دو جنبش دو پرچم
در حاشیه مراسمهای ٨ مارس تهران و سنندج
آذر مدرسی
مارس ٢٠١٠
همانطور که انتظار میرفت امسال ٨ مارس زیر سایه سرکوب و فضای خفقان اساسا به مراسمهای دولتی و سبز محدود شد. به جز شهر سنندج که علیرغم سرکوب و خفقان و تلاش جنبش سبز، چپ و آزادیخواهی قویتر از آن بود که جناحهای مختلف رژیم بتوانند آنرا مهار کنند.
در سنندج علیرغم فضای سرکوب و تلاش همه جریانات ناسیونالیست در رنگ سبز زدن به این روز، مراسمی سکولار، که به هیچ عنوان رنگ اسلام سبز و سیاه را برخود نداشت، مراسمی با مطالبات ماگزیمالیست، چپ و با نقد ریشه ای به ستمکشی زن، با شعار :"جنبش زنان متحد جنبش کارگری" برگزار شد. در این مراسم برعکس مراسم سبز در تهران خواستهای زنان به چند مطالبه کلی و بی محتوا، فریبکارانه، مطالباتی در محدوده قانون اساسی جمهوری اسلامی، تنزل پیدا نکرد.
اما مراسمی که از طرف رسانه های غربی و سبز خارج کشور برجسته شد. مراسمی است تحت عنوان "گردهمایی سبز فعالان جنبش زنان ایران" که در تهران برگزار شد و البته به حق این مراسم نماینده گویای جنبش سبز و مدافعان آن و تلاش آنها برای قربانی کردن خواست آزادی وبرابری کامل زن است.
٨ مارس سنت سوسیالیستهای دهه بیست در دفاع از حقوق زن بود. صرف اینکه مرتجعی چون زهرا رهنورد در مراسم ٨ مارس شرکت میکند و انواع سازمانها و شخصیتهای دولتی و نیمه دولتی به چنین روزی بعنوان روز جهانی زن گردن مینهند و فعلا روز فاطمه زهرا را فراموش میکنند نشانه میزان اعتبار و نفوذ و قدرت جنبش رهائی زن در این جامعه خفقان زده و اسلام زده است. اینها اگر توان و قدرتش را داشتند همراه جناح حاکم چنین روزی را غیر قانونی میکردند و در مقابل سرکوب آن سکوت میکردند. اما ظاهرا امسال سال سبز است و سبز قرار است صاحب و کنترل کننده تمام اعتراضات به وضع موجود شود.
سال ٨٤ تا ٨٦ قبل از موج سرکوب و دستگیری های فعالین دانشجوئی و کارگری، قبل از دستگیری و به زندان انداختن فعالین چپ و کمونیست، دانشگاهها و شهرهای مختلف شاهد ٨ مارس های سرخ، ٨ مارس هائی با خواست لغو حجاب اجباری، لغو سنگسار و همبستگی و اتحاد جنبش دفاع از حقوق زن با جنبش کارگری بودیم.
سال ٨٥ اوج قدرتنمائی چپ و کمونیسم در جامعه بود. در این سال در شهرهای رشت، اهواز، تبریز، اصفهان، تهران، سنندج، مریوان، بانه، کامیاران مراسمهای روز جهانی زن برگزار شد. در سنندج به همت جامعه حمایت زنان و نهادهای دیگری چون کمیته سراسری برگزارکننده ۸ مارس مراسمی با شرکت صدها نفر برگزار شد و قطعنامه ای ١٦ ماده ای با خواسته هایی چون: رفع تبعیض از زنان درهمه شئونات زندگی سیاسی ،اقتصادی واجتماعی، پرداخت حقوق و دستمزد برابر برای زن و مرد، حق آزادی بیان و تشکل، برابری كامل مرد و زن در برابر قانون، لغوحکم اعدام، سنگسار، قصاص و خشونت در قوانین کشور، رهایی از هرگونه قیود و برخورداری از كلیه حقوق انسانی در تمامی ابعاد فردی و حق انتخاب پوشش زنان، آزادی کلیه زندانیان سیاسی، حمایت از مبارزات، لغو حکم اعدام برای کودکان زیر هجده سال، صادر کردند.
در همین سال به یمن حضور و قدرت دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب دانشگاههای سراسر ایران، از جمله شریف، حقوق و علوم سیاسی تهران، علوم اجتماعی تهران، مدیریت تهران، دانشگاه مازندران، دانشگاه فردوسی مشهد، دانشگاه تفرش، مراکز اصلی مراسمهای روز جهانی زن بودند. قطعنامه های این مراسمها نیز با مطالباتی رادیکال، چپ، برابری طلبانه و سکولار و ضد مذهبی بود.
