قدرت کمونيسم در کردستان اهرم مهم در تعيين تکليف قدرت در ابعاد سراسري است

گفتگو با حسين مرادبيگي (حمه سور) دبير کميته کردستان حزب

در باره برنامه عمل تشکيلات کردستان

کمونيست: برنامه عمل تشکيلات کردستان را در کمونيست ٥ منتشر کرديم. چرا تهيه چنين برنامه عملى اصولا لازم است و اهميت آن چيست؟

حسين مرادبيگى: اگر کسي بخواهد چيزي را تغيير بدهد و اگر نخواهد استراتژي انتظار را در پيش گيرد بايد تصوير يا نقشه اي براي ايجاد آن تغيير داشته باشد و معلوم کند در چه مراحلي و چگونه به پيروزي خواهد رسيد. هر جنگي نقشه ميخواهد. تصرف قدرت سياسي و سازمان دادن انقلاب برزرگترين جنگي است که کسى ميتواند در آن چرکت کند. پس نقشه ميخواهد. اما صرف نظر از اين کليات، اوضاع بشدت متحول جامعه ايران و موقعيت ناپايدار جمهورى اسلامى و موقعيت ويژه کردستان که ميتواند به خارج شدن کنترل شهرهاى کردستان از دست رژيم اسلامى در شرايط بسيار متنوعى يک امکان واقعي است. همه اينها و موقعيت قدرتمند کمونيسم کارگرى و حزب کمونيست کارگرى ايران – حکمتيست در کردستان و نقشي که بايد اين حزب در آينده ايران و در جدال بر کسب قدرت سياسى بازي کند، فاکتورهايى هستند که تدوين چنين برنامه عملى را براى ما الزامى ساخته است.

اين برنامه عمل در راستاى همان اهدافى است که حزب در سراسر ايران براى آن مبازره ميکند، در عين حال اوضاع متفاوت در کردستان و نيز نفوذ و قدرت و توانايى حزب در کردستان براى تاثير گذارى بر اوضاع و خارج ساختن سريع کنترل شهرها از دست جمهورى اسلامى را مد نظر دارد. اينها در مجموع ضرورت تدوين چنين برنامه عملى را براى حزب ما در کردستان الزامى ساخته است.

کمونيست: محورهاى اصلى تاکيد در اين برنامه عمل کدام است؟ چه تصوير عمومى اى را بدست ميدهد؟

حسين مرادبيگى: محورهاى اصلى کار ما در اين دوره اسينها هستند: بسيج مردم در کردستان حول سرنگونى رژيم اسلامى، تبديل کردن حزب به رهبر "نه" مردم به جمهورى اسلامى در کردستان، تبديل رهبران و شخصيتهاى با في الحال با اتوريته و محبوب حزب در کردستان به رهبر اعتراضات سراسرى مردم شهرهاى کردستان ايران، تضمين امکان سازمان يابي، اتحاد و ابراز وجود رهبران و فعالين جنبش کارگرى، جنبش برابرى طلبى زنان، معلمان و جوانان، خارج ساختن کنترل محلات از دست رژيم اسلامى، گسترش جنبش مجامع عمومى و شورائى و حمايت از ديگر کانونها و اتحاديه هاى اقشار مختلف مردم معترض، گسترش سريع پتانسيل و ابراز وجود نظامى حزب در کردستان، به حاشيه راندن ناسيوناليسم کرد و احزاب و گروههاى مربوطه و خنثى کردن بند و بست هاى آنان عليه مردم بويژه طرح سياه و ارتجاعى فدراليسم، انتگره کردن هرچه بيشتر مبارزه مردم در کردستان با مبارزه سراسرى عليه جمهورى اسلامى.

