مصطفي رشيد ي

 شبيخون ارتجاع اسلامى به جامعه سوئِد

 

در ماههاى اوت و سپتامبر جامعه سوئد شاهد هجوم ارتجاع اسلامى به بهانه يك كاريكاتور بود ـ  كاريكاتورى از محمد پيغمبر اسلام. سوئد كشور كوچكى است. باصطلاح در شطرنج سياسى جهان، كمتر جاى پاى چشمگيرى را ميتوان از آن مشاهده كرد. آقاى لارش ويلكس، هنرمند خالق كاريكاتور جنجال آفرين هم خود از هنرمندان درجه چندم اين جامعه بحساب ميايد. خود كاريكاتور، چه از نظر منتقدين و چه حتى از نظر خود طراح ، نه در فرم و نه در محتوى، حامل ارزش هنري چنداني نبود.  روزنامه محلى در شهر كوچك انتشار اين كاريكاتور از اين چهارچوب "كوچك" فراتر نميرود. اما هيچ چيز مانع يك حمله، يك يورش وسيع ارتجاع اسلامى به كل اين جامعه نگرديد. بعد از يك ماه كشمكش پر سر و صدا، بنظر ميرسد آبها از آسياب افتاده باشد.  دو هفته قبلتر كاريكاتوريست مورد نظر، مجبور گرديد بار و بنه خود را به سوى زندگى مخفيانه بپيچد. هفته قبل سخنگوى بزرگترين نهاد اسلامى سوئد به عنوان ميهمان رسمى مراسم بازگشايى سالانه مجلس در صفحه تلويزيونها ظاهر گرديد. روز گذشته، سالن ويژه  ساختمان مجلس، در حاليكه مثلا دختران خردسال روسرى به سر در كريدورها بازى ميكردند،  ميزبان مراسم رمانيتك افطار بود. كسى چه ميداند، شايد اين صحنه ها خود گوياى پايان كشمكش باشد. كشمكش جلوه هاى خطرناكى از تهديدهاى گروههاى تروريستى اسلامى را هم بخود گرفت.  كشمكش بر سر آزادى بيان متمركز گرديد. نه فقط دولت، بلكه جامعه سوئد تمايل و اشتهايي چه براى نبرد و چه براى پيروزى را از خود نشان نداد. ميشود اميدوار بود كه اين جامعه بلا را از سر گذرانده باشد،  هر چه بود اما "آزادى بيان"  پيروز صحنه نبود.

 

تظاهرات اعتراضى هفتاد نفر مسلمان معترض و جريحه دار از انتشار كاريكاتور،  استارت تحرك را زد. اعتراض رسمى دولت جمهورى اسلامى كه بطرز تعجب آورى، مبادى آداب بود هنوز خبر را از چهارچوب ستونهاى حاشيه اى رسانه هاى سوئد فراتر نميبرد. دخالت بيست و چهار ساعت بعدتر از جانب احمدنژاد، آنهم با چاشنى هميشه آشناى "توطئه هاى صهيونيسم" گوش سياستمداران سوئد را ميپيچاند  كه مساله را بايد جدى بگيرند. دو روز بعدتر پرچم سوزان مجاهدان پر شور پاكستانى نگرانى  نسبت با بالاگرفتن تشنجات را به همراه داشت.  نفسها در سينه حبس شد، آماده باش براى حمله احتمالى و قريب الوقوع به سفارتخانه ها از جمله در تهران و كراچى مشهود بود. دولت سوئد و همه سياستمداران در صدد همه "اقدامات لازم" براى آنچه كه كاهش تشنج اسم گذاشته بودند، چشم به تهران دوخته بودند كه ببينند روند اوضاع به كجا خواهد رفت. نشست وزراى خارجه كشورهاى اسلامى – مرجعى كه بندرت بر سر موضوعى ميتوانند توافق داشته باشند –  بيانيه شديدالحنى را به اتفاق آرا مستقيما خطاب به دولت سوئد صادر كرد. آزادى بيان، هدف آشكار براى حمله ارتجاع اسلامى قرار گرفت. اينها ميخواستند كه اسلام از انتقاد و هر گونه خدشه اى مصون نگه داشته شود. اسلاميون  تند و تيز بودند. آنها خواهان محكوم كردن رسمى انتشار كاريكاتور از طرف دولت، اعلام قوانين تازه در ممنوع ساختن توهين به مقدسات اسلامى و حتى تنبيه روزنامه چاپ كننده كاريكاتور گشتند. اما در عين حال راه را براى توافق باز نگه داشته بودند. ايجاد يك كميسيون دايم در مجلس براى مقابله با احساسات ضد اسلامى در جامعه از امتيازات مورد نظر بود.

