به بهانه فراکسیونی که اعلام نشد

 

کورش مدرسی

 

انتشار "پیشنویس پلاتفرم اعلام موجودیت فراکسیون حزب حکمتیست" از جانب رفقا مهرنوش موسوی و محمود زندی انعکاسی قابل انتظار در فضای سیاسی بیرون و درون حزب ما داشت. این اتفاق تا همینجا و بخصوص از این نقطه به بعد شروع تجربه جدیدی در تحزب سیاسی برای همه ماست که نتایج آن هم برای حزب ما و هم برای جامعه و بویژه برای تلاشی که در جهت ایجاد یک حزب سیاسی داریم بسیار مهم و حیاتی است.

 

مسئله امروز ما ایجاد یک حزب سیاسی اجتماعی است. حزبی که هر کس که خود را در اهداف برنامه آن شریک بداند، بتواند به آن بپیوندد و مهمتر اینکه بتواند در آن بماند و در آن مبارزه کند. منظور ما سازمان دادن حزبی اجتماعی و توده ای است که تعدد نظرات را فرض میگیرد. حزبی که انسانهای مختلف با عقاید و نظرات مختلف را حول اهداف عمومی برنامه جمع میکند و بر وحدت سیاسی و نه ایدئولوژیک استوار است. ما از کسی که به حزب میپیوندد نه امتحان ایدئولوژیک میگیریم و نه توقع داریم نعل به نعل مثل دیگران فکر کند. او فقط باید حول اهداف برنامه متشکل شود و به مقررات حزب که وحدت عمل و اراده حزب را تضمین میکند متعهد بماند. متحقق کردن این واقعیت و نشان دادن امکان پذیری چنین حزبي تجربه جدیدی برای همه ماست.

 

ایجاد یک حزب کمونیست اجتماعی و توده ای نقطه شروع حرکت ما و یک نقطه تمایز بارز ما با کل چپ رادیکال در ٨٠ سال گذشته در جهان است. این چپ رادیکال بعد از شکست انقلاب روسیه در اواخر دهه بیست قرن گذشته خود را در قالب گروه های غیر اجتماعی و ایدئولوژیک و بشدت فرقه ای متشکل کرد.

 

یک وجه مهم تلاش برای ایجاد یک حزب سیاسي فراهم آوردن امکان فعالیت در آن بر اساس به رسمیت شناسی تعدد نظرات و ضرورت حفظ وحدت اراده سیاسی در حزب است. این تلاش فلسفه بخش اعظم متمّم های اصول سازمانی حزب کمونیست کارگری – حکمتیست را تشکیل میدهد. متمّم اصول سازمانی ما از این نظر در تمام تاریخ تحزب سیاسی در ایران، از راست گرفته تا چپ پیشتاز تر است. هنوز هیچ حزبی وجود فراکسیون و تعدد نظرات را بعنوان یک حق اعلام نکرده است.  در همان حال اصول سازمانی ما به روشنی و با قاطعیت بر اصل تبعیت از مقررات و ضوابط حزبی برای تضمین وحدت اراده سیاسی حزب تاکید دارد. 

 

اما نوشتن آئین نامه یک چیز است و عملی کردن آن چیزی دیگر.

 

برای ما سازمان دادن حزب سیاسی ای که بتواند تواماً هم امکان تعدد نظرات و هم امکان فعالیت بعنوان یک حزب موثر و رزمنده در صحنه سیاسی را تضمین کند مصافی بسیار جدی است. این مصاف را نباید ساده گرفت. تلاش منصور حکمت در حزب کمونیست کارگری ایران و جدال بعدی ما در آن حزب در دفاع از این جهت و سیاست ناکام ماند. متاسفانه دو سال پس از دست دادن منصور حکمت حزب کمونیست کارگری به یکی از غیر اجتماعی ترین و سکت ترین جریانات تاریخ چپ ایران تبدیل شد.

 

یک حزب سیاسی کمونیست در بطن سیاه ترین اختناق ها و یا کثیف ترین تبلیغات مذهبی، قومی و سیاسی بورژوازی فعالیت میکند و در نتیجه چنین حزبی علاوه بر هر چیز نیازمند تضمین دیسیپلین بسیار بالای سازمانی و وحدت عمل و اراده است که بسیاری از اوقات تا حد دیسیپلین در یک نیروی نظامی بالا میرود. سوال این است که چه عواملی چنین وحدت اراده ای را در یک سازمان تماما داوطلبانه تامین میکند؟ چگونه میشود مانع از آن شد که به رسمیت شناسی تعدد نظرات و حق فراکسیون حزب را به یک جمع سازمان نیافته و بی دیسیپلین تبدیل کند؟ حزبی به خود مشغول که قادر به اتخاذ هیچ تصمیم جسورانه و مقتدری نیست. چگونه میتوان مانع از آن شد که به حزبی تبدیل شویم که اساسا به بحث و مناقشه با خود مشغول است، سرش به مجادلات درونی خودش گرم است و شب قیام مبارزه ایدئولوژیک اش میگیرد؟ و بالاخره  چطور تضمین کنیم که این حزب قابلیت سازمان دادن، متحد کردن و به پیروزی رساندن مبارزه در میدان جنگ سیاسی و طبقاتی را خواهد داشت؟

