خالد حاج محمدی
اول مه و "انقلاب" جاری
جریانات مختلف جنبش سبز میگویند "انقلابی" در جریان است٬ که از خرداد ٨٨ شروع شده است٬ میگویند از لحظات رادیکال و تعیین کننده این "انقلاب" عاشورا، نماز جمعه به امامت رفسنجانی، روز قدس و مراسم دولتی در ٢٢ بهمن بوده است. میگویند اگر کارگران در این "انقلاب" شرکت میکردند در یکی از این مناسبتهای "انقلابی" کلک جناح احمدی نژاد را کنده بودند و "انقلاب" به پیروزی رسیده بود. اکنون تلاش میکنند اول مه به مناسبتی دیگر از مناسبتهای انقلاب جاری تبدیل شود و یکی دیگر از حلقه های "انقلابی" و "تاریخی انقلاب" فوق باشد. سوالی که در مقابل کل این جریانات قرار دارد این است که آیا موفق میشوند اول مه را هم به یکی دیگر از حلقه های این "انقلاب" تبدیل کنند؟ آیا میتوانند با مسخ انقلاب کارگری و اول مه توجه کارگر را به این "انقلاب" جلب کنند و آنها را زیر پرچم جنبش خود بکشانند؟
جریان اصلی جنبش سبز در بازبینیهای دوره اخیر خود٬ یکی از نتایج به گل نشستن انقلابش را ناتوانی درجلب کارگران به زیر پرچم خود میداند. به همین دلیل در نقد این "نقص" در فکراند تا با اسم بردن از کارگر و تلاش برای "توجه بیشتر به طبقه کارگرو دلجوئی کردن از کارگران" آنان را به این سمت بکشند و جنبش خود را تقویت کنند. میگویند برای این کار باید به خواستهای کارگران هم توجه کرد. بیژن حکمت از جمهوری خواهان با واقع بینی بیشتری میگوید جنبش سبز چیزی برای کارگران ندارد و به همین دلیل راه را طرح مطالباتی چون حقوق معوقه و خواست ایجاد سندیکا و اتحادیه برای بدست آوردن دل کارگران پیشنهاد میکند. میگوید شرکت کارگران در جنبش سبز در خدمت اهداف "دمکراسی" است. در آستانه اول مه این تلاشها شدت بیشتری به خود گرفته است. طیف اکثریت - توده ای مثل همیشه تلاش دارند اول مه را به همه چیز تبدیل کنند جز روز کارگر. سایت اخبار روز یکی از مهمترین تریبونهای این طیف به روشنی طبقه کارگر را به پیوستن به جنبش طبقه متوسط دعوت میکند. راه کارگر روز اول مه را روز همه قشرها و لایه های اجتماعی و ملیت های تحت ستم و اقلیت های مذهبی و فرهنگی میداند و کارگران را به دفاع از آنها و پیوستن به جنبش "ضد دیکتاتوری" دعوت میکند. حزب کمونیست کارگری معتقد است "انقلابی" درجریان است که از خرداد ٨٨ شروع شده است و اول مه مناسبتی برای پیش راندن این "انقلاب" است و نه فقط به طبقه کارگر ایران بلکه به طبقه کارگر در همه دنیا فراخوان حمایت از "انقلاب" سبز، البته با رهبری حزب خودشان، را میدهد.
آنچه در این میان مسخ میشود خود انقلاب کارگری به عنوان آلترناتیو طبقه کارگر در مقابل نظام مبتنی بر کار مزدی است. آنچه مسخ میشود خود اول مه به عنوان روز اعلام کیفرخواست طبقه کارگر چون یک طبقه جهانی علیه نظام سرمایه داری است. آنچه مسخ میشود خود طبقه کارگر به عنوان یک طبقه جهانی است که با کارگران جهان یک منفعت را دارد. آنچه مسخ میشود صف مستقل این طبقه و تمایز سیاسی و طبقاتی آن از طبقات دیگر است. با هر تفسیری که این "انقلابیون" از انقلاب سبز دارند٬ با هر ادعا و نامی که چپ بورژوائی بر خود گذاشته است و با هر پیشینه سیاسی و تاریخی که برای خود دارند٬ امروز همگی در تلاشند که طبقه کارگر را زیر پرچمی ببرند که از رفسنجانی٬ خاتمی٬ موسوی٬ گنجی٬ رهنورد و سازگارا تا طبقه متوسط و تا احزاب و جریانات فوق را زیر یک سقف جمع کرده است. از نظر همگی این مهم است چون این تنها راه به پیروزی رسیدن انقلاب "ضد دیکتاتوری" راه کارگر و اکثریت، "انقلاب" در جریان حزب کمونیست کارگری، انقلاب سبز موسوی و انقلاب برای دمکراسی جمهوری خواهان است. طبق این جهت و بر مبنای چپ ترین مفسرین و احزاب مدافع این "انقلاب"٬ در اول مه کارگر کمونیست باید روی چهارپایه رفته و در اهمیت این "انقلاب" سخنرانی کند٬ باید طبقه کارگر را سرزنش کند که در لحظات حساس "انقلاب" جاری به نماز جمعه رفسنجانی و روز عاشورا و قدس نرفته و امروز و برای جبران این "کم کاری" و "نا هوشیاری" خود٬ اول مه را به عاشورا و نماز جمعه تبدیل کند.
