کورش مدرسی
۱۶ آذر: مشاهدات تازه، درسهای نـَه چَـندان تازه و ...
مشاهده اول: آزادیخواهی و برابری طلبی روی پای خود می ایستد
اعتراضات ۱٦ آذر امسال ویژه بود. امسال در اوج تعرض جمهوری اسلامی به آزادی های سیاسی، در عین حمله رژیم به معیشت مردم کارگر و زحمتکش، در اوج قافیه بافیهای هستهای - ناسیونالیستی جمهوری اسلامی، در همراهی ناسیونالیست با جمهوری اسلامی در نگرانی از خدشه دار شدن تمامیت ارضی ایران و بالاخره در اوج انتظار مستاصلان سیاسی که چشم امید به باز شدن فرصت و فرجی در حمله آمریکا دوخته بودند، ۱٦ آذر امسال برگزار شد.
جنس ۱٦ آذر امسال متفاوت بود. بانگ اعتراض جوانانی بود که گفتند "نه!"، به خفت جمهوری اسلامی تن نمیدهیم، مبهوت تبلیغات ناسیونالیستی نمیشویم؛ زندگی را بر همه شما حرام میکنیم! آزادی و برابری میخواهیم، دستگاه سرکوبتان را از دانشگاه بیرون ببرید، "دانشگاه پادگان نیست!"، "نه به جنگ!"، "آزادی، مساوات، تحریم انتخابات!". و این فریادی بود به بزرگی و به گستردگی خود خواست آزادی و برابری.
۱٦ آذر امسال از یک نظر دیگر هم ویژه بود. امسال علاوه بر خارج شدن دو خرداد و کل مخالفت نمائی دم و دستگاه انجمن های اسلامی و دفتر تحکیم وحدت از صحنه رویاروئی با جمهوری اسلامی که سال های قبل هم وجود داشت، جریانات ناسیونالیست و قوم پرست نیز از صحنه خارج شده بودند. شکست جریانات ناسیونالیستی در مسابقه ناسیونالیسم با جمهوری اسلامی و افسردگی سیاسی جریانات قوم پرست و هپروتی از عدم حمله آمریکا به ایران و متحقق نشدن فرجه ها و فرصت هائی که در انتظار آن بودند، آنها را از صحنه مبارزه فعال علیه جمهوری اسلامی کنار زد. در نتیجه امسال تنها یک نیرو امکان دخالت فعال و نمایندگی کردن اعتراض واقعی و انسانی به جمهوری اسلامی را داشت. جریانی که محرکه خود را از آزادی تام و تمام و برابری انسانها در برخورداری از نعمات زندگی میگیرد. از جنبشی که برای بازگردان اختیار به انسان برپا شده است. این نیرو جریان دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب بود.
و بالاخره ۱٦ آذر امسال ویژه بود چون جنبش آزادی و برابری در دانشگاه از تهران تا تبریز، از مشهد تا شیراز و از کرمانشاه و سنندج تا مازندران روی پای خود و بدون استفاده از هیچ "محمل" و "عصائی" قدم به میدان بسیج عمومی برای رودرروئی مستقیم با جمهوری اسلامی گذاشت و این جنبشی است متفاوت از جنبش ۱۸ تیر ۱۳۷۸. دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب ابهامی که جنبش ۱۸ تیر ۱۳۷۸ در اهداف خود داشت را ندارد، میداند چه میخواهد، تفاوت خود با جنبش های دیگر را میداند. دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب از تهران تا مشهد و از تبریز تا کرمانشاه و از شیراز تا همدان و مازندران با احترام تمام به پیشینیان خود، اهداف مبهم جنبش ۱۸ تیر را پشت سر گذاشتهاند. جنبش آزادی و برابری، جنبش طبقه ای است که منفعتی جز رهائی انسان ندارد. دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب در اولین رویاروئی مستقیم خود با جمهوری اسلامی نشان داد که اگر امیدی در ایران هست تنها این جنبش است. ۱۶ آذر امسال هوای مفرح و تازهای در فضای سیاسی ایران بود.
