یادداشت سردبیر
کنفرانس آناپولیس، شکست
دیگری برای محمود عباس
کمتر کنفرانسی در مورد مساله فلسطین مانند کنفرانس آناپولیس یک روزه دود شده و به هوا رفته است. دولت آمریکا، رسانه ها و ژورنالیست های مختلف دنیای بورژوائی، تبلیغات زیادی در مورد کنفرانس آناپولیس و نتایج قریب الوقوع آن براه انداختند. سخنگویان و تحلیل گران متفکر تر آن اما با شک و تردید در مورد این کنفرانس اظهار نظر کردند، خام اندیشان و سبک سرهایشان نیز از فرط دل بستگی به آن از قماری که جرج بوش رئیس جمهور آمریکا با "آینده سیاسی" خود میکند، سخن راندند. این کنفرانس در میان شک و تردیدهای بعضی و ذوق زدگی های کاذبی که برگزارکنندگان آن به کمک میدیای خود ایجاد کرده بودند برگزار شد. بیش از 50 دولت، عمدتا از کشورهای عرب زبان خاورمیانه در آن شرکت کردند. ظاهرا شرکت عربستان سعودی و قانع شدن دولت سوریه در آخرین لحظات "ابهت" خاصی به این کنفرانس داده بود. بیش از 300 نفر از نمایندگان رسانه ها و خبرگزاریها و روزنامه های مختلف در آن شرکت داشتند. همه چیز در ظاهر از رسیدن به نقطه عطف جدیدی در رابطه میان دولت اسرائیل و مردم فلسطین حکایت میکرد یا چنین وانمود میکردند.
انتظار زیادی لازم نبود تا آب پاکی روی دست شرکت کنندگان و ذوق زدگان این کنفرانس ریخته شود. خیلی ها بروی خود نیاوردند، ذوق زدگان آن هنوز از بهت پوچی این شوی سیاسی یک روزه بیرون نیامده اند. تحلیل گران متین تر بورژوایی آن را با تحقیر و تمسخر بدرقه کردند. با اینحال این شوی سیاسی یک روزه اهدافی هم برای خودش تعریف کرده بود. این همه را که بی جهت در آناپولیس جمع نکرده بودند. قرار بود در این کنفرانس، اسلامی سیاسی، عمدتا جمهوری اسلامی و حماس را منزوی کنند. قرار بود دولت آمریکا یک بار دیگر به جهان و به قطبهای حریف خود در جهان به فهماند که علیرغم شکست در عراق هنوزهم دولت آمریکا قدرت سیاسی - نظامی پیش تاز جهان و منطقه است. می تواند با یک فراخوان در عرض یک هفته بیش از 50 کشور بویژه از میان مهمترین کشورهای منطقه را در یک جا جمع کند. قرار بود سازمان فتح و بویژه محمود عباس بعنوان نماینده ناسیونالیسم عرب در مقابل شکست تحقیر آمیزی که از اسلام سیاسی، حماس، در نواره غزه خورده بود، جان تازه ای بگیرد و با "دست آوردهای" این کنفرانس برتری سیاسی خود را بر حماس جشن بگیرد. پوچی کنفرانس آناپولیس و محدویتهای واقعی هر کدام از سه طرف این کنفرانس، همه این انتظارات را نقش بر آب کرد.
