رویدادهای یونان، تجربه ای دیگر
حسین مرادبیگی
آنچه که این روزها در یونان میگذرد، خبر از عمق و دامنه بحران اقتصادیی میدهد که از حدود دو سال قبل تمام جهان سرمایه داری را در برگرفت و همچنان ادامه دارد.
اخراج و بیکارسازی بخش وسیعی از طبقه کارگر، تشدید کار، کاهش دستمزدها، افزایش قیمتها برای تامین ارزش اضافه بیشتر و در کنار آن بلعیدن سرمایه و ابزار تولید سرمایه های کوچک تر، همانطور که مارکس موشکافانه نشان داده است، آن مکانیزمهایی هستند که سرمایه با شروع ناگهانی کاهش نرخ سود، برای ترمیم خود و کاهش بحران و از سر گرفتن دور دیگری از انباشت خود به کار میاندازد.
دولت یونان ورشکست شده است. بانکهای کشورهای سرمایه داری به شرطی حاضرند به این دولت وام بدهند که هزینه های دولت را کاهش دهد و این نه از کیسه سرمایه داران که به قیمت زدن بیمه های اجتماعی، کاهش خدمات، پائین آوردن ١٠% از دستمزد کارگران تمام میشود. کارگران و دیگر مردم محروم در اعتصابات چند روز اخیر خود شعار میدادند چرا با یورش به معیشت روزانه آنها و نه از کیسه سر ریز سرمایه داران باید هزینه دولت را کاهش دهند؟ جواب دولت یونان و دیگر کشورهای سرمایه داری بویژه در این دوره این بوده است که اگر به کیسه سرمایه داران دست بزنند، آنان سرمایه های خود را از این کشورها خارج خواهند کرد! و با این، توده کارگر و مردم محروم را مرعوب و ساکت کرده و هزینه دولت را با یورش به معیشت روزانه طبقه کارگر کاهش میدهند.
وجه دیگر بحران اقتصادی، ایجاد تفرقه و پراکندگی بیشتر در میان طبقه کارگر است. اخراج و بیکارسازیها، صفوف کارگران را پراکنده تر و لذا کارگر را نسبت به دوره "رونق" محافظه کار تر خواهد کرد. ترس از اخراج و افتادن به دامن بی رحم بیکاری ولذا شروع سختی بیشتر، کارگر شاغل را نیز وادار میکند که دستش به کلاه خودش باشد. اتحادیه های کارگری هم در این گونه مواقع یا ساکت خواهند ماند و یا کارگر را در ازاء حفظ کار به شرط تن دادن به کاهش دستمزدها وادار خواهند کرد. مواردی که در این دوره در کشورهای مختلف اروپائی شاهد آن بوده ایم.
به این دلیل در مقابله با بحرانهای اقتصادی، طبقه کارگر را راهی جز این نیست که مبارزه اقتصادی و اعتراض خود را به سیاست گره بزند و قدرت دولتی سرمایه داران را به مصاف به طلبد. پیشروی در مبارزه اقتصادی کارگران و عقب نشاندن دولتهای سرمایه داری در گرو این است. وگرنه همانطورکه بارها و اکنون شاهد آنیم، دولتهای سرمایه داری تحمیل بیکاری و فقر بیشتر را به نام "ریاضت کشی" به طبقه کارگر و به جامعه تحمیل کرده و سرمایه هم مجددا از قبل یورش به معیشت روزانه طبقه کارگر خود را ترمیم و بحران را تا شروع دور دیگری، پشت سر خواهد گذاشت. تناسب قوای بین طبقه کارگر و سرمایه داران که لازمه سازماندهی چنین تعرضی به قدرت سیاسی دولتهای سرمایه داریست، در گرو اتحاد کارگر شاغل و بیکار و درک ضرورت یک مبارزه هماهنگ علیه سرمایه داران و دولتهایشان است.
١٧ مارس ٢٠١٠