موریانه های شکارچی از انتخابات خرداد تا هشت مارس ۱۳۸۸
ثریا شهابی
"مردم ايران عواقب بيعت کردنها و بند و بستهاى کثيف سياسى جريانات و شخصيتهاى اپوزيسيون ملى و سنتى با خمينى و جريان اسلامى را که به عقيم ماندن انقلاب مردم و روى کار آمدن حکومت خونين اسلامى منجر شد ديده اند، مردم ايران بهاى سنگين عوامفريبى ها و صحنه سازى هاى مجاهدين و جريانات ناسيونال اسلامى در دفاع از بنى صدر اولين رئيس جمهور ارتجاع اسلامى را با جان باختن دهها هزار تن از شريف ترين مبارزان راه آزادى پرداخته اند، مردم افتضاح سياستهاى ضد مردمى و ارتجاعى حزب توده و اکثريت "پيرو خط امام" را به روشنى ديده اند. مردم مضحکه "اسلام ميانه رو پرزيدنت رفسنجانى" را فراموش نکرده اند."
انتخاب خاتمى و عروج مجدد ، "اپوزيسيون طرفدار رژيم"، منصور حکمت
موریانهها حشراتی هستند که بدنی نرم دارند، به کندی حرکت میکنند، و به حکم طبیعت تا پایان عمر در دژ تاریکی که محل اجتماع آنهاست به سر میبرند، زیرا در روشنایی آفتاب و فضای باز یارای ایستادگی ندارند.
در عالم سیاست در ایران این ویژگی طیف توده - اکثریت، شاخه هایشان در جنبش زنان و دگراندیشان ابن الوقت و بطور کلی طرفدار اصلاح جمهوری اسلامی و جریانات ملی، مذهبی، در اپوزیسیون است. هرگاه در مبارزه و رابطه مردم، طبقه کارگر، زنان و محرومین با دشمنانشان، گوشه های تاریک، لحظات "ناروشن"، و درز و شکافی بوجود آید، این موریانه های سیاسی تپه های رفیع شان را میسازند.
یکی از نمونه های برجسته مهندسی عمارات جدید این موریانه ها، تحرک دوره خرداد تا اسفند ۸۸ (انتخابات و عروج سبز، تا هشت مارس) است. مقطعی که ملی مذهبی ها، خانم های فعال در کمپین یک میلیون امضا، "مطالبه محوریها"، و سازمانها و شخصیت های اپوزیسیون پرو رژیم (راست و چپ)، برای حمایت از یک تحرک تا مغز استخوان ارتجاعی - اسلامی و ضد زن، به تکاپو افتادند. برای هموار کردن راه تحمیق مردم، تا ممکن بود دروغ گفتند، علیه کمونیست ها و حزب حکمتیست فحاشی کردند، و توانستند مبارزه رادیکال و مترقی مردم علیه جمهوری اسلامی را در بارگاه بورژوازی (از نوع سبز) قربانی کنند! برعلیه رادیکالیسم طبقه کارگر، توقعات بالای انسانی مردم و انقلابیگری جوانان، به بهانه های پاخورده و روزپسند "صلح طلبی و خشونت گریزی"، گفتند و نوشتند. مردم به اسارت کشیده شده در یک نظام سیاسی - اقتصادی مختنق، سراپا خشن و خرد کننده را به "خشونت طلبی" متهم کردند! آنها را به "صلح طلبی" دعوت کردند تا پلیس و خشونت و جنگ جمهوری اسلامی با مردم را "طبیعی"، قانونی و "مشروع" جلوه دهند! گفتند و نوشتند تا بار دیگر برای عقیم گذاشتن مبارزات برحق مردم، نقش تاریخی خود را ایفا کنند. دلالان سیاسی که فریبکارانه تحت عنوان دفاع از مطالبات مردم، آنها را برای بیعت با اسلام سبز به تاسوعا و عاشورا و مراسم ختم منتظری و دهه فجر رژیم (۲۲ بهمن) کشاندند!
متاعی که این صنف هشت مارس ۸۸ در تهران به بازار فرستاد، اما معجون جدیدی بود از "شکار ثانیه ها"* و محصول مستقیم جنبشی برای "شرم زدایی" از طبقه متوسط! یا آنطور که خانم خراسانی در "اسطوره شرمندگی طبقه متوسط"** میفرمایند، برای به کرسی نشاندن رهبری طبقه متوسط بر فرق سر جنبش زنان!
فرصت و موقعیت هایی که این طیف در می یابد و شکار میکند، نه حاصل ضعف دشمنان مردم که محصول سرکوب آزادیخواهان، کمونیست ها و طبقه کارگر است. "فرصت های طلایی" که تنها به برکت تاریکی، اختناق و سرکوب و از میدان بدر کردن طبقه کارگر و کمونیست ها، در دامان آنها گذاشته میشود.
