در قرقیزستان چه میگذرد؟
مصاحبه با فاتح شیخ
کمونیست هفتگی: هفته قبل قرقیزستان شاهد اعتراضات نسبتا وسیع بود که سرانجام به فرار رئیس جمهور و اعلام دولت موقت از جانب مخالفان منجر شد. در "انتخابات" سال گذشته، قرمان بیک باقی یف با ادعای کسب ٧٦% آراء مجددا رئیس جمهور شد؛ اما مخالفان مدعی اند در آن انتخابات تقلب صورت گرفته و حال که قدرت دستشان افتاده است قول داده اند در شش ماه آینده "انتخابات آزاد" برگزار کنند. کلا ماجرا چه بود؟ اختلاف بر سر چیست؟
فاتح شیخ: اعتراضات هفته قبل قرقیزستان ابتدا ربط مستقیم به انتخابات تابستان گذشته نداشت؛ حرکتی بود در اعتراض به افزایش قیمت برق و سوخت و حمل و نقل که اپوزیسیون بورژوائی حاضر در صحنه آن را قاپید و بلعید. جناحی از الیت حکومتی طبقه سرمایه دار قرقیزستان که نه تنها از دو دهه قبل از سقوط شوروی در سرکوب مردم قرقیزستان و استثمار طبقه کارگر آن شریک بوده، نه تنها دو دهه بعد از شوروی هم همان استبداد سیاسی و استثمار اقتصادی را حفظ کرده، بلکه در جریان دست بدست شدن قدرت سال ٢٠٠٥ (موسوم به "انقلاب لاله") مشخصا دوشادوش همین قرمان بک باقی یف در پائین کشیدن عسکر آقایف (پرزیدنت قرقیزستان ٢٠٠٥-١٩٩٠) و شرکت در حکومت بعدی نقش داشته است. و به خاطر همین سابقه طولانی شریک بودن در قدرت دولتی است که توانسته چنین سریع بر موج اعتراض توده بجان آمده از فقر و سرکوب سوار شود و آن را به پرونده اختلافش با رئیس جمهور و جناح حاکم بر سر انتخابات تابستان گذشته ضمیمه سازد و مصادره کند.
چرا ماجرا چنین سریع پیش رفت؟ به نظر من اساسا به خاطر کشتار وسیعی بود که در تاریخ مدرن قرقیزستان سابقه نداشت: تیراندازی مستقیم پلیس ضدشورش به معترضان در روز دوم (هفت آوریل) بیش از هشتاد کشته و پانصد زخمی قربانی گرفت.
ماجرا از شهر تالاس در منطقه صنعتی شمال و نزدیک بیشکک پایتخت با اعتراض به گرانی ناگهانی برق و سوخت و حمل و نقل شروع شد. در درگیری مردم و پلیس در ششم آوریل مراکز دولتی شهر دو بار دست به دست شد و پلیس شمار زیادی را دستگیر کرد. صبح روز بعد به دستور رئیس جمهور و به قصد جلوگیری از گسترش اعتراضات، رهبران اپوزیسیون دسته جمعی دستگیر شدند. در اعتراض به این دستگیریها یک تظاهرات چندهزار نفره در میدان اصلی پایتخت توسط اپوزیسیون برپا شد. پلیس به تظاهرکنندگان شلیک کرد و این سرکوب خونین با حمله معترضان به پلیس پاسخ گرفت. گسترش کشتار به گسترش درگیریها و حمله به مراکز دولتی انجامید. برتری شمار معترضین بر نیروی پلیس باعث شد که ساختمان پارلمان و تلویزیون دولتی به تصرف مخالفان درآید. رئیس جمهور با این امید که رهبران اپوزیسیون اعتراض را آرام کنند بعد از ظهر دستور آزادیشان را صادر کرد اما دیگر دیر شده بود. رهبران اپوزیسیون از عقب نشینی رئیس جمهور استفاده کردند و با حمایت ارتش و نیروهای نظامی دیگر که درگیر ماجرا نبودند، از تلویزیونی که به تصرفشان درآمده بود خواستار استعفای رئیس جمهور و کابینه اش شدند. رئیس جمهور ناچار شد به شهری در جنوب کشور فرار کند و مخالفان همانشب دولت موقت اعلام کردند. رزا اوتونبایوا بعنوان رئیس دولت موقت اعلام کرد که ظرف شش ماه "انتخابات آزاد" دیگری برگزار خواهند کرد. به این ترتیب بخشی از رهبران "انقلاب لاله" که در آوریل ٢٠٠٥ عسکر آقایف را فراری داده و باقی اف را به جایش نشانده بودند، در آوریل ٢٠١٠ باقی اف را فراری دادند و خود به جایش نشستند؛ گوئی صحنه دیگری از نمایشنامه "مکبث" شکسپیر در سال ٢٠١٠ اجرا میشود.
