آشتی تروریستها
در حاشیه شرکت احمدی نژاد در اجلاس سالانه سازمان ملل
ثریا شهابی
آغاز پذیرفتن جمهوری اسلامی ایران بعنوان یکی از شرکا بر سر میز تقسیم جهان یک قطبی، آغاز پذیرفتن رسمی ایران برای شرکت در سازمان دادن تولید و بازتولید سرمایه دارنه جهان، بعنوان یک شریک "بی دردسر"، به "جنگ تروریستها" پایان داد. بهای جنگ تروریستها را قربانیان یازده سپتامبر، قربانیان آدم کشی های ارتجاع اسلامی، قتل عام مردم عراق، تخریب عراق و باطلاق مرگبار افغانستان، دادند.
هفتمین حضور احمدی نژاد در سازمان ملل، مذاکرات بر سر آینده عراق و مسئله فلسطین و تحریم و "برنامه های اتمی" ایران، همه و همه فازهایی از نمایش "آشتی" غرب با جمهوری اسلامی ایران است. حلقه دیگر این سازش و مصالحه در صف تروریستهای جهانی، مذاکره آمریکا با طالبان و حماس است. سازشی که اساسا بر محور توافقات با جمهوری اسلامی ایران شکل میگیرد.
اما این آشتی، برای هردو طرف، پروسه ای سراسر تناقض و کشمکش است. تناقض و کشمکشی که برای هریک از طرفین مابه ازا داخلی و جهانی دارد. تناقضاتی که سیر آشتی سرکردگان تروریسم جهانی را نامعلوم، غیرقابل پیش بینی، و پرتنش میکند.
پس از فروپاشی اردوگاه شرق و تلاشی یکی از دو قطب امپریالیستی، تعادلی که رنگ خود را بر فرهنگ و اخلاق و هنر و سیاست و ایدئولوژی و اقتصاد در سراسر جهان زده بود، از دست رفت. پس از فروکش کردن پس لرزه های فروپاشی شرق، خلائی بنیادین، خلائی سیاسی – ایدئولوژیک و فقدان مدل اقتصادی، کمپ پیروز در جنگ سرد، جهان سرمایه بدون "ژاندام" و تماما متکی به "اقتصاد بازار آزاد"، را مورد تهدید قرار داد. در کمپ پیروز، در مقابل سهم خواهی "شرکا رام دیروز" چون اروپا و ژاپن، و سهم خواهی قدرتهای اقتصادی جدید، چون چین و روسیه، مکان ویژه سرکردگی آمریکا که اساسا محصول جنگ سرد بود، به خطر افتاد. در پاسخ به این نیاز، و برای احیا موقعیت قدرقدرتی "گذشته"، میلیتاریسم کور و عنان گسیخته آمریکا تحت نام صدور "حقوق بشر" و حفظ "امنیت" جهان، بدنبال گوشه های "بی صاحب" جهان برای کشتار و تخریب بود. اشغال کویت و یازده سپتامبر، مناسب ترین فرصت را برای آمریکا برای حل تناقضاتی که ریشه آن نه در خاورمیانه، که در خود غرب بود را فراهم کرد. جهانیان محصولات "جنگ تروریستها"، تخریب و بن بست عراق و افغانستان، ناکامی این ابزار برای احیا قدرت از دست رفته آمریکا را، تجربه کردند.
سازش غرب و ایران، اعلام پایان "جنگ تروریستها"، و اعلام آمادگی غرب برای رفتن به مصاف تتاقضات اصلی در خود جهان غرب و در میان قدرتهای اقتصادی جهان است. این شرایط، دول غربی و در راس آن آمریکا را بدون حفاظ در مقابل مردم، طبقه کارگر و جهانیان قرار میدهد. آمریکا بدون دشمن، بدون مقام "حافظ امینت جهان"، و بی مصرف شدن حربه قتل عام و کشتار مردم بیگناه "جهان سوم" برای صدور "حقوق بشر و دمکراسی"، آمریکا امروز نیست! این واقعیت تقابل ها و تلاطمات پیچیده تر، خشن تر، و به مراتب مخرب تری را در میان قدرتهای اقتصادی جهان دامن خواهد زد.
طرف دیگر این سازش، جمهوری اسلامی است که نه به دلیل "قدرت اقتصادی"، که اساسا به دلیل ارتزاق از بحرانهای خاورمیانه، بی سرزمینی فلسطینیان، انزجار عمومی جهانیان از میلیتاریسم غرب، و سرمایه گذاری بر شکاف تاریخی میان مردم در خاورمیانه و غرب، به جلوی صحنه کشیده شده است. حکومتی که سی سال است ضدیت با آمریکا یکی از ارکان مهم ایدئولوژیک و هویت آن است. کنار گذاشتن این حربه برای جمهوری اسلامی، ما به ازا داخلی دارد. جمهوری اسلامی بدون "مرگ بر آمریکا" جمهوری اسلامی امروز نیست.
در دوسوی این کشمکش، در دل جنگ و آشتی قدرتهای تروریستی جهان، میلیاردها انسانی که از جنگ و میلیتاریسم و تروریسم و بحران اقتصادی و فقر و تعرض به معیشت خود، به تنگ آمده اند قرار دارند. کسانی که آرزو میکنند گذشته را به امید آینده ای "نه بهتر"، که کمتر مشقت بار، پشت سربگذارند. در دوسوی این کشمکش بشریت تسلیم شده ای قرار دارد که یازده سپتامبر، بدهکاری عظیم به هالوکاست و قتل عام یهودیان در جنگ دوم، نظم نوین جهانی و صدور دمکراسی و فریبکاری حقوق بشر و رژیم چینج و حملات پیشگیرانه... را پشت سرگذاشته است.
برای جهانی که جنگ در میان دشمنان مردم، میلیتاریسم غرب و اسرائیل و جمهوری اسلامی را تجربه کرده است، برای قربانیانی که ابعاد تخریب و کشتار و فضای میلیتاریستی طرفین را تجربه کرده اند، وضع حاضر و آشتی قطب های تروریستی، میتواند از گذشته "بهتر" و کمتر دردناک باشد. آرزویی که همچنان تسلیم و سپردن مقدرات زندگی بشر به جنگ و صلح در صف دشمنان، را موعظه میکند. صلح طلبی که در بهترین حال حفظ وضع موجود را توصیه میکند.
واقعیت این است که آشتی تروریستها، همچون جنگ شان، برای مردم در هر دوسوی این تخاصم، جز سرکوب، اختناق و بی حقوقی بیشتر ببار نخواهد آورد. فروکش کردن عربده های میلیتاریستی و ارتجاعی طرفین، میتواند میدان را برای عروج دشمنان نظام سرمایه، صف کمونیستی طبقه کارگر باز کند و ظرفیت های جهانی مردمی که از حاکمیت دول بورژوایی به تنگ آمده اند را به کار بگیرد.