مرگ خدا؟

 

منبع: اشپیگل

ترجمه: بهزاد جواهری

 

در خلال نیمه اول قرن نوزدهم از دانش زمین شناسی بعنوان “علم زیر زمینی” نام می بردند.  برخی امیدوار بودند که این دانش واقعیت پیدایش حیات را توضیح دهد، در حالیکه دیگران بر این باور بودند که هدف دانش زمین شناسی زدودن پیامبر یهودیان، موسی، از علم بود.  هر دو گروه طرفدارانی داشتند که در منازعات فکری و بعضی اوقات فیزیکی درگیر می شدند.  عموم مردم شاهد این بودند که تئوری کلیسا درباره پیدایش روز بروز ضعیفتر می گردید.  در آن زمان مد شده بود که افراد باسواد فسیلها را جمع آوری کرده و در خانه نگاهداری کنند.

 

این نوع فسیلها در نقاط زیادی در جهان یافت می شوند و یکی از این مکانها در جنوب انگلیس است.  در اینجا بود که دختری تهیدست بنام ماری آنینگ فسیلی یافت که آغازی برای رد نظریه مذهبیون درباره پیدایش حیات و بی مصرف کردن توضیح کتب دینی درباره پیدایش حیات بود.  یافته های آنینگ در واقع پیش درآمدی بر تئوری تکامل چارلز داروین بود.

 

در سال 1812 آنینگ برای جستجوی فسیلها به روستای لایم رچیس، نزدیک چارموث رفته بود.  ماری آننینگ 12 سال بیش نداشت و پدرش بتازگی فوت کرده بود و او همراه مادر و برادرش به مدد خیرات مردم زندگی می کردند.  فسیلی که آنینگ آنروز در سنگی آهکی یافت خیلی غیر طبیعی بود: اسکلتی که 5 متر طول داشت و بنظر می رسید متعلق به موجودی است که از سیاره دیگری آمده باشد.  یک سال قبلتر، برادر ماری جمجمه ای وحشتناک در همان محل یافته بود  و این جمجمه دقیقا بر روی اسکلتی که ماری یافته بود قرار می گرفت.  ماری و برادرش توانستند که یافته شان را به قیمت 23 پوند که برای تغذیه 6 ماه کافی بود بفروشند.  این سرآغاز شغل جدیدی برای ماری آننینگ بود که سالها بعد توانست لقب “شاهزاده فسیل شناسی” و “بزرگترین گردآورنده فسیل در تمام تاریخها” را برای وی به ارمغان بیاورد.

 

چارموث و منطقه اطراف آن، محل انباشت یکی از غنی ترین منابع فسیلی در جهان می باشد.  همچنین یکی از منابع دانش زمین شناسی و مبحث فسیل شناسی می باشد.  اینجا بود که یافته های آننینگ، انقلابی در آگاهی بشر درباره حیات ما قبل تاریخ بوجود آورد و این اتفاق سالها قبل از نظریات چارلز داروین بود که شالوده فکری “جهان بدون خدا” را بنا نهاد و توصیف تورات درباره خلقت را زیر سوال برد.

 

در روز 10 دسامبر سال 1823 آنینگ موفق به یافتن فسیلی شد که هیچ انسان دیگری آن را ندیده بود.  موجودی عجیب با طول 2.7 متر که مغزی کوچک و دمی دراز داشت.  به جای پا باله های عجیبی داشت و گردنش از 35 استخوان تشکیل شده بود.  این مشخصات در میان پستانداران، پرندگان و خزندگان شناخته شده منحصر بفرد بود.  آننیگ نقاشی های کشیده شده از فسیل یافت شده را برای دانشمندان دیرین شناسی فرستاد اما آنها وی را به جعل و کلاهبرداری متمهم کردند.  آنها ادعا کردند که آنینگ جسد ماهی دریایی را به این شکل در آورده است تا بتواند از طریق این به اصطلاح یافته خویش پولی بدست بیاورد.  آبروی او را با این ادعاها بردند اما چند دانشمند بر درست بودن داستان آنینگ تاکید داشتند.