جنبش و رهبرانی که هشت مارس را در تهران، در جامعه ای تشنه سکولاریسم و برابری زن و مرد، زیر برقه زهرا رهنورد لجن مال کردند، ضربه عظیمی به جنبش دفاع از حق زن در ایران زدند. کسی که می بایست بعنوان یکی از رهبران تحمیل حجاب و آپارتاید جنسی در ایران مورد اعتراض مدافعین حق زن قرار میگرفت، کسی که می بایست با هزاران تخفیف به خاطر شرکت اش درمهندسی و سازندگی آپارتاید جنسی از مردم ایران تقاضای بخشش میکرد، را بعنوان "رهبر" به سکوی خطابه هشت مارس عروج دادند!
هشت مارس امسال در تهران محصول مستقیم تئوریها و فعالیت های امثال نوشین احمدی خراسانی و شرکائش در جنبش ملی مذهبی و در میان طیف "فمنیست های – اسلامی" در حمایت دست راستی ترین میدیاهای غرب بود. آن را باید بنام ایشان و خانواده سیاسی شان ثبت کرد و مدال آن را برای همیشه برگردنشان آویخت. کسانی که برای دریوزگی دریافت اجازه انتشار یک نشریه قانونی، با هر محتوای تهی، زهرا رهنورد این شیرازه تحجر را به مراسم هشت مارس جلوس میدهند تا از او وعده بگیرند که بلکه آقای موسوی دولت ایران را به امضا "کنوانسیون رفع خشونت" با همه تخفیف هایی که به دولتهای مرتجعی چون جمهوری اسلامی میدهند، بکشاند! به این امید که طی ده سال آینده به همت دیپلماسی و لابیستم امثال خانم خراسانی و دوستانشان، و البته به شرط تداوم اختناق و دوام ممنوعیت مبارزه آزادیخواهانه، فضا برای این خانمها همچنان باز بماند، تا در مورد کنوانسیون میزگرد و گفتمان و همگرایی براه اندازند، و مردم و زنان را یک دهه دیگر چشم انتظار برکات جمهوری اسلامی اصلاح شده، نگاه دارند.
نوشین احمدی خراسانی، یا آنطور که خود اعتراف میکند این "شکارچی ثانیه ها"*، کسی که وارث به حق ابن الوقتی حزب توده است، به فراخور منفعت روز و برای حفظ وبلاگ و نشریه قانونی اش به هر معامله ای تن میدهد. یک روز زیر چارقد و برقه زهرا رهنورد بدنبال حقوق اسلامی – فمنیستی خود است و روز دیگر زیر عبای آیت الله صانعی بدنبال حقوق مدنی مردم! از ملزومات تحقق پروژه خانم خراسانی برای تحمیل این عقب گرد عظیم به جنبش دفاع از حقوق زنان، حمله به کمونیست ها، چپ و رادیکالیسم در جامعه بود. او در مقابل رادیکالیسم چپ در جامعه و علیه طبقه کارگر، مدهوش "طبقه متوسطی" که قادر نیست کمترین مطالبه انسانی برای هیچ بخشی از مردم به بار بیآورد، نوشت و تاریخ را قلب کرد. دروغ گفت تا " رهبری طبقه متوسط"** را زنده کند. عروج زهرا رهنورد بر مسند رهبری جنبش خانم خراسانی، عین پیروزی خط خانم های فمنیست - اسلامی و طبقه شان است.
هشت مارس امسال تهران، برنامه مهوع اجتماع زنان فمنیست - اسلامی حول زهرا رهنورد و نمایش حجاب و لچک و دلقک بازی بود. این دیگر پایان این دوره خط فریبکاری و شارلاتانیسم سیاسی این طیف است. روند بازبینی ها و پاسخ به بدنه متوهمی که سرنوشت مبارزه اش را در کف این شخصیت های ابن الوقت گذاشته بود، فی الحال براه افتاده است. آیا خانم خراسانی شجاعت دفاع از افاضات دیروز خود علیه چپ و طبقه کارگر و در ستایش طبقه متوسط را دارد؟
هشت مارس امسال تهران، آخرین ایستگاه عوامفریبی کلوپ خانمهای فمنیست اسلامی باید باشد. باید تصاویر حلقه زنی گرد زهرا رهنورد را بر گردن این سنت ابن الوقت و فرصت طلب انداخت. نورافکن ها بروی موریانه های شکارچی ثانیه ها افتاده است! این ها در روشنایی آفتاب و فضای باز یارای ایستادگی ندارند.
۱۷ مارس ۲۰۱۰
----------------------
* و **، رجوع به افاضات نوشین احمدی خراسانی در مطالب:
*" شکار ثانیه ها : جنبش زنان و انتخابات ریاست جمهوری، ارديبهشت ۱۳۸۸
*جنبش سبز و اسطوره شرمندگی طبقه متوسط، - ۵مهر ۱۳۸۸