دندان دارد گاز ميگيرد- هنوز! منظور من جمهورى اسلامى است. در طول هفته اخير بينا داراب زند به زندان محكوم گرديد. يكسال حبس گرفت و ۵۰ ضربه شلاق. اين يك ضربه به جنبش سرنگونى عليه جمهورى اسلامى بود. داراب زند از جمله شركت كنندگان در اعتراض و تحصن خانواده هاى زندانهاى سياسى در مقابل محل سازمان ملل در تهران بود. اين اعتراض زمان خود توجه زيادى را برانگيخت. تعداد كثيرى در حمايت از اين زندانيان اشكال اعتراضى مختلفى را در پيش گرفتند. علارغم تهديدات مستقيم رژيم، در ۲۷ مردادماه اجتماع در مقابل سازمان ملل صورت پذيرفت. خود اجتماع را رژيم با گسيل حزب الله و ماموران امنيتى در مدت زمان كوتاهى با حملات سبعانه و دستگيريها از هم پاشيد. اما پروسه دادگاهى و مجازات رسمى دستگير شدگان ماهها به طول انجاميد. بارها و بارها پرونده "متهمين" روى ميز دادگاههاى رنگارنگ قرار گرفت، در رسانه ها و خطاب به خانواده هايشان انواع اتهامات از نوع ملايم تر و تا جاسوسى براى بيگانگان، در رابطه با آنها مزمزه شد. و بلاخره در برآيند همه سبك سنگين كردنها " قرعه" زندان و شلاق به بينا داراب زند اصابت كرد. اين سناريو، هم اعتراض عليه رژيم و هم "متهمين" و هم اين پا و آن پا كردن جمهورى اسلامى در مقابل آنها، بوفور در سيماى سياسى امروز ايران قابل مشاهده است. مردم در عرصه هاى مختلف پا پيش ميگذارند، عرصه هاى تازه ترى از اعتراض را آزمايش ميكنند، مورد تعرض قرار ميگيرند، ولى ماجرا به همين جا ختم نميشود. جلوه مهم اعتراضات در اين است كه از چهره هاى علنى برخوردارند. مردم در اعتراض خود اين چهره ها را پاس ميدارند و تازه در صورت دستگيرى بيرون آوردن اين چهره ها عرصه هاى تازه ترى را در مقابل رژيم باز ميكند. در هر مورد جمهورى اسلامى ميبيند كه چگونه دست درازى به اين اعتراضات بمراتب دشوارتر است. و هربار تجربه ميكند كه روشهاى معمول او در زهر چشم گرفتن از مردم چقدر با ريسك بيشترى براى موج تازه ترى از اعتراضات همراه گرديده است. سيماى سياسى ايران هيچ گاه با اينچنين ليست بلند بالايى از "چهره هاى " اعتراضى روبرو نبوده است. بينا داراب زند تنها يك نمونه است. رهبران كارگرى، فعالين اول ماه مه شهر سقز، فعالين ان جى-او ها، وبلاگ نويس ها، روزنامه نگاران، فعالين صنفى معلمان و پرستاران و دانشجويان و ليستى طولانى تر را بايد بخاطر آورد. و بايد بخاطر آورد كه اين ليست و پرونده هاى كذايى آنها و البته سردرد قضات مربوطه شان هر روز زياد تر و زياد تر ميگردد. اين فقط مربوط به خود چهره ها، و حتى الزاما مستقيما مربوط به مواضع سياسى اين افراد، نيست. مردم در اين چهره ها و با اين چهره ها دارند عرصه معينى از مبارزه شان را با رژيم پيش ميبرند. و از همين قدرت بسيج بيشترى را براى مردم فراهم مياورد. تهديد و ارعاب و تمهيدات رژيم خريدار هر چه كمترى پيدا كرده است. كبرى رحمان پور، ليلا مافى و ژيلا براى رژيم فاحشه و قاتل و زناكارند. اما براى مردم هر مورد از اينها شاخص تازه ترى عليه فقر، عليه زن آزارى، عليه مذهب، عليه اعدام و عليه سنگسار تبديل ميشوند. در ايران امروز سمبل هاى آزادى تشكل، آزادى اعتصاب، براى برابرى زن و مرد، براى آزادى بيان بوفور يافت ميشوند. مردم سمبل هايشان را ارج ميگذارند. سلامتى و سرنوشتشان را جويا هستند. و همين زاويه تازه ترى را براى اعتراضاتشان عليه رژيم و براى آمال خود بوجود آورده است. در تاريخ سياسى ايران بعد از قيام هيچگاه اين تعداد از چهره هاى شناخته شده علنى وجود نداشته اند. و در اين تاريخ هيچگاه اين مردم بدينگونه از دست باز براى بسيج افكار عمومى و ارگانهاى انساندوست و مترقى در سراسر جهان برخوردار نبوده است. بخاطر مياوريد چند حكم اعدام و سنگسار و زندان و شلاق در يكقدمى اجرا متوقف مانده اند؟ قانون و شرع و مجازات و زندانهاى جمهورى اسلامى بجاى خود باقيست. بازجوهايشان كماكان حقوق خود را دريافت ميدارند. همه تغيير را در اين ميان بايد در تناسب قوا و در اعتراض و اعتماد بنفس مردم جستجو كرد. احتياط و اين پا و آن پا كردن رژيم از همين جا سرچشمه ميگيرد. اين تناسب قوا و اين شرايط چاره اى بجز پيشروى و بازهم پيشروى در مقابل خود ندارد. رژيم ظرفيت عظيم انفجارى در پشت اين كشمكش را بخوبى بو ميكشد. اوضاع وخيم اقتصادى و روابط بين المللى دلايل بيشترى براى احتياط جمهورى اسلامى در مقابل آن قرار ميدهد. نبايد به جمهورى سركوب و اسلام در ايران امان داد. دست تعرض آنرا بايد بسرعت كوتاه كرد. هر تك نفر و هر تك مورد از اين تعرض را بايد تا نجات كامل قربانيانش به كارزار تازه ترى عليه خود رژيم تبديل ساخت. جمهورى اسلامى براى بينا دارب زند به ۵ ماه وقت و مزمزه كردن مقاصد خود نياز داشت. اين مقاصد و قانون و دست درازى را ميتوان بر سر آنها خراب كرد. بايد جمهورى اسلامى را از اين گونه دست درازى ها پشيمان كرد. اين از ظرفيت ها و تجربه كشمكش زنده و حاضر براحتى برميايد. نبايد امان داد. بايد با هر مورد بايد پرونده اى تازه تر را در مقابلشان گشود. اين كابوس خود رژيم است و بايد آنرا زنده نگاه داشت. و اين تنها راه يك نفس راحت براى امروز، و قدم هاى بلند براى رهايى كامل خود و همسرنوشتان ماست. همسر داراب زند دست به انتشار نامه هاى اعتراضى در مورد وضعيت ايشان در زندان رجايى شهر زده اند، .....
|