مشاهده دوم: قدرت یک پرچم
اولین رکن قدرت ۱۶ آذر امسال پرچم آن بود: آزادی و برابری. دانشجویان آزادیخواه در این حرکت اعلام کردند که ما فارس، کرد، ترک، بلوچ، عرب و لر و گیلک نیستیم. ما انسانیم نه یک کلمه بیش و نه یک کلمه کم. ما لشگر آزادیخواهان و برابری طلبان هستیم که قدرت خود را از جنبش حاکم کردن انسانها بر سرنوشت خود میگیرد و درست به همین دلیل این فریاد چنین ابعادی و چنین پژواکی پیدا میکند. جنبش آزادی خواهی و برابری طلبی تنها جنبشی است که میتواند همه انسان های شرافتمند این جامعه از هر جنسیت و از هر قومی را حول رهائی همگانی متحد کند.
در تمایز از پرچم ۱۸ تیر ۱۳۷۸ این پرچم و جنبشی که حول آن قوام میگیرد تمایزات خود را میشناسد. میداند که در مقابل پرچم ناسیونالیسم، در مقابل پرچم قوم و ملت پرستی، در مقابل پرچم های مذهبی قرار گرفته است و بازتاب شعار "نه مذهبی، نه قومی، زنده باد هویت انسانی" است. میداند که قدرت و امکان فراگیر شدن این حرکت هم درست در همین ویژگی است.
مشاهده سوم: قدرت تشکل
اما قدرت ۱٦ آذر امسال تنها در پرچم آن نیست. تشکل رمز دوم قدرت ۱٦ آذر امسال است. جمهوری اسلامی برای ممانعت از برگزاری ۱٦ آذر اقدام به وسیع ترین دستگیری های سیستماتیک دوره اخیر زد و تلاش کرد که با دستگیری عزیزترین و برجسته ترین آزادیخواهان و برابری طلبان دانشگاه و ارعاب دانشجویان مانع از برگزاری اعتراضات ۱۶ آذر شود. اما نتوانست. شکست خورد.
این شکست را قبل از هر کس صف محکمی از رهبران، فعالین و سازمان دهندگانی که جای خالی عزیزان ربوده شده را پر کردند، کسانی که اجازه ندادند کارها بخوابد تضمین کردند. وجود شبکه خودآگاه و مرتبط دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب این امکان را فراهم کرد. تشکل قدرت می آورد و یکی از مهمترین قابلیت هائی که تشکل بوجود می آورد همین جان سختی در مقابل ارتجاع است. تشکل است که تجربه را منتقل میکند، فعال، رهبر و سازمانده تربیت میکند و امکان مقاومت و تعرض را فراهم میکند. بدون وجود یک شبکه به هم بافته از بهترین، آگاه ترین و روشن ترین اکتیویست های جنبش آزادی خواهی و برابری طلبی در دانشگاه پرچم و آگاهی امکان مقاومت در مقابل جمهوری اسلامی را ندارد. جمهوری اسلامی هم این را میداند و درست به همین دلیل اولویت خود را ارعاب، درهم شکستن معنوی و سازمانی شبکه دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب قرار داده است. بدون این شبکه کاری از پیش نمیرفت. بعدا به این نکته بر میگردیم.
مشاهده چهارم : جنبشی از اعماق جامعه
جنبش هائی که در جامعه شکل میگیرند ناشی از خوش فکری این و آن نیستند. حرکتی که در جامعه پژاوک میابد و پرچمی که در مقیاس اجتماعی دور خود "آدم جمع میکند" باید به افق و آرمانی حلقه باشد که در جامعه موجود است و این افق و آرمان ها البته طبقاتی هستند. این شامل دوخردادیسم، ناسیونالیسم، اسلام سیاسی و انواع قوم پرستی میشود. به خصوص این حکم شامل جنبش آزادی خواهی و برابری طلبی میشود.