طی هشت روز گذشته رئیس جمهور فراری در حمایت طرفداران محدود و بیقدرت خود در منطقه جنوب، از کناره گیری امتناع میکرد اما زمان او بسرآمده بود و این بلاتکلیفی غیرقابل قبول میبایست پایان یابد: با حمایت روسیه از دولت موقت و متعاقبا برسمیت شناختن آن توسط آمریکا در چهاردهم آوریل، سرانجام روز پانزده آوریل باقی اف قرقیزستان را به سوی کازاخستان ترک کرد. بار دیگر دست بدست شدن قدرت بین جناحهای بورژوازی حاکم بر قرقیزستان، این بار به بهای خون صدها تن مردم بجان آمده و معترض به سرانجام رسید.
کمونیست هفتگی: رئیس جمهور فراری سال ٢٠٠٥ به نام دفاع از دمکراسی و در دل اعتراضات زیاد مردم سر کار آمد. هم اکنون هم مردم ناراضی و معترض وسیعا در اعتراضات اخیر شرکت داشتند. خیلیها میگویند قیام توده های ناراضی در قرقیزستان٬ سوال این است نقش این مردم چه بوده و سهم این مردم و خصوصا طبقه کارگر چه است؟
فاتح شیخ: درست است، در سال ٢٠٠٥ باقی اف به نام دمکراسی و سوار بر اعتراض مردم سر کار آمد اما اختلاف او و همپالکی هایش در "انقلاب لاله" با عسکر آقایف، بر سر دمکراسی و یا موضوعات اعتراض مردم نبود، امروز هم دست بدست شدن قدرت بین او و همپالکی های سابق و مخالفان کنونی اش بر سر اینها نیست. سهم مردم و بخصوص طبقه کارگر هم از این دست بدست شدن قدرت جز تداوم استبداد و استثمار در قالبهای جدید و با اتکاء به ابزارهای تازه تر توهم آفرینی بورژوازی چیز دیگری نیست. اختلاف بر سر چند و چون تصاحب سهم از انباشت حاصل از استثمار طبقه کارگر و چگونگی اختصاص امکانات انسانی و سوق الجیشی قرقیزستان به این بخش یا آن بخش بورژوازی، به دولت روسیه یا به دولت آمریکاست.
قرقیزستان کشوری است فقیر که مثل بعضی کشورهای آسیای میانه نفت و گاز ندارد اما موقعیت جغرافیائی اش میتواند به بعضی نیازهای سوق الجیشی آمریکا پاسخ دهد و این نیازها از مقطع جنگ آمریکا در افغانستان هر سال بیشتر و بیشتر شده است. دادن پایگاه نظامی ماناس به آمریکا و افزایش رانت سالانه آن زیر سایه رقابت روسیه و آمریکا از هفده میلیون دلار به شصت میلیون، بخشی از این معادله است. بعلاوه رقابت روسیه و آمریکا بر سر کسب همکاری دولت قرقیزستان بخشی از رقابت جهانی به مراتب وسیعتر این دو نیروی امپریالیست بر سر تقسیم مجدد جهان و مناطق نفوذ است که از چند سال پیش شدت بیسابقه ای گرفته است. همزمانی امضای پیمان ستارت ٣ توسط اوباما و مدودف با تحولات قرقیزستان ممکن است طبق نقشه روسیه نبوده باشد اما بخشی از تلاش روسیه برای بازیابی موقعیت سابق خود است. تلاش روسیه برای برگرداندن اقمار شوروی سابق، از اوکراین و گرجستان و قرقیزستان و هر کشور دیگری که از بیست سال پیش از حوزه نفوذ آن خارج شده است، بخشی از پروسه تقسیم مجدد جهان است که با شکست استراتژی میلیتاریستی آمریکا در آخرین سالهای صدارت بوش، پرونده آن باز شده است.