کل تلاش این صف این است که انقلاب کارگری مسخ شود. بدون مسخ
انقلاب کارگری محال است بتوان طبقه کارگر را به سیاهی لشگر جنگ بخشهای مختلف
بورژوازی تبدیل کرد.
اول ماه مه روز عاشورا و قدس و حلقه ای از انقلاب سبز نیست. اول مه روز جشن جهانی کارگران٬ روز اجتماع آنان برای بالابردن اتحاد خود٬ شناختن خود به عنوان یک طبقه جهانی٬ شناختن تمایز خود و تمایز جنبش خود از همه طبقات دیگر و جنبشهای آنهاست. اول مه روز اعلام ادعانامه طبقه کارگرعلیه کلیت نظم موجود، روز اعلام عزم طبقه کارگر برای پایان دادن به بردگی مزدی است. این از ابتدائی ترین داده های جنبش خودآگاه و کمونیستی طبقه کارگر است.
اگر طبقه کارگر ایران در اول مه امسال موفقیتی داشته باشد نه شرکت در "انقلابی" که در جریان است٬ نه پیوستن به صف جنبش سیاسی سبز است که تاچریسم را در ایران نمایندگی میکند و هویت ضد کارگری و لخت و عریان آن بسیار عیان است٬ بلکه در شناختن آن و در ریختن توهمات و غباری است که به همت چپ بورژوائی حول آن ایجاد شده است. اگر اول مه دستاوردی داشته باشد٬ باید نزدیک کردن کارگران به هم٬ بالا بردن اتحاد آنها و خودآگاهی آنان نه تنها در مقابل جناح حاکم که در مقابل همه جنبشهای ارتجاعی و جناح سبز بورژوازی ایران است.
اولین دستاورد اول مه باید بالا بردن خودآگاهی طبقه کارگر به این واقعیت باشد که این طبقه جز برای انقلاب خود٬ سرباز هیچ جنگی جز جنگ خود برای رهائی نخواهد شد.
در دنیا از اینگونه انقلابات٬ بر دوش مردم ناراضی و معترض که در نهایت جناحی از بورژوازی را به قدرت رسانده است کم ندیده ایم. شرکت مردم محروم در انواع تحرکات توده ای، اعتراض برحق آنان به دولتها و طبقات حاکم٬ یک ذره از ماهیت ارتجاعی آن قیامها و انقلابات کم نکرده است. از یوگسلاوی و ارمنستان و آذرباتجان و افغانستان تا عراق و قزقیزستان و... شاهد این گونه انقلابات ارتجاعی با شرکت مردم محروم و معترض به امید بهبودی در زندگی بوده ایم. در تمام این انقلابات سهم مردم محروم فداکاری و تلاش و خون و کشته و زخمی و زندان و سرانجام و بعد از پیروزی همان زندگی فلاکتبار اول بوده است. انقلاب و قیامهای توده ای بر دوش آنان پیش رفته است و قدرت میان جناحهای مختلف طبقه حاکم دست بدست شده است. حقانیت مردم در اعتراض٬ نارضایتی برحق آنان سر سوزنی از ارتجاعی بودن ماهیت قیام و انقلابات فوق کم نکرده است.
تلاش بخشهای مختلف بورژوازی چه راست٬ سبز موسوی، یا چپ، کمونیسم بورژوائی آن برای تبدیل طبقه کارگر و انقلاب آن برای رهائی بشریت٬ به سیاهی لشگر جنگ بخشهای مختلف بورژوازی و تبدیل اول ماه مه به روز دفاع از انقلاب جاری تلاشی ارتجاعی است٬ تلاشی در مسخ اول مه، مسخ منفعت طبقه کارگر و انقلاب کارگری است.