 

آقاى فردريك راين فلد، نخست وزير سوئد با پرچم "همزيستى احترام آميز" به استقبال تشنج رفت. او حساب دولت و سيستم حاكم را از حساب رسانه ها، كه دولت در سوئد در مندرجات آنها دخالتى ندارد، جدا كرد. ايشان با "درايت" و  با درس هاى تجربه كاريكاتورهاى سال قبل تر در دولت همسايه – دانمارك – روساى مجامع اسلامى و سفراى كشورهاى اسلامى را فراخواند. طنز تلخ و وارونگى ماجرا در اين جا بروز پيدا ميكرد كه بناگهان و با يك چرخش "جامعه مسلمانان" قربانى قمداد ميگشتند! كل كشمكش به صحنه اى تبديل گرديد كه گويا مسلمانان، مسلمانان بيگناه مشغول در انجام وظايف شهروندى،  بى جهت مورد اهانت و تحريك قرار گرفته اند. مسلمانان قربانى در اين صحنه چيزى جز كمى "احترام" چشم داشت ديگرى نداشته و ندارند. مگر نه اينستكه در اين كاريكاتور، پيغمبر اسلام به شكل سگ، درست حيوانى كه اين دين به آن بشدت حساس است، تصوير ميگشت؟ مگر نه اينستكه اين توهين درست مصادف با ماه رمضان صورت ميگرفت؟ به اين ترتيب، كاريكاتور، پديده آزادى بيان، تهاجم اسلاميون و حقوق شهروندان در ميان دست و پا گم شدند.

 

شعبه  تروريستى اسلامى وابسته به القاعده در عراق،  به رهبرى شخصى به  نام "البغدادى" ابعاد مساله را دگرگون ساخت. اين گروه  براى سر هنرمند كاريكاتوريست و براى سر سر دبير روزنامه منتشر كننده، در تهديد آميز ترين و جنايى ترين فرمول بندى ممكن، جايزه تعيين كرد. شهروندان سوئدى در تمام دنيا مورد تهديد قرار گرفتند. منافع اقتصادى و تجارى شركتهاى وابسته به سوئد در ليست سياه تروريسم اسلامى جاى داده شدند. بناگهان همه رسانه هاى دنيا، و كل جامعه سوئد در بهت فرو رفتند. اين تهديدات جدى گرفته شدند. مسئوليت دولت در قبال شهروند خود غير قابل انكار بود. تروريسم اسلامى يقه دولت را درست در مقابل پرنيسپهاى اساسى گرفته بود. اگر ميشد در محل مسجد مركزى شهر با سفراى كشورهاى اسلامى و با نمايندگان نهادهاى اسلامى بصورت كاملا  احترام آميز ملاقات و مذاكره را سازمان داد و با آن پز هم داد، اينجا ديگر رسما پاى تروريستها در ميان آمده بود. اما اين بحران، در اوج خود، يكبار ديگر كنترل گرديد. تعجب نكنيد كه كنترل اوضاع و كاهش تشنج، باز هم  با كمك اسلاميون صورت ميگرفت، و صد البته در سايه تدابير "همزيستى محترمانه" دولت! جناب البغدادى و شركا در عراق عربده ميكشيدند  و در استكهلم برادران مبادى آداب همان خانواده، باج اين تهديد و سرگردنه بگيرى را طلب مينمودند. بايد هر بيينده اى را متعجب ساخته باشد كه چگونه در كنار چاپ گزارش از نگرانى عميق هنرمند كاريكاتوريست و روزنامه نگار بخت برگشته و در كنار قيافه دست و پاچه ترس آلود  كاركنان شركتهاى متبوع سوئد در خاورميانه، جريانات اسلامى همچنان تك و تاب طلبكارانه شان بجاى خود محفوظ بود. گزارش از ماه رمضان با گزارشات مربوط به لزوم اختصاص حمايتهاى دولتى در بازسازى مساجد و امثالهم بازار گرم خود را در رسانه ها حفظ ميكرد. شركت رئيس بزرگترين نهاد اسلامى شهر استكهلم در ميان ميهمانان رسمى بازگشايى سالانه مجلس شايد گوياترين سمبل گستاخى  بحساب بيايد. همه اين نهادها البته كه تهديدات گروه البغدادى را محكوم ميساختند. منت  اين نهادها براى تلاش در جهت  تجديد نظر برادران "جريحه دار" در گروه البغدادى براى پس گرفتن فتواى قتل كاريكاتوريست واقعا تماشايى بود و انعكاس "تشكر آميز" رسانه ها از اين نهادها تماشايى تر!  منجى گرى اين نهادهاى اسلامى بقول خودشان در اين نهفته بود كه دولت سوئد و نهادهاى اسلامى از آنچنان حسن نيت و اعتماد و سوابق خوبى برخوردارند كه لزومى ندارد برادران البغدادى از حد دندان قروچه فراتر بروند!  اين عبارات با حرف درشت و براى آرامش خيال افكار عمومى مكررا  در رسانه ها نقش بستند!