اسلام سیاسی و نمایندگان مورد نظر آنان در این کنفرانس، جمهوری اسلامی و حماس منزوی نشدند، بلکه فتح و محمود عباس بازندگان اصلی آن بودند، هم در مقابل مردم فلسطین و هم در مقابل اسلام سیاسی و حماس در مناظق اشغالی. ناسیونالیسم عرب در فلسطین در موقعیت ضعیفتری در مقابل اسلام سیاسی و حماس قرار گرفت. محمود عباس دست خالی تر از هر نشستی به رام الله بازگشت. در مقابل دولت اسرائیل از قبل جری تر شد. قرار بود در این کنفرانس از دولت فلسطینی همجوار با اسرائیل، از شرق بیت المقدس(اورشلیم ) بعنوان پایتخت آینده دولت فلسطینی، از پایان دادن به اشعال سرزمینهای اشغالی و برچیدن آبادیهای ایجاد شده در این مناطق و بلاخره از بازگشت آوارگان فلسطینی به فلسطین بحث شود. در مورد هیچکدام از اینها کلمه ای به میان نیامد. دولت اسرائیل روز بعد از پایان این کنفرانس دستور ساختن خانه های جدیدی را در شرق بیت المقدس صادر کرد و بر پوچی این کنفرانس صحه گذاشت. این کنفرانس در نوع خود سند دیگری بود دال بر موقعیت ضعیف دولت آمریکا در جهان در مقابل قطبهای حریف بعد از شکست آمریکا از عراق.
کنفرانس آناپولیس در عین حال موقعیت ضعیف هر سه نفر، جورج بوش، اهود المرت و محمود عباس را منعکس کرد. جورج بوش حتی در موقعیت کلینتون هم نبود که از بازگشت اسرائیل به مرزهای قبل از سال 1967 صحبت میکرد. جورج بوش در موقعیت جورج بوش است که شکست آمریکا در عراق را در پرونده خود دارد. دارد آخرین ماههای ریاست جمهوری خود را یدک میکشد. نه از لحاظ سیاسی میخواست و نه به بنا به موقعیتی که دارد میتوانست از مسائل مهم مربوط به برقراری صلح میان دولت اسرائیل و فلطسینی ها حرف بزند. اهود المرت هم نه اتوریته اسحاق رابین را دارد و نه حتی اگر میخواست امتیازی به فلسطینی ها بدهد جرات تقابل با احزاب دست راستی و نژاد پرست بعضا هم طراز خود در دولت اسرائیل را دارد. از دولت فلسطینی، آریل شارون هم در همانحال که محدوده زیر حاکمیت آن را با خاک یکسان میکرد، گاه و بیگاه حرف میزد. میماند محمود عباس. محمود عباس هم یاسر عرفات نیست، نتوانست تعادل در رابطه فتح و حماس را نگاهدارد، بعد از دست رفتن غزه، به مرحمت دولت اسرائیل و آمریکا چشم دوخت و خود را در موقیت ضعیفتری نسبت به گذشته قرار داد. به همین دلیل اگر هم میخواست نمیتوانست حریف اسرائیلی خود را به مصاف به طلبد چون نمیخواست حمایت لفظی دولت آمریکا و اهود المرت را از خود دریغ کند! لذا به تکرار حرفهای کلی و همیشگی در مورد مساله فلسطین اکتفا کرد.
با این حال، آنچه که همچنان لاینحل باقی مانده است، آینده مردم فلسطین، ادامه اشغال مناطق فلسطینی ها و ادامه درد و رنج و مصائب این مردم با بودن دولتی نژاد پرست و مذهبی، دولت اسرائیل است. دولتی که در ادامه این وضعیت از حمایت کامل دولت آمریکا برخوردار است. با ماندن این زخم بر دنیای عرب، عربده کشی و آدمکشی اسلام سیاسی در منطقه و جهان نیز همچنان ادامه د ارد.
تنها راه چاره ساز مساله فلسطین، همانا برسمیت شناختن دولت فلسیطنی هم تراز با دولت اسرائیل، خاتمه دادن اسرائیل به اشغال سرزمینهای اشغالی و کوتاه شدن دست دولت اسرائیل از سر مردم فلسطین است. جامعه جهانی و افکار عمومی باید برای این به دولت اسرائیل فشار بیاورند. به درد و رنج مردم فلسطین باید پایان داده شود. حل این مساله در عین حال یکی از ریشه های اسلام سیاسی در منطقه را برای همیشه قطع خواهد کرد.
30 نوامبر 2007