كار ارزان، كارگر خاموش
مظفر محمدی
حداقل دستمزد كارگران برای سال دیگر در غیاب طبقه كارگر و نمایندگان واقعی اش و بین سرمایه داران و نمایندگانشان بدون دردسر و در سكوت طبقه كارگر، حل و فصل و تعیین شد.
با این چند در صد اضافه دستمزد ناچیز هم، كماكان سرمایه داری در ایران از كار ارزان به بركت كارگر خاموش سود می جوید.
زمانی خانه كارگر و شوراهای اسلامی به عنوان مانع اصلی بر سر راه متشكل و متحد شدن طبقه كارگر و مهار كردن اعتراضات كارگری نقش تعیین كننده داشتند. اما مدت ها است كه نه ازجانب كارگران و در كارخانه ها و نه از جانب سرمایه داران، كسی برای این تشكلهای پوسیده تره خرد نمی كند. در غیاب این تشكلهای ضد كارگری تلاش بخشی از كارگران از جمله در شركت واحد و هفت تپه هم برای احیای سندیكا و حفظ آن هم با مانع سركوب مواجه شده است.
همچنین بار دیگر ثابت شد كه تلاش های منفرد و یا جمعی از فعالین كارگری و دوستداران كارگران در كمیته ها و غیره در غیاب حضور طبقه كارگر متشكل و متحد در مراكز بزرگ صنعتی به جایی نمی رسد.
آیا طبقه كارگر به همین موقعیت دردناك كار ارزان و گرسنگی و بیكاری و فقر مطلق رضایت داده است؟ آیا اعتراض و اعتصابات كارگری فقط در چارچوب تقاضای گرفتن حقوق های معوقه محدود می ماند و آن بخش عظیم دیگر طبقه كارگر كه بهر حال آخر هر ماه دستمزدش را می دهند به این شرایط رضایت و تن داده است؟
چیزی كه روشن و مسام است، طبقه كارگر مانند دیگر اقشار اجتماعی مثل جوانان و دانشجویان و غیره نمی تواند در یك روز معین و به بهانه معینی و یا به فراخوان كسی به خیابان ها بریزد. قدرت طبقه كارگر در خواباندن تولید است. در جریان یك مبارزه اقتصادی بی امان و اعتراض و اعتصابات كارگری برعلیه بی حقوقی های مداومی كه به او تحمیل شده است، طبقه كارگر می تواند به خودآگاهی طبقاتی برسد، خود را متشكل و متحد كند و همبستگی طبقاتی بین بخشهای مختلف كارگری در یك شهر و منطقه و در سطح سراسری ایجاد كند.
اما مبارزه اقتصادی و اعتصابات كارگری هم خودبخودی نیست و باید سازمان یابد. سه دهه است یك قانون كار ضدكارگری به طبقه كارگر تحمیل شده، قانون قراردادهای موقت تصویب و اجرا گشته، كارگران در ابعاد وسیعی اخراج و میلیون ها كارگر بیكار هستند، اضافه كاری های تا ١٢ ساعت و بیشتر در شبانه روز كمر كارگر را شكسته و بالاخره طبقه سرمایه دار با استفاده از كار ارزان سودهای نجومی به جیب می زند... با وجود اینها، از مبارزه خودبخودی اقتصادی هم خبری نیست و اعتراضات تنها در محدوده گرفتن دستمزدهای معوقه مانده است. آیا این سرنوشت ازلی و ابدی و محتوم طبقه كارگر است؟ آیا راه برون رفتی وجود ندارد؟
اگر از من بپرسی می گویم، موقعیت دردناكی كه طبقه كارگر دارد و پراكندگی و غیرسازمانیافتگی صفوفش را بدوا باید در این علت اساسی جستجو كرد كه كمونیسم و سوسیالیسم كارگری پراكنده و غیرسازمانیافته و حزبیت نیافته است.
اگر گرایش كمونیستی طبقه كارگر بتواند از طریق كارگران كمونیست ورهبران عملی و محافل و شبكه های كارگری مستقل، خود را از زیر پروبال بورژوازی در هر لباس و رنگ و سیاستی بیرون كشیده و متشكل و متحد كند، دورنمای عروج طبقه كارگر به مثابه طبقه مدعی و قدرتمند در جدال با طبقه بورژوازی حاكم وجود خواهد داشت.
این درد و مانع جدی بر سر راه اتحاد و تشكل توده ای طبقه كارگر است. وگرنه بحث از اتحاد كارگر، همبستگی كارگری و تشكل كارگری به وفور در میان كارگران وجود داشته و دارد. مساله این نیست كه به طبقه كارگر درس اتحاد و تشكل داده شود. این كه كارگر باید متحد و متشكل شود را هر كارگری با گوشت و پوست و استخوان حس می كند و آن را از بر است. تلاش برای برپایی جنبش مجامع عمومی هست، تلاش برای سندیكاسازی هست. ایجاد صندوق های تعاونی و یا ایجاد كمیته های كارگری و كمیته های برگزاری اول مه ها و غیره هست. اعتصابات و اعتراضات كارگری به وفور هست. از این تلاش ها كم نیست. اما به ثمر رسیدن این تلاش ها در گرو این است كه افق سوسیالیستی و كمونیستی كارگری بر آن ها مسلط و حاكم باشد. این كار كارگران كمونیست و محافل پیشرو كارگری است.
كارگران كمونیستی كه هم حکومت کارگرى میخواهند و هم افزایش حداقل دستمزد، هم قصد اشتراکى کردن کل وسائل تولید را دارند هم میخواهند سن بازنشستگى پائین بیاید. هم میخواهند علیه حکومت هاى بورژوائى قیام کنند و هم بیمه بیکارى میخواهند. براىشان برابرى حقوقى زن و مرد مهم است، جدائى دین از دولت مهم است، سواد آموزى مهم است، بهداشت مهم است، آزادى بیان و حقوق فردى مهم است. این را طبقه كارگر، در زندگی روزمره اش بعنوان یک طبقه لمس می كند. این كار كارگر كمونیست است. هر روشنفكر لیبرال و استاد دانشگاه و چپ غیركارگری می تواند ناسیونالیست، دمكرات و یا سبز بشود. طبقه كارگر نمی تواند.
كمونیسم را از كارگر بگیری برده ای بیش باقی نمی ماند. كارگر بدون كمونیسم به یك انسان منفرد یا تقسیم شده به اصناف گوناگون تبدیل می شود كه در شرایط و مناسباتی معامله گرانه و نابرابر و ازلی و ابدی، نیروی كارش را می فروشد و در قبال آن با بخور و نمیری امرار معاش می كند.
محور جدال های آتی اجتماعی در ایران ، می تواند، جدال طبقاتی بین بورژوازی و پرولتاریا باشد. اوج گیری و سازماندهی مبارزه اقتصادی و اعتصابات كارگری با افق سوسیالیستی و كارگری، اهرم های قدرت طبقه كارگر برعلیه كار ارزان، عدم امنیت شغلی، بیكاری میلیونی و بی حقوقی مطلق است. این سكوی پرش طبقه كارگر به مثابه طبقه اصلی اجتماعی علیه كلیت بورژوازی و برچیدن بساط استثمار و بردگی مزدی و برای آزادی و برابری است.
مارس ٢٠١٠