٨ مارسهای سالهای ٨٤ تا ٨٦ با پرچم رادیکال و برابری طلبانه شان روز اعلام جنگ علیه سیستمی بود که بیحقوقی اقتصادی، سیاسی و اجتماعی زن را ممکن میکند، روز اعلام جنگ علیه رژیمی بود که علاوه بر آن سنگسار، حجاب، خشونت، آپارتاید جنسی را مشروع و قانونی کرده است. و بالاخره روز اعلام دفاع بی قید و شرط کمونیستها از برابری کامل و رهائی زن بود.
اما در ٨ مارس ٨٨ به یمن سرکوب از پیشی کمونیستها و فضای خفقان، سبز ارتجاعی صحنه گردان بود. جمعی به نام "کنشگر"، چه به حق نام مدافع حقوق زن را برخود نگذاشتند، به گفته خودشان در مراسمی "صمیمانه" و البته با شرکت خودیها، جمع شدند و در مورد خواستهای زنان سبز سخنرانی کردند و قطعنامه صادر کردند.
شاید ظاهر قطعنامه شباهتهائی به قطعنامه های سالهای قبل داشته باشد، اما اگر از مطالباتی مانند آزادی زندانیان سیاسی که امروز تحت فشار عدالتخواهی و برابری طلبی جامعه به همه حتی سبز هم تحمیل شده و یا مطالبات فریبکارانه و توخالی مانند رفع تبعیض علیه زنان، بگذریم بقیه مطالبات این نشست "صمیمانه سبز" ربطی به خواست میلیونها زن و مرد برابری طلب در آن جامعه ندارد. بیحقوقی مطلق سیاسی، اجتماعی و اقتصادی زنان، خشونت قانونی و روزمره علیه زن مشکل آنها نیستند. حجاب اجباری و آپارتاید جنسی رسمی و قانونی مسئله این "کنشگران" سبز نیست. کسانیکه در این مراسم جمع شده اند، از فعالین کمپین یک میلیون امضا گرفته تا مشارکتی ها، قبلا به عناوین مختلف وفاداری خودشان را به جمهوری اسلامی و قوانین ارتجاعی آن، به چکیده های ارتجاعی چون صانعی اعلام کرده اند و جای تعجب نیست که امروز در کنار زهرا رهنورد و سران سبز برای همان خواستها ایستاده اند. اینها کماکان نمایندگان زنان شریک در قدرت هستند که حاضرند آزادی و برابری زن را برای کسب چندر قاز حق بیشتر برای خود بفروشند.
بخش اصلی این قطعنامه در چارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی، رو به حناح حاکم و برای راه باز کردن زنان سبز به مراجع قدرت است. " تعبیه راهکارهای قانونی، اجتماعی و سیاسی برای کاهش خشونت های خانوادگی، قانونی، اجتماعی، سیاسی در جامعه"! راهکار قانونی در جامعه ای که خشونت علیه زن در آن قانونی است، چیزی جز لفاظی صرف نیست. "آزادی برای فعالیت های مسالمت آمیز زنان در جهت احقاق حقوق شان"! فعالیت مسالمت آمیز ومجددا در چارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی برای احقاق حقوقشان را فقط میتوان به حساب شارلاتانیسم این وکلای زبر دست طرفدار قانون دانست.
مراسمی که در آن مطالبات زنان را به مطالباتی در در چارچوب قانون اساسی محدود کند و کلمه ای علیه ریشه ستمکشی زن، حجاب، سنگسار و آپارتاید جنسی حرف نزند، مراسم ریا و فریب، مراسم قربانی کردن برابری و رهائی زن است.
قطعنامه های سال ٨٥ و٨٨ دو جنبش مختلف را نمایندگی میکنند. سال ٨٥ نشان داد اگر کمونیستها قدرت باشند دفاع از حقوق کامل زن، تلاش برای رهائی زن از هر نوع ستم و تبعیضی است. در مقابل قطعنامه سال ٨٨، قطعنامه سبز بیگانگی مطلق این جنبش را با هر نوع مطالبه برحق زن، حتی برای رسیدن به جزئیترین حق ابتدائی است.
مراسم ٨ مارس امسال در سنندج ادامه ٨ مارس ٨٥ و بارقه امید نفوذ و قدرت آزادیخواهی و برابری طلبی و چپ در جامعه خفقان زده ایران است. ٨ مارس سنندج با اعلام "جنبش زنان متحد جنبش کارگری" در مقابل امتیاز طلبی زنان سبز و مراسم عوامفریبانه آنان در تهران، صدای رسای آزادیخواهی وبرابری طلبی در اعماق جامعه بود.