درسهاى بديهى برلين
نتايج محاکمات نمايشى
پرونده کنفرانس برلين و احکام حبس و تبعيد طويل
المدتى که بر سر عده اى از ملايم
ترين منتقدين حکومت اسلامى نازل کردند، يک چيز را ثابت
ميکند و آن حقانيت سياسى آن
آزاديخواهان و انقلابيونى است که سالن کنفرانس برلين را با
شعار مرگ بر جمهورى
اسلامى و زنده باد آزادى به لرزه درآوردند و طرح آلمانى-
دوخردادى بازاريابى بين
المللى براى اسلام و رژيم اسلامى را نقش برآب کردند.
با اولين
پرخاشهاى راست به شرکت کنندگان کنفرانس برلين، حتى
قبل احضار کسى به "دادگاه"،
برگزار کنندگان و شرکت کنندگان، از نيرومند و بنياد
هاينريش بل تا سحابى و رئيس
دانا و جلايى پور، فلسفه تشکيل کنفرانس را عيان کردند. اين
پروژه اى در خدمت
عاديسازى و گسترش روابط غرب با ايران بود. گفتند اين
پيشنهاد دولت آلمان بود.
ميخواستند براى سفر قريب الوقوع خاتمى به آلمان در افکار
عمومى زمينه سازى کنند،
ميخواستند اپوزيسيون را تست کنند، ساکت کنند، قرار بود چهره
قابل هضمى از رژيم
اسلامى ترسيم کنند. "ديالوگ انتقادى" قرار بود به بار
بنشيند. نوبت گسترش معاملات
بانکى و بده بستان پسته و اسلحه رسيده بود. گفتند وزارت
اطلاعات و مقامات حکومتى
کاملا در جريان اين کنفرانس بوده اند، گفتند خودشان اجازه
داده اند و کار را تسهيل
کرده اند. گفتند براى خدمت به نظام اسلامى به کنفرانس رفته
بوده اند و گفتند اين
خدمت را به شايستگى انجام داده اند.
دوم خردادى ها در کنفرانس
برلين قرار بود تصويرى از يک ايران ديگر و يک جمهورى
اسلامى ديگر بدهند که بايد در
برابر مخالفان نظام مورد دفاع و پشتيبانى غرب قرار بگيرد.
يک جمهورى اسلامى تماما "لبخند"
و "چهچه پرندگان"، جايى که آخوندهاى بى آزار با چهره هاى نورانى و با
عباهاى نازک حرير دست در دست هم، سبکبال در چمنزارها
دنبال شاپرکها ميدوند و
کلکسيون تمبر جمع ميکنند و اينترنت ياد ميگيرند. جايى که
پاسدارها دستهاى خونى شان
را شسته اند و ديگر براى فستيوال ها فيلم ميسازند و فلسفه
ميخوانند، جايى که زنان،
اگرچه هنوز بخاطر "فرهنگ خويش" چادرشان را سفت لاى دندان
گرفته اند، با اجازه شوهر
از بام تا شام فمينيسم و دوچرخه سوارى ميکنند. ايرانى
"مدنى" و سرشار از "تسامح و
تساهل" و "وجاهت قانونى". قرار بود بگويند سپاهيان سلحشور
اصلاحات اسلامى قوه مجريه
را دارند و اکنون در يک قدمى فتح قلعه مقننه اند، و اين
ديگر همه چيز را فيصله
ميدهد. اينها به برلين رفته بودند تا لبخند خاتمى و اجازه
نشر مجلات پاسدارهاى سابق
را بعنوان گشايش سياسى و آزادى بيان و جامعه مدنى در اروپا
بفروشند، رفته بودند
مضحکه مجلس اسلامى را يک پارلمان قانونى قلمداد کنند، رفته
بودند سلاخى مخالفان
حکومت را به گردن باند ها و محافل متفرقه بياندازند و از
جمهورى اسلامى ايران و
رهبر و رئيس جمهور و مجلس و مقننه و قضائيه و کابينه و
وزارت اطلاعات و حقوق بگيران
نظام شان رفع مسئوليت کنند. رفته بودند نسل کشى ها و اعدام
ها و سنگسار ها، گورهاى
بدون نشان، کارگران بدون معاش، زنان بدون حق، جوانان بدون
آينده، کودکان تباه شده،
اعتقادات سرکوب شده، صداهاى خفه شده، بى حقوقى مطلق انسان
در صحن جامعه و متن
قوانين و چرخش مرگبار شمشير قصاص و سبعيت اسلامى در تمام
زندگى و ذهن شهروندان اين
کشور بختک زده را پشت شمايل مقوايى يک آخوند مرتجع و لفاظى
هاى بى ارزش در مورد "اسلام
مدرن" مخفى کنند. اينها رفته بودند در برلين از جمهورى اسلامى دفاع کنند،
برايش تبليغ کنند، مخالفان حکومت اسلامى را عقب
برانند.
تلاش
کردند، اما نتوانستند. برعکس، کنفرانس برلين به صحنه يک
اعتراض و افشاگرى عظيم عليه
کل موجوديت رژيم اسلامى و دولت آلمان و "اپوزيسيون" مرتجع
موئتلف رژيم بدل شد.
