مصطفى رشيدى
پورشه٬ اكسير جوانى در تهران بحران زده!
پورشه٬ Porsche ٬گل سر سبد اتوموبيلهاى جهان جاى پاى خود را در شهر تهران باز ميكند. در يازدهم خرداد ماه نمايندگى رسمى اين اتوموبيل در كيلومتر يازده جاده كرج افتتاح گرديد. در ساختمان چند طبقه و شيك و برازنده كه با استانداردهاى بزرگترين نمايندگى هاى پورشه در لندن و شانگهاى برابرى ميكند٬ دهها دستگاه از آخرين مدلهاى اين اتوموبيل به نمايش گذاشته شد. باين ترتيب اتوموبيل پورشه در دسترس خريداران مشتاق ايرانى قرار ميگيرد. در طى دو سه هفته اخير هزاران نفر از مشتاقان به سمت اين بنگاه سرازير گشته اند. همه چيز گواه اينست كه شم و بازاريابى صاحبان بنگاه پورشه در مورد مشتريان تهرانى درست و موفق از آب در خواهد آمد.
اتوموبيل پورشه از تكنيك حيرت انگيز تا طراحى و ساختش٬ يكسر مظهر تجمل و لوكس است. اين اتوموبيل براى جوانان شكم سيرى عرضه ميشود كه براى لذت فارغ البال از زندگى دنبال وسوسه و سوداهاى خود ميافتند. پورشه را اكسير جوانى لقب داده اند. مگر نه اينستكه٬ انصافا٬ پشت فرمان يك اتوموبيل كوپه جادويى مدل "پانامرا" ميتوان پيرى را٬ خيك برآمده و موهاى سفيد را در يك چشم بهم زدن به باد هوا سپرد؟ در تهران٬ اين گونه آدمها و با اينگونه وسوسه ها و نيازها غل ميزنند. تهران شهر تضادها است. تهران٬ شهر قعر فقر است. اما همين شهر٬ اتوموبيل پورشه را در ولع سيرى ناپذير ثروت و لوكس٬ بسادگى خواهد بلعيد. مظاهر لوكس و از جمله اتوموبيلهاى گرانتر از اين حرفها٬ ابدا براى همشهرى هاى تهرانى تازگى ندارد. اما خودنمايى تمام عيار پورشه مظهر گويايى از واقعيت بسيار پايه اى از آن جامعه است كه بسيارى عامدانه روى آن خاك ميپاشند. تهران شهر فقر است. شهر ميليونها بيكار است. نمايش مجسم يك اقتصاد بحران زده در اوج تعطيلات كارخانه هاست. تهران شهر فحشا٬ شهر اعتياد٬ شهر كارتن خوابها است. تهران شهر دريده ترين ارگانهاى سركوب٬ شهر اوين و سركوب است. اما زير همان آسمان و در عين حال٬ تهران شهر كار٬ شهر توليد٬ شهر ثروت٬ شهر تجمل٬ شهر لذت و سرمستى و شهر زندگى است. شكاف اين دو دنيا عريان و به همان اندازه ترسناك است: بستگى دارد كه به كدام طبقه تعلق داشته باشيد٬ طبقه كارگر يا سرمايه دار.
ارقام بخوبى گوياى واقعيت هستند. با محاسبه دستمزد پايه ٣٠٣ هزار تومانى٬ قيمت متوسط يك اتوموبيل پورشه٬ كه بين ١٢٠ تا ٢٥٠ ميليون تومان برآورده شده٬ معادل چهل و يكسال دستمزد يك كارگر است! دستمزدى كه بايد كفاف هزينه كامل يك خانواده كارگرى از مسكن٬ پوشاك٬ خوراك٬ تحصيلات و درمان و تفريحات را تامين نمايد. كارگر شاغل٬ هنوز معيار گويايى براى درآمد و سطح زندگى بخش اصلى جمعيت ساكن تهران نيست. رقم رسمى اغراق آميز دولتى گوياى دوازده درصد بيكارى است. به اين ترتيب در خوش بينانه ترين حالت با يك چرخش نزديك دو ميليون نفر از ساكنان تهران ١٤ ميليونى محروم از اشتغال و درآمد ثابت قرار ميگيرند. بنا به آمار رسمى وزارت رفاه و بانك مركزى نيمى از جمعيت كشور با معيار در آمد سالانه ٨٠٠ هزار تومان در سال٬ زير خط فقر مطلق زندگى ميكنند. با در نظر گرفتن معيارهاى بين المللى و در مقايسه با قيمت واقعى نيازمنديها در جامعه آنوقت به ارقام و دامنه ترسناكى از ميليونها انسان دست بگريبان گرسنگى ميرسيم. كميته امداد امام خمينى مدعى است چهار ميليون نفر زير خط فقر مطلق را تحت پوشش مستمرى هاى خود دارد. اين مستمرى هاى موعود٬ از مواد خواركى و پوشاك محقرانه فراتر نميرود. اين اعداد و آمارها حكايت زندگى انسانهاى واقعى را منعكس ميكنند و در هر گام نزديكى با واقعيت رنگ خون٬ بوى ناميدى و استيصال٬ بوى فقر٬ بوى تباهى و بوى تلاش فرساينده انسانها براى نجات از سقوط را بخود ميگيرند.