 

اینروزها یافتن باقیمانده این موجودات ما قبل تاریخ وسیله ای برای امرار معاش عده ای می باشد.  در خلال طوفانی ترین آب و هوا هنگامی که موج دریا سراشیبی خط ساحلی را در هم می کوبد و تمامی تخت سنگهای آهکی را از بین می برد کریس مور که مانند آننیگ به جستجوی فسیلها می پردازد، منتظر امواج کوتاه می ماند، سپس به مکانی دورتر از چارموث در ساحل جنوبی انگلیس می رود.  چارموث مکانی منحصر بفرد است.  دقیقا در جایی که توریستها در خلال تابستان حمام آفتاب می گیرند، بعضی اوقات طوفان زمستانی اشیایی نزدیک به یک متر از فسیل اسکلت حیوانات ما قبل تاریخ را اشکار می کند.  اگرچه بندرت اما بعضی مواقع این بازمانده ها بصورت یک قطعه می باشند.  این اشباح مسافرین زمان از دنیای گمشده هستند.  آنها باقیمانده فسیلی سوسمارها، ماهیهای عظیم الجثه و دایناسورها هستند.  بسیاری از آنها برای 200 میلیون سال در معرض آفتاب قرار نگرفته اند و لحظه ای که مور آنها را می یابد زمان رستاخیز آنها می باشد.

مور چشمانی ورزیده دارد و می داند که زمان برای او بسیار با ارزش است زیرا فسیلهایی را که او نمی تواند سریعا جمع کند امکان دارد برای همیشه به اقیانوس بازگردند.  بعض اوقات بدست آوردن این گنجینه لازمه کندن گودال و کنار زدن خاک زیادی است.  کار مور سخت و خطرناک است.  ایستادن زیر سنگهایی آهکی و ضعیف بمعنای ایستادن در مسیر زمین لغزه و رسوب گلی می باشد و گل زیر این سنگهای آهکی می تواند به اندازه ماسه روان ناپایدار و غیر قابل اطمینان باشد.  اما مور که 49 ساله است هنوز می خواهد به کار خویش ادامه دهد.  وی می گوید که “شما همیشه می توانید که چیز جدیدی اینجا بیابید”.  زمانی که او در ساحل بدنبال فسیل نمی گردد در کارگاه خویش که نوعی بخش مراقبتهای ویژه برای دایناسورها است کار می کند.  محل کارش پر از سنگ و استخوان، قطعاتی از مهره داران و پره ماهیها و بالاخره گرد و خاک و هیاهو.  او با کمک الکس، همکار و پسر 23 ساله اش از مته و ابزار سنگ شکن برای برداشتن سنگهایی که استخوان را پوشانده است استفاده می کند.  مور می گوید که آماده کردن هر کدام از اسکلتهای ما قبل از تاریخ به “صدها ساعت کار نیاز دارد.”  بعد از اتمام کارش، او این اسکلتها را به محققین صاحبین کلکسیونها و حتی به متخصصین آرایش داخلی خانه ها بعضی مواقع تا دهها هزار پوند می فروشد.  کارهای مور در موزه تاریخ طبیعی در لندن و همچنین در موزه های توکیو و کانادا در معرض دید عموم است.  او اولین کسی بود که سه نوع ماهی دایناسوری که حتی یکی از آنها “لپتونکتس موری” بنام او نامگذاری شده است.

 

 

ساحل ژوراسیکی”

 

صاحب منصبان صنعت توریسم از عبارت “ساحل ژوراسیکی” برای توصیف ساحل انگلیس در دیون شرقی و دورست استفاده می کنند.  این منطقه از طرف سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی سازمان ملل (یونسکو) بعنوان مکان میراث تاریخی جهانی همرا با مکانهایی مانند گریت باریر ریف و گراند کانیون شناخته است.  ساحل ژوراسیکی بیشتر از هر جای دیگری در جهان 15 کیلومتر باریکه ساحلی است اطلاعات وسیعی درباره دوران مزوزوئیک که شامل دورانهای تریاسیک، زوراسیک و کرتاسه است،  را در خود نهفته است. این ساحل طلایی و فسیلهای نهفته در آن در طی دورانهای مختلف زمین شناسی پدید آمده اند.