کمونيست: مبناى مرحله بندى در اين نقشه عمل چيست ؟ آيا اين مرحله بندى اختيارى يا خيالى نيست؟

حسين مرادبيگى: مبناى مرحله بندى نقشه عمل ما از موقعيت حزب در کردستان، از توانائيها و ناتوانيهاى ما در هر دوره در آمده است، به اين اعتبار اختيارى و يا خيالى نيست. جوابگويى به نياز هر دوره و هر مقطع را توانائى هاى ما تعيين ميکند. اين در واقع مبناى مرحله بندى کار ما و محور فعاليت نقشه مند حزب در کردستان است. پروسه قدرت گيرى ما يک پروسه يک بعدى نيست، مراحل و پيچيدگيهاى خاص خود را دارد. مساله اين است ما يک نيروى قدرتمند در جامعه هستيم، حزب ما در کردستان از نفوذ، موقعيت قدرتمند و صفى از رهبران با اتوريته و خوشنام در عرصه هاى مختلف سياسى تشکيلاتى و نظامى برخوردار است که منحصر به فرد است. اين واقعيات را بايد ضرب در اوضاع بشدت متحول ايران کرد تا حرکت نقشه مند ما را درک کرد. براى بقدرت رساندن اين نيرو و اينکه چگونه و طى چه پروسه اى بايد آن را بقدرت رساند، بايد نقشه داشت، نقشه ريخت، نقشه مند حرکت کرد و مراحل و شاخصهاى پيشروى را تعيين کرد .

حرکت نقشه مند يکى از شاخصهاى جدى بودن ما و يا هر نيروى سياسى ديگرى است که براى گرفتن گوشه اى در جدال سياسى و نهايتا کسب قدرت سياسى ميارزه ميکند. ممکن است سرعت تحولات ادغام سريع مراحل را ايجاب کند و يا بالعکس کندى تحولات، بين اين يا آن مرحله، اندک فاصله اى ايجاد کند، اما اين به هيچ وجه نبايد از اهميت حرکت نقشه مند و مرحله بندى شده نمى کاهد ، بلکه بر ضرورت آن تاکيد دارد.

در هر مرحله ما بر روى توانايى هاى واقعى و شاخصهايى که ما را قادر به گذر از مرحله اى به مرحله ديگر خواهد کرد، حساب مى کنيم.

کمونيست: موقعيت کنونى جنبش اعتراضى در کردستان چگونه است؟ آيا اين جنبش ملى است؟ چه رابطه اى ميان اعتراض در کردستان و اعتراض سراسرى، به لحاظ مضمونى، وجود دارد؟ چرا ما شاهد اختلاف فاز ميان اعتراض در کردستان و در بعد سراسرى هستيم؟ گاهى کردستان جلوتر و گاهى عقب تر از سطح اعتراض سراسرى ظاهر ميشود، چرا؟

حسين مرادبيگى: مبارزه و اعتراض مردم در سطوح مختلف ادامه دارد، مردم عليرغم تشديد فشار و سرکوب رژيم اسلامى در چند ماه اخير روحيه مبارزه جويى و معترض خود را نگهداشته اند و در روياروئيهاى خود با نيروهاى سرکوبگر جمهورى اسلامى آن را نشان ميدهند.

يکى از خصوصيات قابل توجه جنبش اعتراضى در کردستان تمايل وسيع به متشکل شدن و يافتن راههاى جديد و اشکال نوين مبارزه است که بدون اغراق ميتوان گفت که خصلت آن به سنت اجتماعى کمونيسم کارگر متعلق است. فستيوال آدم برفى ها، همايش دفاع از حقوق جهانشمول کودک در چند روز گذشته در شهرهاى سنندج و سقز و مريوان و غيره، نمونه هايى از اين اشکال نوين مبارزاتى هستند. مردم بدنبال تشکل و اتحادند، هر راهى را که جمهورى اسلامى براى دور کردن آنان از تشکل مى بندد، جنبش اعتراضى مردم سرنگونى طلب آن را از طريق ديگرى باز ميکند.

رهبران و فعالين اين مبارزات بالاخره دارند فعاليت علنى خارج از چهارچوب رژيم اسلامى را ياد ميگيرند و آن را به جمهورى اسلامى تحميل ميکنند. اين سرآغاز خوبى براى حرکتهاى متشکل و متحد توده اى و با شعارهاى روشن در آينده است. جنبش اعتراضى در کردستان برخلاف آنچه که ناسيوناليستها ادعا ميکنند يا ميخواهند نشان دهند، ملى نيست، مبارزه اى صرفا براى رفع ستم ملى نيست، هرچند که خواست رفع ستم ملى نيز بعنوان يکى از ستمهاى موجود در اين جامعه در کنار ديگر مطالبات توده کارگر و ديگر مردم آزاديخواه کردستان، مطرح است.