این جنبش ریشه در افقی دارد که نقطه شروع آن نه تمامیت ارضی است، نه حق این یا آن ملت و بخش. این جنبش برابری انسانها است و ریشه خود را از طبقه ای میگیرد که انسان نقطه شروع و خاتمه در رهائی آن است. طبقه ای که برای رهائی خود ناچار است که کل بشریت را از قید ستم و استثمار نجات دهد: طبقه کارگر. به این اعتبار ۱٦ آذر چهره دیگری از مبارزه کارگران هفت تپه، مبارازت کارگران ایران خودرو، اتحاد کارگری علیه بیکاری و همه بخش های دیگر مبارزه کارگری است. آنکس که این واقعیت را نمیبیند یا مبارزه کارگری را غیر سیاسی میکند و یا مبارزه سیاسی را از مبارزه اقتصادی کارگر جدا میکند و این جنبش یک پارچه طبقاتی را نمیبیند.
درست به همین دلیل جنبشی که در ۱٦ آذر امسال قدم جلو گذاشت، نه تنها میتواند مرزهای ملی، قومی و مذهبی را بشکند و به سراسر ایران گسترش پیدا کند بلکه میتواند مستقیما به ریشه طبقاتی خود دست ببرد و در طبقه ای پژواک سیاسی و تشکیلاتی و نتیجتا مبارزاتی پیدا کند که به سادگی قادر به شکستن کمر جمهوری اسلامی و کمر هر رژیم سرمایه داریای است. ۱٦ آذر امسال تنها صدای آزادی خواهی و برابری طلبی در دانشگاه نیست. صدای آتشفشانی است که در اعماق جامعه در حال نیرو گرفتن است و غرش انفجار آن تمام جامعه را زیر و رو خواهد کرد. باید به استقبال این واقعیت رفت.
***
اما علاوه بر این مشاهدات، ۱٦ آذر امسال درس های نه چندان تازه ای را هم در مقابل ما قرار میدهد:
درس اول: شرافت و وجدان طبقاتی است
پخش خبر اعتراضات ۱٦ آذر امسال تنها با سانسور دولتی جمهوری اسلامی روبرو نبود. "خبر گزاری" های "با شرف" و "با وجدان" جهان هم این خبر را به شیوه خود منعکس کردند. جمهوری اسلامی از زبان خبرگزاری فارس اعلام کرد که ۴۰ نفر جمع شده اند، ایسنا این عدد را به ۱۰۰ نفر افزایش داد، پیک نت و شبکه توده ای ها و اکثریتی های خودمان گفتند که خیلی مهم و بزرگ نکنید که مهم و بزرگ نبوده است، انجمن اسلامی اظهار تعجب کردند که اصلا چرا دولت این دانشجویان را دستگیر کرده است و بیبیسی، سیاِناِن، تلویزیون ها و رسانه های ابژکتیو آمریکا و اروپا خیلی ساده سکوت کردند. اینها که در رشته بیرونروی هر شیخ پشم الدینی دکترا میدهند و با قاروقور شکم هر دو خردادی فورا میزگرد متخصصان دکترا گرفته خود را تشکیل میدهند و در باب اهمیت آن ساعت ها صرف و صفحه ها سیاه میکنند. این بار سکوت کردند. حتی وقتی انگشت توی چشمشان کردیم و به رویشان آوردیم بازهم سکوت کردند. و تازه وقتی زبان باز کردند نقل رژیمی ها را مبنا گرفتند.
اما، این سکوت صرف نظر از نشان دادن جایگاه سیاسی این رسانه ها، بار دیگر یک درس قدیمی را بیاد رفقای ما می اندازد. شرافت و وجدان مفاهیمی تماما طبقاتی هستند. شرافت و وجدان جنبش ها و نهاد های سرمایه دارای سر سوزنی به آنچه که ما و انسان ها بطور کلی وجدان و شرافت میخوانیم ربطی ندارد. عکس آن است. منفعت همه آن جنبش هائی که دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب بر ویرانه های آنها قد برافراشته است حکم میکند که ۱٦ آذر امسال مسکوت بماند. ابعاد دریچه خبری، وجدان و شرافت ژورنالیست های محترم را هم اندازه پول و احترامی که بورژوازی تقدیم آنها میکند تعیین مینماید.