همان طوری که در تاریخ حوادث مهم را مبنای شروع یک دوره و یا پایان یک دوره می دانند در علم زمین شناسی نیز تحولات عظیم نظیر پیدایش تغییرات چشم گیر در فسیل ها تغییر در ضخامت و جنس سنگ ها وتغییرات آب و هوایی را مبنای شروع و پایان یک دوره می دانند.  4 و نیم میلیارد سال پیش در دورانی که در زمین شناسی به پر کامبرین معروف است و آثار حیاتی چندان مشخصی ندارد حیات فقط در دریاها و آن هم به صورت جانداران تک سلولی وجود داشت اما به تدریج این جانداران تک سلولی کنار هم جمع شدند و تشکیل کلونی دادند و سپس با همکاری با هم توانستند جانداران چند سلولی را پدید آورند که راهی به سوی جانداران پر سلولی بود. در این دوران همیاری بین یک گونه قارچ و یک جانور آغازی فتوسنتز کننده باعث تشکیل جاندار جدیدی به نام گلسنگ شد.  گلسنگ اولین جانداری بود که به خشکی آمد (جز قارچی می توانست ضمن حفاظت از فتوسنتز کننده مواد معدنی لازم را از خاک به صورت تثبیت نشده و حتی از تخته سنگ های برهنه نیز جذب کند و جز فتوسنتز کننده کربوهیدرات مورد نیاز خود و قارچ را فراهم می آورد).

 

بعد از رفتن گلسنگ ها به خشکی همزمان یک دوران جدید زمین شناختی به نام پالئوزوئیک که به نام دوران بی مهرگان مشهور است در راه بود این دوران شامل ۳ دوره ی مهم کامبرین و اردوویسن و سیلورین بود.  همزمان با گسترش حیات در خشکی نخستین بی مهرگان پر سلولی به نام تریلوبیت ها در دریاها پدید آمدند که جد بند پایان امروزی به شمار می روند. این جانوران از نظر شکل و اندازه اقسام بسیار گوناگونی دارند و معمولا به عنوان سنگواره ی راهنما به کار می روند. تریلوبیت ها بیشتر در اب های کم عمق ساکن بوده اند و بر بستر دریاها زندگی می کردند.  شواهد فسیلی نشان می دهد که در دوران پالئوزوئیک بی مهرگان فراوانی وجود داشته اند در همین زمان و در زمین گیاهان ابتدایی مانند سرخس و خزه فراوان شده بودند به خاطر داشته باشیم که تغییر و تحول آغازیان فتوسنتز کننده گیاهان را به وجود آورد.

 

در بین دوره های زمین شناسی حادثه ای بس عظیم تر از انفجار های آتشفشانی , زلزله های عظیم و حتی تغییرات آب و هوایی روی میداد و آن انقراض های گروهی بود که باعث می شد چندین گونه از جانداران به طور کلی منقرض شوند ( به دلیل عدم مطابقت با محیط) و جانداران جدیدی که سازگارتر بودند به وجود آیند. از جمله ی این انقراض ها انقراض نسل دایناسور ها بود.  پس از دوران زمین شناسی پالئوزوئیک که دوران بی مهرگان نامیده می شد افزایش فسیل های خزندگان عظیم الجثه در رسوبات حفاری شده و هم چنین فسیل های گیاهان عالی که بسیار متفاوت تر از اجداد خود بودند دیرین شناسان را بر آن داشت که دوران جدیدی را به نام دوران مزوزوییک که به نام دوران خزندگان مشهور است به ثبت برسانند.  این دوران شامل 3 دوره ی تریاس - ژوراسیک و کرتاسه بود که از 25 میلیون سال پیش آغاز شد و در 65 میلیون سال پیش با انقراض دایناسورها به پایان رسید.  شرایط زمین شناسی که دوران پالئوزوئیک را به پایان برد شامل چین خوردگی های عظیم پوسته ی زمین و به وجود آمدن مرداب های عظیمی بود که باعث دفن گیاهان در این مرداب ها و انباشت آنها و در نهایت به وجود آمدن منابع بسیار عظیم ذغال سنگ است که هنوز هم از آنها استفاده می کنیم.

 

تشکیل اولین رسوبهای ساحل ژوراسیکی به بیش از 250 میلیون سال پیش باز می کردد.  انقراضی وسیع که  

برای دایناسورها شرایطی مساعد برای رشد و نمو فراهم کرده بود، روی داده بود.  تازه ترین رسوب به حدود 65 سال قبل باز می کردد زمانی که دایناسورها منقرض گشته و راه را برای حیات پستاندارن دیگر برای گرفتن جای آنها بعنوان قدرتمندترین موجود هموار کردند.  اولین رویدادهای تکامل در این دوره 185 میلیون سال در میان دو انقراض جمعی روی داده است.  مثل دایره های تنه درختان رسوبها در امتداد ساحل ژوراسیکی به دانشمندان امکان مطالعه و فهم بیشتر از این دوره شامل آغاز و پایان موجودات عظیم الجثه، انقراضهای گسترده، تطابق به تغیرات آب و هوا، از بین رتن بعضی از گونه ها و بوجود آمدن گونه های دیگر را فراهم می آورد.