در آمارهاى خود مقامات و دواير دولتى رژيم يك جنبه به همين اندازه پايه اى را نبايد از قلم انداخت. بنا به اظهارات معاون رياست جمهورى اسلامى "درآمد دهكهاى بالاى جامعه ٣٠ تا هفتاد برابر دهكهاى پايين و اختلاف ثروت دهكهاى بالا حدود ٢٠٠ برابر دهكهاى پايين جامعه گزارش شده است". يك پرسه كنجكاوانه در جامعه نشان ميدهد كه فاصله هاى طبقاتى در ايران بسيار عميقر از اين هستند. اينجا جمهورى اسلامى است. بدون ترديد دزد و شياد و سرگردنه بگير در آن بوفور يافت ميشود. بدون ترديد بسيارند كه در مشاركت با دولت دست رذلترين مافيا را در تاراج و دزدى خزانه ملى از پشت بسته اند. اما آن "دهكهاى بالا" مد نظر مقامات بخش بسيار وسيعترى از جامعه را شامل ميشود. تهران٬ در برگيرنده ٣٤ درصد از كل ظرفيت صنعتى ايران و از پرطپش ترين مراكز صنعتى و توليدى كل آسيا است. در طول دهها سال و از جمله در طول سالهاى بحران اخير٬ ميليونها نفر راه كار و توليد را در پيش گرفته اند و سود افسانه اى را نصيب صاحبان سرمايه كرده اند. اين از جوانترين و ماهرترين بخش طبقه كارگر در ايران و كل منطقه است كه با تنگنا و مصائب هر چه بيشترى در توليد و تامين زندگى خود دست و پنجه نرم كرده است. همزمان با فرسودگى اين كارگران و در جلو چشمان خود آنها مناطق تازه ترى در شمال تهران مثل قارچ سربرآورده اند كه كمتر از بهشت زيستن را نميتوان به آن اطلاق كرد. اينها همان دهكهاى بالاى جامعه اند كه با سياستمداران و متخصصان و ژورناليستهاى خود صداى نارضايتى شان گوش آسمان را كر كرده است. اينها ظرفيتهاى افسانه اى توليد و سود در قبل كار طبقه كارگر را با گوشت و پوست خود لمس كرده اند٬ و از بى لياقتى دولت محترمه خود در بكار انداختن اين ظرفيتها حسرت ميخورند. ناخن ميجوند٬ بى تابى بخرج ميدهند٬ به دولت و مجلس و مقامات سركوفت ميزنند٬ خط و نشان ميكشند٬ حزب تشكيل ميدهند٬ با سرمايه هاى خود گرو كشى ميكنند و از كشمكشهاى سخت تر ابايى بخرج نميدهند. جريان سبز تنها يك رگه از اين كشمكشها است.
تهران و اتوموبيلهاى پورشه تصوير گوياى كل آن جامعه٬ ايران تحت حاكميت جمهورى اسلامى است. طبقه كارگر ايران در دفاع از خود و آينده فرزندانش به جنگ تمام عيار دعوت شده است. نه روستايى باقى مانده كه بدان عقب نشست و نه "تسليم" پايان اين جنگ را برايش به ارمغان خواهد آورد. امروز دارند بحران سرمايه را با فرسودگى و فقر و محنت طبقه كارگر پشت سر ميگذارند. رونق فرداى اين سرمايه٬ بدون ترديد باز هم بجز فرسودگى بيشتر سهم ديگرى را نصيب كارگران و بخش زحمتكش جامعه نخواهد كرد. صف آرايى و پيروزى در اين جنگ٬ تنها راه طبقه ما٬ تنها راه نجات يك جامعه است. طبقه كارگر در ايران يك زندگى شايسته٬ يك بهشت ساخته دست خود را ميتواند ازآن خويش سازد.
٢٢ ژوئن ٢٠١٠
گفتار راديو پرتو
به منابع زير مراجعه شود:
١ـ متغيرهاى فقر در ايران٬ خبرگزارى موج٬ ١٩ مهر ١٣٨٨
٢ـ اختلافهاى ثروت در دهكهاى بالايى و پايينى جامعه٬ خبرگزارى عصر ايران٬ مرداد ١٣٨٨