"انقلاب مخملی"، "انقلاب انسانی"، كدام انقلاب!  *

مظفر محمدی

 

مفسرین و مبلغین بورژوایی و از جمله جناح احمدی نژاد در حاكمیت ، تحولات اخیر و عروج جنبش سبز را "انقلاب مخملی" می نامند. اگر چه شباهت هایی بین این جنبش و انقلابات "رنگین" در اروپای شرقی و اوكراین وجود دارد، اما جنبش سبز اساسا جنبشی برای تغییر و سرنگونی جمهوری اسلامی نیست. حتی جنبشی برای اصلاحات اقتصادی و سیاسی جدی هم نیست. خود رهبران این جنبش تاكید دارند كه هدفشان حفظ جمهوری اسلامی اما با شیوه های دیگر از جمله حل مناقشات بین المللی، هموار كردن راه ورود سرمایه های غربی  با سودآور كردن سرمایه از طریق كار ارزان تر و از گرده طبقه كارگر و با انتقال  قدرت از احمدی نژاد به موسوی است. این كل اهداف این جنبش را تعیین می كند.

انقلاب "انقلاب انسانی"  هم نامی است كه حزب كمونیست كارگری ایران (حككا) بر این تحولات نهاده است. رهبری این حزب حداقل تشخیص داده است كه این تحولات انقلاب كارگری نیست، انقلاب دمكراتیك به معنای كلاسیك آن و انقلاب مخملی هم نیست. بنا بر این برای اینكه با جنبش سبز كاملا همرنگ نشود باید تعریف دیگری از این جنبش كرد: انقلاب علی العموم و یا چیزی به نام "انقلاب انسانی". چرا كه هنوز مفهوم انقلاب در ایران تعبیری  خوشایند است. اما تجارب تا كنونی مبارزات طبقاتی نشان داده است كه انقلاب علی العموم پوچ است.

 جنبش سبز علیه نتیجه انتخابات و انتخاب  موسوی به جای احمدی نژاد را انقلاب نامیدن و آن هم انقلابی به نفع توده زحمتکش جامعه، قلب اهداف و ماهیت جنبش سبز و مهر تایید زدن  به این جنبش بورژوایی و فروختن آن به طبقه كارگر و مردم زحمتكش به نام انقلاب است. گذاشتن نام انقلاب بر جنبشی ارتجاعی و اعتراض جناحی از جمهوری اسلامی علیه جناح دیگر یك شعبده بازی و دروغ آشكار به طبقه كارگر و مردم زحمتكش است.

 این سیاست خرده بورژوایی  نه مخالفت با جنبش سبز (كه خودشان میگویند فعلا با آنها مخالفتی ندارند) بلكه دنباله روی از جنبش های ارتجاعی بورژوایی و متوهم كردن بیشتر مردم به تحركاتی است كه مبارزه طبقاتی و مبارزه اجتماعی و آزادیخواهانه و برادری طلبانه را نفی كرده و به حاشیه می راند.

بورژوازی به جای خود، در توهمات پوپولیستی و خرده بورژوایی هنوز داستان بد و بدتر جایگاه دارد. و این تصور كه هر چه هست موسوی بهتر از احمدی نژاد است، در موسوی و كروبی یك جو شرف و وجدان هست. یك جو شرف را همه دارند، آیا كمونیست ها باید در كنار هر كس كه یك جو وجدان دارد قرار گیرند؟ اما  خامنه ای زرنگ تر از این ها است، وقتی  با صراحت گفت: "به هر كدام از كاندیداها رای بدهید به جمهوری اسلامی رای داده اید. این ها همه فرزندان انقلاب اند". او بین باشرف ها و بی شرف های رژیمش تفاوتی قائل نیست!

حككا برای توجیه همراهی خود با جنبش ارتجاعی سبز، مبارزه وانقلابی گری را از معنی و محتوای طبقاتی تهی می كند. "انقلاب انسانی" و "جمهوری انسانی"، شعاری من در آوردی و ماوراء طبقاتی و اختراع این حزب است. این مالیخولیای خرده بورژوازی است و گرنه بورژوازی منافع طبقاتی اش را خوب تشخیص می دهد.  بورژوازی وقتی می گوید ایران، میهن، مردم و حتی انقلاب،  اشاره به منافع خود و سیستم اقتصادی و نظام طبقاتی مورد نظر خود دارد.

اما خرده بورژوازی مدام بین طبقات اصلی جامعه  معلق می زند و باد از هر كجا قوی تر بود به آنطرف می رود.  خرده بورژوازی، اگر قدرت طبقه كارگر و كمونیسم بیشتر باشد انقلابی می شود و اگر بورژوازی قدرتمند تر بود به سمت بورژوازی می رود. در روزهای قیام ٥٧ وقتی كارگران شیر های نفت را به روی اسراییل و  افریقای جنوبی بستند، و بازرگان برای به سازش کشاندن کارگران به تمنا افتاد، آن روز خرده بورژوازی طرفدار كارگر شد، ( سازمان های چریكی و اغلب سازمانهای دیگر چپ). و زمانی كه جنبش سبز قوی است و مردم در خیابان اند، خرده بورژوازی  دنبال موج جنبش بورژوایی راه افتاده است،(حککا).