 

“آنینگ های امروزی”

 

بعلاوه مور، هفت نفر دیگر که به اصطلاح “شکارچیان فسیل” نامیده می شوند، با پیدا کردن این موجودات ما قبل تاریخ امرار معاش می کنند، اگرچه همه انها به اندازه تونی جیل خوش شانس نیستند.  او به شخص نامدار محلی تبدیل گشت زمانی که فسیل ماهی عظیم الجثه ای را در پارکینگ در مقابل فروشگاهش یافت.  خرطوم این موجود 12 متری که با دندانهای تیزی پوشیده شده بود به اندازه پای یک انسان است و حفره های چشمش به اندازه دستهایی بزرگ می باشد.

 

هر ساله دهها توریست به چارموث برای یافتن بقایای جانوران ماقبل تاریخ می آیند.  کالین داوس که بیولوژیست است هر هفته از میان قبرستان فسیلها صدها دیرین شناس آماتور را راهنمایی می کند.  به وسیله کمک او حتی بچه ها هم قادر به پیداکردن فسیل هستند و این شاید به اندازه پیدا کردن یک صدف طول نکشد.  مردی بدخلق که مانند ایندیانا جونز لباس پوشیده است برای بچه ها در مورد داروین و پروسه گزینش طبیعی و اینکه چگونه گزینش طبیعی به عنوان نیروی که باعث بوجود آوردن گونه های جدیدی شده است، داستان می گوید.  بعضی از مواقع داوسون با پرخاشگری اولیای بچه ها روبرو می شود زیرا آنها ترجیح می دهند که فرزندشان تعالیم انجیل را درباره پیدایش و نه نسخه علمی آن فرا گیرند.

 

 “یافته های علمی و مرگ خدا”

 

امروز ساحل ژوراسیکی دارای کنار دریا، تپه های سبز و روستاهای زیبای کوچکی می باشد.  اما در خلال میلیونها سال چهره این منطقه از صحرا به گرمسیری و به منظره طبیعی امروزی آن تغییر یافته است.  بسیاری از دایناسورها که زمانی در جزیره بریتانیا زندگی می کردند ردپا هایی آشکار در میان صخره ها بر جای گذاشته اند.  این منطقه زمانی میهماندار حیوانات آبزی مانند تمساح و دایناسورهای گردن دراز و ماهی مانند بوده است.  مردم همواره فسیلهای ما قبل تارخ را در این منطقه یافته اند، اما اهمیت یافته های آنها اغلب برای آنها روشن نیست.  برای آنها غیر قابل باور است که دنیای بسیار متفاوتی وجود داشته است.  در بعضی جا ها فسیلهای حلزون مانند را مارهای صخره ای نامیده بودند زیرا مردم بر این باور بودند که پروسه فسیل شدن بمعنای پیچانده شدن مارها می باشد.  آنها فکر می کردند که فسیلها خواص درمانی برای درمان مار گزیدگی و ناتوانی جنسی دارند.  و در حالیکه بعضیها پیدایش فسیلها را کار شیطان می دانستند، برای بیشتر مردم این کار خدا بود.  مسیحیان معتقد بودند کسانی که قادر به ورود به کشتی نوح نشده بودند به سنگ تبدیل شده بودند. 

 

قدیمی‌ترین نوشته‌ای که به بحث درباره آفرینش جانداران پرداخته در کتاب مذهبی یهودیان، تورات آمده است.  برای قرنها مسیحیان بر این باور بودند که تورات واقعیت را درباره پیدایش حیات توصیف کرده است. بر طبق آموزه های تورات خداوند جهان و جانداران ساکن آن را در شش روز آفریده و انسان آخرین آفریده او است.  اما مذهبیون، کشف فسیلها را تاییدی بر اعتقاد مذهبی آنها درباره پیدایش حیات می دانستند و این تنها بر راسخ تر شدن آنها در ایمانشان به خدا و مذهب منجر می گردید.  در حقیقت یافتن فسیلها در ارتفاعات بلند تنها بعنوان تاییدی بر باورشان بود و آنها بر این باور بودند که طوفانی که در زمان نوح رخ داد باید اینقدر شدید بوده باشد که توانسته است فسیلها را به بالای کوهها ببرد. 