آنچه این روزها پشت پرده اختلاف و جدال قدرت جناحهای بورژوازی حاکم بر قرقیزستان میگذرد، بخشی از سناریوی نه چندان پنهان رقابت آمریکا و روسیه در آسیای میانه است. نارضایتی و اعتراض مردم علیه گرانی، اوضاع اقتصادی نابسامان و فساد فراگیر دستگاه دولتی حکومت سرمایه داران در این کشور فقیر، همیشه جزء ثابت مبارزه طبقاتی جاری جامعه است، اما تا به امروز هر زمان که این اعتراضات به سطح سیاسی رسیده، به دستمایه جدال قدرت جناحهای حاکم شریک در دولت بدل شده است. نگاه گذرائی به پروفایل رزا اوتونبایوا و بقیه عناصر "دولت موقت" نشان میدهد که اینها بخشی از الیت بوروکراسی طبقه سرمایه دارند که همیشه منافعشان در تداوم استبداد سیاسی و استثمار اقتصادی طبقه کارگر و توده محرومان قرقیزستان با باقی افها و آقایفها یکی بوده است.
کمونیست هفتگی: تحولات قرقزستان چه درسهائی برای طبقه کارگر ایران٬ برای کمونیستها و آزادیخواهان این جامعه در بر دارد؟
فاتح شیخ: اولین درس همین است که باز هم در نقطه دیگری از جهان، جانفشانی کارگران و توده های محروم جامعه، دارد در راهی که خلاف منافع آنی و آتی شان است هدر میرود. این دور باطل در قرقیزستان و ایران و همه جای جهان باید توسط لایه آگاه و پیشرو طبقه کارگر و حزب سیاسی این طبقه شکسته شود. ایجاد صف مستقل، سازمانیافته و نیرومند طبقه کارگر، کاری است که همین امروز در هر جا ممکن است، چون همه جا چرخ تولید و زنده ماندن جامعه توسط طبقه کارگر میچرخد و این کلید شکستن دور باطلی است که بعد از شکست انقلاب کارگری در شوروی، طبقه کارگر جهانی را اسیر خود کرده است.
درس دوم اینکه باید ماهیت تحولات قرقیزستان، روندهای پشت آن و پارامترهای جهانی موثر بر آن را به درستی شناخت. این بخصوص در شرایط امروز ایران برای پیشروان طبقه کارگر بسیار لازم است، چراکه بخشهای گوناگون بورژوازی طرفدار جنبش سبز از راست آن تا چپ پوپولیست آن هر یک از زاویه منافع طبقاتی و موقعیت سیاسی تاکتیکی خود این روزها مرتبا مشغول "شبیه سازی" تحولات قرقیزستان با اوضاع جاری یک سال گذشته ایران هستند. اما شبیه سازی واقعی از زاویه منافع طبقاتی کارگر در ایران اینست که: اعتراض و نارضایتی علیه جلوه های بیشمار استثمار و سرکوب سرمایه همیشه در جریان است، این یعنی همان مبارزه طبقاتی گاه آشکار و گاه پنهان که در یونان و فرانسه و ایران و قرقیزستان و همه جا جاری است، اما طبقه کارگر تنها با متمایز کردن صفوف مستقل و متحد خود از صفوف جدال قدرت جناحهای بورژوازی است که میتواند مبارزه طبقاتی را به اهداف خود یعنی کسب قدرت و خلع ید از کل بورژوازی، برپا داشتن حکومت کارگری، لغو کار مزدی و برقرار کردن جامعه سوسیالیستی برساند. این ممکن است، هم در ایران در تمایز با جناحهای سیاه و سبز بورژوازی و هم در قرقیزستان در تمایز با "انقلاب لاله"ای های دیروز و "دولت موقتی"های امروز، در تمایز با وفاداران روسیه و هواداران آمریکا.
****