 ‌

انقلاب بدون رهبری!

در آخرین اظهار نظرهای رهبری حككا؛ اصغر كریمی و مصطفی صابر تحت عناوین: "انقلاب جاری، دستاوردها ..." و "رهبری انقلاب حاضر و  کنگره هفتم حزب  مفسرین بورژوازی را شاهد می گیرند كه: "موسوی و کروبی رهبر چیزی نیستند، این اوضاع است که آنها را به دنبال خود میکشاند". یا "این هم نقطه قوت و چیره دستی انقلاب بود که از شکاف در بالا ماهرانه استفاده میکند،  و هم در عین حال نقطه ضعف انقلاب حاضر است که فاقد رهبری معین است".

این استدلال رهبران جنبش سبز و لیبرال ها هم هست كه می گویند: "بدنه جنبش، رهبران را به دنبال خود می كشد". این ادعا علاوه بر اینكه  بی افقی و ناكارآمدی رهبری جنبش سبز را نشان می دهد، در همان حال جبونی و حقه بازی آشكار این رهبری هم هست تا  هر وقت هوا پس شد شانه از زیر بار مسوولیت خود خالی كنند.

اما از نظر رهبران حككا تا دیروز "انقلاب جاری" رهبری داشت. می گفتند؛ "رهبر انقلاب مائیم". حالا یك گام عقب نشسته و می گویند موسوی وكروبی رهبر چیزی نیستند و انقلاب هم رهبری ندارد. در این رابطه، سیاست رهبری حككا دوبار  مردم را فریب می دهد. یك بار جنبش ارتجاعی سبز را  به نام انقلاب  "انقلاب انسانی" به خورد مردم می دهد و یك بار به توده های دنباله رو  جناحی از بورژوازی حاكم ایران حقنه می كند كه  "شما خود رهبرید" و رهبران جنبش شان را در قبال آنها بی مسئولیت و تبرئه می كند.

 

زمانی كه رهبران حككا خطاب به كارگران و كمونیست ها حرف می زنند و ازدستاوردهای جنبش سبز حرف می زنند، این بدیهیات ماركسیستی لازم به یادآوری و تاكید شده است كه؛ مردم، انسان وغیره مفاهیمی غیرطبقاتی اند. انسان امروز به كارگر و سرمایه دار تقسیم شده است. در جوامع سرمایه داری امروز، وقتی پای منافع اقتصادی و اجتماعی، پای برابری به میا ن می آید آنوقت دیگر "انسان" و "مردم" علی العموم نداریم، با طبقات روبروییم. طبقاتی كه منافع طبقاتی متفاوتی با هم دارند. طبقاتی كه در كنار هم نیستند، در مقابل همدیگر هستند. طبقه بورژوازی منافعش ایجاب می كند كه میلیون ها انسان از طبقه كارگررا استثمار كرده، برده مزدی خود كند تا برایش سود تولید كنند.

در جامعه طبقاتی، وقتی پای برابری در میان است، اینجا دیگر انسان ها به صرف اینكه همه روی دو پا راه می روند وحرف می زنند و ...، برابر نیستند. اینجا منافع كارگر و بورژوا یكی نیست.

وقتی پای انقلاب هم به میان می آید و مساله حاكمیت مطرح است، دیگر "انقلاب مردم" و "انقلاب انسانی" و حاكمیت یا "جمهوری انسانی" پوچ است. این تخیلات مافوق  طبقاتی خرده بورژوازی است.  بورژوازی این توهم را ندارد. برای بورژوازی وقتی پای تغییر و انقلاب به میان می آید، انقلاب خود، انقلاب بورژوایی (نمونه های امروزش انقلاب مخملی ونارنجی و كودتای نظامی ...) را می خواهد و وقتی مسئله حاكمیت مطرح است، دولت بورژوایی و جمهوری بورژوازی نه یك كلمه كم و نه یك كلمه زیاد خود را می خواهد. طبقه كارگر در این سیستم اقتصادی و سیاسی  فقط تولید كننده سود و ثروت برای بورژوازی  و نهایتا یك رای دهنده بی اختیار است.

 برای طبقه كارگر آگاه  و كمونیسم، انقلاب، انقلاب كارگری است و حاكمیت، دولت طبقه كارگر و حكومت كارگری است. چپ خرده بورژوایی و پوپولیسم، مانعی بر سر راه این تحولات طبقاتی است. كمونیست ها  موظفند طبقه كارگر را به موانع و خطر چپ خرده بورژوا و پوپولیسم كه به نام كمونیسم و كارگر حرف می زند، آگاه سازند و این موانع را در عمل كنار بزنند.

_________________________________________________________________________

* توجهتان را به مباحث  كورش مدرسی به نام "انقلاب و ضد انقلاب" در این رابطه جلب میكنم.