جنبش اعتراضى در کردستان مشابه جنبش اعتراضى در ديگر نقاط ايران و جنبشى است براى آزادى، براى رفاه و برابرى. جنبشى است در اعتراض به مذهب و قوانين اسلامى، براى برابرى کامل زن و مرد، براى بهداشت مجانى، مسکن مجانى، آموزش رايگان، براى لغو اعدام و غيره و غيره. از اين نظر بلحاظ مضمونى تفاوتى بين جنبش اعتراضى در کردستان با ديگر نقاط ايران نيست، مضمون جنبش اعتراضى در کردستان ايران با مضمون اعتراض و مبارزه مردم سرنگونى طلب در سراسر ايران يکى است.

ناسيوناليسم کرد و احزاب و گروههاى مربوطه نسبت به اين مطالبات و اين خواستها بيگانه و بى ربطند، اما اين به اين معنى نيست که ناسيوناليست ها نسبت به رويداد ها و حرکات سياسى در کردستان بويژه آنچه که مستقميا به جنبش آنان مربوط است بى تفاوت مى مانند و سعى نمى کنند که مهر جنبش خود را بر آن بزنند.

اما در کردستان ايران طبقه کارگر و بورژواى در قالب احزاب سياسى خود علنا به مصاف سياسى و حتى نظامى هم رفته اند. جنبش کمونيسم کارگرى و ناسيوناليسم کرد در اين جامعه دو جنبش معرفه اند، اثرات آن را ميتوان در همه عرصه هاى مبارزه در کردستان بروشنى ديد. حداقل در سى تا ٤ دهه گذشته جنبش ملى کرد با هيچ مبارزه و مطالبه رفاهى، آزاديخواهانه و برابرى طلبانه تداعى نشده است، جز در دفاع از مذهب و خرافه و تقديس عقب ماندگى در کردستان، جز در تقابل با کمونيسم و پيشروى کمونيسم در جامعه. همه راديکاليسم اين جامعه محصول دخالت جنبش کمونيسم کارگرى بوده است، اين را نميشود انکار کرد.

در مورد اختلاف فاز در کردستان، فاکتورهاى متعددى دخالت دارند. بعد از انقلاب ٥٧ کردستان ايران بدليل مبارزه سياسى و نظامى که شکل گرفت مسير سياسى متفاوتى را از ديگر نقاط ايرانطى کرد. احزاب چپ و راست در جامعه شکل گرفتند. در نتيجه يک کشمکش واقعى و متناقض بين راست و چپ اين جامعه درگرفت.

بتدريج کمونيسم روشن تر شد و يک قطب اجتماعى نيرومندى را ايجاد کرد که حضور آن در روزهاى کارگر و اول ماه مه ها انکار ناپذير بود، بعدها در همايش زنان در ٨ مارس و اکنون نيز خود را در همايش دفاع از حقوق کودک نشان ميدهد.

جنبش راست و ناسيوناليسم کرد نيز تلاش کرده است که قطب ديگرى را تقويت کند، که خود را در ماجراهاى فرهنگى و دفاع از عقب ماندگى، دفاع از طرح ارتجاعى فدراليسم وغيره نشان داده است. حضور و دخالت موثر و بموقع کمونيسم تناسب قواى مناسبى را براى ابراز وجود صف راديکال جامعه ايجاد کرده و ايجا ميکند که لحظات اين پيشروى به اصلاح اختلاف فاز را ميتوان از سطح مبارزه سراسرى ديد.

در عين حال بدليل وجود عقب ماندگى در کردستان و تقويت آن از طرف راست جامعه، يعنى هر وقت راست جامعه، ناسيوناليسم کرد امکان ابراز وجود پيدا کرده است، اين اختلاف فاز بشکل شکاف و عقب ماندن مبارزه مردم کردستان ايران از سطح سراسرى خود نشان داده است.