این درس بسیار مهمی است که باید مورد توجه همه فعالین آزادی خواه و برابری طلب قرار بگیرد. اگر وجدان و شرف طبقاتی است، اگر رسانه ها و ژورنالیست های محترم همانقدر و همان نحو ما را منعکس میکنند که برایشان صرف دارد و وجدان و شرف خبری ندارند، آنوقت باید باور کرد که کل میدیای جهانی در اساس علیه جنبش ما و علیه وجدان و شرافت انسانی است. تا آنجا که میتوانند ما را مسکوت میگذارند و هر وقت هم مجبور شدند لابد دکتر رئیس دانا، پرفسور مسعود بهنود و جناب استاد سازگارا را، بعنوان "متخصصین"، مامور معرفی ما میکنند!
درس دوم : اهمیت سازمان واقعا غیر حزبی
در مشاهده سوم به جایگاه تشکل اشاره کردیم. چه از زاویه قابلیت و قدرت سازمان دهی زیر ضرب دشمن و چه از زاویه نکته ای که در بالا به آن اشاره کردیم وجود یک سازمان رسمی یا عملی غیر حزبی دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب حیاتی است.
جنبش ما نمیتواند امید داشته باشد که رسانه های طبقات حاکمه حتی واقعیت را خشک و خالی بیان کنند. کار اینها این است که واقعیت جنبش ما را قلب کنند. گرچه جنبش ما باید رسانه های خود را داشته باشد اما قدرت ما از قدرت رسانه ای ما نیست. به ازا هر رسانه ما اینها یک میلیون رسانه را دارند، به ازا یک گوینده و مجری ما، آنها صد هزار گوینده خوش قیافه تر و خوش حرف تر را در مقابل جامعه قرار میدهند. و دست آخر مانع از رسیدن صدای ما به جامعه میشوند، صدای رسانه ای ما را لای پارازیت های خبری تفسیری خود محو میکنند. قدرت ما در تشکل ماست. تشکل یعنی ارتباط تنگاتنگ انسان ها در دنیای واقعی. ارتباطی که چون شریان های حیاتی، ناقل خبر، حقیقت، وجدان و شرف خبری در جامعه هستند. بیبیسی، سیانان، آقای پهلوی و خیل ناسیونالیست های خنّاق گرفته سیاسی همانقدر در ممانعت از ۱٦ آذر جنبش آزادی و برابری امسال منفعت دارند که جمهوری اسلامی. آنچه صدای حقیقت و خبر ۱۶ آذر امسال تهران را به مشهد، خبر مشهد را به تبریز و خبر تبریز را به سنندج و مازندران و کرمانشاه رساند تشکل و رابطه تنگاتنگ در جنبش آزادی خواهی و برابری طلبی بطور اعم و دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب بطور اخص در سراسر ایران بود.
همین تجربه یک بار دیگر نشان میدهد که کل جنبش های بورژوائی در مقابل جنبش ما یک صف واحد هستند. بخش مهم جریانات بورژوائی در رابطه با ما ترجیح میدهند که در کنار قدرت حاکم ناظم نظم بورژوائی بایستند. بخش مهمی از این جنبش امروز مسلح است، میلیس خود را دارد و میخواهد "مستقل از دولت" منفعت جنبش خود را بر جنبش آزادی و برابری تحمیل کند. کسی که این واقعیت را نمیبیند یا جزئی از آن سیستم است و منفعتاش حکم میکند که واقعیت را پنهان کند و یا از نظر سیاسی خرفت است.
