به نقل از کمونيست ١٤٧

 

 

“اکس مسلمانان” و کله گردها

 

 محمود قزويني

ghazvini.m@gmail.com

 

 

اخيرا اعضاي رهبري و فعالين حزب کمونيست کارگري ايران در چندين کشور اروپائي سازماني با نام عجيب و غريب  "اکس مسلمان" بر پا کرده اند. در زير اين نام عجيب اهداف نوشته شده اين سازمان مبارزه با اسلام سياسي و جريانات اسلامي اعلام  شده است.  اما اين نام عجيب ميتواند چه چيزي را واقعا بيان کند و کجا ميتواند لنگر بيندازد. مبارزه با اسلام سياسي و جريانات اسلامي يکي از اهداف مهم جرياني است که امروز ميخواهد در دنيا کاري و فعاليتي آزاديخواهانه را پيش ببرد و بالطبع براي احزاب کمونيست و مارکسيست که براي رهائي بشريت و ساختن يک زندگي کمي بهتر و آسوده تر براي انسانها در همين دنياي جهنمي سرمايه داري تلاش ميکنند، اهميت به سزائي دارد.  اما سازمان "اکس مسلمانان" نميتواند ظرف چنين مبارزه اي شود. اين نام و ارگان شايد براي ظاهر شدن در مطبوعات براي يک دوره کوتاه مفيد باشد،  اما براي مبارزه با جريانات  اسلامي و نجات زندگي مردمي که در قلب اروپا توسط اين جريانات له و لورده ميشود نه تنها سودمند نيست، بلکه مضر است. اين حرکت، فعاليت و حرکت درست و اصولي تاکنوني دست اندرکاران و فعالين اين حرکت بر عليه جريانات اسلامي را تحت پوشش قرار ميدهد و آنها را از درون خالي ميکند و بر ضد آن تبديل ميکند. از اين نظر اين نقد من همچنين هشداري  به خود اين فعالين و دست اندرکاران آن نيز است.

 

"اکس مسلمان" نه حرکتي براي مبارزه با اسلام سياسي است و نه مبارزه روشنگرانه ضد مذهبي. مبارزه روشنگرانه ضد مذهبي و يا مبارزه ضد مذهبي بطور کلي جايگاه خاصي در مبارزه احزاب مارکسيستي دارد. شکي نيست که اين وظيفه احزاب کمونيستي در بطن مبارزه با جنبش اسلامي از ويژگي خاصي برخوردار است و برجسته تر از قبل ميشود. اما حرکت "اکس مسلمان" بيگانه تر از اين حرفها با اين وظيفه پايه اي احزاب کمونيستي است. براي همين در باره ادعاي احتمالي دست اندرکاران اين حرکت در باره مبارزه مارکسيستي با مذهب حرفي نميتواند سخني در ميان باشد.

 

از نظر فعالين و دست اندرکاران سازمان "اکس مسلم"، اين حرکت در چهارچوب مبارزه با اسلام سياسي ميگنجد و يا ميخواهند آن را در اين چهارچوب بگنجانند، اما اين حرکت، نه تنها در مقابل اسلام سياسي نيست، بلکه در چهارچوب موش و گربه بازي دولتهاي غربي با جريانات اسلامي است و براي حرکت آزاديخواهانه مردم مضر است. اين حرکتي در جهت دور کردن دست مذهب و اسلام از سر مردم و جامعه نيست، اين حرکت زمين تا آسمان با حرکت مبارزه با سنگسار، مبارزه با دادگاههاي شريعه در کانادا، مبارزه براي لغو مدارس و آموزش مذهبي، مبارزه براي ممنوعيت حجاب کودکان، مبارزه براي حقوق و ازاديهاي زنان و کودکان در محيطهاي اسلام زده در کشورهاي اروپائي و آمريکا و...تفاوت دارد.

سازمان اکس مسلمان همانطور که از نامش پيداست، سازماني است تشکيل شده از مسلماناني که دينشان را ترک گفته اند. اينکه چطور انسانهاي که ٢٠-٣٠ سال است که کمونيست و آته ئيستند، ناگهان اکس مسلمان شده اند، خود حديثي است که بايد از اين دوستان پرسيد. اما اکس مسلمان ظرفي است براي مسلماناني که دين اسلام را ترک کرده اند و ديني ديگر مانند مسيحيت، يهوديت، بوديست  و..را انتخاب کرده اند و يا آته ئيست شده اند. سازمان اکس مسلمان به اندازه سازمان مسلمانان ايدئولوزيک و سکتي است. سکت اکس مسلمان در مقابل سکت مسلمان. بورژوازي ارتجاعي غرب  پروژه تقسيم بندي مذهبي و قومي مردم  در جوامع را تا حد بسيار بالائي جامه عمل پوشانده است. مردم مهاجر خاورميانه اي مسلمان خوانده شدند و مسلمان به رسميت شناخته شده اند  و به زير دست و پاي اسلاميون رانده شده و ميشوند. "اکس مسلمان" انساني است که از اين جامعه بيرون افتاده است. براي "اکس مسلمان"  فرض است که جامعه از کامونيتي هاي مسلمان و مسيحي و يهودي و... تشکيل شده است و او از يکي از اين کامونيتي ها يعني مسلمانان بيرون زده است و کامونيتي خودش را داير کرده است. کامونيتي مسلمانان سابق را. انسان مسلمان و مسيحي و يهودي و... براي اکس مسلمان يک فرض است. با پذيرش اين فرض اکس مسلمان ميخواهد در جدال با مسلمانان و جامعه مسلمانان آنها را ارشاد کند تا آنها هم اکس مسلمان شوند و به جاي جامعه مسلمانان به جامعه اکس مسلمانان بپيوندند. جالب اينکه حتي انتخاب نام اينها بر اساس اضافه کردن کلمه اکس به اول نام اين و يا آن ارگان اسلامي در کشورهاي محل اقامتشان انتخاب شده است.

