بعد از انقلاب 57، نوشته شده است.  دوجناح از زمره  تئوری های منسجم، سیستماتیک، ماتریالیستی و مارکسیستی عصر ما است. 

این اثر، در سه شماره در نشریات "بسوی سوسیالیسم"، نشریه تئوریک سازمان "اتحاد مبارزان کمونیست – ا م ک"، یا بقول منصور حکمت این ابزار نظری سازمان در فاصله مرداد تا بهمن 1359 منتشر شد.  این اثر که به اختصار به "دوجناح"معروف شد، در مورد مبارزه طبقاتی، امپریالیسم، رابطه نمایندگان سیاسی – اقتصادی طبقات مختلف با جنبش های خود، رابطه اقتصاد و سیاست، جایگاه قدرت سیاسی در مبارزه طبقاتی، و مهمتر از همه سوالات و مسائل انقلاب 57 ایران، تبینی غنی، ابژکتیو، و مارکسیستی بدست نسلی از کمونیست های ایران داد. تئوری و تبینی از مبارزه طبقاتی در ایران، که تماما در مقابل درک حاکم بر جنبش کمونیستی ایران و جهان، بود.

این تئوری سی سال  پیش در مقابل انواع تبین و برداشت های بورژوایی – خردبورژوایی از خصلت طبقات و از ماهیت دولت، و در گرماگرم سیطره کامل نگرش استالینیستی – مائوئیستی و ناسیونال – مذهبی بر مبارزه "ضدامپریالیستی" طبقه کارگر، مارکس را زنده میکند. مارکسیسم را در بطن آنالیزه انقلاب 57، به چپ ایران تحمیل میکند و آن را مجددا در دسترس جنبش کمونیستی طبقه کارگر قرار میدهد.  

" دو جناح"، در فضای غبارآلود حاکم بر جنبش چپ ایران و سردرگمی اش در تشحیص اصلی ترین عرصه های نبرد طبقاتی، مضمون و محتوای انقلاب 57 را بیان میکند. اعلام میکند که جدال دو طبقه اصلی مدعی قدرت در دل این انقلاب، یعنی جدال  طبقه کارگر و بورژوازی، لاینحل مانده است. اعلام میکند، که  جنبش اسلامی که به قدرت رسیده است، نه یک نیروی ضد امپریالیست و "خلقی"، که یک نیروی بورژوایی، ضد انقلاب و بنا به وظیفه تاریخی که در مقابل طبقه کارگر بر عهده اش گذاشته شده است، امپریالیستی است. این در شرایطی است که بخش اعظم جامعه، نیروهای سیاسی و چپ و اپوزیسیون، به قدرت رسیدن جریان اسلامی را "پیروزی" یا حلقه و مرحله ای در سیر "پیروزی" خود و جنبش شان میدانستند!  هرکدام به نوعی ضدانقلاب  اسلامی تازه به قدرت رسیده را در صف "خلق"، "انقلابی"، "تضاد غیرعمده"  و "ضدامپریالیست" میدانستند. در شرایطی که مناسبات بستر رسمی چپ ایران با ارتجاع اسلامی، "انتقادی"، درون خانوادگی و درون جنبشی بود.

منصور حکمت در "دوجناح" در مقابل درک های کلیشه ای و عاریه ای از مبارزه طبقاتی و رابطه اقتصاد و سیاست، رابطه جنبش ها و احزاب سیاسی، نگرش وارونه چپ را برقاعده مینشاند. او در بحث "دوجناح" ، روند ها و صف بندی های تعیین کننده سیاسی را اعلام میکند، از دل آن عرصه های اصلی نبرد طبقه کارگر و خط مشی تاکتیکی کمونیستی برای پیروزی در آن عرصه ها را، در شرایط پس از قیام 57، تعیین میکند.    