 

"وحدت ایدئولوژیک" و ایجاد یک سکت به نوعی به یک نیاز جواب میدهد. یک سکت ایدئولوژیک میتواند مثل یک ارتش عمل کند. نمونه مجاهدین بسیار گویاست. چپ رادیکال هم از این نمونه ها بسیار دارد که همه اعضا سر در ره رهبری خود مینهند، مخالفین درونی را حتی ترور میکنند، اموال شان را مصادره میکنند،به خود حق میدهند  که هر ناحق و هر اتهامی را به آنها ببندند و تا دست آخر انسجام تشکیلات شان را نگهدارند. چپی که  ناتوان از درک جامعه و وظیفه پیچیده متحد کردن در ابعاد اجتماعی است به راه حل عملی و ساده اتحاد بر مبنای وحدت ایدئولوژیک متوسل میشود. مخالف سیاست رسمی را آنقدر تحت فشار قرار میدهند که یا برود و یا به وجدانش پشت کند و در جذبه یک انقلاب ایدئولوژیک به "انتقاد از خود" برسد.

 

اما سنت تحزب ایدئولوژیک در چپ تاثیر بسیار عمیقی در روانشناسی داخلی این جریانات نیز دارد.در سنتی که ایدئولوژی مبنای همه چیز است هر اختلافی معنی خدشه دار شدن این وحدت سازمانی را پیدا میکند. شکل گیری هر اختلاف جدی یا حتی غیر جدی ای، تبدیل به احساس نا امنی عمیق و همه جانبه ای در صفوف سازمان های چپ میشود. این عدم امنیت به مجادله و بحث در سازمان های چپ  جنبه پرخاشگرانه، بدون تناسب، بی ادب، رو به خود و غیر اجتماعی میدهد بطوریکه  برای کسی که بیرون از این سازمان ایستاده است قابل درک نیست. هر اختلاف نظر جدی سیاسی، حتی غیر جدی، عمیقا بار ایدئولوژیک پیدا میکند و نتیجتا مانند "کفر" و یا "بدعت" برداشت میشود و لازم میشود که علیه آن جهاد و غسل تعمید ایدئولوژیک راه بیفتد. مخالفین یک سیاست در حزب فکر میکنند باید علیه رهبری شورش و انقلاب کنند، از زیر تنظیمات و مقررات حزبی خارج شوند، و موافقین هم دقیقا بر این متن تصور میکنند که به حزب شان تعرض شده است و باید از خود دفاع کنند و دست به همان نوع حربه میبرند.

 

این "فضا" تنها عارضه درونی احزاب چپ غیر اجتماعی نیست. بر متن تاریخ جدائی ها و اتحاد های چپ رادیکال در دوره ما،  جامعه نیز این تصور را دارد که  بروز اختلاف در یک سازمان چپ و بخصوص اگر علنی هم شود، طلیعه انشعاب در آن سازمان و تشکیل سازمان جدید است.

 

تلاش برای خارج شدن از این دایره بسته و ایجاد یک حزب سیاسی اجتماعی برای کمونیسم دوران ما قدم گذاشتن به یک سرزمین ناشناخته است. گرچه کمونیسم تاریخا به عنوان یک جریان اجتماعی در مقابل آنارشیسم و تروریسم شکل گرفت اما در طول قرن بیستم این خاصیت را از دست داد. امروز احیای این معنا از تحزب کمونیستی  کار ماست.  باید قوانین آن را بشناسیم.

 

عکس العمل سنجیده حزب ما به اطلاعیه منتشر شده از جانب رفقا مهرنوش موسوی و محمود زندی، که بدون اطلاع حزب و رعایت ضوابط حزبي پیشنویش فراکسیونی را اعلام کردند، بیانگر فاصله ای است که حزب حکمتیست از همه احزاب سیاسی چپ رادیکال گرفته است. این اقدام در بسیاری از سازمانهای چپ منجر به یک واکنش ایدئولوژیک و به صف کردن اعضا و کادرها برای "برات از مشرکین" میشد. روشی که ، برای نمونه، تبدیل به راه حل همه مشکلات بیرونی و درونی حزب کمونیست کارگری شده است. اما حزب ما آگاهانه این کار را نکرد. رهبری این حزب کالیبر و ظرفیت اجتماعی بالائی از خود نشان داد. اما این کافی نیست.