بازماندگان نسل کشتار شده، آزاديخواهان و مقدم بر همه
کمونيستها اين خيمه شب بازى
را برچيدند. حقايق حاکميت ارتجاع اسلامى و استبداد خونين در
ايران را جلوى چشم همه
گرفتند. خواست اکثريت عظيم مردم ايران، يعنى سرنگونى حکومت
اسلامى، را فرياد کردند. پروژه
تبليغى دهها ميليون مارکى دولتين ايران و آلمان را خنثى کردند.
مقامات آلمان و بنياد هاينريش بل و بهمن نيرومند و
شرکاء، ميگويند
از احکام محکمه اسلامى "شوکه" شده اند! اما مگر اين همان حقيقتى نبود که
ميخواستند به ضرب پليس آلمان جلوى بيانش را بگيرند.
اين حقيقت که در رژيم اسلامى از
آزادى بيان و انديشه خبرى نيست، که آدمها را بجرم فکر کردن
ميکشند و بجرم جشن گرفتن
ميزنند و سياه ميکنند. مگر از اعدامها و شکنجه هاى اين بيست
سال، از سنگسارها، از
قتل هاى دزدکى جوخه هاى مرگ آقاى رهبر و وزارتخانه هاى آقاى
رئيس جمهور بيخبر بوده
اند. مگر صدها نفر در همان کنفرانس فرياد نزدند که آزادى
تنها با برچيدن اين نظام
ممکن است، که دوم خرداد بال ديگر همين حکومت است، که حتى
پالان اين حکومت هم عوض
شدنى نيست.
احکام محکمه اسلامى پرونده برلين ربطى به شرکت و
اظهار نظر اين افراد در آن کنفرانس ندارد. (بعضى
مانند صدر و رستمخانى اصلا کارى در
اين کنفرانس نداشتند). اين احکام ربطى به اعتراض مخالفان
حکومت در سالن کنفرانس
برلين و عکس العمل اين سخنرانان در قبال آن وقايع ندارد.
نوارهاى ويدئويى کنفرانس
برلين گواه اين است که اغلب متهمين جانانه از حکومت اسلامى
شان در ايران دفاع
کردند. نه فقط اين، بلکه کسانى نظير سحابى، رئيس دانا،
جلائى پور و اشکورى، و برخى
ديگر، چه قبل از تشکيل پرونده، در جرايد و سخنرانى ها و چه
در دفاعيات خود، باز
آزاديخواهان و انقلابيون سرنگونى طلب و حزب کمونيست کارگرى
و رهبرانش را آماج شديد
ترين حملات و ترور شخصيت قرار دادند، کوچکترين ابايى از اين
نداشتند که ما را "عامل
اجانب" بخوانند و عملا فتواى اعداممان را طلب کنند. اساسا
اگر کنفرانس برلين چيزى
را نشان جناح راست داد، وفادارى دوم خردادى ها به نظام بود.
و
طنز ماجرا اينجاست که اگر اينها حکم سنگين زندان گرفته اند،
دقيقا به همين خاطر
است. اين عده قربانيان آرامش فعال اند. قربانيان بن بست دوم
خرداد و اصلاح طلبى
اسلامى، قربانيان تلاش ابلهانه براى تعديل رژيم و جلوگيرى
از تغيير آن. در فاصله
کنفرانس برلين تا صدور حکم محکمه برلين، دوم خرداد به
انتهاى خط رسيد. حباب اصلاح
طلبى اسلامى ترکيد. اينها اسراى جنگى اند. .رهبرانشان
واداده اند، استراتژيست
هايشان گير کرده اند، نيروهايشان منهزم شده اند. انجمن
اسلامى دانشجويان ايلام راست
ميگويد، اگر کسى قبلا جايى بر سر چيزى ايستادگى کرده بود،
افشارى و سحابى امروز در
زندان نبودند.
حتى مقامات آلمانى و دوستان شوک زده ايرانى شان
خوب ميدانند که تروريسم دولتى و محاکمات صحرايى و
قصاص اسلامى و اعدام و شکنجه در
ايران بيست سال است که حتى يک روز قطع نشده. خود پرونده
برلين را از جمله براى
ماستمالى پرونده يک زنجيره قتل دولتى سر هم کردند. در همين
فاصله محکمه برلين، ٨٠٠
نفر را به اعدام و سنگسار محکوم کرده اند و کشتن ها را شروع
کرده اند. چند صد نفر
را بجرم جشن گرفتن سال نوى ميلادى گرفتند و شلاق زدند و
سياه کردند. اين واقعيات
ايران اسلامى خامنه اى و خاتمى و رفسنجانى است.
محکومين محکمه
نمايشى برلين بايد فورا آزاد بشوند. براى ما اين
بخشى از يک مبارزه وقفه ناپذير
براى سرنگونى رژيم کثيف اسلامى و رهايى همه قربانيان آن
است. اين مبارزه است که
اکنون با سرعتى بيسابقه نيرو ميگيرد. آنها که آنروز در
کنفرانس برلين حقايق را
گفتند، جاى شايسته خود را در راس تحولات سياسى تاريخساز
ايران پيدا ميکنند.
منصور حکمت
انترناسيونال هفتگى شماره ٣٧
٣٠
دى ١٣٧٩ - ١٩ ژانويه ٢٠٠١
|