حکمت در تبین مبارزه طبقاتی در ایران ، بر جایگاه سرمایه داری ایران در تقسیم کار جهانی سرمایه تاکید میگذارد و ضرورت تاریخی ارزان نگاه داشتن نیروی کار طبقه کارگرایران را، از زاویه تضمین منفعت سرمایه در ایران، اثبات میکند. برمبنای این تئوری، منصور حکمت روبنای سیاسی، ضرورت و نیاز تاریخی بورژوازی ایران به دیکتاتوری و اختناق سیاسی - فرهنگی، را  توضیح میدهد. او بر مبنای این تئوری، با بهتر است بگوئیم این واقعیات،  چهارچوب یک سیاست کمونیستی – مارکسیستی، سیاستی که بتواند هر لحظه طبقه کارگر را در دل جدالهای اصلی و در مقابل بورژوازی قدرتنمد تر کند، معلوم میکند. او طبقه کارگر را از نظر فکری تجهیز میکند و این طبقه و کمونیست ها را به شرکت در جدالهای اصلی نبرد با بورژوازی فرامیخواند.

پس از به قدرت رسیدن ارتجاع اسلامی، تولید سرمایه دارانه بر اثر اعتصابات و تحت حملات شوراهای کارگری (شوراهای که در مواردی کنترل تولید و توزیع در کارخانه ها را هم بدست گرفته بودند)، موقتا متوقف شده بود. و روبنای حکومتی، مجلس و زندان و ارتش و ..  توسط انقلاب مردم یا تخریب شده بود و یا آسیب های جدی دیده بود. در این شرایط بازسازی سرمایه دارانه تولید و فراهم کردن شرایط بازگرداندن ایران به بازار جهانی سرمایه (و در مدار سرمایه داری غرب)، اولین و مهمترین وظیفه بورژوازی بود. کاری که ارتجاع اسلامی، با تمام رنگ غلیظ مذهبی و "ضدغربی" اش، بنا به خصلت ضد کمونیستی و ضدکارگریش، اساسا برای آن مورد حمایت بی دریغ غرب قرار گرفت.  منصور  حکمت در این شرایط عرصه های اصلی نبرد طبقاتی در ایران را اینگونه بیان میکند.

1- یکی ازعرصه های اصلی نبرد طبقاتی در ایران،  حمله بورژوازی به دستاوردهای انقلاب است، برای احیای شرایط سابق و برای بازسازی یک  دولت بورژوایی. از مهمترین دستاوردهای انقلاب 57، آزادیهای سیاسی وسیع در همه ابعاد و اشکال بود. به این اعتبار در صدر نبرد طرف دیگر تخاصم طبقاتی، یعنی در صدر وظایف طبقه کارگر، "دفاع از دستاوردهای انقلاب"  قرار میگیرد. این دفاع شامل دفاع از همه آزادیهای سیاسی بدست آمده توسط مردم، آزادی احزاب و مطبوعات و آزادی بی قید و شرط عقیده و بیان و اجتماعات و اعتصاب، و دفاع از تشکل و سازمانهای شکل گرفته در انقلاب، است. این جدالی علیه روبنای  سیاسی – فرهنگی و اجتماعی مورد نیاز مشخصا بورژوازی ایران، برای از سرگیری مجدد  تولید و بارتولید سرمایه دارانه در جغرافیای معینی بنام ایران، است.     