 

ما باید یاد بگیریم چگونه مخالف باشیم، چگونه مخالفت کنیم  و در ضمن از حق ارگانهای حزب برای فعالیت در چارچوب سیاست های حزب دفاع کنیم. ما باید یاد بگیریم که نه تنها مخالف مان را در این متن تحمل کنیم بلکه به او امکان فعالیت بدهیم. باید شفافیت و صراحت و عمق و تیز بینی و تدبیر را با برخورد متناسب، با رعایت احترام اعضا و رهبری حزب و با تضمین وحدت عمل و اراده حزب برای اجرای سیاست های مصوب و ممانعت از اخلال در فعالیت حزب  توام کنیم. ما باید دوقطبی عشق و نفرت، مومن و مرتد در چپ را بشکنیم. 

 

جامعه و همگان باید ببینند که حزب حکمتیست یک حزب سیاسی است و نه یک فرقه ایدئولوژیک. باید ببینند که پیوستن و جدا شدن از این حزب به یک اندازه ساده است. پیوستن و جدا شدن از حزب تصمیم سیاسی انسان ها است نه تصمیم ایدئولوژیک آنها. باید جامعه باور کند که از نظر ما کسی که به این حزب ملحق میشود فرشته نیست و کسی که از این حزب جدا میشود شیطان نمیشود. همگان ببینند که تنها راه پیش بردن سیاست در این حزب تلاش برای قانع کردن دیگران، تلاش برای دادن آلترناتیو اجتماعی، تلاش برای متحد نگاه داشتن حزب و در نهایت رای ارگان ها و نهادهای قانونی حزب است و نه تشخیص ها و احکام فردی،  فحاشی، پرخاشگری، توهین، شلوغ کردن، محفل ساختن و توطئه کردن.

 

جامعه باید ببیند که ما برخلاف حزبی نظیر حزب کمونیست کارگری نه اختلافات مان را زیر فرش میزنیم، نه با هم فرقه ایدئولوژیک و انجمن تملق متقابل تشکیل میدهیم، نه عاشق خودمان هستیم و نه هر کس که با ما نیست را "کافر" و علیه خود میدانیم. باید معلوم باشد که بحث سیاسی در فضائی راحت نرم این تشکیلات است اما در همان حال زیر پا گذاشتن ضوابط و مقررات تشکیلاتی از جانب هر کس توسط ارگانها و نهادهای تعریف شده پاسخ انضباطی لازم را میگیرد و حزب عمیقا به این تعهد و نرم سیاسی و تشکیلاتی پابند است.

 

جامعه باید شاهد این باشد که هر کس در چارچوب اهداف عمومی برنامه به این حزب بپیوندد بر متن دو پایه  تعدد نظرات و وحدت اراده میتواند در این حزب فعالیت کند و هر وقت هم که علیرغم تلاش ما تصمیم گرفت که از این حزب برود با احترام مورد بدرقه قرار میگیرد و در بروی او بسته نمیشود و تلاش میشود که به این صف برگردد.

 

حزب ما تنها با چنین قابلیت ها و خاصیت هائی اجتماعی میشود. وجود یک حزب سیاسی با دو خاصیت تعدد نظرات و وحدت اراده است که اتفاقا میتواند بالاترین دیسیپلین را در ابعاد میلیونی شکل دهد و خود را در مقابل ماجراجوئی سیاسی، رفتارهای آنارشیستی، محفلیسم و منش هاي غیر اجتماعی حفظ کند. زیر پا گذاشتن اصول و مقررات حزبی و "به هم ریختن کافه" چه در دفاع از حزب و چه در مخالفت با آن تکرار تجربه شکست خورده چپ است.

 

عواقب زیر پا گذاشتن مقررات حزب از جانب رفقا مهرنوش موسوی و محمود زندی که داوطلبانه اصول سازمانی را پذیرفتند و به آن متعهد شدند باید به دقت از جانب ارگانهای مسئول مورد بررسی و رسیدگی قرار گیرد. اما مستقل از اینکه بر سر ایده تشکیل فراکسیون از جانب این رفقا چه می آید و رهبری حزب احیانا چه اقدامی را در این رابطه لازم میابد، باید تضمین کنیم که در متن این تجربه یک حزب سیاسی باز با دیسیپلین بسیار بالای تشکیلاتی را شکل میدهیم. علیرغم هر اشتباه و یا رفتار و لحن نادرست هر فرد، باید این تجربه برای حزب ما و نوع تحزب ما یک گام عظیم به پیش باشد. گامی در ساختن یک حزب سیاسی با اعتماد به نفس، باز، منضبط و رزمنده کمونیستی که از سنت کپک زده چپ غیر اجتماعی متمایز است. حزب ما باید برای همیشه صف شکست خورده گان حرفه ای تاریخ جاری چپ در جهان را ترک کند.

٢٧ اوت ٢٠٠٦