در حاشیه بیکار سازی وسیع زنان در ایران
هلاله طاهری
فقط در ربع اول سال رقمی بالای پانصد هزار زن در ایران بیکار شده اند. از مجموع بیکاران زن در جامعه ٤٦ درصد را زنان جوان ١٥ تا ٢٤ تخمین زده و به این صورت جمعیت زنان بیکار به یک میلیون و ٢٣١ هزار رسیده است. سرعت بیکاری در میان زنان دو برابر مردان و در رشته هایی حتی بیشتر بوده و فقط ١٥ درصد از جمعیت ٦٠ درصدی زنان٬ نیروی فعال بحساب آمده اند. واقعیت این است که این آمارها تنها گوشه هایی از واقعیت بزرگتری از زندگی کارگران زن و اقشار فقیر جامعه را نشان میدهند. تازه معلوم میگردد که بخش غیر رسمی کار زنان مانند میلیونها زنی که در کارگاههای کوچک بدون قرار داد به مشاغل خانگی میپردازند٬ زنان خانه داری که ساعتهای طاقت فرسا مشغول نظافت و پخت و پز هستند و زنانی که تن فروشی میکنند تا نان شب خود و فرزندانشان را تامین کنند٬ هیچکدام به عنوان نیروی "فعال" به حساب نیامده اند.
بیکاری٬ دستمزد نابرابر و شرایط سخت در محیط کار در کنار قوانین زن ستیز اسلامی سی سال است یک جهنم را به زنان تحمیل کرده است. جهنمی که هر گاه کارفرمایان به نیروی آن نیاز داشته اند٬ بکار گرفته وهر گاه نخواسته اند قبل از همه بیکارشان کرده اند. این البته مشخصه جهان سرمایه داری ست که طی سه قرن هر کجا به نیروی کار احتیاج داشته بلافاصله چارت مذهب٬ عرف و عادات جوامع عقب مانده را با ترکیبی از تسهیلات مدرن و امروزی بکار انداخته و بسته به شرایط اعتلا یا بحران اقتصادی٬ دست به جابجا کردن نیروی کار انسانی زده است. در این سیستم زنان٬ کودکان و کارگران مهاجراگر چه ارزانتر به کار کشانده میشوند اما آسانتر هم اخراج میگردند. حکمت این حقه در سود و سرمایه است که هم گردانندگان سرمایه و هم آیت الله ها و کشیشان ادیان از آن میخورند.
در ایران طی سی سال قوانین زن ستیز اسلامی٬ در کنار استثمار و تبعیض سیستماتیک بورژوایی٬ زندگی زنان را از هر لحاظ به قهقرا کشانده اند. ایجاد فرصتهای شغلی و فراهم کردن فضای مناسب برای ارتقا و رشد زنان و توانایی هایشان نه تنها مسئله این رژیم نبوده بلکه در مقابل آن ایستاده اند. همین دور اخیر با تصویب لایحه چند همسری٬ بستن مالیات بر مهریه های زنان در پروسه ازدواج٬ و یا اذیت و آزار جنسی کارفرمایان یک دور دیگر خشونت و اذیت وآزار سیستماتیک دولتی درکنترل کردن زنان از سرتاپا٬ از بام تا شام٬ از داخل رخت و خوابهایشان تا در خیابانها شروع گردیده است. دستگاههای تبلیغاتی رژیم از آنجمله حوزه های "خواهران علمیه" و در کنار آیت الله ها و مفسرین اسلامی از منبر و مساجد و رادیو تلویزیون٬ همه وهمه بسیج شده اند که هشدار دهند چه در انتظار زنان خواهد بود. بر بستر این خشونتها زمینه های بیکار سازی وسیع زنان هم فراهم گریده است.
بحران عمیقی دامن جامعه را گرفته و سرعت بیکارسازی ها غافلگیرانه است. در دوره بحران، سرمایه چه در ایران و چه هر کجای دنیا برای حمله به طبقه کارگر و کاهش سطح دستمزد، بی هیچ مهابایی به جان مردم میافتند و در اینراه هیچ رحم و انسانیتی نمیشناسند. هر گونه حقه و ترفند را بهترین و متخصص ترین کارشناسان شان به بحث گذاشته و دولت هم با زور ارتش و از بلندگوهای تبلیغاتی به جامعه تحمیل میکنند. ایجاد تفرقه در میان صفوف کارگران و مزدبگیران یکی از حربه های آشنای سرمایه دران است٬ انداختن کارگر "خودی" به جان کارگر مهاجر٬ کارگر زن در مقابل مرد٬ و حتی جوان در مقابل پیر. و یا اینکه وعده هایی چون کاهش دو ساعت کار در هفته را میدهند و یا "وعده" میدهند که برای مشاغل خانگی "شناسنامه های کار" درست خواهند کرد. دست به چنین کاری میزنند تا از میزان خشم زنان تحت فشار کاسته و بسکوتشان وادارند. طی سالیان دراز هیچ قانون کاری٬ هیچ کارفرمایی حاضر به نوشتن قرار داد با صدها هزار کارگر زن و مرد نبوده اند و هیچگونه امنیت شغلی و یا بیمه های اجتماعی به آنها تعلق نگرفته است. وضع زنان در این میان اما بدتر از نیمه دیگر است.
از دیگر مضرات تفرقه و دودستگی میان زنان و مردان کارگر و کارکن٬ "جنسیتی" کردن مطالبات ومبارزات زنان است. گویا باید برای خواست برابری در دستمزدها٬ آزادی پوشش٬ تسهیلات و درمان٬ بهداشت رایگان٬ آموزش و تحصیل و بیمه بیکاری و غیره٬ "زنانه" به میدان آمد و"جنسیتی" به دفاع از آن پرداخت. این یک تحریف در حق برابری زن و مرد٬ درتلاش زن و مرد برای تغییر جهانیست که میخواهند هر دو در آن آزاد زندگی کنند. همه این مطالبات در کنار دهها خواست برحق دیگر آرزوی طبقه کارگر با زن ومرد است و با شقه شقه کردن راه رسیدن به آنها دشوار و دشوارتر میگردد.
کمونیستها و کارگران سوسیالیست همواره اعلام کرده اند که خواهان جهانی عاری از نظام مزدی هستند٬ که در آن هر کس داوطلبانه به اندازه توان و خلاقيتش در توليد وسائل زندگي و رفاه همگان شرکت ميکند و به اندازه نيازش از محصولات اين تلاش جمعي بهره ميگيرد. اما جهان امروز ما بر پایه استثمار و تبعیض بنا شده که حرمت و حق انسان بسته به نیاز سرمایه هر جا و هر لحظه لگدمال میگردد. در این جهان ما مجبوریم که با تمام توانمان از حقوقمان دفاع کنیم و برای آن بجنگیم. تحمیل قانون کاری مبتنی بر استاندارهای امروزی و مدرن و حق برابر و دیگر تسهیلات را باید از حلقوم کارفرمایان و دولت بیرون بکشیم. از همین امروز مبارزه برای بیمه بیکاری مکفی برای همه افراد آماده بکار, یکی از عاجل ترین مطالبه هاست که باید در دستور گذاشت.