اما بر سر باقیمانده های فسیلی طوفان نوح چه آمد؟ چرا فسیل پستانداران همیشه بسیار پایین تر از خزندگان یافت می شد؟ آیا امکان نداشت که بعضی گونه های جانوری منقرض گشته بودند در حالیکه برخی دیگر به حیات خویش ادامه دادند؟ آیا بیشتر از یک بار پیدایش رو داده است؟

 

در سال 1650 اسقف اعظم ایرلندی جیمز آشر با استفاده از تحقیق از کتابهای مذهبی، قصد داشت که تاریخ اصلی طوفان نوح و حتی تاریخ خلقت را تعیین کند، یا بعبارتی گاهشماری برای پیداش حیات تعریف کند.  بر طبق محاسبات آشر، خدا سیل را در سال 2501 قبل از مسیح جاری کرده و خلقت بهشت، زمین و تمامی موجودات در آن، تمامی حیوانات و سیاره ها دقیقا 1503 سال قبلتر انجام داده بود.  اولین روز کاری خدا در ساعت 9 صبح روز یکشنبه 23 اکتبر 4004 سال قبل از مسیح بوده است و بر طبق گاهنامه آشر قبل از این روز هیچ نوع حیات دیگری وجود نداشته است.

مسئله زمان در پیدایش حیات همواره یکی از مسایل مورد اختلاف و بحث برانگیز بین باورهای مذهبی و مشاهدات علمی بوده است.  اما پیشرفتهای دانش زمین شناسی و یافتن فسیلهای موجودات ما قبل تاریخ سنگینی وزنه را بنفع علم تغییر داده و باعث عقب نشینی مذهبیون در این مورد شده است و افراد برجسته مذهبی که بر اساس باورهای مذهبی بر این اعتقاد هستند که خداوند بهشت و زمین را در شش روز خلق کرده است بر این نکته تاکید می کنند که پیدایش حیات در زمین در طی شش روز غیر ممکن است.  اما با این وجود مذهبیون در تلاشی برای جبران این شکست تفسیر خود را از “روز” تغییر داده  و با تاکید بر اینکه شش روز “واحدی” از زمان است و هر روز می تواند چند میلیون سال طول بکشد سعی در کوچک کردن یافته های علمی کرده اند.  در واقع این تناقضات ضربات جدی به باورهای مذهبی وارد نموده و باعث گردیده است تا مردم زیادی از رفتن به کلیسا خودداری کنند.  در حقیقت در طی تاریخ دین عقب نشینی های بسیاری در برابر علم داشته است اما همواره سعی در توجیه و تحریف این شکست ها داشته است.

یافته های آننیگ تاثیر جدی در مرگ خدا در میان اقشار زیادی درجامعه داشته است.  شواهد انکار ناپذیری که بر اساس این یافته ها فراهم گردیده بود دشمنان تکامل را مجبور کرد که به این نکته اعتراف کنند که بعضی از گونه های جانوری منقرض گردیده اند، اگرچه این اعتراف با باورهای مذهبی آنها بشدت در تضاد بود.  تئوریهایی مانند تئوری آشر برای قرنها بعنوان حقیقت در نظر گرفته شدند.  بخود آشر بعنوان آدمی نورانی مینگریستند و تحلیلهای او به انجیل الحاق می گردید.  اگرچه بسیار مشکل بود که شرح دینی پیدایش حیات را با واقعیتها در طبیعت تطبیق نمود اما این پدیده موضوعی بی تردید و غیر قابل بحث شده بود.

 

شواهد انکار ناپذیری که توسط دانش زمین شناسی و کشف فسیلها فراهم شده است منجر به ارائه نظریه تکامل توسط چارلز داروین گردید.  نظریه علمی تکامل بر انتخاب طبیعی به عنوان نیروی محرک حیات در زمین تاکید می کند و در تعارض آشکار با وجود خدا، باورهای مذهبی و تفسیر کتب دینی درباره حیات است.

میان  باور به نظریه تکامل که مستند بر یافته های علمی است و اعتقاد به خدا و مذهب که کاملا در تناقض با علم است هرگز نمی توان آشتی داد.  ظهور نظریه تکامل بر انحصار خدا در توضیح پیدایش حیات پایان بخشیده  و در واقع به مرگ خدا منجر گردیده است!