در مجموع وجود تناسب قواى مناسب براى عرض اندام و حضور صف چپ و راديکال جامعهبوجود آمده است. اين حقيقت را بايد ديد و دخالت موثرتر کرد وگرنه، چپ به خوشخيالى و يا برداشتى سطحى از رويدادهاى کردستان ايران دچار خواهد شد. اين واقعيت هوشيارى بيشترى را از ما مى طلبد. -
 

کمونيست: چگونه ميخواهيد رهبرى جنبش اعتراضى توسط حکمتيست ها را تضمين کنيد؟

حسين مرادبيگى: از طريق دخالت گرى فعال و بموقع در اين مبارزات، از طريق متحد و متشکل کردن توده کارگر و ديگر مردم معترض، زنان، معلمان، جوانان، از طريق تضمين شعار نه مردم به جمهورى اسلامى، تبديل کردن شعار آزادى و برابرى و مرگ بر جمهورى اسلامى به شعار جنبش اعتراضى مردم کردستان ايران و از اين طريق تامين رهبرى حزب بعنوان رهبر سراسرى جنبش اعتراضى و همزمان تامين رهبرى در محل براى هدايت و رهبرى مبارزات اعتراضى.

کمونيست::کمونيسم کارگرى از موقعيت اجتماعى قدرتمندى در کردستان برخوردار است. بطور کلى تا چه اندازه اين موقعيت به سازمان و نيروى حزبى ترجمه شده است؟

حسين مرادبيگى: متاسفانه هنوز آن اندازه که لازم است اين موقعيت اجتماعى که کمونيسم کارگرى در کردستان از آن برخوردار است به سازمان و نيروى حزبى متناسب با آن ترجمه نشده است. هنوز جنبش ما در ابعاد وسيع تحزب نيافته است، هنوز اين درجه از نيرو و قدرت اجتماعى جنبش ما با ابعاد حزبى و سازمانى که اين جنبش بايد بخود بگيرد، تناسب ندارد. وجود خفقان اسلامى و فضاى پليسى ناشى از آن نيز يکى ديگر از دلايل مهم اين وضعيت است. زير حاکميت رژيمى که جوان ١٦ ساله را بخاطر داشتن يک اطاعيه در جيب درجا تير باران ميکردند، در شرايطى که فعاليت حزبى کمونيستى هنوز خطرناک ميتواند باشد، واضح است ايجاد سازمان حزبى به کندى پيش ميرود.

بهر درجه که اين فضا شکسته ميشود، بهر درجه که تناسب قوا ميان رژيم اسلامى و مردم به نفع مردم تغيير کرده است، بهمان ميزان نيز سازمان حزبى ما توسعه يافته است. ايجاد سازمان حزبى قوى، گسترش شبکه ها و محافل کمونيستى در محل کار و زيست يکى از وظايف ما در اين دوره است. شکى نيست وجود سازمان حزبى نيرومند يکى از ابزارهاى مهم ما براى بسيج توده اى و رهبرى مبارزات اعتراضى و انقلابى مردم براى بزير کشيدن جمهورى اسلامى و قرارگرفتن در راس قطب راديکال جامعه است، بايد حزب در اين دوره از سازمان حزيى نيرومندى در محل کار و زيست در شهرهاى کردستان ايران برخوردار کرد.

کمونيست: بعد از جدائى جريان حکمتيستها از حزب کمونيست کارگرى چه تغيراتى در تناسب قوا ميان مردم و جمهورى اسلامى و ميان ناسيوناليسم کرد و کمونيسم کارگرى و بطور اخص جريان حکمتيست بوجود امده است؟ تاثير اين جدائى در جامعه چيست؟

حسين مرادبيگى: بدون شک از اين جدايى هم مردم و هم جامعه لطمه خوردند و به يک معنى اين جدائى روى تناسب قوا بين مردم و جمهورى اسلامى نيز تاثير منفى گذاشت،از نظر ما اين جدائى اجتناب پذير بود، ميتوانستيم با هم بمانيم . ليکن بخشى از رهبرى حزب کمونيست کارگرى که مشغله اش آينده و سرنوشت سياسى اين مردم نبوده و نيست، جدائى را اجتناب ناپذير کرد.

حزب کمونيست کارگرى ايران - حکمتيست بايد موقعيت قدرتمند و قوى کمونيسم کارگرى را با احيا کند. شرايط بعد از جدائى و ضرروت پشت راست کردن سريع مردم از لطمه اى که از اين رويداد خوردند، نيز اين تلاش را دو چندان ميکند. ما به حمايت و پشتيبانى گرم توده کارگر و ديگر بخشهاى چپ و راديکال جامعه احتياج داريم و همه را به حمايت از حزب کمونيست کارگرى ايران - حکمتيست فراميخوانيم. بايد خلاء ايجاد شده را بسرعت پر کرد.