 

چنين تقسيم بندي از انسانها به قدري ارتجاعي است که حتي سوسياليستها و مارکسيستها و آته ئيست هاي اروپائي نميتوانند عضوشان شوند، چون آنها "اکس مسلم" نيستند. اما مسلمان مسيحي و يهودي شده در اين جمع جاي ميگيرد. زن ودختر " مسلمان" که تحت فشار خانواده، مجبور به ازدواج اجباري، روسري سر کردن، دوري جستن از ورزش و شادي  و...ميشود، نميتواند به سازمان "اکس مسلم" بپيوندد، چون او يک " مسلمان" است و نميتواند "اکس مسلم" تلقي شود. بسياري از مردم که با تبليغات سازمانها و رسانه هاي غربي از يک طرف و جريانات اسلامي از طرف ديگر و با ياري سازمانهايي نظير سازمانهاي "اکس مسلمان" "مسلمان" تعريف شده اند و خود را چنين تعريف ميکنند، خود را در مقابل "اکس مسلمان" ميبينند.

   براي يک سوسياليست و مارکسيست "اکس مسلمان" پديده عجيبي است. يک سوسياليست وقتي مليت را دور مياندازد و شعار کارگران جهان متحد شويد را در دست ميگيرد، اکس ايراني و اکس آلماني و اکس سوئدي نميشود و جامعه اکس ايرانيها را داير نميکند. او انترناسيوناليست ميشود و ميگويد کارگران ميهن ندارد. در باره مذهب هم همينطور است. کسي اکس مسلمان و اکس يهودي نميشود. تصور کردني نيست که اگر تاريخ دو قرن اخير مانند امروز پيش ميرفت و به جاي انسان و طبقه، تقسيم بندي انسانها به مذهب و قوميت به اين درجه فراگير ميشد ما امروز با چه وضعيتي در همين قلب کشورهاي پيشرفته صنعتي مواجه بوديم. تصور کنيد که ازاديخواهان و کمونيستهاي دنيا هر بار که  ميخواستند نام ولتر، ديدرو، ربسپير، دانتون، مارکس، انگلس، لنين، ترتسکي، مارتينف، مارتف، پلخانف، کائوتسکي، کاسترو، مائو، استالين، صادق هدايت، جواهر لعل نهرو، منصور حکمت و...ببرند، نام آنها را مزين به يک مذهب ميکردند. هميشه مارکس و ترتسکي را يهودي سابق، لنين و استالين را کاتوليک سابق و منصور حکمت را مسلمان سابق و..ميناميدند، چه فرهنگ و چه سياستي گسترش پيدا ميکرد. خوشبختانه جهان کنوني با همه عقب ماندگي و گنديدگيش انقدر پيشرفت کرده است که ما از مذهب خانواده اي بسياري از رهبران سياسي و فکري و علمي جهان معاصر با خبر نباشيم و کسي هم مشتاق دانستن آنها نيست و فقط در زندگينامه هاي آنها ميخوانيم که خانواده آنها داراي چه مذهبي بوده اند. لازم به توضيح نيست که چنين تقسيم بنديهايي در جامعه مختص دوره ارتجاعي جديد است و حتي براي بورژوازي هم تا چندي پيش معمول نبود که انسانها را با پيشينه مذهبي شان تعريف کند. بي سابقه است که کساني که خود را سوسياليست مينامند، به جاي تلاش براي ايجاد فراموشي در باره تعلق مذهبي و قومي در مردم، تعلق مذهبي و قومي آنها را مرتب به آنها يادآور شوند. مردم را مسلمان تعريف کنند و خودشان اکس مسلمان شوند.