قدرت هر جنبشی متناسب با تعداد و اندازه سازمان های مختلف غیر حزبی و توده ای تحت تاثیر سیاسی آن است. سازمان هائی که مردم را در ابعاد وسیع و با یک یا چند خواست معین گرد می آورد، متحد میکند و مبارزه را به پیروزی میرساند. استقلال سیاسی توهم است. هیچکس در این دنیا از احزاب سیاسی استقلال سیاسی ندارد. اما این سازمان ها باید از نظر تشکیلاتی از احزاب سیاسی مستقل باشند و مکانیسم های تصمیم گیری خود را داشته باشند. در متن این سازمان های غیر حزبی احزاب سیاسی مجاز اند و باید تلاش کنند که سیاست خود را بر آنها غالب کنند و این سازمان ها را به سیاست های خود جلب کنند. شبکه و سازمان "عملا موجود" دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب یک سازمان غیر حزبی و چپ است که باید هرچه وسیعتر گسترش پیدا کند، در اولین فرصت رسمی شود. این سازمان، یک سازمان وسیع حول تامین آزادی و برابری است. مستحکم کردن و گسترش شبکه دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب و تبدیل آن به یک سازمان دمکراتیک (یعنی با مکانیسم تصمیم گیری دمکراتیک) و فراگیر چپ در دانشگاه شرط پیشرفت و دفاع از خود است. این هم درس چندان تازه ای نیست. رهبران، فعالین و سازمان دهندگان شبکه دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب خود بیش از همه بر اهمیت این جنبه واقف هستند و تجربه ۱۶ آذر هم همین را تاکید میکند.
احزاب سیاسی و بویژه حزب ما نباید خود را در این نوع سازمان ها منحل کنند و یا این سازمان ها را تبدیل به یک روکار و تابلو خشک و خالی یک حزب و یا محمل "اتحاد عمل" چند سازمان کنند. منفعت جنبش ما ایجاب میکند که این سازمان ها واقعی، واقعا دمکراتیک، واقعا غیر حزبی و هرچه وسیعتر باشند. متاسفانه تبدیل سازمان های غیر حزبی به نام دیگری برای حزب سنت کمونیسم اردوگاهی (روسی، چینی ...) و همچنین چپ سنتی است. چپ سنتی نه به چنین سازمان هائی احتیاج دارد و نه میتواند در محیط اجتماعی و غیر فرقه ای فعالیت کند.
درس: سوم: کمیته های کمونیستی
وجود یک سازمان وسیع غیر حزبی چپ بدون وجود یک استخوان بندی محکم کمونیستی در عمق آن ممکن نیست. همانطور که ادامه حیات شورا یا اتحادیه بدون وجود شبکه های حزبی در عمق آنها متصور نیست. شرط ادامه کاری شبکه یا سازمان دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب، شرط اینکه این سازمان چسب درونی لازم، روشن بینی کافی و استحکام مورد نیاز برای مقاومت در مقابل تعرض دولت و همه دستگاه تحمیق راست را داشته باشد، وجود کمیته های کمونیستی است.
در جای دیگری در همین شماره کمونیست به تفصیل در مورد این کمیته ها صحبت کرده ایم. اینجا فقط باید به این واقعیت اشاره کرد که بدون یک اسکلت کمونیستی در عمق سازمان های غیر حزبی ای، این سازمان ها، هر چقدر هم که توده ای و عظیم شوند، مانند تل گوشت بدون استخوانی میمانند که امکان ایستادن روی پای خود را ندارند. این کمیته های کمونیستی هستند که چنین سازمان ها را در زیر ضرب به هم متصل نگاه میدارند، دستگیرشدگان و اسرا را جایگزین میکنند، روشن بینی و عمق میدهند، افرادی که از هر سری و در هر پروسه ای به ایده های آزادیخواهانه و برابری طلبانه جلب شده اند را "از آن خود" و یا جذب میکنند. همانطور که مغز استخوان که گلبول تولید میکند، کمیته های کمونیستی هم کمونیست تولید میکنند. هر آزادیخواهی و برابری طلبی را کمونیست و حکمتیست میکنند، خود را باز تولید میکنند. همانطور که مغز انسان کل بدن را به حرکت در می آورد کمیته های کمونیستی شبکه اعصاب و عضلات سازمان غیر حزبی را به حرکت در می آورند. سازمان غیر حزبی بدون چنین شبکه ای از کمیته های کمونیستی بدن بدون اسکلت و مغز است. تجربه ۱۶ آذر همین درس قدیمی را تاکید میکند.
