چپ، جنبش سبز و پایان جنجال بر انگیز یک دوره
از عاشورا تا ٢٢ بهمن
علی مطهری
٢٢ بهمن ٨٨ برای چپی که باروبندیل سفر به دیار را بعد از یکسره شدن تکلیف رژیم توسط قیام سبز آماده کرده بود و تحقق اوتوپی هشت ماهه خود را به آن گره زده بود، روز نفس گیر و نا امید کننده ای بود. چرا که رشته ای را که برای این روز بافته بودند تماما پنبه شد و فراخوان شان بی حاصل و بی نتیجه ماند.
این که میتوان بدون برانداختن انقلابی، بدون مبارزه طبقاتی، تنها از راه میلیتانسی آن هم در یک جنبش با پرچم و رهبری جناحی از خود رژیم آنرا سرنگون کرد و یا بخش ناچیزی از مطالبات مردم را تأمین نمود٬ توهمی بیش نیست. کمونیست ها خواهان انقلاب کارگری هستند واین با سازمان دادن طبقه کارگر٬ با اتحاد صفوف این طبقه٬ با به میدان آمدن بخش قابل توجهی از آن زیر پرچم و سیاست روشن و انقلابی ممکن است.
چپ پوپولیست به درون جنبشی خزید که ارتجاع از تمام منافذ آن بیرون زد. خصوصیات، روش، نوع مبارزه و فضای سنگین این جنبش کوی و برزن، دانشگاه و محیط کار را فرا گرفت و مبارزات رادیکال را به حاشیه راند. گفتار و فضای درونی جامعه نشان از تغییر شرایط سیاسی و اجتماعی امروز و منعکس کننده واقعیات متفاوت از دوسال قبل میباشد. در آن زمان مبارزات رادیکالی چه در اجتماع و چه دانشگاه در جریان بود و فضای سیاست در ایران را تحت تاثیر خود قرار داده بود.اما دوره اخیر با سرکوب انقلابیون و کمونیستها مناسبتهای ارتجاعی چون عاشورا٬ نماز جمعه رفسنجای٬ روز قدس و مراسمهای دولتی ٢٢ بهمن به فضای سیاست در جامعه ایران شکل داد و اعتراض رادیکال کاملا حاشیه ای شد. این فضا با میلیتانسی روز عاشورا اوج خود را از سر گذراند، بخشی از جوانان معترض در این روز فعالیت خود را بی قدرت نمودن ولی فقیه و سست نمودن پایه های آن قرار دادند تا بلکه اوتوپی لیبرالیزه شدن مسالمت آمیز رژیم اسلامی را جامه عمل بپوشانند. اما بیانیه موسوی آب سردی به امیدهای واهی بخش متوهم ریخت و زمینه تعرض جناح میلیتانت جنبش سبز را به رهبران این جنبش که قبلا نمی خواستند با آنها کشتی بگیرند، مهیا نمود. برعکس تخیلات چپ پوپولیست میلیتانسی روز عاشورا هیچ قدمی در تسهیل سرنگونی رژیم نبود، بلکه زمینه سازش جناح سبز را فراهم نمود. در ثانی میلیتانسی که در خدمت قدرت یابی جناحی از جمهوری اسلامی قرار گیرد٬ چه خدمتی به به کارگر٬ زن و جوان متنفر از جمهوری اسلامی خواهد کرد. رهبران این جنبش میخواستند رژیم اسلامی سرمایه را در یک نقطه تعادل جدید سر پا نگاه دارند و اعتراض مردم در روز عاشورا را دست مایه فشار به جناح حاکم جهت ایجاد شرایط حداقلی قرار دهند که در آن به سهم نا چیزی از قدرت دست یابند و عقب نشینی آبرومندانه ای را شروع کنند. درعوض طرف مقابل شمشیر خونین اسلام را در دفاع از روش و راه حل خود جهت حفظ نظام سرمایه از رو بست و با وجود فشار اعتراضات مردم متوهم به سبز و حمایت دول غربی و اپوزیسیون راست و چپ٬ حاضر نشد به این خیال پردازی گردن بگذارد.
رهبران این جنبش در مقابل جناح حاکم پله ای دیگر عقب نشستند و به سهم ناچیزی از ثروت تولید شده توسط طبقه کارگرو برسمیت شناختن جریان سبز رضایت دادند. این تواضع و حق شناسی نه تنها دل خامنه ای را به رحم نیآورد بلکه او را در پا فشاری بر موضع خود جری تر کرد. با وجود این رهبران جنبش سبز مردم را به مدارا و سکوت در روز ٢٢ بهمن دعوت کردند و سلب مسئولیت خود را در مقابل تندروی بخش میلیتانت خود اعلام کردند. از مردم خواستند در کنار برادران پاسدار و هواداران جناح سیاه جمهوری اسلامی رژه سالروز قیام را اجرا نمایند. اما از انصاف نگذریم به مردم یاد آور شدند که مبادا شالهای سبز، این تفاوت مهم با اسلام سیاه را فراموش نمایند! این تحرک البته از جانب چپ بورژوائی انقلاب نام گرفت.
چپ پوپولیست آنچنان از تحرک تودها و میلیتانسی جوانان زیر پرچم سبز در عاشورا به وجد آمد که خود را در چند قدمی تسخیر قلعه در سالروز قیام بهمن دید. لذا به تخیلات خود که گویا این جنبش رادیکال شده است باور پیدا کرد. اعلام کرد تا یکسره شدن کار رژیم فاصله چندانی نیست٬ گفتند٢٢ بهمن امسال روز انقلاب، روز تسخیر مراکز دولتی و شکستن درهای زندان است. لاتاری که به آن دل بسته بودند برنده نشد و اوتوپی چپ پوپولیست تحقق پیدا نکرد. تاریخ بار دیگر بی ربطی این چپ را به منافع مردم انقلابی٬ به منافع زن و جوان آزادیخواه به نمایش گذاشت. جا دارد این تجربه تلخ توسط کمونیست ها و کارگران پیشرو وسیعا مورد توجه قرار گیرد و از آن آموخت. چپ پوپولیست در این دوره در مخشوش کردن اذهان جامعه نسبت به جنبش سبز سنگ تمام گذاشت. اینها به تئوریزه کردن یک جنبش ارتجاعی به نام انقلاب٬ به نام سوسیالیسم و به نام آزادیخواهی پرداختند و در چشم کارگر و زن و جوان آزادیخواه خاک پاشیدند. امروز نیز برای برائت خود دست بردار نیستند. ٢٢ بهمن ٨٨ اگر از نظر سران سبز اشتباهی تاکتکی بوده است٬ اما برای این چپ شکستی استراتژیک بود.
مستقل از رهنمودهای چپ به این جنبش، حرکت سبز تاکتیک بخشی از بورژوازی ایران بود که به افق مردم معترض تبدیل شد. تاکتیک خوب و بد، پیشروی و پسروی، شکست و پیروزی این جنبش هیچ ربطی به کارگران و مردم متنفر از جمهوری اسلامی ندارد.
باید کاری کرد که طبقه کارگر و مردم آزدیخواه متوجه عمق این مهندسی که طی پروسه هشت ماهه توسط کل بورژوازی داخل و خارج و چپ پوپولیست قدیم و جدید جهت محق جلوه دادن این حرکت ارتجاعی صورت گرفت بشوند. کمونیست های طبقه کارگر از روز اول ماهیت این جنبش و افق حاکم بر آن را به درستی افشا نمودند. کارگران را به ایجاد صف مستقل و توده مردم را به ترک صفوف این جنبش و پیوستن به افق رهای انسان از بردگی مزدی دعوت نمودند.