 

چرا "اکس مسلم" در چهارچوب حرکت ضد اسلامي نميگنجد؟

 

سوسياليستها و مارکسيستها مردم را بدون در نظر گرفتن مذهب و قوميت و مليتشان متحد و سازماندهي ميکنند. توده هاي وسيع مردم بر اساس اين و يا آن منافع مادي زميني متحد ميشوند و مبارزه ميکنند. اين در مورد هر حرکت اجتماعي و از جمله حرکت ضد اسلامي هم صادق است. مارکسيستها استاد به تعارض کشاندن منافع مادي و زميني مردم با تصورات مذهبي و قوميشان هستند. تعارضي که به خودي خود هم وجود دارد. مبارزه و حرکت ضد اسلامي، مبارزه مردم نامسلمان و مسلمان سابق با اسلام و بدتر از آن مسلمان و جامعه مسلمانان نيست. حرکت ضد اسلامي، حرکت مردم براي خلاصي از نفوذ، حاکميت، قوانين و فرهنگ اسلامي است. جنبش ضد اسلامي در مقابل جنبش اسلامي است. جنبش ضد اسلامي يک جنبش توده اي است. به اين معنا اين جنبش فقط يک حرکت فکري نيست. حرکت نامسلمانان و اکس مسلمانان نيست، بلکه حرکت توده هاي وسيع مردم در مقابل جنبش اسلامي است. دختري که از ازدواج اجباري و قتل ناموسي فرار ميکند، زني که ميخواهد حجاب را دور بيندازد و پوشش خود را خود انتخاب کند و از تبعيضات و ستم وحشيانه اسلامي به تنگ آمده است، زني که در افغانستان و ميخواهد برقعه را دور بيندازد و ازاد زندگي کند و دوست و همسر خود را خود انتخاب کند، مردمي که از فشار و اختناق و قتل و ترور اسلامي به تنگ آمده اند و خواهان پايان دادن به آن هستند، دختري که در خانواده اسلام زده، آرزوي ورزش و بازي با همکلاسهايش را دارد، حتي توده هاي وسيعي که فقط با اين آرزوها زندگي ميکنند ميکنند و به مبارزه آشکار کشيده نميشوند، به جنبش ضد اسلامي تعلق دارند. جنبش ضد اسلامي مانند جنبش اسلامي يک حرکت سياسي و اجتماعي وسيع است. اين جنبش انسانهايي که مذهبشان را تغيير داده اند و يا بي مذهبند نيست. اين جنبش اجتماعي توده اي که هدفش شکست دادن جنبش اسلامي است. نه نفرت امروز اين مردم از آخوند و دم و دستگاه مذهب و نه حمله فرداي اين مردم به مسجد و اخوند و نابودي دم و دستگاه مذهبي، چيزي در باره مسلمان و اکس مسلمان بودن اين  انسانها نميگويد.

ممکن است در صورت پرسش بسياري از آنها هنوز خود را "مسلمان" تعريف کنند. اما آنها به طور واقعي در جنگ با اسلام و جنبش اسلامي قرار دارند و ميگيرند. اين توده هاي وسيع مردم "اکس مسلمان" نميشوند و جايي در سازمان "اکس مسلمان" ندارند. هر چند با زير ضرب گرفتن اسلام و جنبش اسلامي، يک جنبش برگشت قوي از مذهب اسلام شروع ميشود. اما اين با "اکس مسلمان" بازي در آوردن بسيار متفاوت است. جنبش ضد اسلامي مانند هر جنبش مترقي اجتماعي حرکتي در مقابل تقسيم بندي مردم به مسلمان و مسيحي و اکس مسلمان و اکس مسيحي و.. است.

 

برتولت برشت در نمايشنامه "کله گردها و کله تيزها"، تقسيم بندي قلابي مردم به مذاهب و سکتها و قوميتها را به ريشخند گرفت و تقسيم بندي هاي قومي و ملي و مذهبي را به تقسيم مردم به کله گرد و کله تيزها تشبيه کرد که به جنگ با يکديگر فرستاده ميشوند. تقسيم بندي مردم به مسلمانان و اکس مسلمانان همان تقسيم مردم به کله گردها و کله تيزها است که برشت آن را به ريشخند گرفت.

 

سازمان و جامعه اکس مسلمان حتي ارتجاعي تر از حرکت "جامعه سکولاريستهاي نروژ" است که پذيرفته اند در مقابل جامعه مسلمانان و مسيحيان و غيره، آنها هم جامعه خودشان را داير کنند. حرکت ارتجاعي که روشنفکران بورژوازي مشغول راه اندازي آن در ديگر کشورهاي اروپائي هم هستند. ايجاد سازمان "اکس مسلمان" مانند هر سکت و سازمان ديگري که بر اساس مذهب و قوميت افراد شکل ميگيرد ارتجاعي است و هر مبارز ضد اسلامي بايد دست رد به سينه اين حرکت بزند.

فکر ميکنم در هر جا که اين بند برنامه يک دنياي بهتر مبني بر " ممنوعيت انتساب افراد، فردى يا جمعى، به هر نوع تعلق قومى و مذهبى در اسناد رسمى، رسانه ها و غيره" اجرا شود، اين دوستان ما حتي مشکل قانوني پيدا کنند که چگونه مردم را مسلمان و اکس مسلمان تعريف کنند.

پيوستن رفقا و دوستان سابقم در حککا به چنين حرکتي جاي تاسف دارد.