***
و ادامه کار:
۱ - رفقایمان را در چنگال دژخیمان رها نخواهیم کرد
برگزاری اعتراضات ۱۶ آذر در سراسر ایران بیگمان شکست بزرگی برای رژیم و موفقیت عظیمی برای دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب بود. اما مبارزه ادامه دارد. در این رودروئی جمهوری اسلامی قبل و بعد از اعتراض اقدام به ربودن سازمان دهندگان، فعالین و رهبران اعتراض دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب کرد. رژیم با این کار خود میخواهد شکستاش را جبران کند و ما نباید این اجازه را بدهیم. فعالین، سازمان دهندگان و رهبرانی که از سراسر ایران دستگیر شده اند، عزیز ترین عناصر جنبش ما هستند. تک تک آنها را از حلقوم رژیم بیرون خواهیم کشید. این تلاشی سراسری در ایران و سطح جهانی است که باید در راس اولویت های همه سازمان های مدافع آزادی و برابری قرار گیرد. باید در ایران خانواده های دستگیرشدگان را تنها نگذاشت، باید به آنان کمک کرد که محمل اعتراض وسیعی علیه جمهوری اسلامی شوند. باید اعتراض را دائم در دانشگاه و جامعه زنده نگاه داشت. باید ارتباط دستگیرشدهگان را با خارج از زندان و با توده دانشجو برقرار نگاه داشت. نباید اجازه داد سلول های اوین دست آنها را از ما کوتاه کند. باید از تشکل های کارگری و سایر تشکل های اجتماعی کمک گرفت. در خارج کشور باید اعتراض همه تشکل های انسانی و کارگری و همه آزادیخواهان را علیه جمهوری اسلامی بسیج کرد. باید آزادی هر یک از دستگیرشدهگان را به جشن شکست جمهوری اسلامی و مراسم بزرگداشت رفقای در بند تبدیل کرد. باید به ازاء هر نفر که دستگیر شده است هزار نفر را به صف دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب جلب کرد.
این کمپینی برای آزادی فوری ربودهشدگان و معرفی و مجازات آدم ربایان است که باید همه کسانی که خود را در این جدال ذینفع میدانند در آن شریک شوند.
۲ - گسترش سازمان دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب
نجات رفقایمان از چنگال مزدوران بدون سازمان دادن یک مبارزه همه جانبه ممکن نیست. و یک مبارزه همه جانبه بدون یک سازمان همه جانبه غیر ممکن است. شرط پیشرفت بعدی در هر زمینه ای گسترش سازمان دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب و تلاش برای تاسیس عملی آن در همه دانشگاه ها و موسسات آموزشی در داخل و خارج کشور است.
و این کار در غیاب رفقای توانای ما و در حالیکه در سلول های اوین شکنجه میشوند باید انجام گیرد. اما قدرت رفقای در بند ما این است که نسل قابلی از آزادیخواهان و برابری طلبان را بوجود آورده اند که میتوانند و باید جای خالی آنها را پر کنند. این شرط نجات رفقای در بند است.
جلو رفتن، وسیع شدن، جذب تعداد هرچه وسیعتری به صف دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب و با انرژی و قدرت بیشتر به رویاروئی با رژیم رفتن برای تضمین اینکه دانشگاه نه پادگان و حوزه، بلکه سنگر آزادیخواهان و برابری طلبان باشد.