 

صد البته دولت سوئد، و هر دولت ديگرى در خنثى كردن جانواران اسلامى از نوع البغدادى حق دارند انواع ابزارها را بكار بگيرند. صد البته بايد خوشحال بود كه دست البغدادى از جان و مال و شغل و امنيت مردم در همه دنيا كوتاه گردد. اما راهش روشي که دولت سوئد و ديگر دول بورژوايي اروپا در پيش گرفته اند نيست. اين وضعيت محصول عقب نشيني هاي مکرر در مکرر و امتياز دادنهاي بيشتر و بيشتر اينها به اسلام سياسي بوده است. انعطاف دولت و جامعه سوئد در مقابل اسلام سابقه دارتر و وسيعتر از آن بوده است که اين دولت بتواند حتي در مقابل تعرض اسلام سياسي از آزاديهاي بيان شهروندان اين جامعه بطور موثري دفاع کند. بيجهت نيست كه در تمام طول كشمكش، همه احزاب پارلمانى و از جمله اپوزسيون "چپ" لب نگشودند. براى مراجع رسمى هنرى و ادبى، براى مراجع دفاع از حقوق بشر، مراجع دفاع از حقوق شهروندان و غيره واكنش ديگرى بجز واكنش دولت متصور نبود. براى اينها، بيرون كشيدن گليم "سوئد" از دل بحران و از دست "بليه" اسلاميون مساله اصلى را تشكيل ميداد و نه سرنوشت  پديده آزادى بيان در مقابل تعرض جريانات اسلامى. اين كشمكش بايد على القاعده به هر هنرمند و شاعر و نقاش اين جامعه تفهيم كرده باشد كه مرزهاى آزادى بيانش در مقابل همه كثافت اسلامى را بيجهت به آزمايش نگذارد.

 

در كشمكش اخير، سياستمداران سوئد و حتى متاسفانه اليت روشنفكران آن نشان دادند كه تا اطلاع ثانوى تصميم به درافتادن با مرتجعين اسلامى را ندارند. قربانى شدن آزادى بيان تنها يكى از نتايج اين تصميم است كه با چشم باز آنرا ميپذيرند. نشان داد دود رشد جريانات اسلامى مستقيما به چشم همه، چه مهاجرين و چه ديگر شهروندان جامعه ميرود. كشمكش اخير نشان داد كه درافتادن با سموم و جريانات اسلامى تنها با تاكيد بر هويت غير مذهبى انسانها و سکولاريزه کردن کامل جامعه مقدور است.  اين آن نقطه شروعى است كه رياكارى سياستمداران سوئدى را رسوا ميسازد، دست همكارى با اسلام و دول و جريانات اسلامى را كوتاه ميكند، و ميتواند  نيروى بيشترى را در سطوح مختلف وارد ميدان نمايد.

 

لارش ويلكس، هنرمند خوبى نبود. كاريكاتور او چنگى بدل نميزد. مشغله او در افتادن با ارتجاع اسلامى نبود. او در صدد فشار به دولت براى قطع دمسازى با اسلام و نتايج دهشتناك آن رو به كودكان و جوانان و زنان مهاجر نبود. اما لارش ويلكس در انتظار از دولت سوئد براى جربزه بيشتر در مقابله با اسلام و هشدارهايش در حملات اسلام سياسى محق بود.

 

مصطفى اسدپور

٢٥ سپتامبر ٢٠٠٧