دفاع خودبخودی، گاها متشکل و ناهمگون، در مقابل حمله ارتجاع اسلامی به دستاوردهای انقلاب در سراسر ایران، جریان داشت. مشخصا در کردستان ایران مقاومت در مقابل نفوذ و حضور ارتجاع اسلامی در ابعاد مردمی و میلیونی و متشکل، از همان روزهای اول به قدرت رسیدن ارتجاع اسلامی، با هژمونی سازمانهای چپ، بدون کمترین توهمی به "خلقی" بودن حکومت، براه افتاده بود.  به این دلیل، منصور حکمت دفاع از جنبش مقاومت درکردستان، که وسیعا و در ابعاد اجتماعی علیه نفوذ ارتجاع اسلامی مبارزه میکرد، را بعنوان یکی از محور های خط مشی تاکتیکی طبقه کارگر ایران در مقابل بورژوازی تاره به قدرت رسیده پس از انقلاب، تعریف کرد. بر مبنای این نگرش دفاع از مقاومت در کردستان بعنوان یکی از سنگرهای مقاومت طبقه کارگر در ایران، به  یک خط مشی کمونیستی - کارگری در مبارزه طبقاتی در ایران تبدیل شد. در ادامه این سیاست است که منصور حکمت برای ساختن یک حزب کمونیستی جایگاه ویژه ای به کردستان و نیروهای کمونیست در کردستان میدهد و خود دست بکار ساختن حزب کمونیست در کردستان میشود. و این در حالی است که بخش اعظم "چپ" در ایران،  یا همچون فدایی و پیکار و رزمندگان بدنبال "دانشجویان خط امام" و ماجرای اشغال سفارت، دوشادوش حزب الله مشغول "مبارزه جدی تر ضد امپریالیستی" بودند و دوان دوان بدنبال "برادر طالقانی" مشغول انتقاد درون خانوادگی از بورژوازی تازه به قدرت رسیده ایران، یا همچون حزب توده و رنجبران مشغول مشاوره دادن به خمینی بودند برای تقویت "خصلت ضد امپریالیستی" جمهوری اسلامی در مقابل خطر نفوذ یکی از "قطب های امپریالیستی آمریکا یا شوروی!      

2- عرصه دیگر اصلی مبارزه طبقاتی در ایران برمبنای تئوری دو جناح، تعرض به سطح معیشت طبقه کارگر است برای بازسازی شرایط سودآوری سرمایه و برای بازسازی سرمایه داری ایران است. به این اعتبار مقاومت در مقابل بازسازی سرمایه داری در ایران، یعنی "دفاع از معیشت طبقه کارگر"، در مقابل نیاز بورژوازی و علیه فراهم کردن  مجدد شرایط ارزان نگاه داشتن نیروی کار، بعنوان یکی دیگر از محور های خط مشی تاکتیکی طبقه کارگر ایران، از تئوری درجناح استنتاج میشود. مبارزه علیه تحمیل فقر و فلاکت به طبقه کارگر در دستور کار طبقه کارگر و کمونیست ها قرار میگیرد و مبارزه متحدانه علیه فلاکت طبقه کارگر و علیه بیکاری، یکی دیگر از عرصه های اصلی مبارزه طبقه کارگر ایران، تعریف شد.

بر این مبنا و بر اساس این نگرش مارکسیستی و منسجم از مبارزه طبقاتی در ایران، اتحاد مبارزان کمونیست خود راسا دست بکار ایجاد "اتحادعلیه بیکاری" شد. و باز این در حالی بود که چپ غیر کمونیست در ایران، با حفظ مواضع خود، و با برخی "انتقالات" به کم خلقی بودن رژیم، کارگران را سرگردان در شوراهای خود بخود تشکیل شده کارگری، در انتظار نگاه داشته بود. انتظاری که موجب تصرف این شوراها توسط ارتجاع اسلامی و تبدیل آنها به تشکل های دولتی "شوراهای اسلامی" شد.

استنتاجات سیاسی، عملی و تئوریکی از بحث دوجناح، در تمام طول تاریخ کمونیسم منصور  حکمت، ناظر بر برخورد او به جمهوری اسلامی، اختلافات درونی رژیم، رابطه مردم و طبقه کارگر با جمهوری اسلامی و تعیین شرایط پیشروی طبقه کارگر و قدرتمندی و به قدرت رسیدن این طبقه در ایران است.  در خاتمه بار دیگر خواندن این مطلب را به همگان توصیه میکنم

ثریا شهابی اکتبر 2009،   / از: کمونیست 160، نوامبر 2009